eitaa logo
حال خوب 💕
1.4هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
22 فایل
دسترسی به کانال درمانگران eitaa.com/darmangara دسترسی به کانال استیکرمون //eitaa.com//estiker110Z
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✍🏻 افلاطون می گوید : 🌷اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻣﺎﻫﻢﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ 🌷ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ 🌸ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ 🌷ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ 🌸ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ 🌷ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ 🌸ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ 🌷افکار هر انسان میانگین 🌸افکار پنج نفری است که 🌷بیشتر وقت خود را با آنها میگذراند 🌸پس خود را در محاصره 🌷افراد موفق قرار دهيد ... حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
ترسناک ترین مرحله زندگی، رسیدن به بی تفاوتیه...
باید خیلی اصیل باشی که رنج های دیگران تورا غمگین کند و شادی های آنان تو را خوشحال مراقب ریشه‌هایت باش اصیل که باشی، از هر مانعی قوی‌تری جوانه میزنی🌱 حتی اگر به ساقه ات تبر بزنند برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی، آغاز اصالت همین است که نخواهی چیزی باشی که نیستی. حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
کوتاه بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاق هستم، بهم میگفت چرا خاموشش نمیکنی و انرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد، چرا قبل از رفتن آب رو خوب نمی بندی و هدر میدی. همیشه ازم انتقاد میکرد و به منفی بافی متهمم میکرد ...بزرگ و کوچک در امان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن. حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم. امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم. اگر قبول شدم این خونه کسل کننده رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخهاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم  و زدم بیرون. داشتم با دستم گرده های خاک را رو کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشمهاش ضعیف بود و چین و چروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور داشته باش، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و لبخندی زدم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگی ام هم از نصیحت کردن دست بردار نیست...مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه. از خونه بسرعت خارج شدم، یه ماشین اجاره کردم و بطرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم. هیچ دربان ونگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما. به محض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. بیاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو  سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پر شده از آب سر ریز  حوضچه ها ..به ذهنم خطور کرد که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابام افتادم که آب رو هدر ندم ...شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه. در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم. همینطور که از پله ها بالا میرفتم، متوجه شدم ...چراغک های آویزان در روشنایی روز روشن هستن. از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونا رو خاموش کردم!! به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسمم رو در لیست ثبت نام نوشتم و منتظر نوبت شدم...وقتی دور و  برمو نیم نگاهی انداختم و چهره و لباس و کلاسشون رو دیدم، احساس حقارت و خجالت کردم و مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شون تعریف میکردن. دیدم هر کسی که میره داخل، کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون. با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون، رد شدن. من قبول میشم ؟!!!عمرا😨 فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!! بیاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش ... نشستم و منتظر نوبتم شدم. انگار که حرفای بابام، انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود. در این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه شدم و روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کرده و لبخند میزدن. یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟ دچار دهشت واضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟ بیاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت پشت سر گذاشتم، میام سرکارم. یکی از سه نفر گفت تو درآزمون استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم مجموعه ایی از امتحانات عملی را برای داوطلبان مد نظر داشته باشیم که نتیجه آن معلوم کند که داوطلب با مثبت اندیشی در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع خواهد کرد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها را اصلاح کنی و دوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند. در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم پدرم آن انسان بزرگی که به ظاهر سنگدل اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است دلزده نشو از نصایح پدرانه -حتی اگر خودت هم الان یک پدر هستی- زیرا در ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران آن را خواهی فهمید و چه بسا آنها دیگر نباشند تن پدرانی که در قید حیات هستند سالم و پدران آسمانی شاد. @matnhaiadabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸معجزه ایست 💜به نام دوست 🌸که میان دل اقامت دارد 💜شما نمی دانید که 🌸چگونه بوجــود می آید 💜اما بودنش شادمانی می آورد 🌸الهی دلت ای دوست 💜همیشه شـاد باشـد ‌‌. ‌‌‌‌‌‌‌ حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو میتونی باطری ساعتتو در بیاری ولی نمیتونی جلوی اومدن فردا رو بگیری اومدن فردا حتمی است.. مرتضی خدام حالتو اینجا خوب کن ♥️ 👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه.... اما بعضی حرفا ... هیچوقت فراموش نمیشه... نه که چون حرفه تلخه، نه ؛ چون کسی بهت میگه که ... انتظارشو نداشتی... رفتار بعضی از آدما ... هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا، بد نباشه اما فقط خود تويي که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی... بعضی وقتا ... باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی اما هیچوقتم .... یادت نمیره که چی بهت گذشت ؛ "تا گذشت" ♡ ♡ حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
وقتی جوان هستی، این جلوه‌ی بیرونی بدن است که اهمیت دارد، این که از بیرون چطور به نظر می‌آیی. وقتی پا به سن می‌گذاری، آنچه درون است اهمیت پیدا می‌کند و دیگر برای کسی مهم نیست چه شکلی هستی...
یک نفر چندوقت پیش یک حرفی میزد که پشتش کلی آرامش بود. می‌گفت: بیاید قرار بذاریم سوزن مون گیر نکنه روی آدمها، روی حرفها، روی اتفاقها، فقط رها کنیم... نیازی نیست دنبال تحلیل و نظر دادن برای هرچیزی باشیم، رها کنیم تا رها بشیم... مؤمن سخت‌گیر نیست روی تک تک جزییات حرفهای دیگران کلید نکنیم... یادمون باشه سخت بگیریم بهمون سخت میگیرن... حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
💜🦋💜🦋💜🦋💜🦋 شخصي تلاش پروانه براي بيرون آمدن از سوراخ کوچک پيله را تماشا مي کرد. ناگهان تقلاي پروانه متوقف شد و به نظر رسيد که خسته شده و ديگر نمي تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قيچي سوراخ پيله را گشاد کرد. پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما جثه اش ضعيف و بال هايش چروکيده بودند. آن شخص به تماشاي پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند اما چنين نشد. در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روي زمين بخزد. و هرگز نتوانست با بال هايش پرواز کند. آن شخص مهربان نفهميد که محدوديت پيله و تقلا براي خارج شدن از سوراخ ريز آن را خدا براي پروانه قرار داده بود تا به آن وسيله مايعي از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پيله به او امکان پرواز دهد. ✅ گاهي اوقات در زندگي فقط به تقلا نياز داريم. اگر خداوند مقرر مي کرد بدون هيچ مشکلي زندگي کنيم فلج مي شديم. به اندازه کافي قوي نمي شديم و هر گز نمي توانستيم پرواز کنيم. حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا