eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 در روایتی از ورود حضرت رضا علیه‌السلام را به نباج، چنین شرح می‌دهد: ➖ أبوحبیب نباجی گوید: در عالم رؤیا دیدم كه رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به نباج تشریف آورد، و در مسجدی كه حجّاج فرود می‌آیند وارد شد. گویا من خدمت آن جناب رسیده، بر آن حضرت سلام كردم و پیش روی او ایستادم. ➖ در این هنگام طبقی را مشاهده كردم كه از برگ درختان خرمای مدینه بافته بودند، و در آن طبق خرمای صیحانی بود. حضرت از آن طبق مشتی خرما برداشت و به من داد و من آنها را شمردم هیجده دانه بود. پس از این كه از خواب بیدار شدم، خواب خود را چنین تعبیر كردم كه من هیجده سال دیگر عمر خواهم كرد. ➖ بیست روز از این جریان گذشت من در زمین خود به امور كشاورزی و باغداری اشتغال داشتم. شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علیّ بن موسی الرضا علیه‌السلام از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. من به طرف مسجد حركت كردم و دیدم مردم گروه گروه به دیدن آن جناب می‌شتابند، من نیز به خدمت حضرت رفتم. ➖ آن جناب در همان موضعی نشسته بود كه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در خواب دیده بودم و زیر پای مباركش تخته حصیری همچون حصیر زیر پای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و در پیش روی او طبقی كه از برگ خرما بافته شده و بر آن خرمای صیحانی بود. ➖ پس بر آن جناب سلام كردم، پاسخ داد و مرا نزد خود طلبید و مشتی از آن خرما را به من عطا فرمود. من آنها را شماره كردم عدد آنها به قدر عدد خرماهایی بود كه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خواب به من عطا فرموده بود. ➖ عرض كردم: یابن رسول اللّه! زیادتر از این به من عطا فرما. فرمود: اگر رسول‌خدا زیادتر از این به تو عطا فرموده است ما هم زیادتر از این به تو عطا كنیم. 📚 عيون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۱۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 در روایتی از ورود حضرت را به نباج چنین شرح می‌دهد: ➖ أبوحبیب گوید: در عالم رؤیا دیدم كه رسول‌اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به نباج تشریف آورد، و در مسجدی كه حجّاج فرود می‌آیند، وارد شد. گویا من خدمت آن جناب رسیده، بر آن حضرت سلام كردم و پیش روی او ایستادم. ➖ در این هنگام طبقی را مشاهده كردم كه از برگ درختان خرمای مدینه بافته بودند، و در آن طبق بود. حضرت از آن طبق مشتی خرما برداشت و به من داد و من آنها را شمردم هیجده دانه بود. پس از این كه از خواب بیدار شدم، خواب خود را چنین تعبیر كردم كه من هیجده سال دیگر عمر خواهم كرد. ➖ بیست روز از این جریان گذشت من در زمین خود به امور كشاورزی و باغداری اشتغال داشتم. شخصی نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علیّ بن موسی الرضا علیه‌السلام از مدینه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است. من به طرف مسجد حركت كردم و دیدم مردم گروه گروه به دیدن آن جناب می‌شتابند، من نیز به خدمت حضرت رفتم. آن جناب در همان موضعی نشسته بود كه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در خواب دیده بودم و زیر پای مباركش تخته حصیری همچون حصیر زیر پای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و در پیش روی او طبقی كه از برگ خرما بافته شده و بر آن خرمای صیحانی بود. ➖ پس بر آن جناب سلام كردم، پاسخ داد و مرا نزد خود طلبید و مشتی از آن خرما را به من عطا فرمود. من آنها را شماره كردم عدد آنها به قدر عدد خرماهایی بود كه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خواب به من عطا فرموده بود. ➖ عرض كردم: یابن رسول الله! زیادتر از این به من عطا فرما. فرمود: اگر رسول‌خدا زیادتر از این به تو عطا فرموده است ما هم زیادتر از این به تو عطا كنیم. 📚 عيون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۴۵ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar