.
.
◾️ #کاری_اختصاصی| #15_کلیپ_صوتی_کوتاه_پیرامون_امام_هفتم_علیه_السلام
➖ ریز موضوعات این جلسات:
👈🏼علی بن یقطین کارگزار دربار هارون
👈🏼#اِخبار #امام #صادق از #ولادت #حضرت_معصومه #قبل از #ولادت #امام #موسی کاظم(علیهمالسلام)
👈🏼 #شخصیت #والای #محمد_ابن_ابی_عمیر یکی از اصحاب امام کاظم، رضا وجواد (علیهمالسلام)
👈🏼 #علم_غیب #امام_کاظم ع
👈🏼 #اخبار_غیبی #امام_کاظم ع از #حفظ_جان #یونس_بن_یعقوب ازتمام #خطرات
👈🏼#ولایت_تکوینی_امام_کاظم ع
👈🏼#مناظره_امام_کاظم ع با #برادرش_عبدالله_افطح
👈🏼شهادت #امام_صادق بر مقام والای #امام_کاظم ع
👈🏼ارادهی #امام_کاظم بر نجات وکمک بشیعیان علیهالسلام
👈🏼#دعای_مستجاب #امام_کاظم علیه السلام
👈🏼قدرت وسلطنت #امام_کاظم علیهالسلام
👈🏼گلایه #امام_کاظم علیهالسلام از #شیعیان درباره تاخیر اقامه #نماز_اول_وقت
👈🏼#ورع بینظیر #صفوان_جمال واطاعت محض از #امام_کاظم ع
👈🏼#ولایت #حضرت #امام_کاظم ع
👈🏼#شهادت #حضرت_امام_کاظم ع
🔘 از: آیتالله #سید_علی_صدر
➖ در تلگرام، کانال حیدریم حیدری
برای دانلود، اینجا رو کلیک کنید..
.
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#شاد_کردن_مؤمن
#قصه_عبرت
#حق_مؤمن
#انفاق
🔷🔶 #در_سختی_ها_به_امام_زمانت_پناه_ببر
👈🏼👈🏼 مردی از اهالی #ری گفت:
یکی از نویسندگانِ #یحیی_بن_خالد فرماندار ما شد.
مقداری مالیات بر عهدهی من بود که اگر آن را میگرفتند ، #فقیر میشدم.
هنگامی که او به قدرت رسید، ترسیدم که مرا احضار و اجبار به پرداخت مالیات کند.
بعضی از دوستانم _ برای برطرف شدن نگرانیام _ گفتند : این فرماندار ادعای شیعه بودن دارد.
اما باز هم ترس داشتم که مبادا او شیعه نباشد و هنگامی که پیش او بروم مرا زندانی کند و مطالبهی مال کند.
بالأخره تصمیم گرفتم به خدا پناه ببرم و خدمت امام _ زمانم _ ، یعنی #امام_کاظم علیهالسلام مشرف شوم تا او مرا کمک کند.
🍃 برای همین به قصد انجام #حج حرکت کردم. خدمت حضرت رسیدم و از حال خویش شکایت نموده و درخواست چاره کردم.
آن حضرت نامه ای نوشت و فرمود: آن را به دست حاکم برسان. در آن نوشتند:
«بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اِعْلَمْ أَنَّ لِله تَحْتَ عَرْشِهِ ظِلاًّ - لاَ يَسْكُنُهُ إِلاَّ مَنْ أَسْدَى إِلَى أَخِيهِ مَعْرُوفاً أَوْ نَفَّسَ عَنْهُ كُرْبَةً أَوْ أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِهِ سُرُوراً وَهَذَا أَخُوكَ وَالسَّلاَمُ».
به نام خداى بخشنده ی مهربان. بدانكه در زیر عرش خدای متعال سايهای ست كه کسی زیر آن قرار نمیگیرد مگر آنکه كه به برادرش احسانى كند، یا او را از غم و غصه ای رها کن، يا دلش را شاد كند . و اين شخص برادر تو است والسلام.
🍃 از حج برگشتم. شبی به منزل حاکم رفتم و اجازهی ملاقات خواستم وگفتم: به اطلاع او برسانید که از جانب #حضرت_صابر ـ علیهالسلام ـ پیامی برایش دارم.
همین که به او خبر دادند، با پای برهنه بیرون آمد، در را باز کرد و مرا در آغوش گرفته و شروع به بوسیدن نمود. مکرر بین دو چشمم را میبوسید و از حال امام علیهالسلام سؤال میکرد.
هر چه من خبر سلامتی آن حضرت را میدادم او خوشحالتر میشد و شکر خدای متعال را میکرد.
تا اینکه مرا وارد منزل نمود و در بالای مجلس نشاند و خودش روبروی من نشست.
🍃 آنگاه نامه ی امام کاظم علیهالسلام را به او دادم. وقتی نامه را گرفت، ایستاد، نامه را بوسید و آن را خواند.
