eitaa logo
مثنوی معنوی
35 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
[ادامه حكايت بازرگان و طوطى‏] باز مى ‏گرديم ما اى دوستان‏ سوى مرغ و تاجر و هندوستان‏ مرد بازرگان پذيرفت اين پيام‏ كاو رساند سوى جنس از وى سلام‏
2 صفت اجنحه طيور عقول الهى (وصف ) [قصه طوطىٍ جان اين طور است كو كسى كه بزبان مرغان آشنا باشد.] [كو آن مرغ ضعيف بى ‏گناهى كه در باطن او سليمان با سپاهش نهفته باشد] [وقتى خالى از شكر و شكايت همى ‏نالد در هفت آسمان غوغا بر پا مى ‏شود.] [در هر دمى كه مى ‏زند صد نامه و صد قاصد از خداوند باو مى ‏رسد در جواب يك شصت مى‏شنود.] [لغزش او در نزد خدا از طاعت ديگران بهتر و كفرش از ايمان تمام خلق خوبتر است.] [هر دمى او را معراج مخصوصى است و بر سر تاجش تاج هاى مخصوص مى ‏نهد.] [صورتش در خاك و جانش در اوج لا مكان جاى گرفته همان لا مكانى كه از وهم سالكان راه برتر و بالاتر است.] [اين لا مكانى نيست كه در وهم تو بگنجد و هر لحظه در باره او خيالى از خود ببافى.] [بلكه مكان و لا مكان در اختيار او است همان طور كه چهار جوى معروف بهشت در حكم اهل بهشتند] [ديگر سخن كوتاه كن و دم مزن كه خدا داناتر است.] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
j,wdi lda,n
*️⃣اگر طالبی را هوای آن باشد که از شمّه‌ای خبر یابد، باید که در مطالعه مثنوی معنوی از سرِ عشق مبالغه نماید تا مگر بر بعضی صفات او شعور یابد و از قبیل اهلِ بصیرت گردد. ✍️(رساله در مناقب خداوندگار - احمد سپهسالار) 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
توصیه میشود
3 ۳. عشق و عرفان در مثنوی‌خوانی یکی از مفاهیم محوری و مهم در مثنوی معنوی، عشق الهی است. مولانا در سراسر مثنوی به تبیین عشق به عنوان نیرویی الهی می‌پردازد که جهان را به حرکت در می‌آورد و انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. عشق در اندیشه مولانا، تنها به معنای عشق میان انسان‌ها نیست، بلکه عشقی الهی و فراگیر است که تمام موجودات را به یکدیگر و به خداوند پیوند می‌دهد. داستان ملاقات شمس و مولانا را شاید بتوان اولین گام آشنایی مولانا با مفهوم عشق دانست. در زمان مثنوی‌خوانی، متوجه می‌شویم که مولانا در مثنوی از طریق داستان‌ها و حکایات، نشان می‌دهد که عشق می‌تواند انسان را از محدودیت‌های خود بیرون بکشد و به سوی بی‌نهایت هدایت کند. این عشق، نه تنها به عنوان یک احساس، بلکه به عنوان یک راه معنوی برای رسیدن به معرفت و خداوند تلقی می‌شود. خواندن مثنوی به ما کمک می‌کند تا به عشق به عنوان یک نیروی متعالی و مقدس نگاه کنیم و زندگی خود را بر اساس این عشق عمیق و معنوی شکل دهیم. ادامه دارد ... 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
توصیه میشود
👈 حکایت 3 بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی چونک تا اقصای هندستان رسید در بیابان طوطیی چندی بدید مرکب استانید پس آواز داد آن سلام و آن امانت باز داد طوطیی زان طوطیان لرزید بس اوفتاد و مُرد و بگسستش نفس شد پشیمان خواجه از گفت خبر گفت رفتم در هلاک جانور این مگر خویشست با آن طوطیک این مگر دو جسم بود و روح یک این چرا کردم چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفتِ خام این زبان چون سنگ و فم آهن وشست وانچ بجهد از زبان چون آتشست سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف گه ز روی نقل و گه از روی لاف زانک تاریکست و هر سو پنبه‌زار درمیان پنبه چون باشد شرار ظالم آن قومی که چشمان دوختند زان سخنها عالمی را سوختند عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند جانها در اصل خود عیسی‌دمند یک زمان زخمند و گاهی مرهمند گر حجاب از جانها بر خاستی گفت هر جانی مسیح‌آساستی گر سخن خواهی که گویی چون شکر صبر کن از حرص و این حلوا مخور صبر باشد مشتهای زیرکان هست حلوا آرزوی کودکان هرکه صبر آورد گردون بر رود هر که حلوا خورد واپس‌تر رود https://eitaa.com/masnavei/46 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
ديدن خواجه طوطيان هندوستان را در دشت و پيغام رسانيدن از آن طوطى‏ چون كه تا اقصاى هندوستان رسيد در بيابان طوطى چندى بديد مركب استانيد پس آواز داد آن سلام و آن امانت باز داد طوطيى ز آن طوطيان لرزيد بس‏ اوفتاد و مرد و بگسستش نفس‏ شد پشيمان خواجه از گفت خبر گفت رفتم در هلاك جانور اين مگر خويش است با آن طوطيك‏ اين مگر دو جسم بود و روح يك‏ اين چرا كردم چرا دادم پيام‏ سوختم بى‏چاره را زين گفت خام‏
[در آفت ‏] اين زبان چون سنگ و هم آهن ‏وش است‏ و آن چه بجهد از زبان چون آتش است‏ سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف‏ گه ز روى نقل و گاه از روى لاف‏ ز آن كه تاريك است و هر سو پنبه زار در ميان پنبه چون باشد شرار آن قومى كه چشمان دوختند ز آن سخنها عالمى را سوختند عالمى را يك سخن ويران كند روبهان مرده را شيران كند
[همه روح‏ها در اصل پاك هستند ليكن دچار نفسانى مى‏شوند] جانها در اصل خود عيسى دمند يك زمان زخمند و گاهى مرهمند گر حجاب از جانها برخاستى‏ گفت هر جانى مسيح آساستى‏