[تمثيل براى بيت پيشين]
كودك اول چون بزايد شير نوش مدتى خامش بود او جمله گوش
مدتى مىبايدش لب دوختن از سخن تا او سخن آموختن
ور نباشد گوش و تىتى مىكند خويشتن را گنگ گيتى مىكند
كر اصلى كش نبود آغاز گوش لال باشد كى كند در نطق جوش
ز آن كه اول سمع بايد نطق را سوى منطق از ره سمع اندر آ
ادخلوا الأبيات من أبوابها و اطلبوا الأغراض في أسبابها
[بىنازى خداوند]
مبدع است او تابع استاد نى مسند جمله و را اسناد نى
باقيان هم در حرف هم در مقال تابع استاد و محتاج مثال
[توبه و تضرع دائم، سالكان را رستگار مىكند]
زين سخن گر نيستى بيگانه اى دلق و اشكى گير در ويرانه اى
ز آن كه آدم ز آن عتاب از اشك رست اشك تر باشد دم توبه پرست
بهر گريه آمد آدم بر زمين تا بود گريان و نالان و حزين
آدم از فردوس و از بالاى هفت پاى ماچان از براى عذر رفت
گر ز پشت آدمى وز صلب او در طلب مىباش هم در طلب او
ز آتش دل و آب ديده نقل ساز بوستان از ابر و خورشيد است باز
تو چه دانى قدر آب ديدهگان عاشق نانى تو چون ناديدگان
[پرهيز از شكمبارگى، راهى براى كسب معرفت]
گر تو اين انبان ز نان خالى كنى پر ز گوهرهاى اجلالى كنى
[از نفسانيات، پرهيز كن تا فرشته سيرت شوى]
طفل جان از شير شيطان باز كن بعد از آنش با ملك انباز كن
[تيرگى درون، نشان مصاحبت با شيطان است]
تا تو تاريك و ملول و تيرهاى دان كه با ديو لعين همشيرهاى
[تأثير لقمه #حلال]
لقمه اى كان نور افزود و كمال آن بود آورده از كسب حلال
روغنى كايد چراغ ما كشد آب خوانش چون چراغى را كشد
علم و حكمت زايد از لقمه ى حلال عشق و رقت آيد از لقمه ى حلال
چون ز لقمه تو حسد بينى و دام جهل و غفلت زايد آن را دان حرام
[تمثيل براى ابيات پپشين]
هيچ گندم كارى و جو بر دهد ديده اى اسبى كه كرهى خر دهد
لقمه تخم است و برش انديشهها لقمه بحر و گوهرش انديشه ها
زايد از لقمه ى حلال اندر دهان ميل خدمت عزم رفتن آن جهان
#داستان_بازرگان_و_طوطی 5
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_88
تعظيم كردن ساحران موسى را كه اول تو عصا بينداز
[ساحران در عهد فرعون اگر چه با موسى دعوى برابرى و همسرى كردند.] [اما از او احترام كرده و در انداختن عصا او را مقدم داشتند.] [و گفتند تو بر ما مقدم هستى اگر مىخواهى اول تو عصا بينداز.] [موسى فرمود نه اول شما حيلههاى خود را بكار بريد و آن چه مىخواهيد بيفكند.] [اين تعظيم فقط جان آنها را خريد ولى آن دعوى همسرى باعث شد كه دست و پايشان بحكم فرعون بريده شد.] [سحره چون قدر موسى را شناختند بجرم آن دست و پاى خود را بر باد دادند.]
[خوردن لقمه و گفتن نكته براى مرد كامل حلال است پس تو كه كامل نيستى اين لقمه را نخور و اين نكته را نگو و لال باش.] [تو چون گوش هستى و او از جنس تو نبوده او چون زبان است و خداى تعالى فرمود وقتى كه قرآن مىخوانند ساكت باش و گوش كن.]
[كودك نوزاد كه مشغول شير خوردن است مدتى ساكت بوده و همه را گوش مىدهد.] [و بايستى مدتى لب ببندد و از سخن گويان سخن ياد بگيرد.] [ () تا ياد نگيرد از صد كلمه يك كلمه هم نتواند گفت و اگر چيزى بگويد زائد و بىمعنى است.] [اگر گوش نداشته باشد تىتى مىكند و خود را لال معرفى مىنمايد.] [كر اصلى كه از اول گوش نداشته لال خواهد بود و كى مىتواند سخن بگويد.] [پس براى گفتن اول شنيدن لازم است و براى رسيدن به منزلگاه بايد از راه سامعه داخل شد] [كه فرمودهاند بخانهها از درشان وارد شويد و روزى را از راه اسباب طلب كنيد.]
