eitaa logo
نوای آئینی متن نوحه و شعرهای آئینی
56 دنبال‌کننده
53 عکس
3 ویدیو
2 فایل
نوحه هایی که در کانال منتشر میشود بعضی ازمتنها و شعر در دسترس نوحه در اینجا قرار داده میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
شاه و گدا آقا من گدایم و تو پادشاه  دل من عاشق کربلا حسین شده این ورد زبونم شب و روز یا حسین و یا حسین و یا حسین آقا جون تو راه عشق و عاشقی همه رو زار و پریشون می کنی با سر بریده لبخند می زنی دلای عاشقا رو خون می کنی هر کی دعوت شد و اومد پیش تو میگه بوی خون میاد از حرمت آخه کی می خوای منو طلب کنی آقا جون فدای لطف و کرمت دل من دیگه تحمل نداره داره پر می گیره تا عماراتت تا کی این حسرت و این در به دری دیگه راه بده بیام زیارتت می دونم عشقتو آسون نمیدن غم و رنج و غربت و بلا داره راه عاشقی چه سخت و مشکله کوفه داره شام و کربلا داره کاش می شد سر بزارم رو دامنت دل زارم به خدا تنگه برات "بابی انت و امی" یا حسین میشه من بیام کنار کفترات؟!
ساقی فراتی بود و سقایی و مشکی و این خود ابتدای ماجرا بود جگر از تشنگی می‌سوخت می‌سوخت عطش فرمانروای کربلا بود فدای قامت سرو رشیدش به قربان دو چشم‌ مست عباس جوانمردی، وفا، یعنی‌ ابااافضل برقص آمد علم در دست عباس کویر چشم‌ها را آبیاری در آن صحرای بی آب و علف کرد سوار اسب و مشک آب بر دوش وفا بر عهد مولای نجف کرد سپس برگشت از میدان و دشمن هراسان بست راه رفتنش را تبرک کرد با شمشیر و نیزه به یاد مرتضی حیدر تنش را * طلوع صبح زیبا‌ را ندیدند حجاب دوده بر فانوس‌ها بود لب مرداب‌ها لبریز از آب عطش در کام اقیانوس‌ها بود کویر تفته در خون شعله‌ور شد تن خشکیده‌‌اش را مشک، تر کرد حسین آمد به بالین برادر لبش را با شراب اشک، تر کرد نگاه کودکان تشنه می‌گفت: عمو برگرد! بی تو آب، زهر است نوازش کن برادر زاده‌ها را زلال چشم‌هایت موج نهر است لب ساقی کنار نهر خشکید فرات از غصه دائم در عذاب است و تا روز قیامت اشک حسرت  انیس چشم های مشک و آب است
ساقی فراتی بود و سقایی و مشکی و این خود ابتدای ماجرا بود جگر از تشنگی می‌سوخت می‌سوخت عطش فرمانروای کربلا بود فدای قامت سرو رشیدش به قربان دو چشم‌ مست عباس جوانمردی، وفا، یعنی‌ ابااافضل برقص آمد علم در دست عباس کویر چشم‌ها را آبیاری در آن صحرای بی آب و علف کرد سوار اسب و مشک آب بر دوش وفا بر عهد مولای نجف کرد سپس برگشت از میدان و دشمن هراسان بست راه رفتنش را تبرک کرد با شمشیر و نیزه به یاد مرتضی حیدر تنش را * طلوع صبح زیبا‌ را ندیدند حجاب دوده بر فانوس‌ها بود لب مرداب‌ها لبریز از آب عطش در کام اقیانوس‌ها بود کویر تفته در خون شعله‌ور شد تن خشکیده‌‌اش را مشک، تر کرد حسین آمد به بالین برادر لبش را با شراب اشک، تر کرد نگاه کودکان تشنه می‌گفت: عمو برگرد! بی تو آب، زهر است نوازش کن برادر زاده‌ها را زلال چشم‌هایت موج نهر است لب ساقی کنار نهر خشکید فرات از غصه دائم در عذاب است و تا روز قیامت اشک حسرت  انیس چشم های مشک و آب است
غریب اهل بیت پرچم قیام بر نداشتی در دلت هزار درد داشتی ای غریب اهل‌بیت، مجتبی عندلیب اهل ‌یت، مجتبی صلح تو جهاد اکبر تو بود شاهدش دو دیده‌ی ترِ تو بود بر لبت سکوت و دردلت فغان ای همیشه سربلند وجاودان بر لبت سکوت و در دلت خروش ای همیشه سرفراز و سبز پوش بر لبت سکوت و دردلت غریو یک فرشته بین بی‌شمار دیو * میوه‌ی دل علی و فاطمه صبر کرده‌ای بدون واهمه ای غریب در میان خانه‌ت من چگونه سر دهم ترانه‌ات ای غریب درمیان دوستان آتشی‌ست لابلای بوستان آتشی که شعله‌اش کمند شد فتنه از شراره‌اش بلند شد آتشی که زهر شد به کام تو صبر، شد نتیجه‌ی قیام تو * صلح را جهاد نام داده‌ای شیعه را به آن مقام داده‌ای پایه‌های دینِ جدّ خویش را با صبوری‌ات قوام داده‌ای شیر خورده‌ی بتول اطهری سر به سایه‌ی امام داده‌ای کربلا نتیجه داد صبر تو آبرو به آن قیام داده‌ای لابلای صلح، درس جنگ را برحسین تشنه کام داده‌ای ای که از پیاله‌ی شفاعتت برهمه به لطف عام داده‌ای ماه میهمانی خدای را با تولدت سلام داده‌ای من که لالم از بیان ذکر تو برلبم تو این کلام داده‌ای این گناهکارِ روسیاه را شاه من! تو احترام داده‌ای!
بسم رب العشق... فصل اول بسم رب العشق... آغاز سخن السلام ای يوسف بی پيرهن السلام ای سومين مولای ما ای تو هم مجنون و هم ليلای ما عشقت آتش می‌زند در سينه‌ها با تو روشن می‌شود آيينه‌ها شير مادر با غمت آميخته در دل از روز تولد ريخته ای غمت شیرازه‌ی جانم، حسين! می‌نويسم از تو می‌خوانم، حسين! قصه از عشق و جنون آغاز شد از كنار "شهر خون" آغاز شد خون و آتش موج می‌زد هر طرف آمدند از راه، ياران! صف به صف روی در روی هم آمد خير و شر كربلا تكرار شد بار دگر کربلا جغرافیایی دیگر است آسمانش را هوایی دیگر است کربلا گفتم، دلم حساس شد بی‌قرار حضرت عباس شد آه ازین پروانه‌ی پر سوخته باز‌هم حلقوم اصغر سوخته كربلا جاری ست بر روی زمين "كل ارض كربلا" يعنی همين كربلا جاری ست در طول زمان كربلا يعنی نبردی جاودان كربلا يعنی سرافرازی، غرور عزت و مردانگی، عشق و شعور كربلا يعنی عطش، يعنی گذشت کربلا، "فتح المبين"... "والفجر هشت"... ای برادرهای ايمانی، سلام! با شمايم! نور چشمان امام! يادتان هست آسمان دلتنگ بود؟ آری آری؛ جنگ بود و جنگ بود! بر دهان، انگشت حيرت بود جنگ آزمایشگاه غيرت بود، جنگ هر كه در دل شور ديگر داشت، رفت عاشقی را خوب باور داشت، رفت رفت تا كاری اباالفضلی كند رزم و پيكاری اباافضلی كند بگذرد از خويش، بالاتر رود بيشتر از پيش، بالاتر رود سيرِ از خود تا خدا دارد شهيد سر جدا، پيكر جدا دارد شهيد آی مردم! شور عاشوراست اين سوز و اشک و آه و واويلاست اين نبض عاشوراست در دست غدير ما همه هستيم سرمست غدير : 🌷🌷🌷
بسم رب العشق.... 🌷فصل دوم باز تکرار غدیری دیگر است حیدر ما نیز شیری دیگر است با علی ما فتح خیبر داشتیم فتنه را از پیش رو برداشتیم با علی مصداق "جاء الحق" شدیم مست، از آن باده‌ی مطلق شدیم راه حق همواره راهی ایمن است هر کجا خورشید باشد روشن است استخوان در چشم و خاری در گلوست فتنه‌های دیگری در پیش روست عده‌ای از حال خود غافل شدند از کمین‌گاه "اُحُد" غافل شدند بر غنیمت‌ها که چنگ انداختند باختند این امتحان را باختند در گناه آلوده دلاکی شدند هتگ حرمت کرده هتاکی شدند هر که با ایشان دو روزی بود، سوخت غرق جهل و کینه توزی بود، سوخت هر که بر این سفره‌ی رنگین نشست شاخه‌ای خشکیده شد، آخر شکست خویش را از چاله‌ای در چاه کرد چوب لای چرخ خلق الله کرد دست بر می‌دارم اینک از دهان همچنین تاکید دارم همچنان: باختید این امتحان را باختید پیش پای خویش سنگ انداختید لاجرم این جاده دست‌ انداز شد یک مسیر انحرافی باز شد یک طرف نیرنگ عمروعاص‌ها یک طرف اما سکوت خاص‌ها هر دو بی‌رحمانه بر ما تاختند قلب مولا را به درد انداختند یا علی! ای مقتدای خاص و عام یا علی! ای حجتت بر ما تمام عده‌ای راه از تو کج کردند باز با تو نه! با خویش لج کردند باز از نفس افتاده در رخوت شدند تا اسیر قدرت و ثروت شدند همچنان در خواب خُرخُر می‌کنند مهدویت را تمسخر می‌کنند شمع بیت المال می‌سوزد هنوز کیست آن‌کس کیسه می‌دوزد هنوز؟! کیسه می‌دوزند ثروتمندها پایشان درگیر قید و بندها بند قدرت بند شهوت بند مال گشته دور گردن ایشان وبال بود اول چهره‌ها شان در حجاب دست حق برداشت از ایشان نقاب دستشان رو گشت و وا شد مشت‌شان خورد بر خاک عدالت پشت‌شان وای بر این‌ها که پیمان بشکنند! این نمک خورها نمکدان بشکنند! حوریانِ دیو سیرت کیستند؟ این خواص بی‌بصیرت کیستند؟ خام چون طفل دبستانی شدند غرق در ‌‌خواب زمستانی شدند کیستند اینان؟ علی را منکرند! هم ولایت هم ولی را منکرند! کیستند این نارفیفان، کیستند؟ ظاهرا از ما و با ما نیستند! شهوت قدرت به دل گر ریشه کرد کی خدا را می‌شود اندیشه کرد؟ آه، ای ناباوران خیره سر! ای کج اندیشان از خود بی خبر! قطره قطره جمع شد گر جمع‌تان آب شد دریا به دریا شمع‌تان از درون پاشیده تا از هم شدید «شیر بی یال و دم و اشکم» شدید گر که حزب الله یاری کردتان ذیل بودید و به صدر آوردتان گر بسیجی‌ها به میدان آمدند مردم از هر قشر، هم پیمان شدند جمله از مهر ولایت بود و بس! نه شما نه دیگران نه هیچکس! خلق، با امر ولی شد یارتان تا گره را باز کرد از کارتان تا شما اینگونه قدرت یافتید وای من! روی از علی برتافتید زخم خورد از تیغ‌تان احساس‌ها شرم‌تان باد ای نمک نشناس‌ها قلب مولا را نشاید خون کنید پنبه را از گوش خود بیرون کنید جز ولایت راه دیگر باطل است هر که زین ره دور شد پا در گل است یا علی! صفین را تکرار کن چشم خواب آلوده را بیدار کن باز کن پیوند این شالوده را مشت این قوم ریا آلوده را جاده را هر چند شد صعب العبور باز کن هموار کن بهر عبور یا علی چشم دو عالم مست توست شاکلید قفل‌ها در دست توست یا علی! مستان سلامت می‌کنند امر فرمایی، قیامت می‌کنند سرخوش از جام الستت می‌شوند خورده و ناخورده مستت می‌شوند یا علی جان! با تو پیمان بسته‌ایم عهد، با شیرازه‌ی جان بسته‌ایم با سرانگشتت به جوش آییم ما مثل طوفان در خروش آییم ما چون تمام مقصد ما مکتب است راه ما راه حسین و زینب است پس نه جای خوف باشد والسلام تا ابد این‌ راه باشد مستدام : 🌷🌷🌷
