eitaa logo
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
1.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
10.6هزار ویدیو
464 فایل
سلام خوش آمدید ♡ مطالب کانال شامل 🔰🔰↕️↕️👇👇 دعاها و مطالب مذهبی طب سنتی آشپزی همسرداری تربیت فرزند روانشناسی احکام داستان / رمان و .. مطالب امام زمانی مطالب شهدایی خانه داری گل و گیاه و ......... التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 کانال کلیپ 💐💐💐💐💐 ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ✍ ۹ دلیل که یک زن از شوهرش دلزده میشه‼️ ━━━━━━━━━━━━ 📚👈 جهت حمایت از کانال ، مطالب را با لینک منتشر کنید 🍏🍎 🍎🍏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💔 🔴 حدأقل به ۱ نفر ارسال کنید در ثوابِ انتشارِ مطالب ؛ سهیم باشین 💐 💐 انتشار مطالب ، صدقه جاریه داره جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 ک
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 کانال کلیپ 💐💐💐💐💐 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 عشق سرخ,قسمت بیست ودوم: سریع خودمون را رسوندیم تو آشپزخونه وزیر اوپن پناه گرفتیم,چون هم راحت تر حرفهای که میزدن رامیشنیدیم وهم کسی نمیتونست مارا ببینه. بابا تعارفشون کرد که بفرمایید بفرمایید ومشخص بود یکی یکی دارن میشینن. زهرا میخواست نامحسوس پاشه وموقعیت قرارگرفتنشان را ببینه,که محکم دستش راگرفتم وکشیدم وگفتم:نهههه پانشو ممکنه ببیننت زشته. اخه موقعیت پذیرایی وآشپزخانه ما طوری بود که یک طرف پذیرایی یعنی دو نفر میتونستن آشپزخونه را زیرنظر داشته باشند وما به مامان سفارش کرده بودیم که اون دوتا مبل راتعارف نکنن ,یعنی خودشون وبابا زودتر بشینن تا هیچ کس نتونه روبرو بشینه,تا مامان نیومده ومطمین نمیشدیم,خارج شدن از مخفیگاه,صلاح نیست. مامان اومد داخل آشپزخونه یه کم چهره اش گرفته بود,بدون اینکه نگاهی به ما بیاندازه مشغول ریختن چای شد تا مهمونا گلویی تازه کنن وباشیرینی نوش جان کنن. زهرا اهسته اشاره کرد:ماماااان,چه خبره؟چرا ناراحتی,نترس بابا دخترات راهمین الان نمیبرن که.... مامان یه چشم غره نامحسوس رفت وخیلی اهسته گفت:نمیدونم خانم دکتر چرا تشریفشون رانیاوردن,اگه بخوان طاقچه بالا بزارن همین امشب خودم جواب رد بهشون میدم.....سینی رابرداشت ورفت طرف پذیرایی. زهرا:وای زینب ,نپرسیدیم کی روبرو نشسته؟ولی راست میگه هااا چرا مامان جانشان نومدن؟ بزار فرهاد راببینم ,دماراز روزگارش میکشم من:😳چه فرهاد فرهاد میکنی هاا هرکی نفهمه فک میکنه ده ساله باهم زندگی میکنین... زهرا:هیس بزار ببینیم چی چی نطق میکنن. حرفاشون دور وبر ,راه وهوا و...دور میزد,محمدکه صداش درنمیامد اما فرهاد هرازگاهی نطقی میکرد ازجنس نطقهای زهرابود(خداییش دروتخته باهم جوربود) که مامان باتمام شدن حرف اقای دکتر،طاقتش طاق شده بود گفت:عذرمیخوام اقای دکتر,خانم دکتر چراتشریف نیاوردن؟خدای نکرده کسالتی,چیزی داشتن؟ دکتر آهی کشید وگفت:قضیه اش مفصله,خدمتتون عرض میکنم,فرهادجان.... نفهمیدیم منظور از فرهاد جان گفتن چی بود ,که باهمهمه بابا ومامان و...توکمینگاهمان محکم تر نشستیم وگوشامون را تیزتر کردیم,نکنه واقعا خانم دکتر راضی به این وصلت نشده؟ همونطور که من وزهرا تونگاه هم خیره شده بودیم وتمام بدنمان تبدیل به گوش شده بود تا ببینیم ,اقای علوی چی چی جواب میدن,یک دفعه قامت رعنای فرهاد رادیدیم که وسط آشپزخونه بود. واااای این بچه پررو اینجا چی میخواست؟ فرهاد به همه جا چشم انداخت وباخودش گفت:عه اینجا کسی نیست,پس این پریای دریایی کجان؟؟🤔 یکباره همینطور که دنبال چیزی میگشت چشمش افتاد به ما دوتا که زیراوپن کمین گرفته بودیم من😱 زهرا😁 فرهاد😂😊😳 بس که هول شده بودیم باهم گفتیم:سلام فرهاد:س س سلام عروس خانومها...ببخشید مزاحم استراق سمعتان شدم,یک لیوان اب برای بابا میخواستم.درضمن اوضاع امنه,روبرو آشپزخانه من ومحمدهستیم پاشین😃☺️ سریع ازجام پاشدم که اشاره کرد,نه نه زینب خانم,زهرا جان باید زحمتش رابکشن... زهرا روکرد به فرهاد وبایه لبخند گفت:چشم اقا فرهاد ,خودتون چیزی احتیاج ندارین... فرهاد:نه عزیزززز ,روی گلت را کم داشتم که جور شد خخخخ وای این دوتا رو از سنگ پای قزوین هم برده بودند,خداییش ازهمه لحاظ مثل هم بودند وبهم میومدند خخخخخ... فرهادکه لیوان اب رابرد ,خیلی بااحتیاط روم راکردم طرف پذیرایی که بالبخند زیبای محمد مواجه شدم. عطرگل سرخ پیچید تووجودم....... ادامه دارد.... باماهمراه باشید ,خبرهای خوش درراه است. 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 عشق سرخ,قسمت بیست وسوم: اقای دکتر لیوان اب را که خورد شروع به نطق قبل از خواستگاری کردوگفت:من دلم میخواد همه چی برای دوتا خانواده عیان باشه,یعنی صاف صادق بودن رااصل یک زندگی پاک میدونم,من وفرشته همسرم,زمانی که تازه فارغ التحصیل شده بودیم باهم ازدواج کردیم,فرشته از هم دانشگاهی های بنده بود,اون موقع دربحبوبه ی جنگ تحمیلی بودیم وبرای خدمت درجبهه با هم به مناطق جنگ زده اعزام شدیم تا به مداوای مجروحان ومصدومان و...بپردازیم,فرشته واقعا یک فرشته بود واگه اغراق نکنم ازمن که یک مرد بودم ,بیشترتلاش میکرد ,چندماهی بود که طرفای آبادان خدمت میکردیم که محمد را پیدا کردیم ,یعنی خدا محمد رابه ما هدیه داد,پسربچه ی چهارساله وشیرین زبانی بود که کل خانواده اش را توجنگ از دست داده بود,فرشته آوردش پیش خودمان وقرارگذاشتیم هروقت که خواستیم مرخصی بیایم ,همراهمون بیاریمش اصفهان به فرزند خواندگی قبولش کنیم,فرشته ازاینکه صاحب یک پسربچه خوشگل وباهوش شده بود درپوست خودنمیگنجیدواین علاقه دوطرفه شده بود بین محمد ومامانش,یک روز صدام شیمیایی زد ,اونم درست وسط بیمارستان ,همونجایی که ما مشغول کاربودیم,هردوتامون آلوده شدیم,دیگه صلاح ن
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 ک
میدیدم که فرشته ومحمد تومناطق جنگی باشند,با هزارخواهش والتماس تهدید وارعاب فرستادمشون اصفهان,فرشته تا لحظه اخر میگفت حالم خوبه ,بذار کنارت باشم ,اما واقعا صلاح نبود.وقتی رفتند,هرروز زنگ میزد وتاکید میکرد حالش خوبه ونگران نباشم. یک ماه از رفتن فرشته ومحمد میگذشت که زنگ زد ,فرشته خیلی خوشحال بود,تمام صداش میلرزید وقتی میخواست خبر بارداریش را بدهد..... باورم نمیشد,خیلی خوشحال بودم وازطرفی نگران,میترسیدم عوارض تنفس مواد شیمیایی روی بچه اثربگذارد....اینجا که رسید یک اهی کشید,انگار دلش هوای اونروزها راکرده باشه,هوای صدای فرشته,روی فرشته.... ادامه دارد.... باماهمراه باشید 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ━━━━━━ 📚👈 جهت حمایت از کانال ، مطالب را با لینک منتشر کنید 🍏🍎 🍎🍏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💔 🔴 حدأقل به ۱ نفر ارسال کنید در ثوابِ انتشارِ مطالب ؛ سهیم باشین 💐 💐 انتشار مطالب ، صدقه جاریه داره جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 ک