[آن نطقى كه تابع سامعه نيست نطق خداوند جهان است.] [او مبدع است و تابع هيچ استادى نيست و تمام چيزها مستند باو بوده و او بچيزى اسناد داده نمىشود.] [جز خدا همگى چه در پيشه و صفت و چه گفتگو و نطق تابع استاد و معلم بوده و محتاجند كه چيزى را ديده يا بشنوند و مثل او را بتوانند بگويند يا نشان دهند.] [اگر تو اين طور كه گفتيم نبوده و اين سخن را نمىپذيرى بيگانه هستى و گناهكارى دلقى بخود پيچيده در ويرانه منزل كن و اشك بريز و توبه كن.] [براى اينكه آدم بوسيله اشك از عذاب الهى مستخلص شد و كسى كه در حال توبه است هر نفس از او با اشك ترى توام است.] [آدم فقط براى اينكه گريه و زارى و ناله كرده و اشك بريزد زمين را مناسب ديده و بر خاك قدم گذاشت.] [از بهشت و از بالاى آسمانها براى پاى بوس و معذرت از گناه با امتنان صرف نظر نمود] [اگر تو نيز خلف او هستى و از صلب او بوجود آمدهاى در راه طلب از او تقليد كن.] [ () تو كه چون خر پايت بگل فرو رفته و از رفتار باز ماندهاى مزه آب ديده را چه مىدانى.] [آب ديده و آتش دل را نقل خود قرار بده زيرا كه بوستان از ابر و خورشيد سبز و خرم مىگردد.] [تو چون نابينايان عاشق نانى و در بند دنيا مزه آب ديده را كه براى رسيدن بمغفرت الهى ريخته مىشود نچشيده و ذوق نكردهاى.] [اگر تو انبان دل را از نان خالى كرده و از دنيا صرف نظر كنى از گوهرهاى جلال و عظمت پر خواهد شد.]
[طفل جان خود را از شير شيطان بگير پس از آن با فرشتگان آسمان پيوندش كن.] [مادامى كه دلت تاريك و خاطرت ملول و افسرده است بدان كه با ديو از يك پستان شير مىخورى.]
[لقمهاى كه نور و كمال را پرورش داده و زياد مىكند آن است كه از كسب حلال بدست آمده باشد.] [روغنى كه چراغ را خاموش كند روغن نيست بلكه آب است.] [از لقمه حلال علم و حكمت توليد شده عشق و نرم دلى بوجود مىآيد.] [اگر از لقمهاى حسد و دام ببينى و جهل و غفلت از آن بزايد بدان كه آن لقمه حرام است.]
[هيچ ديدهاى كه گندم بكارى و جو سبز شود يا اسبى كره خر بزايد؟] [لقمه بمنزله تخم است كه ميوه آن انديشههاى تو است لقمه بمنزله دريايى است كه گوهرش خيالات و صفات تو است.] [از خوردن لقمه حلال ميل بخدمت خلق و تمايل بعالم ديگر توليد مىشود.] [ () از اثر لقمه حلال حضور قلب پيدا كرده و چشمت روشن مىگردد.]
👈 ادامه دارد ...
🆔 @masnavei
#هشت_دلیل_انس_با_مثنوی_معنوی 4
۴. داستانهای آموزنده و حکمتآمیز جذابیت مثنویخوانی
یکی از جذابترین ویژگیهای مثنویخوانی، استفاده مولانا از داستانها و حکایات آموزنده برای بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است. مولانا با استفاده از این روش، مفاهیم پیچیده و سنگین را به زبان ساده و قابل فهم برای عموم مردم بیان میکند. هر داستان در مثنوی معنوی، حامل پیامی عمیق و حکیمانه است که میتواند در زندگی روزمره و مسائل معنوی انسانها کاربرد داشته باشد.
این داستانها از فرهنگها و ادیان مختلف الهام گرفتهاند و مولانا از آنها به عنوان ابزاری برای انتقال مفاهیم عرفانی استفاده میکند. برای مثال، داستانهایی مانند «پادشاه و کنیزک»، «فیل در تاریکی»، و «طوطی و بازرگان»، هر یک به تبیین جنبههایی از معرفت، عشق، و رابطه انسان با خداوند میپردازند. این داستانها همچنان تازگی خود را حفظ کردهاند و میتوانند برای خوانندههای امروزی نیز آموزنده و الهامبخش باشند.
ادامه دارد ...
#انس_با_مثنوی_معنوی
🙏کانال مثنوی معنوی
🆔 @masnavei