eitaa logo
مَبهوتْ³¹⁵
3.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
678 ویدیو
7 فایل
ماتُ و مَبهوتِ تواَم، ماهِ تَماشایی مَن.. __________________ عبدالرقیه‌خانوم³¹⁵ -غیر از علی‌"ع" و اولادش؛ هیچ -------------------- فروشگاهمون: https://eitaa.com/foroosh_mabhot اینم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17305761504826
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا‌در‌عالم‌ذَرحضرت‌زهرا"س"سوا‌کرده برایم‌آبرو‌دار‌آبرویی‌دست‌وپا‌کرده..
گفت: غربتِ علی(ع) رو فقط یه نفر می‌تونه معنی کنه تو این عالم؛خودِ علی. اونم کِی؟ با گریه میاد کنارِ قبرِ فاطمه(س) یه جمله میگه؛ یه نگاه به قبر کرد، گفت: فاطمه، صدات می‌زنم جوابمو نمیدی! فقط یه سوال... توام از علی‌ خسته شدی؟💔(:
احوال ِخوب ِروضه‌های خلوت و کم‌جمعیت و مَحَلمون » 🩶
4_6010152577168052453.mp3
12.09M
و پناه بر چادرت.. از بیچارگی قلبم:)💔
مَبهوتْ³¹⁵
و پناه بر چادرت.. از بیچارگی قلبم:)💔
و با گوش های خودم از میان گریه هایش شنیدم که می‌گوید: دنیا پس از تو نباشد،بعد از تو خاک بر سر دنیا:)
برا‌‌همین‌دو‌خط‌جون‌میدم..
مَبهوتْ³¹⁵
برا‌‌همین‌دو‌خط‌جون‌میدم..
مردی که هیچ ضربه به پشت کسی نزد زهرایش را جماعتی از پشت سر زدند ..
Convert_InShot_۲۰۲۳۱۱۰۳_۱۹۲۱۴۶۹۵۸.mp3
4.51M
ای‌ از همه خسته‌ام... _پناه میبرم از بغض در گلو مانده به دشت دامن گلدار گاهی... این شبا شُدی همه زندگیم.. روضه های این شبا داره به جایی میرسه که واقعا نفس کشیدن برام سخت شده..😭 مبهوت³¹⁵
خداروشکر که فاطمیه‌است و می‌تونیم بریم هیئت زیاد زیاد گریه کنیم..
بسم الله امروز دیگه روزشه.. بازو اَگَر مَدَد کُنَدَم دور اَز هَمه آبِ وُضویِ آخَرَم اَز چاه میکِشَم..
امروز که پامو از خونه بیرون گذاشتم حس کردم انگار نزدیکِ عاشورا هستم.. هوا، بویِ عزایِ محرم رو داشت. فردا پنج شنبه در دسته جاتِ عزاداریِ شهرهاتون حتما شرکت کنین و بذارید دسته رویِ عمومیِ فاطمیه هر سال رونق داشته باشه جوری که مثلِ عاشورا دغدغه مون بشه شرکت در اون دسته‌ها! ۱۴۰۰ سال پیش صدها نفر جمع شدن برایِ غارتِ میراثِ مولاعلی اما امروز به ابوبکرها و عمرها ثابت میکنیم حقِ مولاعلی رو پس خواهیم گرفت به رهبریِ مهدیِ زهرا ان شاء الله..
در قنوت و رکوع و سجودِ نمازتون اگه هیچ ذکرِ مستحبی رو نگفتید، حتما لعنِ دشمنانِ اهل بیت رو اقامه کنید. فقط توجه کنین اذکار باید خطاب به خدا باشه تا نماز باطل نشه. بگید: اَللّهُمَّ العَن فلانی بن فلانی اگه اسم پدران شون رو یادتون رفت و بلد نبودید، فقط اسم خودشون رو بگید کفایت میکنه..
خدا مدد کن... امشب جوری حق رو ادا کنم که اگه توی این بمیر بمیر، فاطمیه یِ سالِ بعد اعلامیه یِ ترحیمِ رویِ دیوار بودم، حسرتِ امشب رو نخورم...