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 کانال کلیپ 💐💐💐💐💐 بسم الله الرحمن الرحیم حرفش را در ذهنم تکرار کردم. منظورش چه بود آدمهارا از حقیقت زندگی دور می کند. ای بابا این دختر چرا حرف زدنش هم بابقیه فرق دارد. خیلی دلم می خواست بیشتر با او هم کلام شوم. هفته ی بعد روزی که تاریخ تحلیلی داشتیم. همان درسی که راحیل جزوه از سارا گرفته بود. راحیل باز غیبت داشت. از سارا دلیلش راپرسیدم گفت: –نمی دونم هفته ی پیش هم نیومده بود. باخودم فکر کردم برای این که بیشتر نزدیکش شوم فردا جزوه‌ام رابرایش می آورم تا از آن خط وخطوطهای منحنی برایم بکشد. فردا زودترسر کلاس حاضرشدم و منتظر نشستم، بچه ها تک تک وارد کلاس می شدند. پس چرا نیامد؟ بعد از کمی صبوری بالاخره امد. نمی دانم چرا همین که وارد شد، نتوانستم نگاهم را ازصورتش بردارم. به نظرم حجابش یک جور زیبایی خاصی داشت. سرش پایین بود، تا رسید به ردیف جلوی من، بلند شدم و با لبخندگفتم: –سلام خانم رحمانی. سرش را بلند نکرد جوابم را داد، حتی یک لبخندناقابل هم نزد. وارفتم، یه روی خوش به ما نشان می دادی به کجای دنیابرمی خورد. کم نیاوردم، جزوه ام را از کیفم درآوردم و مقابلش گرفتم و گفتم: –خانم رحمانی این جزوه دیروزه، نیومده بودید، گفتم براتون بیارم. باتردید نگاهم کردو گفت: –چرا زحمت کشیدید از بچه ها می گرفتم، لبخندی نشاندم روی لبهایم و گفتم: –زحمتی نبود،خواستم جزوه من باشه دستتون که زیر مطالب مهم رو هم بی زحمت برام خط بکشید. جزوه را گرفت و گفت: –ممنون، فردا براتون میارم. ــ اصلا عجله ایی نیست. سرجایش نشست. حداقل یک لبخند میزدی، دلم خوش باشد که خود شیرینی ام را تایید کردی. تا حالا هیچ وقت برای کس دیگری جزوه نیاورده بودم. سر جایم که نشستم دیدم سارا از آن سر کلاس به ما زل زده، جلو که آمد زیر لبی گفت: –به به می بینم که جزوه ردو بدل می کنی، با خونسردی گفتم: –اشکالی داره؟ –نه، فقط، نه به اون دفعه که شاکی شدی جزوه ات رو دادم... نگذاشتم حرفش را تمام کند. – اون بار نمی دونستم هم کلاسی خودمونه. گردنش را بالاوپایین کردو گفت: –اوووه بله، و رفت نشست. ✍ حرفش را در ذهنم تکرار کردم. منظورش چه بود آدمهارا از حقیقت زندگی دور می کند. ای بابا این دختر چرا حرف زدنش هم بابقیه فرق دارد. خیلی دلم می خواست بیشتر با او هم کلام شوم. هفته ی بعد روزی که تاریخ تحلیلی داشتیم. همان درسی که راحیل جزوه از سارا گرفته بود. راحیل باز غیبت داشت. از سارا دلیلش راپرسیدم گفت: –نمی دونم هفته ی پیش هم نیومده بود. باخودم فکر کردم برای این که بیشتر نزدیکش شوم فردا جزوه‌ام رابرایش می آورم تا از آن خط وخطوطهای منحنی برایم بکشد. فردا زودترسر کلاس حاضرشدم و منتظر نشستم، بچه ها تک تک وارد کلاس می شدند. پس چرا نیامد؟ بعد از کمی صبوری بالاخره امد. نمی دانم چرا همین که وارد شد، نتوانستم نگاهم را ازصورتش بردارم. به نظرم حجابش یک جور زیبایی خاصی داشت. سرش پایین بود، تا رسید به ردیف جلوی من، بلند شدم و با لبخندگفتم: –سلام خانم رحمانی. سرش را بلند نکرد جوابم را داد، حتی یک لبخندناقابل هم نزد. وارفتم، یه روی خوش به ما نشان می دادی به کجای دنیابرمی خورد. کم نیاوردم، جزوه ام را از کیفم درآوردم و مقابلش گرفتم و گفتم: –خانم رحمانی این جزوه دیروزه، نیومده بودید، گفتم براتون بیارم. باتردید نگاهم کردو گفت: –چرا زحمت کشیدید از بچه ها می گرفتم، لبخندی نشاندم روی لبهایم و گفتم: –زحمتی نبود،خواستم جزوه من باشه دستتون که زیر مطالب مهم رو هم بی زحمت برام خط بکشید. جزوه را گرفت و گفت: –ممنون، فردا براتون میارم. ــ اصلا عجله ایی نیست. سرجایش نشست. حداقل یک لبخند میزدی، دلم خوش باشد که خود شیرینی ام را تایید کردی. تا حالا هیچ وقت برای کس دیگری جزوه نیاورده بودم. سر جایم که نشستم دیدم سارا از آن سر کلاس به ما زل زده، جلو که آمد زیر لبی گفت: –به به می بینم که جزوه ردو بدل می کنی، با خونسردی گفتم: –اشکالی داره؟ –نه، فقط، نه به اون دفعه که شاکی شدی جزوه ات رو دادم... نگذاشتم حرفش را تمام کند. – اون بار نمی دونستم هم کلاسی خودمونه. گردنش را بالاوپایین کردو گفت: –اوووه بله، و رفت نشست. ✍ ━━━━━━ 🍇🍇🍇🍇🍇 *═✾ خوش آمدید ✾═* https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec *═✾خوش👆آمدید ‌‌‌‌‌‌‌✾┅* *کپی تموم مطالب فقط در گروهایی که لینک ممنوع هست ؛ بدون لینک فرستادن بلا مانع است ، و گر نه در دیگر جاها ؛ فرستادن مطالب ؛ فقط همراه لینک حلال است 📚👈 جهت حمایت از کانال ، مطالب را با لینک منتشر کنید 🍏🍎 🍎🍏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و‌چهل و هفتم: فضه در خا
https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و‌چهل و هشتم: خلیفه دوم هم جام مرگ را سرکشید و رفت تا در آن سرای جاویدان جوابگوی آنچه که کرده و نکرده باشد ،اما ابولؤلؤ ایرانی که به ضرب خنجر او را از پای در آورد از کینهٔ عمریان در امان نماند و او هم راهی ملکوت شد و بازماندگان عمر کینهٔ ایرانیان را به دل گرفتند و در این زمان بود که مدینه و بلاد عرب برای ایرانیان نا امن شد ، هر کجا مهاجری از ایران بود به تقاص خون عمربن خطاب به آنها تعرض میشد و چندین ایرانی به دست پسر عمر ، از زندگی ساقط شدند که یکی از آنان زنی بیگناه بود که گناهش این بود که دختر ابولولو ایرانی ست. این اخبار به گوش فضه میرسید و او برای جماعت ایرانیان دعا می کرد که از این کینه جان سالم به در ببرند. حالا امیدی میرفت که مردمی که نزدیک به ده سال تحریف های خلیفه و ظلم های عمال خلیفه را دیده و تحمل کرده بودند به سمت امیرالمؤمنین حیدر کرار کشیده شوند و خلافتی را که از آن ایشان بود به مولای عالمیان باز گردانند. اما روزگار چنان پیش میرفت که حرف حق در نطفه خفه می شد و ناحق بر منابر خودنمایی می کردند... خبری گوش به گوش و دهان به دهان می چرخید. یکی از وصیت خلیفه دوم خبر میداد و آن دیگری شورایی را نام میبرد که مأمور انتخاب خلیفه بودند، اینان از یاد