دلایلی برای زنده ماندن.

🌱 وقتی‌که ما کوچکتر بودیم، در کنار ساختمان‌هایی که آجر می‌ریختند به بازی مشغول می‌شدیم و آجرها پشت‌سر‌هم با فاصله‌های کوتاه می‌چیدیم و مارپیچ و گرد و خلاصه شکل‌های مختلف، آجر کنار هم می‌گذاشتیم و آنگاه یک آجر را می‌زدیم. ما بیش از یک آجر را نزده بودیم اما چون آجرها مرتبط و هماهنگ بودند تا آخر می‌افتادند و زمین می‌خوردند و یک ضربه یک ضربه نمی‌ماند و یک فساد در یک‌جا حبس نمی‌شد. . در هستی منظم، یک گناه، یک فساد، یک فساد نمی‌ماند و ادامه می‌یابد و کسی که راه بودن و کلاس بودن را دیده و احساس کرده دیگر بی‌حساب نمی‌گوید و نمی‌شنود و نمی‌بیند و نمی‌زند. «مسئولیت و سازندگی، علی صفایی‌حائری»

دو‌ساعته زل زده‌م بهشون اما دلم نمی‌آد هیچکدوم رو به کتابخونه‌مون هدیه بدم. همچنین جایی برای خرید کتاب جدید ندارم.

احساس می‌کنم چیزی توی مغزم جابه‌جا شده، قدیم‌ترها منتظر می‌ماندم تا بچه‌ها بخوابند و مطالعه کنم. الان منتظرم تا صدایشان توی خانه بپیچد و کلمه بخوانم و از بر شوم. آن خودی که تمام شهریور ماه را به انتظار خلوت‌های پاییز نشسته بود،کجاست؟

نوایی با عطر خاک طلائیه و شلمچه... @masture

سردار سلیمانی: برای اینکه دوست را از دشمن تشخیص دهید باید... @masture

به‌دلیل استقبال‌تون از این نوا، زین‌پس پذیرای نواهای درخواستی شما هستیم :)) وقتی خسته‌اید(بُریدید، درب‌وداغونید) چی گوش می‌دین؟ اونو برام بفرستید لطفاً.

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم 🔹اسحاق انور_ ماهی پیشنهادی از طرف فاطمه‌جان موسوی @chiiiiimeh چقدر دوست‌داشتنی بود😍 @masture

خدایا رحم کن بر من خدایا رحم کن بر من خدایا رحم کن بر من پریشان وار میگردم خطا کارم گنهکارم خطا کارم گناهکارم به حال زار میگردم 🔹چقدر قشنگ بود، چه کرد با دل من🥺 🔹 پیشنهادی از طرف دوستم اعظم مؤمنیان @photo_by_alef

مثل هرشب دلم برات کفتره سلطان تو این شلوغی ما رو یادت نره سلطان ❤️السلطان یا اباالحسن❤️ پیشنهاد از طرف آقای جواهری @hornou

بمیرم برای این صداها...

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا... پیشنهادی از طرف دوستم فاطمه اکبری اصل @akbary_fatemeh