#امام_صادق_علیه_السلام
◾️ کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی
کاشایآتش،بهزینبهمگلستان میشدی...
⚡️حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش...
منصور دوانیقی به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان.
او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد).
📚الکافی ج١ص٣۶٧
✍ آه یا حضرت صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد:
بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد.
با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
يا هٰذِهٖ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟!
فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
◾️ بگذارید از این خانه عبا بردارد
پیرمرداستوخمیدهست، عصا بردارد...
⚡️شرحِ مصیبتِ بیرونکشاندنِ إمام صادق علیهالسلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب...
محمد بن ربیع میگوید: منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربنمحمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانهاش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور.
➖پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت:
برو سراغ جعفر بن محمد و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور!
➖من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود.
فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ
▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفهای به دور کمر داشت.
تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیهالسلام فرمود:
دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی
▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم.
گفتم: نه، امکان ندارد.
امام علیه السلام فرمود:
بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم.
گفتم : نه؛ نمی شود، معطل نکن ! نباید و نمی گذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی.
فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ
▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم.
فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ
▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم.
📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴
📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩
✍ آه یا حضرت صادق...
کاش آن نانجیبانی که عمّههای شما را دنبال مرکب میدواندند، اندکی هم رحم داشتند...
چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشتهاند:
...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا
▪️تمام اُسرا را با یک طناب به هم بسته بودند.
فكانَ الحَبلُ فيٖ عُنُقِ زَينِالعابدينَ اليٰ زينب و امّکلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله
▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیهالسلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّکلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسته بودند و آنها را میکشاندند.
و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ضَرَبُوهُم
▪️و هرگاه که این زنان و بچهها، توانِ راهرفتن نداشتند، آنها را کتک میزدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام،مقرّم، ص۳۱۱
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
#معارف_حسینی
🔘 نوحُالأئمه گفت: «نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ»...
مرحوم حاج سید مرتضی نُجومی کرمانشاهی - که از علمای برجسته شیعه در عصر حاضر بودهاند - در کتاب «فیض قلم» این روایت را از امام صادق عليهالسلام نقل کردهاند که حضرت فرمودند:
نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ علیهالسلام نَوحَ الثَّکْليٰ عَلَي وَلَدِها
▪️ همچون مادرِ بچه مُرده بر إمام حسين عليهالسلام نوحه کنيد.
📚فیض قلم، ص۵۰
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
#مصائب_گودال_قتلگاه
◾️منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیهالسلام را به شهادت برساند، امّا...
در تاریخ آمده است:
روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیهالسلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیهالسلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف میشد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیهالسلام از قصر او خارج شدند.
➖ ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟!
منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با چهرهای غضبآلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم،
فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ
▪️رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهمن نزدیک شد، پنجههای خود را گشوده بود و دامن بهکمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجههای خود بفشارد.
📚مُهَج الدعوات،سیدبنطاووس،ص۱۹۲
✍ آه یا رسول الله...
کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل میشدید...
در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه،
▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیهالسلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند،
فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیهالسلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَما قَبّلَهُ رسولُ الله
▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیهالسلام کمی باز شد و با صدای بیرمقی به آن ملعون فرمودند:
وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمدی! آنجایی را که نشستهای، دائماً رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میبوسید...
📚ینابیع الموده، ج۳، ص۸۳
📚ناسخالتواریخ،سیدالشهداء علیهالسلام، ج۲ ص۳۸۶
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
◾️ بر هر آنکه یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زنَد
دیدنِ ششماههها هم کارِ مشکل میشود...
⚡️ وقتیکه با دیدنِ یک طفل شیرخوار، إمام صادق علیهالسلام به شدّت گریه میکنند...
روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیهالسلام آمد و حضرت به او فرمودند:
أنشِدنیٖ فی جَدّیَ الحُسین علیهالسلام
▪️یک روضهای از جدّ غریبم، حسین علیهالسلام بخوان.
وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیهالسلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند.
در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود،
خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حِجرِ الإمام علیهالسلام
▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیهالسلام گذاشت.
در این هنگام گوئیا مصیبتِ حضرت علی اصغر علیهالسلام تداعی شد و إمام صادق علیهالسلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت میگریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود...