هنگامی که از مضمون آن اطلاع یافت، اموال و لباسهای خود را طلب کرد. هر چه درهم و دینار و پوشاک داشت، با من به طور مساوی تقسیم کرد. و هر مالی که قسمت پذیر نبود، معادل نصف آن به من پول میداد.
بعد از هر تقسیم به من میگفت: آیا تو را شاد کردم؟
من میگفتم: بهخدا قسم بسیار خوشحال شدم.
🍃 سپس دفتر مطالبات را خواست و آنچه به نام من بود را پاک کرد و نوشتهای به من داد که در آن گواهی کرده بود که دیگر مالیاتی بر عهدهی من نیست.
تا اینکه با او خداحافظی کردم و از خدمتش بیرون آمدم.
با خود گفتم این شخص به من بسیار نیکی کرد و من هرگز قدرت جبران آن را ندارم. بهتر آن است که حجّی مشرف شوم و در مراسم حج او را #دعا کنم و بعد به محضر مولای خود موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ مشرف شوم و نیکیِ او را عرض کنم.
🍃 به همین منظور عازم مکه شدم و بعد به محضر امام ـ علیهالسلام ـ شرفیاب شدم.
جریان را به عرض ایشان رساندم ؛ در آن بین که شرح داستان را میدادم ، پیوسته صورت مبارک آن حضرت از شادمانی برافروخته میشد.
عرض کردم : آیا کارهای او شما را مسرور کرد؟!
فرمود: بله به خدا قسم ! کارهایش مرا شاد نمود ، جدّم #امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ را خوشحال کرد، قسم به پروردگار که #پیغمبر ـ صلی الله علیه وآله ـ را شاد نمود، همانا خداوند متعال را نیز مسرور کرد.
📚 بحارالأنوار، ج۴۸، ص۱۷۴
🔆 کانال #محبانالزهراءعلیهاالسلام
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @mohebanozahra315
#با_موسی_بن_جعفر علیهالسلام
#مطاعن_هارون_عباسی
#مطاعن_دشمنان
#قصه_عبرت
#25رجب
🔷🔶 #تحول_كنیز_فاحشه_ی_رقاصه_در_زندان
👈🏼👈🏼 #هارون_الرشید، برای فریب دادن، یا شكنجه و یا تحقیر امام كاظم علیهالسلام در دید مردم، #فاحشه_ای #رقاصه و زیبا را به بهانه خدمتكاری نزد ایشان فرستاد و از طرفی غلامی را گمارد كه مواظب اوضاع باشد.
وقتی كنیز را به محضر آن حضرت آوردند، فرمود: من نیازی به كنیز و خدمتكار ندارم؛ لذا او را برگردانید.
➖ هارون الرشید از این كار ناراحت شد و گفت: ما با اجازه او، وی را زندانی نكردهایم تا كنیز را نیز با اجازه او به آنجا بفرستیم و بعد دوباره دستور داد كنیز را به زندان برگردانند...
➖ مدتی گذشت. غلام، گزارش داد كه كنیز نیز به سجده افتاده و پیوسته و مرتب در سجده میگوید:
«قدوس قدوس سبحانك سبحانك سبحانك..».
➖ هارون گفت: موسی بن جعفر وی را سحر كرده است!! او را با سرعت نزد من آورید.
وقتی كنیز را نزد او بردند، دیدند از خوف خدا میلرزد و مرتب به آسمان نگاه میكند؛ آنگاه مشغول نماز گشت.
هارون پرسید: چرا چنین میكنی، اینچه حالی است كه در پیش گرفتهای؟
➖ كنیز گفت: وقتی محضر #امام_كاظم علیهالسلام بودم، او مرتب مشغول نماز و دعا بود. سرانجام به او گفتم آیا كاری دارید كه من آن را انجام دهم؟
فرمود: من با تو كاری ندارم.
عرض كردم: مأمور به خدمت شما میباشم.
فرمود:
اینها چه بد فكر میكنند.!!
ناگهان متوجه باغ بزرگی شدم كه ابتدا و انتهای آن پایانی نداشت؛ این باغ با فرشهای زیبا و پرارزش مفروش شده بود، و كنیزان و حوریانی زیبا در آن صف كشیده بودند، و در دستهای خود ظرفهای آب و طشت برای شستن دستهای آن حضرت آماده ساخته بودند، از آن به بعد به سجده افتادم تا لحظهای كه غلام به بالین من آمد.
➖ هارون گفت: شاید این قضایا را در خواب دیدهای؟
كنیز گفت: بهخدا قسم همه اینها را قبل از اینكه به سجده روم با چشمان خود دیدم و سجدهام برای سپاس از آنها بود.
هارون دستور داد از او مراقبت نمایند كه این حرفها را به كسی نگوید.
آن كنیز دوباره به سجده افتاد و مشغول نماز شد.
📚 بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۳۸
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar