eitaa logo
مســـــطور🌱
151 دنبال‌کننده
76 عکس
14 ویدیو
3 فایل
مسطور: نبشته؛ مکتوب؛ مرقوم. دانه‌دانه که ببافی، می‌شود یک رج، رج‌ها می‌شوند بافته. بافته‌ای از افکار و احوال تو... منت‌دار حضورتان هستم. حرفی اگر بود اینجام: @e_z_vaziri
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۲۸ اسفند روز هیجان‌انگیزی برای تاریخ تولد نبود. ولی کرونا، یک‌ماه مانده به آمدنت آمد. دکترم دبّه کرد و گفت پزشک آنکال هستند در خدمتتان. خدمتش را نمی‌خواستم. با آنکه برایم تاریخ لاکچری یکِ یکِ نود و نه را زده بود، رفتم سراغ یک پزشک دیگر و یک بیمارستان دیگر‌. فقط ۲۸ اسفند وقت داشت و جای چون و چرا نبود. قبول کردم و صبح اول وقت بیمارستان بودیم. ساعت ده و پانزده دقیقه به دنیا آمدی. کرونا بود و ملاقاتی هم نداشتیم جفتمان. ملالی نبود. تو آمدی و پایان سال ۹۸ و صبح روز اول نوروز ۹۹، کنار من بودی. چهار سال گذشته و من از داشتنت خوشحالم و شاکر❤️ پ.ن: وقتی احسان عبدی‌پور تو را از پشت صفحه مجاز، کنارم دید پرسید: «اسمش چیه؟» گفتم: «مهربان زینب!» بعد که صورتت را جلوی لپ‌تاپ و مقابل صورتم آوردی زیر لب گفتم: «زینب جان!» حرفم را قطع کرد و با چشمهای پر از شور و لبخندی که انگار قند توی دلش آب شده پرسید: «چی صداش می‌کنی الان؟» لبخند زدم. گفتم: «اوایل مهربان زینب بود ولی حالا دیگه زینب!» زینب اسم دلخواه پدرت بود و مهربان را من اضافه کردم. اعتراف می‌کنم به خاطر حرف اطرافیان که این اسمها قدیمی شده خیلی فکر کردم و پیشوند «مهربان»، لطف امام رئوف بود وسط دلنگرانی‌هایم. اما حالا فرقی نمی‌کند اسمت چیست، تو وسط قلبم ایستاده‌ای❤️ ✨🌱✨ @mastoooor .