.
انگشتر نگین یاقوتی داشتم که میان باقی طلاها دزد برد. نسیم عاشق این انگشترم بود. هر بار پنج نفرمان دور هم جمع میشدیم، امتحانش میکرد و توی دستش بود تا موقع خداحافظی.
آن روز صبح دعوتشان کرده بودم منزلمان ولی توی دستم نبود. بعد از یک سال از تهران برگشته بودیم و مهمانی صبحانه برای ورودم به اصفهان و خانه جدید بود. چای را که خوردیم و پنج نفری نشستیم به گپ و گفت، برایشان از دزدی هفته پیش خانهمان گفتم. دست کشیدم جای خالی انگشتر و به نسیم نگاه کردم. گفتم: "دیگه نیست."
آن روز کنار دوستانم حدیث کساء خواندم. گریه کردم و جای خالی همه چیزهایی که دیگر نبود را با آنها پر کردم. با محبتشان.
بعد نشستیم از #عید_غدیر گفتیم، از ثواب اطعام در این روز. از اینکه دلمان میخواهد کاری کنیم. قول و قرارمان را گذاشتیم و برای اولین سال، اطعام غدیر را هدیه گرفتیم از #امیرالمؤمنین. ماهی قزلآلا خریدیم و بستهبندی کردیم. بستههای شکلات و یک متن کوچک صلوات و تبریک.
صبح تا ظهر عید غدیر، لباسهای قشنگمان را پوشیدیم و پنج شش نفری کیپ هم نشستیم توی یک ماشین و چند جا سر زدیم. بیمارستان کاشانی رفتیم و از بیماران عیادت کردیم. رفتیم حاشیه شهر و در یک محله ضعیف، درِ چند خانه را زدیم. همه ماهیها را که دادیم دست خانوادهها، رسیدیم به خانه یک سیّد. آنجا پذیرایی شدیم و نفری یک اسکناس ده تومانی مهرشده "عید غدیر مبارک" گرفتیم.
خانمی که الان اسمشان یادم نیست و راهنمایمان بودند برای معرفی خانههایی که سر زدیم، گفتند: «از امروز منتظر برکتهای خاصی تو زندگیتون باشین.»
برکت بیشتر از این که ما از عیدغدیر سال ۹۱، #اطعام نیازمندان را هر چهل روز یکبار تکرار کردیم؟ گروهمان با اسم "اطعام اربعینی" حالا سالهاست که به برکت هدیه خیّرین، فعال است. جای انگشتر یاقوتم را یاقوت ناب محبت یک ✨ولی✨ پر کرده است.
#عید_غدیر امسال داریم:
_ گوشتهای قربانی را بستهبندی میکنیم برای محبّین امیرالمؤمنین.
_ بستههای غذایی خشک از برنج و حبوبات و روغن میرسانیم به محبّین امیرالمؤمنین.
_ بسته سوخاری سیبزمینی سرخکرده و اسنک و نوشابه میبریم برای بچههای بهزیستی که حتما محبّ امیرالمؤمنین هستند.
_ و...
عید غدیر، عید ریخت و پاش عاشقان مولا علی علیهالسلام است.
دست و دلباز باشیم و به کمترین هدیه هم شده خودمان را قاطی خیرهای بزرگ کنیم.
روز حساب، ما را میان قطرههای آبشار بلند محبتی که لبریز شده با خود میبرند انشاالله🥰
شماره کارت برای همین کار است. تا روز عید غدیر خودتان را قاطی خیر کنید.
۵۰۴۱۷۲۱۰۶۶۴۳۷۵۶۸
الهه زمانوزیری
(نیازی به ارسال سند نیست. خود حضرت امیر مستقیما سند را دریافت میکنند.)
✨اردتمند ارادتمندان مولیالموحّدین، حیدر کرّار(جانم به فداش)✨❤️
✨🌱✨@mastoooor
.
.
صدای دینگ پیامک دریافتی، الان زیباترین تک مضراب موسیقی دنیاست.
"یا علی" می شنوم از واریزهاتون❤️
علی یارتون✨🌱✨
.
.
مبلغی که به نام مولای عالم، امیرالمؤمنین علیهالسلام جمع شد، برای تهیه بستههای غذایی بچههای بهزیستی و پخت غذای گرم در این روز مبارک تقدیم شد.
روزیتون وسیع و پربرکت باشه🌱
در همه خیر شریکید انشاالله😊❤️
#عیدغدیرخم
.
🌱
من این چند روز با چند نفری حرف زدم. از طرفدار سرسخت پزشکیان گرفته بین همین بچه های #مبنا، تا طرفدار مردد یا حتمی آقای قالیباف، تا طرفدار حتمی یا مردد آقای جلیلی.
خداروشکر با هر کدوم حرف زدم، دلهامون به هم نزدیکتر شد و احتراممون به هم بیشتر. و این برام خیلی ارزشمنده.
اگه فرصت داشتین و براتون مفیده، شرکت کنین👇. اینکه از فرصتی مثل #انتخابات چی یاد میگیریم و چه رشدی برامون حاصل میشه، اهمیت داره.
🌱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🍃تحلیل و بررسی نظرسنجیهای انتخاباتی🍃
🔸در جلسه مجازی به آدرس زیر:
https://meet.google.com/zen-jiup-cfh
(روی لینک ضربه بزنید و قبل از درخواست پیوستن، دوربین و صوت خود را ببندید. این دو به صورت پیش فرض در گوگل میت باز هستند.)
🗓روز پنجشنبه هفت تیرماه هزاروچهارصدوسه
🕰ساعت ده و نیم(۱۰:۳۰) صبح
🔹با حضور استاد دانشگاه جناب آقای دکتر مرادی
🔸همراه با گپ و گفت پیرامون شرایط فعلی انتخابات🌱
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
دو دقیقه از استاد قرآنی ما بشنوید.
خلوص کلمات از پَس این صدا جاریه.
#انتخابات
#خلوت_دل
#استاد_دوستانی
✨🌱✨ @mastoooor
.
.
خوش به حال ما که دلمون برای کسی یا چیزی میتپه.
اون کس میتونه یه نامزد انتخابات ریاست جمهوری باشه و اون چیز میتونه وطن باشه.
اینجا: مسجدسیّد اصفهان. مقبره آیتالله سیدمحمدباقر شفتی
#انتخابات
#وطنم
#اینجا_ایرانه
#اصفهانِ_جان
✨🌱✨ @mastoooor
.
.
چرا میخوایم با چنگ و دندون رأی جمع کنیم؟
آیا فردایی نیست؟
آیا دو روز دیگه یا ده روز دیگه که یه نفر رئیسجمهور این مملکت شد؛ رئیسجمهور همه ما نیست؟؟
اونوقت میخوایم چطوری خنجی که تو صورت رفیقمون کشیدیم با طعنه و کنایه رو ترمیم کنیم؟
اصلا پزشکیان بشه رئیس جمهور.
تا کی میخوایم به طرفدارای کاندیدای مقابلمون بگیم تو نفهمیدی، تو عقل نداشتی، تقصیر تو بود!!!
الان که داریم راحت میگیم. با سند یا بیسند. عقلانی یا غیرش. عصبانی یا بیخیال.
الان همنظر نیستیم و تفاوت سلیقه داریم در انتخاب کاندیدا. ولی فردا روز که دوباره شدیم همکار و همگروه و همتیم و هممحله و هممسیر و هموطن و همدین و هممذهب،
اونروز میخوایم چطوری تو صورت همدیگه نگاه کنیم؟؟
آیا آدمها مهمتر نیستن؟!
مولای ما امیرالمؤمنین، از حق حاکمیت بر مردم گذشت چون پای انسانها وسط بود.
تلاشش رو بر مدار حق کرد ولی آیا نمیتونست هزار کار بکنه و بشینه در مسند حاکمیت؟؟
به خدا که میتونست.
سکوت کرد. ولایت کرد بر قلبها و ایمان داشت به نتیجه نهایی. حالا این نتیجه هر چقدر دور و دور از دسترس.
