🚩🏴 اهداف قیام امام حسین علیه السلام، از منظر مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع (اعلی الله مقامه الشریف)👇
✅ اصلاح اُمَّت
✅ احیای سنت پیامبر (صل الله علیه و آله)
✅ امر به معروف و نهی از منکر
✅ مقابله با فتنه
✅ برائت از ظالمین
✅ حمایت از حق و مبارزه با باطل
✅ تشکیل حکومت اسلامی
✅ مبارزه با جهل
✅ اجرای عدالت
✅ افشای چهره منافقان
✅ امتحان مسلمین پُر ادعا
🔸از فرمایشات معظم له در جریان تحصن حرم حضرت عبدالعظیم، خلال سال های ۸۸-۸۷-۱۲۸۶ش
🔸منابع: صحیفه نورالکلام(سخنان قصار)
🌹 مسجدالاقصی
╭┅──────────┅╮
🕌@masjedolaghsa
╰┅─────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥فضیلت خواندن زیارت عاشورا
💥خوشا بحال کسانی که هر روز این زیارت را می خوانند
🎤#حجت_الاسلام_عالی
#زیارت_عاشورا
🏴🕯🖤🕯🏴
کانال معرفتی #مسجدالاقصی
@masjedolaghsa
➖امام سجاد علیهالسلام هنگامیکه نگاهش به فرزند حضرت اباالفضل علیهالسلام افتاد،
🛑نَظَرَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهماالسلام إِلَى عبیدالله بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ ثُمَّ قَالَ علیهالسلام رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛
🔰در اين هنگام امام سجاد علیهالسلام به فرزند حضرت اباالفضل علیهالسلام فرمود:
خداوند عمویم عباس را رحمت کند كه جان باخت و خويشتن را فداى برادرش كرد تا اينكه دستان او افتاد. خداوند در برابر اين فداكارى، دو بال به او عطا كرد كه همراه فرشتگان در بهشت، پروازكنان مىگردد، همانسان كه به جعفر بن ابیطالب عطا نمود.
براى عباس [علیهالسلام]، نزد خداوند منزلتى والاست كه در رستاخيز، شهيدان تاريخ به آن غبطه مىخورند.
📚:الامالی صدوق، ص 462-463
@masjedolaghsa
#مصیبت_عطش
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
◾️آسمان را ز «عطش»، دود فقط میبیند
رَمَقی نیست به چشم تَر شیدای حسین...
در روایت آمده است:
حضرت آدم نامهاى مبارك رسول خدا و امامان "سلام اللّه علیهم اجمعین" را در عرش ديد! جبرئيل به آن حضرت تعليم داد تا فرمود:
يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ
🔻هنگامى كه نام حسين "سلام اللّه علیه" را ذكر نمود اشكهايش جارى شد و قلبش شكست.
آنگاه به جبرئيل گفت:
چرا وقتى نام پنجمى ايشان را ذكر ميكنم قلبم ميشكند و اشكم جارى مىشود!؟ جبرئيل گفت:
وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ
▪️ اين فرزند تو دچار يك مصيبتى خواهد شد كه مصائب ديگر در مقابل آن كوچك خواهند بود.
حضرت آدم فرمود: چه مصيبتى؟ جبرئيل گفت:
يُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ
▪️حسين "سلام اللّه علیه" در حالى شهيد مىشود كه عطشان، غريب، تنها و بىياور خواهد بود.
وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ
▪️اى آدم! اگر تو او را ميديدى و ميشنيدى كه میگفت: آه از عطش! آه از بىياورى! كار تشنگى آن حضرت به جائى میرسد كه بین زمین و آسمان را، دود خواهد دید.
فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ
▪️كسى جوابش را نمیگوید مگر با شمشير، تا اينكه جرعه شهادت را بياشامد. آن حضرت را نظير گوسفند اما از قفا سر مىبُرند.
وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ
▪️ خيمههايش را به يغما ميبرند، سر مبارك وى و يارانش را در شهرها ميگردانند، زن و بچههايش را به اسيرى خواهند برد.
كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى.
▪️در علم خدای واحد منان اين گونه مقدر شده است. سپس حضرت آدم و جبرئيل نظير زن جوان مُرده گریه کردند.
📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۲۴۵
@masjedolaghsa
معارف و مقاتل آلُ الله:
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
@masjedolaghsa
◾حکایت جانسوز ساربان و غارت کمربند سیدالشهداء عليه السّلام
سعید بن مسیب گوید:
هنگامی که امام حسین علیه السّلام شهید شد و مردم در سال آینده برای اعمال حج رفتند، من به حضور حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مشرف شدم و به آن بزرگوار گفتم:
ای مولای من! موسم حج نزدیک شده. شما چه دستوری به من میدهی؟
امام سجاد علیه السّلام فرمود: برو حج به جای بیاور. من رفتم و مشغول اعمال حج شدم. در آن حینی که مشغول طواف کعبه بودم، ناگاه با مردی مواجه شدم که دست هایش قطع و صورتش مثل شب تار،سیاه بود. وی به پردههای کعبه آویزان شده بود و میگفت:
ای خدایی که پروردگار کعبه ای مرا بیامرز! گرچه میدانم مرا نمی آمرزی، ولو این که ساکنین آسمانها و زمین تو و آنچه را که آفریده ای برای من شفاعت نمایند، زیرا جرم من خیلی بزرگ است!
سعید بن مسیب میگوید:
من و عموم مردم دست از طواف برداشتیم و در اطراف آن مرد اجتماع کردیم و به او گفتیم:
وای بر تو! اگر تو ابلیس میبودی جا نداشت که از رحمت خدا مأیوس شوی. تو کیستی و گناه تو چیست؟
او گریان شد و گفت:
ای گروه! من خود را با این گناه و جنایتی که انجام دادهام بهتر میشناسم.
ما گفتیم: گناه خود را برای ما بگو.
گفت:
در آن موقع که امام حسین علیه السّلام از مدینه خارج و متوجه عراق شد، من ساربان آن حضرت بودم. وقتی امام حسین علیه السّلام برای وضو گرفتن میرفت، کمربند شلوار خود را نزد من میگذاشت. من بند شلوار آن حضرت را دیدم که از بس میدرخشید، چشمها را خیره میکرد. من این تمنا را داشتم که آن بند شلوار از من باشد. تا این که وارد کربلا شدیم و آن حضرت شهید شد و آن بند شلوار با آن بزرگوار بود. من خود را در مکانی پنهان نمودم. وقتی شب فرا رسید و از مخفیگاه خود خارج شدم و در آن صحنه نوری را بدون ظلمت و روزی را بدون شب دیدم و جسد کشتگان روی زمین افتاده بود.
من به علت آن شقاوت و خباثتی که داشتم، به یاد آن بند شلوار آمدم و با خویشتن گفتم:
به خدا قسم من به دنبال امام حسین علیه السّلام میروم، شاید آن بند شلوار در شلوار او باشد و من آن را غارت کنم. من همچنان به صورت کشتگان نگاه میکردم تا این که با جسد حسین علیه السّلام مصادف شدم و دیدم از ناحیه صورت به روی زمین افتاده است. ولی جسد مقدسش سر ندارد.
نور آن حضرت میدرخشید، بدنش غرقه به خون بود و بادها به بدن مبارکش میوزید. با خویشتن گفتم:
▪️به خدا قسم این حسین است. وقتی به شلوار آن حضرت نگاه کردم، دیدم همان طور است که دیده بودم. نزدیک آن بزرگوار رفتم و دست بردم تا آن بند شلوار را غارت نمایم. ولی دیدم آن حضرت چندین گره به آن زده است. من همچنان فعالیت میکردم تا یک گره از آنها را باز کردم.
ناگاه دیدم آن بزرگوار دست راست خود را آورد و به نحوی آن بند شلوار را گرفت که من نتوانستم دست مقدسش را رد کنم و بند شلوار را برگیرم و به آن دست یابم.
نفس ملعون من مرا وادار نمود تا چیزی به دست آورم و دستهای حسین علیه السّلام را به وسیله آن قطع نمایم.
@masjedolaghsa
فَوَجَدْتُ قِطْعَةَ سَیْفٍ مَطْرُوحٍ فَأَخَذْتُهَا وَ اتَّکَیْتُ عَلَی یَدِهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَحُزُّهَا حَتَّی فَصَلْتُهَا عَنْ زَنْدِهِ ثُمَّ نَحَّیْتُهَا عَنِ التِّکَّةِ وَ مَدَدْتُ یَدِی إِلَی التِّکَّةِ لِأَحُلَّهَا فَمَدَّ یَدَهُ الْیُسْرَی فَقَبَضَ عَلَیْهَا فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی أَخْذِهَا فَأَخَذْتُ قِطْعَةَ السَّیْفِ فَلَمْ أَزَلْ أَحُزُّهَا حَتَّی فَصَلْتُهَا عَنِ التِّکَّةِ
▪️ لذا شمشیر شکسته ای را که به نظرم آمد، برداشتم و دست راست مقدس آن حضرت را به وسیله آن از بند جدا کردم. سپس دست آن مظلوم را از بند شلوار دور نمودم و دست خود را بردم تا گره بند شلوار را باز کنم.
