مستوره | فاطمه مرادی
«رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود»
وقتی خانم اختری(@Negahe_To) به چالش «چگونه مینویسی؟» دعوتم کرد، ماندم که چطور یک سلوک چهارساله را به مخاطبم انتقال بدهم. سخت بود اما نوشتم تا شاید نوری بتاباند.
سال ٩٨ بود که در کارگاه «رضا امیرخانی» شرکت کردم. برایمان گفت که هرروز مینویسد و راز اولیهی نوشتن همین است که هرروز روزمرگیها و خاطراتتان را بنویسید. بیاینکه فکر کنید خب «آخرش که چی!». بعد هم یادمان داد که توی زمانهای متفاوتی بنویسیم تا ساعت خلاقیت مغز را پیدا کنیم. همین کار را کردم و فهمیدم مغزم «صبحنویس» است. من از همان سال تا به همین امروز از ٥ تا ١١ صبح مینویسم. اگر ساعتی دیگر مجبور به نوشتن شوم، چنان متن از هم گسیختهای تحویل میگیرم که بیا و ببین.
بعدتر که رفتم کلاس «احمد بطحایی»، ابزار دیگری به سلوکم اضافه شد. استاد گفت باید هرروز در هر شرایطی کتاب بخوانید. آنقدر که کلمهها توی مغزتان سرریز کنند و ناچار به نوشتن شوید. اما این ته مسیر نیست. هر متن را در حد مرگ بازنویسی کنید و بدانید و آگاه باشید که بازنویسی ته ندارد.
حالا این دو فقره را داشته باشید تا به کمک کتاب «اثر مرکب» یک نقشهی راه بسازیم. من از این اثر فرمولهایی یاد گرفتم که معجزه میکند. «دارن هاردی» توی کتابش نوشته برای اینکه هر کاری را تبدیل به عادت کنید آن را ٢١ روز انجام دهید. بهتان قول میدهم وظیفهتان بعد از این مدت تبدیل به عادتی دلچسب خواهد شد. و روز بیستویکم شما اثر مرکب(موفقیت دوبرابر) را در نتیجهی کارهایتان خواهید دید. اگر هفتهی اول جانتان بالا آمد تا چهار خط یا صد کلمه بنویسید، روز بیستویکم دوازده خط و سیصد کلمه مینویسید با کلی خلاقیت و حظ فراوان. فقط باید ثبات قدم داشته باشید.
و نکته همینجاست. نوشتن و ابزاری به نام نویسندگی یک سلوک است. اگر میخواهیم هر روز بهتر از دیروز بنویسیم و توی کارمان حرفهای باشیم؛ باید به انتخابهایمان دقت کنیم و ثبات داشته باشیم. هرقدمی که روزانه برمیداریم ما را به نوشتن نزدیکتر یا دورتر میکند. بنابراین هرکه نوشت و توانست برای این مردم قلمی بزند که گوهری داشته باشد، تلاش کرده، خون دل خورده و حسابی از روی تنبلیها و بهانهجوییهایش رد شده. و به قول دارن هاردی: «آدمهای موفق آن کاری را انجام میدهند که آدمهای ناموفق هیچ تمایلی به انجامش ندارند».
#نوشتن
#ابزاری_به_نام_نویسندگی
#جزئیاتش_هم_رازه
@masture