.
پشت سرم توی آشپزخانه ایستاد: "میخوای برات بخونم چی نوشتم؟"
نگاهش کردم. برگه توی دستش را که دیدم صورتم از همه طرف کش آمد و با ابروهای وسط پیشانی و لبهایی که تا کنار گوش رسیده بودند گفتم: "بخون، بخون. میشنوم."
نشست روی صندلی سبز رنگ کوچکش: "تشناکهها. نمیتَشی؟"
تمام حسهای ذوقمرگ کننده را در خودم نگه داشتم و با همان صورت منبسط گفتم: "ترسناکه؟ باشه. بخون."
خواند. از روی همین نوشتههای دقیق و ظریف روی برگهاش.
گربهٔ شخصیت قصه عصبانی شده و چنگ زده به بچهها و بچهها گریه کردهاند و ترسیدهاند و حالا شخصیت قصه دارد فکر میکند که به جای گربه، یک کبوتر داشته باشد.
"کبوتر داشته باشد" را ایستاده برایم خواند، با خنده خوشحالیاش برای پایان داستان.
پیرنگش رستاخیز بود و داستانش کامل.
داستان تشناک نوشته است.
#داستان
#روایت_زندگی
#زینب_من
✨🌱✨@mastoooor
.
.
"تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا"
"سبکبار باشید تا زودتر برسید."
از خطبه ۲۱ #نهجالبلاغه مولا امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (جانم به فداش)
این را زدهام به دیوار روبرویم تا هر روز ببینمش. بخوانمش. فکرش کنم.
امید دارم روزی داستانی بنویسم که این عبارت شگفتانگیز، درونمایهاش باشد.
#نهجالبلاغه_بخوانیم
✨🌱✨@mastoooor
.
.
صبح پائیزیتون بخیر🍁🌳
شما هم گاهی از این بازیهای چالشبرانگیز مغزی انجام میدین؟
"پین رو بکش" رو دخترک پیدا کرد. وقتی بین بازیهای فکری کودکانه برای خودش میگشت. نصبش هم کرد ولی من بازی کردم. ۶۰ مرحله بیشتر نداره. مرحله ۵۷ برای من هنوز قفله.
وقتی از مغزم برای حل مسألههای این مدلی کار میکشم، حس بهتری دارم.
شما هم از این ناپرهیزیها میکنین گاهی؟
#بازی_فکری
#چالش_مغز
✨🌱✨@mastoooor
.
.
سلام آقا✨
وسط همه بدو بدوها و شلوغیا و حرف و فکر و عمل و کم و زیادِ دنیا و آدماش،...
سلام آقا❤️
#صاحبی
✨🌱✨@mastoooor
.
.
کتاب صوتی گلیست از گلهای بهشت.
#کورسرخی عالیه عطایی و #پرندهی_من فریبا وفی را تمام کردم و #جنایت_و_مکافات جناب داستایوفسکی را یک فصل جلو بردم.
همزمان از صبح، خانه را سامان دادم و نیمچه قدمی به سمت "تَخَفّفُوا تَلحَقُوا" برداشتم. از این یکی کمد لباس، چندتایی بیشتر بیرون نیامد ولی چند روسری مناسب فصل دم دست گذاشتم و نوع ساماندهیام را تغییر دادم که به نظرم الان بهتر از قبل است.
حالم خوب است. کتاب شنیدهام و کار کردهام.
#کتاب_صوتی
✨🌱✨@mastoooor
.