.
۲۸ اسفند روز هیجانانگیزی برای تاریخ تولد نبود. ولی کرونا، یکماه مانده به آمدنت آمد. دکترم دبّه کرد و گفت پزشک آنکال هستند در خدمتتان.
خدمتش را نمیخواستم. با آنکه برایم تاریخ لاکچری یکِ یکِ نود و نه را زده بود، رفتم سراغ یک پزشک دیگر و یک بیمارستان دیگر. فقط ۲۸ اسفند وقت داشت و جای چون و چرا نبود. قبول کردم و صبح اول وقت بیمارستان بودیم.
ساعت ده و پانزده دقیقه به دنیا آمدی.
کرونا بود و ملاقاتی هم نداشتیم جفتمان.
ملالی نبود.
تو آمدی و پایان سال ۹۸ و صبح روز اول نوروز ۹۹، کنار من بودی.
چهار سال گذشته و من از داشتنت خوشحالم و شاکر❤️
پ.ن: وقتی احسان عبدیپور تو را از پشت صفحه مجاز، کنارم دید پرسید: «اسمش چیه؟»
گفتم: «مهربان زینب!»
بعد که صورتت را جلوی لپتاپ و مقابل صورتم آوردی زیر لب گفتم: «زینب جان!»
حرفم را قطع کرد و با چشمهای پر از شور و لبخندی که انگار قند توی دلش آب شده پرسید: «چی صداش میکنی الان؟»
لبخند زدم. گفتم: «اوایل مهربان زینب بود ولی حالا دیگه زینب!»
زینب اسم دلخواه پدرت بود و مهربان را من اضافه کردم. اعتراف میکنم به خاطر حرف اطرافیان که این اسمها قدیمی شده خیلی فکر کردم و پیشوند «مهربان»، لطف امام رئوف بود وسط دلنگرانیهایم.
اما حالا فرقی نمیکند اسمت چیست، تو وسط قلبم ایستادهای❤️
#زینب_من
#تولدت_مبارک_دختر
✨🌱✨ @mastoooor
.