برده بودند که سالها پیش ، قبل از شهادت رسول الله ، خداوند خلیفه ای را برای دینش تعیین نمود ، خلیفه ای که مردم حقش را ضایع کردند و نگذاشتند دین را راهبری کند ، اما اینک چشم به دهان بنده ای از بندگان خدا داشتند و خلیفه ای را که او تعیین می کرد ، بر مسند خلافت می نشاندند بدون انکه به خود گوشزد کنند که این مقام از آن کسی دیگر است ، از آن کسی ست که خداوند تعیین کرده نه کسی که بنده خدا وصیت کند.. ادامه دارد... 📝ط_حسینی 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و چهل و نهم: با مرگ عمربن خطاب هر کسی برای جانشینی او ، حدسی میزد ، عده ای از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام دور هم جمع شدند تا راهی بیاندیشند که مولایشان بر کرسی خلافت که از آن خود او بود بنشیند اما غافل از این بودند که عمر قبل از مرگ شورایی تعیین کرده تاجانشین تعیین کنند و عثمان بن عفان را بر این مسند نشانده.. جمع اصحاب جمع بود و سلیم بن قیس شروع به صحبت کرد: یاران و برادران عزیزم ، همانطور که همهٔ شما میدانید تنها کسی که لیاقت تکیه دادن بر منبر رسول الله را دارد تا این دین و این ملت را راهبری کند ،کسی نیست جز مولایمان علی بن ابیطالب ، همان کسی که در حجة الوداع خدا بر پیامبرش امر کرد تا ولایت او را به گوش تمام مسلمین برسانند ،آن روز همهٔ اصحاب به به و چه چه گویان به محضر رسول خدا و مولا علی رسیدند و امیرالمؤمنین شدن علی را تبریک گفتند و درست چند ماه بعد گویا فراموشی بر اذهانشان افتاد و امر خدا وند و وصیت رسولش یادشان رفت و برای نشستن بر منبری که از آن آنها نبود بلواها به پا کردند. یاران به خدا قسم که علی از ازل برگزیده شده بود برای این امر و نام علی با عناوینی چون ایلیا در کتاب های مقدس پیش از ما آمده ، بیایید و دست بجنبانیم و این خلافتی را که به یغما رفته به صاحب اصلی اش باز گردانیم ، مگر نمی بینید که بدعت ها پشت بدعت رواج یافته ، مگر نمی بینید که دین پر از نورمان دست خوش تحاریف بزرگ شده ، بیایید و دیگر نگذاریم به امر خدا پشت شود و بعد از گذشت اینهمه سال حیدر کرار را بر مسند ولایت بنشانیم.. سلیم مشغول صحبت بود که همهمه ای از بیرون بگوش رسید. گوش ها همه تیز شد ، آخر این روزها میبایست به هوش باشند تا باز آتشی دیگر پا نگیرد که از قِبَل آن خوبیها بسوزد و بر آسمان رود و دینی به یغما رود و راه درست پنهان شود و راه به نا کجا آباد و خرابات پیش روی مردم قرار گیرد... یکی از افراد حاضر از جای برخواست تا ببیند چه شده و برای دیگران خبر آورد. لحظات به کندی می گذشت ، بالاخره آن مرد هراسان وارد شد ، رو به جمع نمود و بعد نگاهش روی سلیم قفل شد و آرام گفت : باز هم غصبی دیگر...مردم فراموشکار همان مردمند و بیعت شکنان نیز همان بیعت شکنان....و اینبار عثمان بن عفان است که کرسی خلافت را چسپیده.. ادامه دارد... 📝به قلم ط_حسینی 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 🌺
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 ک
