[ديدن جهان از منظر اغراض و اميال، آدمى را از حقيقت دور مى دارد]
پيش چشمت داشتى شيشه ى كبود ز آن سبب عالم كبودت مى نمود
گر نه كورى اين كبودى دان ز خويش خويش را بد گو، مگو كس را تو بيش
[مؤمن، با نور خدا مىبيند]
مومن ار ينظر بنور اللَّه نبود غيب مومن را برهنه چون نمود
چون كه تو ينظر به نار اللَّه بدى در بدى از نيكويى غافل شدى
[با الطاف ربانى، #حجاب قهر را از چشمانت واپس زن]
اندك اندك آب بر آتش بزن تا شود نار تو نور اى بو الحزن
[#مناجات]
تو بزن يا ربنا آب طهور
تا شود اين نار عالم جمله نور
آب دريا جمله در فرمان تست
آب و آتش اى خداوند آن تست
گر تو خواهى آتش آب خوش شود
ور نخواهى آب هم آتش شود
اين طلب در ما هم از ايجاد تست
رستن از بىداد يا رب داد تست
بى طلب تو اين طلبمان داده اى
گنج احسان بر همه بگشاده اى
#داستان_نخجیران_و_شیر 27
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_72
نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
قسمت اول
[شير او را در پهلوى خود جاى داد و خرگوش بهمراهى او تا لب چاه با كمال چالاكى دوان دوان رفت.] [وقتى در چاه به آب قعر آن نگريستند عكس هر دو در آب افتاد.] [شير عكس خود را ديد گمان كرد در ته چاه شيريست كه خرگوش در كنارش ايستاده.] [وقتى دشمن خود را در چاه ديد بغضب آمده خرگوش را فراموش كرده بدرون چاه جست.] [بچاهى افتاد كه ظلم برايش كنده بود البته ظلم او بسرش آمدنى بود.]
[آرى ظلم ظالمان بچاه مظلم تبديل خواهد شد و تمام دانايان اين مطلب را تأييد كرده و گفتهاند.] [هر كس ظالمتر باشد چاهش عميقتر و تاريكتر است و عين عدالت است كه جزاى بدتر بدتر باشد.] [اى كسى كه از ظلم چاه مىكنى اين كار تو داميست كه براى خود درست مىكنى.] [ () اگر بمردمان ضعيف ظلم مىكنى بدان كه در قعر چاه عميقى هستى.] [چون كرم پيله بدور دام متن بدان كه اين چاه را براى خودت مىكنى پس اقلا باندازه بكن.] [اگر بضعيفان دشمنى نمىكنى چون حضرت رسول ص كه سوره فتح برايش نازل شد بشارت فتح و ظفر و يارى خداوند بتو مىرسد.] [و اگر چون اصحاب فيل بوده براى خرابى و ظلم پيش مىروى منتظر باش مرغ ابابيل راى هلاك تو همىرسد.] [اگر مظلوم و ضعيفى در زمين امان بخواهد در صف سپاه ملايك غلغله بر پا مىشود.] [اگر ضعيفى را بدندان بگزى و خون جارى شود دندان تو درد خواهد گرفت.] [شير خودش را از بالا در ته چاه ديد خود را از دشمن تميز نداد.] [عكس خودش را دشمن تصور كرد و بروى خود شمشير كشيد.]
👈 ادامه دارد ...
🆔 @masnavei
#داستان_نخجیران_و_شیر 27
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_72
نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
قسمت دوم
[چه بسا بدى و ظلم كه در كسان ديگر مىبينى عكس خوى تو است كه در آنها جلوهگر است] [عكس هستى تو است كه در آنها منعكس شده نفاق و ظلم و بد مستى خود را در آينه آنها مىبينى.] [شايد بدى و ظلمى كه در ديگران مىبينى و بر آنها حمله مىكنى خودت هستى و زخم را بخودت مىزنى و چون كرم ابريشم بر خودت تار لعنت مىتنى.] [تو اين عيب را در خودت آشكارا نمىبينى و گرنه با خودت دشمن نمىشدى.] [اى مرد ساده لوح تو مثل همان شير بخود حمله مىكنى.] [و چون بقعر اخلاق خود رسيدى آن وقت خواهى فهميد كه اين بدى از تو بوده و در ديگران مىديدهاى.] [شير وقتى بقعر چاه رسيد آن وقت بر او آشكار شد كه آن چه غير مىپنداشت نفس خود او بوده است.]
[هر كس كه دندان ضعيفى را مىكند و باو ظلم روا مىدارد كار همان شير غلط بين را مىكند.]
[اى كسى كه خال بد در چهره عموى خود مىبينى از عموى خود رم نكن آن عكس خال تو است كه به آن جا افتاده.] [حضرت رسول مىفرمايد كه المؤمن مرآت المؤمن مؤمن آينه مؤمن است.]