ولی دیدم آن حضرت دست چپ خود را دراز کرد و آن را گرفت، چون من نتوانستم آن بند شلوار را غارت کنم، لذا آن شمشیر شکسته را برداشتم و دست مبارک او را بریدم و از آن بند شلوار جدا نمودم.
@masjedolaghsa
مَدَدْتُ یَدِی إِلَی التِّکَّةِ لِآخُذَهَا فَإِذَا الْأَرْضُ تَرْجُفُ وَ السَّمَاءُ تَهْتَزُّ وَ إِذَا بِغَلَبَةٍ عَظِیمَةٍ وَ بُکَاءٍ وَ نِدَاءٍ وَ قَائِلٍ یَقُولُ وَا ابْنَاهْ وَا مَقْتُولَاهْ وَا ذَبِیحَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا غَرِیبَاهْ یَا بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَاعَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوکَ
▪️دست خود را دراز کردم که آن را برگیرم. ناگاه دیدم زمین دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. ناگاه شور و شین و گریه و صدایی به گوشم خورد که میگفت: وا ابناه! وا مقتولاه! وا ذبیحاه! وا حسیناه! وا غریباه! ای پسرم! تو را کشتند و نشناختند و از نوشیدن آب منعت کردند!
@masjedolaghsa
من وقتی با این منظره مواجه شدم، بی هوش شدم و خود را در میان کشتگان انداختم.
پس از این جریان سه نفر مرد و یک زن را دیدم که خلایق در اطراف آنان ایستاده بودند و زمین از صورتهای م
ردم و بالهای ملائکه پر شده بود. ناگاه شنیدم که یکی از ایشان میگفت:
ای پسرم، ای حسین! جد، پدر، برادر و مادرت به فدای تو باد! ناگاه دیدم امام حسین علیه السّلام در حالی که سرش به بدن مبارکش پیوسته بود نشست و فرمود:
لبیک ای جد من! یا رسول اللَّه، و ای پدرم یا امیرالمؤمنین، و ای مادرم یا فاطمة الزهراء، و ای برادرم که با سمّ کشته شدی. بر همه شما از جانب من سلام باد!
سپس امام حسین علیه السّلام گریان شد و فرمود:
یَا جَدَّاهْ قَتَلُوا وَ اللَّهِ رِجَالَنَا یَا جَدَّاهْ سَلَبُوا وَ اللَّهِ نِسَاءَنَا یَا جَدَّاهْ نَهَبُوا وَ اللَّهِ رِحَالَنَا یَا جَدَّاهْ ذَبَحُوا وَ اللَّهِ أَطْفَالَنَا یَا جَدَّاهْ یَعَزُّ وَ اللَّهِ عَلَیْکَ أَنْ تَرَی حَالَنَا وَ مَا فَعَلَ الْکُفَّارُ بِنَا
▪️ یا جداه! به خدا قسم مردان ما را کشتند و به خدا قسم زنان ما را به زور بردند و به خدا قسم که محملهای ما را غارت کردند و به خدا قسم که کودکان ما را سر بریدند! به خدا قسم بر تو ناگوار است که حال ما را به این نحو بنگری و این عملی را که کفار انجام دادند مشاهده نمایی.
ناگاه دیدم آنان در اطراف امام حسین علیه السّلام نشسته و برای مصیبت آن حضرت گریه میکردند. حضرت زهرای اطهر میفرمود:
یا ابتاه، یا رسول اللَّه! آیا نمی بینی امت تو با فرزندان من چه عملی انجام داده اند؟ آیا به من اجازه میدهی من از خون محاسن حسینم بگیرم و پیشانی خود را به وسیله آن خضاب نمایم و خدا را در حالی ملاقات نمایم که با خون فرزندم خضاب کرده باشم؟
پیغمبر اعظم اسلام صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: تو از خون حسین بگیر، ما نیز خواهیم گرفت. من ایشان را دیدم که از خون محاسن امام حسین علیه السّلام میگرفتند و حضرت زهرای اطهر آن خون را به پیشانی خود میمالد. پیامبر خدا و حضرت امیر و امام حسن علیهم السّلام خون رنگین حسین را به گلو و سینه و دستهای خود تا آرنج خود میمالیدند.