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 کانال کلیپ 💐💐💐💐💐 *بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم* ‍ 💢 📌قسمت هفتم: 🟢 اقدامات حضرت مهدی در مکه مکرمه 🌱در پی انجام بیعت برای حضرت مهدی (علیه‌ السّلام) ، امام (علیه‌ السّلام) پس از آنکه حکومت سابق سقوط کرد و نابود شد، بساط حکومت را در مکه می‌گسترانند و بر مراکز قدرت تسلط می‌یابند. در آن روز دولت وقت توان آن را که در برابر حضرت مهدی (علیه‌ السّلام) مقاومت کند ندارد و از برخی از احادیث استفاده می‌شود که مکه تسلیم می‌گردد و آن حضرت به طور کامل بر آن شهر استیلا می‌یابند. 🔅در آن شهر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به انجام کارهائی اقدام می‌فرمایند که برخی از آنها را (که در احادیث ذکر شده است) ذیلاً یادآور می‌گردیم. 🔸۱ - اصلاح مسجدالحرام ✨حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «زمانی که قائم قیام کند ساختمان مسجد الحرام را خراب می‌کند تا به صورت اولیه برگردد. مقام را نیز به محلی که قبلا ً بوده برمی‌گرداند.» [۲۱] مسجد الحرام پس از وفات رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه‌و‌ آله‌و سلّم) تاکنون مرتباً وسعت یافته مساحت‌های فراوانی از تمام جوانب به آن اضافه گردیده است ولی با وجود آن هنوز به‌اندازه قبلی که حضرت ابراهیم (علیه‌ السّلام) ساخته بود نرسیده‌ است زیرا که اساس قدیم آن از «حَزْوَرَه» (حزوره اسم محلی بین صفا و مروه و جزء مسعی است.) بوده که اکنون در «مسعی» بین صفا و مروه قرار دارد. ✨از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) درباره اضافاتی که در مسجدالحرام واقع شده است سؤال کردند که آیا جزء مسجد است یا نه؟ 🍃 آن حضرت پاسخ فرمودند: «آری... آنان هنوز آن را به‌ اندازه مسجدی که ابراهیم و اسماعیل (علیهم‌ السّلام) ساخته بودند نرسانده‌اند.» [۲۲] ✨ و نیز حضرت فرمودند: «خطّ ابراهیم (علیه‌ السّلام) در مکه بین حَزْوَرَه تا مسعی است.‌ اندازه خط کشیدن ابراهیم (علیه‌ السّلام) همان است.» 🍂( (دو توضیح لازم است؛ اول این که مؤلف فقید نشانی این حدیث را باب فضل الصلاه آورده‌اند اما در آنجا به جای خط، حق آمده است ثانیاً هم ایشان (رحمهُ الله) خطَّ ابراهیمُ ضبط کرده‌اند که حالت اضافی صحیح تر می‌نماید: خطُُّ ابراهیمَ) معنای جمله چنین است : پس مسجد قسمتی است که ابراهیم آن را مشخص ساخت.) [۲۳][۲۴] ✨وقتی حضرت مهدی (علیه‌السّلام) ظاهر شوند، دیوار محیط بر مسجدالحرام امروزی را خراب کرده دیوار تازه‌ای بر پایه دیوار نخستین می‌سازند و این باعث سهولت طواف خواهد شد؛ به ویژه آنکه تعداد حاجیان در زمان ظهور حضرت به دهها میلیون نفر خواهد رسید. 🔸۲ - اصلاح مقام ابراهیم ✨قبلاً گفتیم که حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «زمانی که قائم قیام نماید... مقام ابراهیم را به همان محلی که بوده است برمی‌گرداند.» ✨مقام ابراهیم سنگی است که حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان (وقتی که خانه کعبه را بنا می‌فرمود) برآن سنگ ‌ایستاد. 🌱این مقام در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ و سلّم) مجاور کعبه بود. وقتی عمر بن خطاب زمامدار شد، مقام ابراهیم را از مکانش منتقل ساخت و محلّش را تغییر داد. 