[تو عينك كبود بچشم گذاشتهاى كه عالم را كبود مىبينى.] [اگر كور نيستى ببين كه كبودى از طرف تو است اگر بد مىبينى بخودت بد بگو متعرض ديگران نشو.]
[مؤمن اگر با نور خدا نظر نمىكرد چگونه عيب مؤمن را بمؤمن مىنمود.] [چون تو با نور خدايى نظر نمىكنى بلكه با آتش قهر خدايى نظر مىكنى اين است كه خوبى را از بدى تميز نمىدهى]
[كم كم نور را با آتش خود آشنا كن تا نار تو نور و آتش تو بروشنى بدل شود.]
👈 ادامه دارد ...
🆔 @masnavei
#داستان_نخجیران_و_شیر 27
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_72
نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
قسمت سوم
[بار الها تو با آب پاك و مقدس خود ما را تطهير كن تا نارهاى دنيا نور شده و آتش اخلاق بد ما بنور اخلاق نيكو مبدل شود.] [خداوندا آب درياها همه در فرمان تو و آب دانش همگى ملك طلق تو است.] [اگر خواست تو تعلق گيرد آتش آب گوارا مىشود و با خواست تو ممكن است آب هم مبدل به آتش گردد.] [ () اين همه لوازم زندگانى ما را بدون خواست و طلب ما عطا فرمودهاى.] [ () اكنون اى زنده جاويد و اى دارنده مطلق چگونه ممكن است با اينكه ما طلب مىكنيم و مىخواهيم عطا نفرمايى با اينكه تمام بخششها و هستيها از تو بوده و هست.] [ () وقتى كه ما نبوديم كجا طلب داشتيم و كى مىخواستيم تو بدون هيچ سببى عطاهاى فراوان فرمودى] [ () جان دادى، نان دادى عمر بخشيدى و نعمتهايى عطا كردى كه در بيان نمىگنجد.] [اين طلب و خواستى هم كه در ما هست تو بوجود آوردهاى اينكه ما در فكر خلاصى هستيم اين هم داده تو است.] [بدون طلب گنج مىبخشى بطور رايگان بجهان و جهانيان جان دادهاى.] [ () پس بار الها بحق محمد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله بما انعام عطا فرما تا بدار سعادت و سلامت برسيم.]
👈 ادامه دارد ...
🆔 @masnavei
👈 ادامه حکایت #نخجیران_و_شیر 22
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_73
بخش ۷۳ - مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد
چونک خرگوش از رهایی شاد گشت
سوی نخچیران دوان شد تا به دشت
شیر را چون دید در چه کُشته، زار
چرخ میزد شادمان تا مرغزار
دست میزد چون رهید از دست مرگ
سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ
شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد
سر برآورد و حریف باد شد
برگها چون شاخ را بشکافتند
تا به بالای درخت اشتافتند
با زبان شطاه شکر خدا
میسراید هر بر و برگی جدا
که بپرورد اصل ما را ذوالعطا
تا درخت استغلظ آمد و استوی
جانهای بسته اندر آب و گل
چون رهند از آب و گلها شاددل
در هوای عشق حق رقصان شوند
همچو قرص بدر بینقصان شوند
جسمشان در رقص و جانها خود مپرس
وانک گرد جان از آنها خود مپرس
شیر را خرگوش در زندان نشاند
ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند
درچنان ننگی و آنگه این عجب
فخر دین خواهد که گویندش لقب
ای تو شیری در تک این چاه فرد
نقش چون خرگوش خونتریخت و خورد
نفس خرگوشت به صحرا در چرا
تو به قعر این چَه چون و چرا
سوی نخچیران دوید آن شیرگیر
کابشروا یا قوم اذ جاء البشیر
مژده مژده ای گروه عیشساز
کان سگ دوزخ به دوزخ رفت باز
مژده مژده کان عدو جانها
کند قهر خالقش دندانها
آنک از پنجه بسی سرها بکوفت
همچو خس جاروب مرگش هم بروفت
https://eitaa.com/masnavei/46
🙏کانال مثنوی معنوی
🆔 @masnavei
مژده بردن خرگوش سوى نخجيران كه شير در چاه افتاد
چون كه خرگوش از رهايى شاد گشت سوى نخجيران دوان شد تا به دشت
شير را چون ديد در چه كشته زار چرخ مى زد شادمان تا مرغزار
دست مى زد چون رهيد از دست مرگ سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ
[#سماع، رمز رهيدن از جسم و رسيدن به كمال است]
جانهاى بسته اندر آب و گل چون رهند از آب و گلها شاد دل
در هواى عشق حق رقصان شوند همچو قرص بدر بى نقصان شوند
جسمشان در رقص و جانها خود مپرس و آن كه گرد جان از آنها خود مپرس