گل همیشه بهار درین خرابه‌ی آباد اشک می‌ریزم برای حضرت سجاد اشک می‌ریزم اگر به لرزه در افتاد کاخ ابن زیاد زبان گشود علی وار حضرت سجاد امیر قافله بعد از حسين سجاد است همان اسیر که از هر چه بند آزاد است همان که بانگ علی از صداش بر می‌خواست حماسه‌ای ازلی از صداش بر می‌خواست چهل شبی که گذشت باز در خروش آمد دوباره خون حسین اربعین به جوش آمد * چهل شب است که خون موج می‌زند در دل چهل شب است جنون موج می‌زند در دل چهل شب است که پروانه‌ها گرفتارند اسیر شعله‌ی آتش ولی سبکبارند چهل شب است که اهل خیام بیدارند چهل شب است غریبانه اشک می‌بارند چهل شب است زمین تیره آسمان تار است حسین _ خون خدا _ میهمان دلدار است چهل شب است که در عرش و فرش ولوله است چهل شب است که زینب امیر قافله است جهل شب است که در تاب هستم و در تب دخیل بسته‌ام امشب به حضرت زینب * گل هميشه بهار حسين، يا زينب عزيز فاطمه يار حسين يا زينب سلام مرد عمل شير عرصه‌ی ايثار سلام دختر زهرا و حيدر كرار سلام ماه فروزنده در سياهی شب سلام عمه‌ی سادات حضرت زينب بهار شمه‌ای از عطر دامنت بانو ستاره ذره‌ای از زخمه‌ی تنت بانو پر ملائكه سجاده‌ی سحرگاهت شرار آتش خورشيد، شعله‌ی آهت حسين را به صدایی شكسته می‌خواندی نماز نافله‌ات را نشسته می‌خواندی حسين گفتم و آتش به سينه‌ام افتاد هزار شعله‌ی سركش به سينه‌ام افتاد حسين و زينب مثل دو بال پروازند هميشه با هم و با هم هميشه هم رازند حسين و زينب مثل ستاره و ماهند هميشه باهم و باهم هميشه همراهند * پس از حسين، بگو هر چه هست زينب بود علم به شانه و پرچم به دست، زينب بود همان كه تا ابدالدهر گرد شمع حسين هميشه مظهر پروانه است، زينب بود همان كه بوسه به رگ‌های خون چكانش زد از آن شراب، سبكبار و مست، زينب بود همان كه گفت نديدم به غير زيبایی و بر اریکه‌ی قدرت نشست، زينب بود * همان که در همه جا بانگ زد به حکم امام و مرد و زنده شد از ماتم خرابه‌ی شام چهل شبی که گذشت باز در خروش آمد دوباره خون حسین اربعین به جوش آمد 💠💠💠
غریب اهل بیت پرچم قیام بر نداشتی در دلت هزار درد داشتی ای غریب اهل‌بیت، مجتبی عندلیب اهل ‌یت، مجتبی صلح تو جهاد اکبر تو بود شاهدش دو دیده‌ی ترِ تو بود بر لبت سکوت و دردلت فغان ای همیشه سربلند وجاودان بر لبت سکوت و در دلت خروش ای همیشه سرفراز و سبز پوش بر لبت سکوت و دردلت غریو یک فرشته بین بی‌شمار دیو * میوه‌ی دل علی و فاطمه صبر کرده‌ای بدون واهمه ای غریب در میان خانه‌ت من چگونه سر دهم ترانه‌ات ای غریب درمیان دوستان آتشی‌ست لابلای بوستان آتشی که شعله‌اش کمند شد فتنه از شراره‌اش بلند شد آتشی که زهر شد به کام تو صبر، شد نتیجه‌ی قیام تو * صلح را جهاد نام داده‌ای شیعه را به آن مقام داده‌ای پایه‌های دینِ جدّ خویش را با صبوری‌ات قوام داده‌ای شیر خورده‌ی بتول اطهری سر به سایه‌ی امام داده‌ای کربلا نتیجه داد صبر تو آبرو به آن قیام داده‌ای لابلای صلح، درس جنگ را برحسین تشنه کام داده‌ای ای که از پیاله‌ی شفاعتت برهمه به لطف عام داده‌ای ماه میهمانی خدای را با تولدت سلام داده‌ای من که لالم از بیان ذکر تو برلبم تو این کلام داده‌ای این گناهکارِ روسیاه را شاه من! تو احترام داده‌ای!
غریب اهل بیت پرچم قیام بر نداشتی در دلت هزار درد داشتی ای غریب اهل‌بیت، مجتبی عندلیب اهل ‌یت، مجتبی صلح تو جهاد اکبر تو بود شاهدش دو دیده‌ی ترِ تو بود بر لبت سکوت و دردلت فغان ای همیشه سربلند وجاودان بر لبت سکوت و در دلت خروش ای همیشه سرفراز و سبز پوش بر لبت سکوت و دردلت غریو یک فرشته بین بی‌شمار دیو * میوه‌ی دل علی و فاطمه صبر کرده‌ای بدون واهمه ای غریب در میان خانه‌ت من چگونه سر دهم ترانه‌ات ای غریب درمیان دوستان آتشی‌ست لابلای بوستان آتشی که شعله‌اش کمند شد فتنه از شراره‌اش بلند شد آتشی که زهر شد به کام تو صبر، شد نتیجه‌ی قیام تو * صلح را جهاد نام داده‌ای شیعه را به آن مقام داده‌ای پایه‌های دینِ جدّ خویش را با صبوری‌ات قوام داده‌ای شیر خورده‌ی بتول اطهری سر به سایه‌ی امام داده‌ای کربلا نتیجه داد صبر تو آبرو به آن قیام داده‌ای لابلای صلح، درس جنگ را برحسین تشنه کام داده‌ای ای که از پیاله‌ی شفاعتت برهمه به لطف عام داده‌ای ماه میهمانی خدای را با تولدت سلام داده‌ای من که لالم از بیان ذکر تو برلبم تو این کلام داده‌ای این گناهکارِ روسیاه را شاه من! تو احترام داده‌ای!