📚معالی السبطین ص۳۹۲
📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
#مصائب_رأس_مطهر
◾️ بر سر سفرهای که إمام صادق علیهالسلام نشسته بودند، «شراب» حاضر کردند...
راوی گوید:
وقتی امام صادق علیهالسلام به نزد منصور دوانیقی آوردند، در خدمت امام علیهالسلام بودیم. یکی از فرماندهان منصور، یک مهمانی را در قصر منصور تدارک دیده بود.
امام صادق علیهالسلام نیز بین مهمانان حضور داشت؛
سر سفره وقتیکه مهمانان مشغول خوردن غذا بودند، یک نفر از آنها آب خواست و قدحی که شراب در آن بود، آوردند؛ همین که قدح بهدست آن مرد رسید، امام صادق علیه السّلام از جا برخاست.
پرسیدند: آقا! چرا بلند شدید؟
إمام علیهالسلام فرمود: جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَی مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْرُ.
▪️هر کس بر سر سفرهای بنشیند که شراب در آن سفره خورده میشود، ملعون است.
📚الکافی ج۶ ص۲۶۸
✍ آه یا امام صادق...
همینکه یک شیعهٔ جعفری، میشنود که بر سر سفرهای که شما نشسته بودید، شراب آوردند، قلب او درد میگیرد...
امّا تا اسم «شُرب خمر» میآید، مصائبی را به تصویر میکشد که نزدیک است قلب انسان متلاشی شود...
➖ یکی از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون میگوید:
وَ کُنَّا إِذَا أَمْسَیْنَا وَضَعْنَا الرَّأْسَ فِی التَّابُوتِ وَ شَرِبْنَا الْخَمْرَ حَوْلَ التَّابُوتِ
▪️در مسیر بین کربلا تا شام، هنگامی که شب میشد، سَر إمام حسین علیهالسلام را در میان صندوقی مینهادیم و در اطراف آن مینشستیم و مشغول شُرب خمر میشدیم.(۱)
➖ یا امام صادق ... اگر بر سر سفره شما شراب آوردند، دیگر شراب بر سَر و رویتان نریختند؛ اما بمیریم برای آن ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف
▪️يزيد ملعون شراب میخورد و تَهمانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليهالسّلام میريخت.(۲)
📚منابع:
(۱)لهوف ص١۵٢
(۲)نفس المهموم، ص۴۳۹
معالي السّبطين، ج۲ص۵۸
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
◾️آقاىِ بىكسى كه غَمْ،إرثيه داشته
اُنسی به داغِ مادرِ إنسيّه داشته ...
⚡️چیزی جز پوست و استخوان از امام صادق علیهالسلام باقی نمانده بود...
➖ راوی گوید: در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیهالسلام وارد بر آن حضرت شدم؛
وَ قَدْ ذَبَلَ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا رَأْسُهُ.
▪️دیدم بدن مبارک حضرت، آنچنان آب رفته است که جز یک سَر ، از آن بدن چیزی باقی نمانده بود.
با دیدن این حالت، گریهام گرفت؛ حضرت به من رو کردند و فرمودند:
برای چه گریه میکنی؟ عرضه داشتم:
لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَاکَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ
▪️چگونه گریه نکنم در حالی که شما را با این حال میبینم؟!(۱)
➖ در روایتی دیگر حسن بن زیاد گوید:
در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیهالسلام خدمت آن حضرت رسیدم،
فَوَجدتُهُ عَلَی سَریرٍ مُستَلقیاً علیه، و ما بینَ جِلدِهِ و عَظُمِهِ شَیءٌ
▪️دیدم که آن حضرت بر روی تختی به پشت خوابیدهاند و چیزی بین پوست و استخوان آن حضرت دیگر باقی نمانده بود.(۲)
✍ آه یا إمام صادق...
دست خودمان نیست... چه کنیم که این حال و روز شما و این عبارتهایی که درباره وضعیت جسم شریفتان نَقل کردهاند، دل ما را پشت درِ خانهٔ مادرِ غمدیدهای کشیده است، که خودتان حال و روز آن مادر را اینگونه برای ما شرح دادهاید:
وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ...