اینقدرام زود به علی تسلیت نگید تا فردا خدا رو چه دیدید؟ شاید زهراش شفا گرفت.. :)
نمیدونم عاشقید یا نه... آدم وقتی از یارش جداست حتا شده به قدرِ یه سَفَرِ چند روزه! تمامِ این لحظاتِ جدایی، تیک تاکِ عقربه یِ ساعت، صدایِ نفسر کشیدن هایِ نامنظم خلوتش، صدای پرنده هایِ بیرون از اتاق، قدم هایی که تنهایی رویِ زمین میگذاره، لقمه به لقمه ای که دور از او در گلو فرو می بره، همه و همه حتا قدم زدنِ مورچه ها هم بَلایِ جانِ اوست و همه چیز خَنج میندازه به قلبش و زمان، دستانِ زُمُختِش رو دورِ گردنش سفت فشار میده..
مَبهوتْ³¹⁵
نمیدونم عاشقید یا نه... آدم وقتی از یارش جداست حتا شده به قدرِ یه سَفَرِ چند روزه! تمامِ این لحظاتِ
علی حق داشت که بعد از یارش به پیامبر بگه که من بعد از فاطمه شب ها رو بیدار و بیقرارم! تا اون زمان که خدا منزلی رو که تو در اون هستی برام انتخاب کنه... (و به تو برسم!) به قولِ جنابِ معنی زنجانی؛ نمیدوزَد کسی چاکِ گَریبانِ جدایی را..
Ya yuma.mp3
2.35M
+انا‌لله‌و‌انا‌الیه‌راجعون...💔 امشب‌‌دیگه‌وقتشه‌گوش‌بدید‌و‌بسوزید.
میگفت ایشالا روایت ۷۵ روز درست باشه.. ۲٠ روز خیلیه.. یک روزم کمتر درد بکشی یک روزه.. بلافاصله گفت نه کاش ۹۵ روز درست باشه.. ۲٠ روز بیشتر دیدن فاطمه برا علی خودش یه دنیاست..
مَبهوتْ³¹⁵
میگفت ایشالا روایت ۷۵ روز درست باشه.. ۲٠ روز خیلیه.. یک روزم کمتر درد بکشی یک روزه.. بلافاصله گفت
این مطلب برایِ فرداست.. یعنی فردا روزی واقع شده ولی امشب میگم نمیدونم عُمرم قد بده یا نه. مولاعلی واردِ منزل شد دید بسترِ بیماریِ همسرش خالیه! تعجب کرد.. دید خاتونِ دو عالَم آردها رو خمیر کردن. ظرفِ آب حاضر کردن و میخوان فرزندانشون رو بشورن و لباسِ اون ها رو بشورن. تنور هم به طبع حاضر بود. چه خونی به دلِ ما کرده این تنور..
مولاعلی خب همسرش رو در این سه ماه دیده بود. نوشتن خانم جان هیچ دستش موقعِ ایستادن آزاد نبود! یک دستش به پهلویِ شکسته بود چون نمیتونست نفس بکشه و قامتش رو قائم کنه.. یک دستش هم به دیوار بود که تعادلش بهم نخوره و به زمین نیوفته.. مولاعلی پرسید چرا مشغولِ این کارا شدی؟
خانم جان با گریه فرمود وقتِ جداییِ من و تو فرا رسیده علی جان.. دیشب پدرم رسولِ خدا رو خواب دیدم که بر بالایِ بلندی ایستاده بود و به چپ و راستش نگاه میکرد و انگار منتظرِ کسی بود. به پدرم گفتم پدرجان رفتی و تنهام گذاشتی؟ شب و روز و هر ساعت برات گریه میکنم و از هیچ غذایی لذت نمی برم و خوابِ راحتی ندارم! خانم جان در ادامه فرمود: پدرم پیامبر بهم فرمود دخترم من اینجا منتظرِ تو هستم! چون زمانِ دوری زیاد شده و شب هایِ انتظار و غم تموم شده و زمانِ وفاتِ تو نزدیکه! فرداشب وقتِ رسیدنِ تو به منه دخترم..