شنیدم که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله میفرمود:
▪️فدای تو گردم ای حسین! به خدا قسم خیلی برای من ناگوار است که تو را با سر بریده، دو جبین تو غرقه به خون، گلوی تو خون آلود، به قفا افتاده ای، رمل و ریگ بدن تو را پوشانده اند، تو را مقتول و دو کف دست تو را مقطوع بنگرم. ای پسر عزیز! چه کسی دست راست و چپ تو را بریده است؟
امام حسین علیه السّلام عرض کرد:
یا جداه! یک ساربان از مدینه همراه من بود. وقتی من کمربند شلوار خود را برای وضو گرفتن در مکانی مینهادم، او مشاهده میکرد و این تمنا را داشت که بند شلوار من از او باشد. چیزی مانع من نبود که آن بند شلوار را به وی عطا کنم، جز این که میدانستم او این جنایت را خواهد کرد. هنگامی که من شهید شدم، وی خارج شد و مرا در میان کشتگان جستجو نمود. تا این که بدن بی سر مرا یافت. وقتی شلوار مرا مورد بررسی قرار داد، آن بند شلوار را دید. من گرههای زیادی به آن زده بودم. وقتی یکی از آن گرهها را با دست خود باز کرد، من دست راست خود را دراز کردم و روی بند شلوار نهادم. وی در میدان جنگ به جستجوی حربه پرداخت، تا این که شمشیر شکسته ای یافت و دست راست مرا قطع نمود. سپس یک گره دیگر را باز کرد و من دست چپ خود را روی آن بند شلوار نهادم که آن را باز نکند و عورت مرا کشف ننماید. او دست چپ مرا برید. موقعی که تصمیم گرفت بند شلوار را باز کند، تو را احساس نمود و خود را در میان کشتگان انداخت.
هنگامی که پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سخن امام حسین علیه السّلام را شنید، پس از این که به شدت گریان شد در میان کشتگان به سوی من آمد و نزد من ایستاد.
سپس به من فرمود:
مَا لَکَ یَا جَمَّالُ تَقْطَعُ یَدَیْنِ طَالَ مَا قَبَّلَهُمَا جَبْرَئِیلُ وَ مَلَائِکَةُ اللَّهِ أَجْمَعُونَ وَ تَبَارَکَتْ بِهَا أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ أَ مَا کَفَاکَ مَا صَنَعَ بِهِ الْمَلاعِینُ مِنَ الذُّلِّ وَ الْهَوَانِ هَتَکُوا نِسَاءَهُ مِنْ بَعْدِ الْخُدُورِ وَ انْسِدَالِ السُّتُورِ
▪️ ای ساربان! مرا با تو چه کار!؟ تو آن دو دستی را قطع کردی که جبرئیل و عموم ملائکه مدتی طولانی آنها را میبوسیدند و اهل آسمانها و زمینها آنها را باعث خیر و برکت میدانستند. آیا برای تو کافی نبود که این ملعونها این ذلت و خواری را دچار حسین کردند و زنان پرده نشین وی را خارج نمودند.
@masjedolaghsa
ای ساربان! خدا روی تو را در دنیا و آخرت سیاه کند! دست و پاهای تو را قطع نماید و تو را در ردیف آن گروهی قرار دهد که خون ما را ریختند و در مقابل خدا جرات پیدا کردند. هنوز نفرین آن حضرت تمام نشده بود که دستهای من شل شدند و این طور احساس نمودم که صورت من نظیر شب تاریک سیاه شده است و به این حالت باقی مانده ام. من نزد این کعبه آمدهام که شفیع من شود، در صورتی که میدانم خدا هرگز مرا نخواهد آمرزید!
راوی میگوید: احدی در مکه باقی نبود مگر این که جنایت این مرد را شنید و به وسیله لعنت کردن او، به خدا تقرب جست. هر یک از آن مردم به او میگفتند: ای لعین! همین جنایتی که انجام دادی برای تو کافی خواهد بود.
📚 المنتخب ج۱ص۹۲
📚بحارالانوار ج۴۵ص۳۱۶
@masjedolaghsa