▪️آنچنان،جسم شریف فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نحیف شده بود و گوشت و پوست بدنش آب گشته بود که جز یک شَبَه از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، چیزی باقی نمانده بود.(۳)
➖ و یا در جای دیگر فرمودید:
أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائمًا سر خود را میبست؛ جسمش نحیف شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبش آتش گرفته بود و پیاپی از حال میرفت...(۴)
📚 منابع:
(۱)مشکاة الأنوار،طبرسی،ص۴۰
(۲)مدینة المعاجز،بحرانی، ج۶ ص۳۰
(۳)دعائم الاسلام،قاضینُعمان، ج۱ ص۲۳۲
(۴)بحارالانوار،مجلسی، ج۴۳ ص۱۸۴
https://eitaa.com/masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
◾️ پارههای جگر امام صادق علیهالسلام، در اثر زهر، از دهان مبارکش، قطعه قطعه بیرون میآمد...
نَقل کردهاند:
وقتیکه که منصور دوانیقی ملعون، به وسیله انگور یا انار، سمّ به إمام صادق علیهالسلام خورانْد، آن سمّ، چنان قوی بود که وقتی که آن حضرت مقداری از آن انگور یا انار مسموم را خوردند،
فَجَعلَ يَجودُ بِنَفسِهِ وَ قَد اِخضَرَّ لَونُهُ
▪️در حال جان دادن بودند و از درد، به خود میپیچیدند و رنگ مبارک حضرت،گوئیا سبز شده بود.
وَصارَ یَتَقَیَّأُ کَبِدَهُ قِطَعاً قِطَعاً
▪️و پاره های جگر آن حضرت، قطعه قطعه از دهان مبارکش بیرون میآمد.
📚کتاب الوفیات، ج۲، ص۲۴۸.
✍ آه ای مدینه...
چه کردهای تو با امامانِ مظلوم و غریب ما !؟
این جگر پاره پاره، ما را به یاد یک جگر پاره پاره دیگر، در همین مدینه میاندازد...
➖ در آن ساعتی که «جُناده» گوید:
در لحظات پایانی عمر شریف امام حسن علیهالسلام وارد بر آن حضرت شدم،
وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَسْتٌ يَقْذِفُ فِيهِ الدَّمَ وَ يَخْرُجُ كَبِدُه قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِي أَسْقَاه مُعَاوِيَةُ
▪️دیدم درحالی که پیش روی آن حضرت طشتی بود که در آن، خون از دهان مبارک حضرت میریخت و نیز قطعات کبدش که به وسیلۀ آن زهری که از طرف معاویه به ایشان خورانده شده بود، خارج میشد.
📚کفایة الاثر،إبن خزّاز(ق۴)، ص۲۲۲
از تابرفت و طشتطلب کرد و نالهکرد
آن طشت را ز خون جگر ، باغ لاله کرد
خونی کهخورد در همهعمر،از گلو بریخت
دل را تُهی ز خونِ دل چند ساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد...
@masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
#معارف_اهل_البیت_علیهم_السلام
♦️ ما اهلبیت، چیزی را بخشیدهایم، پَس نمیگیریم...
⚡️حکایت زیبای إمام صادق علیهالسلام و مردی که به حضرت، تهمت دزدی زد...
در روایت آمده است:
روزی یکمردی در مسجد مدینه خوابیده بود و سراسیمه از خواب بیدار شد و توهم کرد که هَمیان پولش را دزدیدهاند.
از جای خود برخاست؛ در نزدیکیِ او، امام صادق علیهالسلام مشغول عبادت بودند.
آن مرد آمد و دامن إمام علیهالسلام را گرفت و گفت:
تو هَمیان(کیسه پول) مرا دزدیدهای!
امام علیهالسلام فرمود:
در هَمیانت چه داشتی؟
گفت: هزار دینار.
🔹إمام علیهالسلام آن مرد را به منزل خود بُردند و هزار دینار به او دادند.
وقتی که آن مرد، پول را گرفت و به منزل خود برگشت، دید همیانش در خانه است.
با عذرخواهی خدمت امام صادق علیهالسّلام رسید و پول را تقدیم کرد.