🔸🔹🔸 السلام ای وارث آدم، سلام ای نگین حلقه‌ی خاتم، سلام السلام ای در رگت خون خدا شد لب عطشان سرت از تن جدا السلام ای نور قبل کل نور گاه بر نی، گاه در کنج تنور سومین شمس ولایت، یاحسین از ازل تا بی نهایت، یاحسین ای که همراه اسیران‌ رویِ نی کرده راه کوفه را تا شام، طی وای من الشام الشام، آه آه سنگ‌ها از بام از بام، آه آه ای فدای لعل عطشانت، حسین! جان عالم‌ باد قربانت، حسین! ای بخون غلطیده در دشت بلا کربلا یا کربلا یا کربلا 🔹🔹🔹 مستی ما از شرابی دیگر است بر سر نی، آفتابی دیگر است روزگاری پیش، اینجا جنگ بود جنگ بود و عرصه بر ما تنگ بود کوچه کوچه صحنه‌ی پیکار بود بازهم تاریخ در تکرار بود تا به کف، عباس، پرچم‌ را گرفت نعره‌ی تکبیر، عالم‌ را گرفت ای شهیدان به خون غلطان ما لاله‌های پرپر بستان ما ای که در دل داشتید آتشفشان ای بلند آوازه‌های بی نشان ای شقایق محو سیمای شما خالی است این روزها جای شما ای خزان! از نوبهاران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد با پرستو‌ها سفر دلچسب بود چون مهیّا جاده بود و اسب بود یاد گل‌هایی که پرپر سوختند زیر آتش، پای تا سر سوختند آه آه از نسترن‌ها یاس‌ها دست‌های بسته‌ی غواص‌ها ای شهیدان! راز‌ها در سینه ماند اشک‌ها در صفحه‌ی آیینه ماند از جمال عالم آرای شما از قد و بالای رعنای شما چفیه‌ای خونین و خاکی بازگشت استخوانی و پلاکی بازگشت جنگ، جنگ حق و‌ باطل بود و هست پای استکبار در گِل بود و هست ذات تاریخ است این تکرار‌ها نخل‌ها و‌ میثم تمار‌ها 🔸🔸🔸 داعش و اسلام‌ آمریکایی‌اش با همه بدنامی و رسوایی‌اش در حریم‌ نور، چنگ انداختند اسب بر نعش شهیدان تاختند باز در آیینه‌ی دین، خَش زدند خیمه‌ها را بازهم آتش زدند شعله‌‌ی جهل و گناه افروختند تا اسیران را به آتش سوختند باز از دل باز هم فریاد زد حرف حق را با صلابت داد زد از حرم باید نگهداری کنیم امت اسلام‌ را یاری کنیم من یکی از آن هزارانم که باز سوختم در بین این راه دراز مدتی در بند دنیا زیستم تا بدانجا که ندانم کیستم فکر می‌کردم که روحم خسته‌ است چون در باغ شهادت بسته‌ است! ناگهان دیدم که وا‌ شد دفترم تازه شد روحِ شهادت باورم گویی از سوریه و شام بلا عمه‌ی سادات می‌خواند مرا دل که باشد قرص، می‌گردد شجاع از حرم مردانه می‌سازد دفاع در "حلب" باید بگیرم نای‌شان تا به "کرمانشاه" ناید پای‌شان جبهه‌ی یاران رهبر را ببین قاسم و عباس و اکبر را ببین پاسدارانی "سلیمانی" نشان رعد آسا، چون شهاب آسمان جان به کف دارند و حیدر زاده‌اند در دفاع از حرم آماده‌‌اند غزه زیر آتشِ خشم و بلاست شام و‌ بحرین و یمن چون کربلاست چون به استکبار، نه! گفتیم ما خواب دشمن‌ را برآشفتیم‌ ما چشم بر انگشت مولاییم ما تا شهادت پشت مولاییم ما 💠💠💠
زینب یا زینب چه دیدی که دل از دنیا بریدی ِهمراه قاتل به سوی گودال غم می دویدی زیر خنجر حنجری را بر روی نیزه سری را می دیدی از روی گودال در خاک و خون پیکری را برخیز از جا نور دیده ای در خاک و خون تپیده بر بوسه گاه پیمبر دست کی خنجر کشیده طفلی می گرید شبانه بابا را کرده بهانه فریاد از شلاق و سیلی وای از زخم تازیانه پروانه ی پر شکسته ساقی ساغر شکسته همواره یادش می آید از خانه ی در شکسته از سوز شام غریبان خشکیده کام‌ غریبان در انتظار ظهور است قلب امام غریبان
زمستانی ست دنیا، بی تو سردیم بگو تا کی به دنبالت بگردیم؟ به خورجین میوه های کال داریم هراس از فتنه ی دجال داریم بیا ای یوسف سر در گریبان تویی خورشید و ما، شام غریبان بیا ای عرش اعلی فرش پایت زمین ها آسمان ها مبتلایت بغیر از هجر تو غم نیست ما را بجز وصل تو مرهم نیست ما را بیا که کهنه شد زخم جدایی کجایی؟ مرهم عالم کجایی؟ 🌷🌷🌷