الان ولی ما ظهور رو نزدیک میبینیم.
این ظهور، در مسیر همون حرکت بر مدار حقه.
حیفه! حیفه برنده بشیم ولی بازنده اخلاق و صداقت و تقوا باشیم.
#انتخابات
#مدار_حق
#مرزی_باریکتر_از_مو
✨🌱✨@mastoooor
.
.
مامانبزرگ همیشه میگفت: «خداروشکر قانعیم.»
بعد ابروهایش را بالا میداد و خطهای پیشانیاش لم میدادند روی هم. سرش را چپ و راست میکرد و ادامه میداد: «خیلی شکر داره ننه. خیلی. ما خانواده، هیچوقت دستمونو دراز نکردیم جلو کس و ناکس.»
نگاهش از چشمهای من تا سقف میرفت و میگفت: «شکر! چشممون به دست بقیه نیست. رو پای خودمون وایسادیم.»
دلم غنج میرفت با حرف زدنش. اینکه بزرگمنش بود و یکجور استغنا داشت، حالم را خوب میکرد. شانههایم را عقب میدادم و سینه صاف میکردم. همیشه بعد از حرف زدن با مامانبزرگ، میرفتم بین مردم. سرم را بالا میگرفتم و راه میرفتم. لبخند میزدم و دلم میخواست دست کسی را بگیرم، نه اینکه منتظر باشم کسی دستم را بگیرد.
خدا رحمتت کند مامانبزرگ.
#انتخابات
#انتخاب_درست
✨🌱✨ @mastoooor
.
.
مدال مؤثرترین تبلیغ در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳
تعلق میگیرد به
شهید عزیز، دکتر سیّد ابراهیم رئیسی❤️
#جبران_نمیشوی
#انتخابات
#رئیسی_عزیز
✨🌱✨@mastoooor
.
هدایت شده از کلمه
1022304001_-784189229.mp3
16.68M
السلام علیک یا سیدنا العشاق❤️
۹ روز تا عاشورا...
(السلام علیک یا مسلم بن عقیل)
🖋️محبوبه گل محمدی
🎙️سیده بشری صهری
#دور_عاشقان
#واحد_رسانه
#پادکست_یازدهم
.
فکر نمیکردم در دست گرفتن «مدام»، حالم را عوض کند.
پستچی که بسته را آورد، همانطور وسط سالن روی پا ایستادم و نیم ساعت با لبخندی کش آمده روی صورت و چشمهایی که نم داشتند، ورقش زدم.
دخترخواهرم گفت: خاله خب بشین.
خواهرم زد به شانهام: مگه چیه؟
مامان پرسید: کتابت چاپ شده؟
کتابم؟ نه! کتابم نیست. مدام، بیشتر از کتابم است.
پ.ن۱: زهرا را یکبار حضوری دیدهام. نُه ماه شاگردش بودهام. بیش از یک سال و نُه ماه است زمینخورده رفاقتش شدهام.
او مجله را روز رونمایی، دور چرخانده میان نویسندههای مدام و دستخطشان را برایم گرفته و بعد برایم پستش کرده.
خوشبختی من مدام است با داشتنت زهرا.
پ.ن۲: جمله استادم جناب جوانآراسته این است:
«جهان ادبیات سرشار از چشمههای گواراست و این که حالا در دست شماست، چشمهای مدام است. خانم زمانوزیری، جانتان از چشمههای ادبیات زنده باد.»
پ.ن۳: آرزویم برای اهالی تیم مدام، موفقیت روزافزون در مسیر صراط است.
برای خودم و هممسیرهایم، رسیدن به جایی است که این حرکت را کمک دهیم.
و برای شما، اینکه مدام را بخوانید و از چشمههای ادبیات، جانتان زنده شود.
🌱ادبیات، فان زندگی نیست، خود زندگی است. دوماهنامه #مدام را سفارش دهید و به دنیای ادبیات داستانی سلام کنید😊
✨🌱✨ @mastoooor
.