امام علیه السّلام از گرفتن آن پول خودداری نمودند و فرمودند:
شَیْ ءٌ خَرَجَ مِنْ یَدِی لَا یَعُودُ إِلَیَّ
🔻ما چیزی را که دادهایم، پَس نمیگیریم.
آن مرد بعداً در مورد امام علیهالسلام پرس و جو کرد و به او گفتند:
هَذَا جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیهالسلام
🔻این آقا، جعفر بن محمّد الصادق علیهالسلام است.
📚المناقب ج۱۱ ص۴۱۰
@masjedolaghsa
_زندگانى_امام_جعفرصادق_عليه_السلام_ترجمه_جلد_۱۱_بحار_الأنوار_.pdf
9.67M
📗زندگانى امام جعفرصادق عليه السلام ( ترجمه جلد ۱۱ بحار الأنوار )
📝مولف:علامه محمد باقر مجلسی
تعداد صفحات:۳۵۲
زبان:فارسی
🔹شامل مباحث:
👈ولادت، وفات و مدت زندگانی امام صادق علیه السلام
👈اسم ها، نقش انگشتری و شمائل امام علیه السلام
👈تصریح به امامت امام صادق علیه السلام
👈رفتار و اخلاق پسندیده امام علیه السلام و اقرار دوست و دشمن به آن
👈معجزات، استجابت دعا و اطلاع آن جناب از همه زبان ها
👈آنچه بین امام صادق علیه السلام و منصور دوانیقی لعنت الله علیه رخ داد
لینک دانلود مستقیم
#امام_صادق_علیه_السلام
🌷هزینه دانلود: صلوات
https://eitaa.com/masjedolaghsa
#امام_صادق_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
◾️ بر هر آنکه یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زنَد
دیدنِ ششماههها هم کارِ مشکل میشود...
⚡️ وقتیکه با دیدنِ یک طفل شیرخوار، إمام صادق علیهالسلام به شدّت گریه میکنند...
روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیهالسلام آمد و حضرت به او فرمودند:
أنشِدنیٖ فی جَدّیَ الحُسین علیهالسلام
▪️یک روضهای از جدّ غریبم، حسین علیهالسلام بخوان.
وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیهالسلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند.
در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود،
خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حِجرِ الإمام علیهالسلام
▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیهالسلام گذاشت.
در این هنگام گوئیا مصیبتِ حضرت علی اصغر علیهالسلام تداعی شد و إمام صادق علیهالسلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت میگریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود...
📚معالی السبطین ص۳۹۲
📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹
@masjedolaghsa
نقش یهود در دوران منتهی به ظهور
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ما به بنی اسرائیل در کتاب آسمانی اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد. این دو فساد کشتن علی بن ابی طالب (علیه السلام) و کشتن و نیزه باران کردن پیکر امام حسن (علیه السلام) است و خداوند میفرماید: و سرکشی بزرگی خواهید کرد و آن قتل حسین (علیه السلام) است.(*)
هنگامی که نخستین وعده فرا رسد و آن وعده آمدن یاری دهنده خون حسین (علیه السلام) است و حق تعالی خطاب به یهود میفرماید: گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما بر میانگیزیم تا شما را سخت در هم کوبند و درون خانهها را جستجو کنند. امام صادق (علیه السلام) در ادامه میفرماید: خداوند قومی را بر میانگیزاند قبل از خروج قائم (عجلاللهتعالیفرجه الشریف) که هیچ خونی از اهل بیت (علیهم السلام) ریخته نشده مگر اینکه تقاص آن را گرفته و جبران کند و وعده قطعی پروردگار، همان قیام امام زمان (علیه السلام) است.
---------------------------------------------------
برداشتی از ترجمه حدیث
الکافی، ج ۸، ص ۲۰۶
الإسراء: 4.
(*اشاره به یهودیت یا ریشه ی یهودی بعضی از ظلمه ی آل الله علیهم السلام)
#حدیث #اهل_بیت #امام_صادق_علیه_السلام #امام_زمان #علیه_السلام #عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#یهود #بنی_اسرائیل #ظهور #آخر_الزمان #منجی #انتظار #انتقام
کانال رسمی استاد بندانی نیشابوری
@moshabber