🍃زمانی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌ السّلام) زمام حکومت را پس از کشته شدن عثمان به دست گرفت، تصمیم گرفت که هر زیاده و بدعتی را از دین بردارد و همه چیز را به همان صورتی که در زمان رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه‌و‌ آله‌ وسلّم) بود برگرداند. از آن جمله مقام را به جای نخستینش در مجاورت کعبه برگرداند؛ ولی منافقان و دشمنان آن حضرت (که در برابر هر نوع قدم اصلاحی آن حضرت می‌ایستادند) قیام کردند؛ لذا مولا (علیه‌ السّلام) بهتر آن دیدند که با توجه به مسائل مهم‌تر، قضیه را تا زمان دیگر مسکوت نهند. این بود که مقام ابراهیم تا امروز در غیر محلّ خود باقی مانده است. ✨ازجمله اقداماتی که حضرت در مکه انجام می‌دهند، برگرداندن مقام ابراهیم به محل اول آن در جوار کعبه مکرمه است. این مطلب نیز برای تسهیل طواف حجّاج انجام می‌پذیرد؛ زیرا در آن صورت طواف بین رکن و مقام واجب نخواهد بود بلکه طواف گرد خانه فقط کفایت می‌کند و هر قدر که حجاج به هنگام طواف از خانه کعبه دور شوند مانعی نخواهد داشت. اگر امروزه بنابر نظر برخی از فقهاء طواف باید بین رکن و مقام انجام گیرد، این وجوب با برگرداندن مقام به جایگاه نخستین آن در زمان ظهور امام عصر (علیه‌ السّلام) برداشته خواهد شد. پی نوشت📚   ۲۱.↑ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص ۳۸۳.     ۲۲.↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴ ص۵۲۶، کتاب الحج باب فضل الصلاه فی المسجدالحرام.     ۲۳.↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۲۱۰، کتاب الحج باب حج ابراهیم و اسماعیل، حدیث ۱۲.     ۲۴.↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۴۵۴، حدیث ۲۳۱.  
📣 مطالب متنوع و مفید 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 کانال کلیپ 💐💐💐💐💐 بسم الله الرحمن الرحیم مواد لازم: آرد۲ پیمانه ۲۹۰گرم تخم مرغ ۱ عدد پودر قندنصف پیمانه۷۰گرم کره نرم شده ۱۲۰ گرم وانیل۱/۲ ق چ بکینگ پودر۱/۴ ق چ .برای مواد میانی من از مارمالادی که تو پیج آموزش دادم استفاده کردم. پخت در فر دمای ۱۷۰ درجه. ۱۵-۲۰ دقیقه دقت کنید من از کره مارگارین استفاده کردم.کره گیاحی یا حیوانی فرق نداره فر یا تابه خیلی داغ نباشه شیرینی ها کمی زیرشون تغییر رنگ داد کافیه،وگرنه خشک میشن. ضخامت شیرینی ها نازک نباشه حدود ۴-۵ میل خوبه. خیلی خمیر گرما ببینه یا زیاد ورز بدید روغن پس میده و خشک میشه هااااا ━━━━━━━ 📚👈 جهت حمایت از کانال ، مطالب را با لینک منتشر کنید 🍏🍎 🍎🍏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💔 🔴 حدأقل به ۱ نفر ارسال کنید در ثوابِ انتشارِ مطالب ؛ سهیم باشین 💐 💐 انتشار مطالب ، صدقه جاریه داره جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💐💥💐💥 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec 💐💥💐💥💐 کانال مطالب متنوع و مفید در ایتا 👆 کانال کلیپ 💐💐💐💐💐 بسم الله الرحمن الرحیم ━━━━━━━ 📚👈 جهت حمایت از کانال ، مطالب را با لینک منتشر کنید 🍏🍎 🍎🍏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💔 🔴 حدأقل به ۱ نفر ارسال کنید در ثوابِ انتشارِ مطالب ؛ سهیم باشین 💐 💐 انتشار مطالب ، صدقه جاریه داره جهت عضویت در کانال ؛ روی لینک زیر بزنین 👇 https://eitaa.com/joinchat/547422423C0601f233ec