eitaa logo
حال خوب 💕
1.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
دسترسی به کانال درمانگران eitaa.com/darmangara دسترسی به کانال استیکرمون //eitaa.com//estiker110Z
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب چشم هایم را پنهان میکنم تا خواب راه دیدگانم را گم کند؛ تا نزولی بزرگ را با چشم های همیشه منتظرم به تماشا بنشینم. میخواهم ولولهٔ رفت و آمد ملائک را با گوش جانم بشنوم. و خُنکای رایحهٔ الهی را با گونه هایم لمس کنم. امشب از دریاچهٔ کوچک اشک هایم میخواهم تا به آرامی آتش غضب کائنات را فرو بنشاند.. امشب امید ، طرح بازار دلشکستگان است. نویسندگان آسمانی قلم بدست در تدارک بر چیدن سیاهی ها از نامه های شب بیدارانِ امیدوار و اشک ریزانِ شب زنده دارند. امشب مردی در محراب در خلسهٔ نور ونماز ، محو حضرت پروردگارش با تیغ شقی ترین فرد روی زمین دنیای فانی را به قصد رسیدن به عبودیت ترک میکند. *** امشب هر جایی که هستی با هر زبانی که میتوانی بیاد تنهاترین معصوم عالم باش کسی که امشب قلب او مأمن نزول روح و قرآن است.. @matnhaiadabi 💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
به روزهای مهم انتخاب نزدیک میشویم؛کاش آنقدر ایمان افراد قوی بود که هر کس به خود اجازهٔ ورود به این عرصه را نمیداد. داریم به روزهای رنگ بندی افراد و گزینش کلمات قشنگ زبان مادری مان نزدیک میشویم.. یادتان هست کلمات و رنگبندی ها ی گذشته را؟؟ یکی آمد و با کلمهٔ سازندگی اش تمام هستی پابرهنگان را تخریب کرد. دیگری آمد و با گزینش آزادی ، هرزگی را رواج داد.. آن یکی با نوکر و چاکری ملت و کلمهٔ بهار دزدان ابرقدرت را بر سرنوشت ملت حاکم نمود و خزان را بر زندگیها نشاند.. و آخری با کلید واژهٔ امید آمد یأس و ناامیدی را بر دلهای مردم زجر کشیدهٔ میهنم احیا نمود.. از رنگبندی هایشان بهتر است چیزی نگویم که بعد از حضورشان دیگر از رنگهای سبز و بنفش و آبی و ..متنفر شده ایم. کاش این بار با احساسات مردم بازی نکنند که مثلاً فلان کاندید فرد مورد نظر نائب امام زمان است؛ این بازی های کثیف فقط مکر است . خدا مارا از حیلهٔ افراد نگهدارد عده ای اعتقاد دارند چون افراد سُره را از ناسُره نمیتوان جدا نمود بهتر است صورت مسئلهٔ انتخاب و رأی دادن را پاک کنند اما عزیز جان! این بار بیا دقت کنیم نه به کلمات گزینشی رأی بدهیم، نه به رنگبندی های مندرس.. بیا به گذشتهٔ فرد ، دوستان او، نزدیکانش، تحصیلاتش، برنامه های پیشنهادی اش رأی بدهیم. @matnhaiadabi 💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
اینکه زن بوی قرمه سبزی بدهد یا بوی قهوه یا اینکه اهل کافه و دنیای هنر و مافیهایش باشد یا اهل خانه داری و ظرایفش فرع مساله است! اصل مساله این است که وقتی تکیه داده است آنچه دلگرمی اوست چیزی جز نگاه مهربان همسرش نیست؛ وآنچه به دستهای او نیرو میدهد تا توانایی جابجا کردن بزرگترین کوه ها را داشته باشد فقط تشکر و قدردانی همسرش است.. مگر یک زن چه چیزی بیشتر از احترام و عاطفه را میپسندد او که دلش خوش باشد به زندگی اش ، مطمئن باش این حصار امن پابرجا میماند شانه هایت را از او نگیر اگر مرد راه او هستی.. حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
با صدای گرم مادر هر صبحدم در میان بستری نرم و تمییز میگشودم چشم بر نور سفید یا د دارم سفرهٔ خانهٔ ما بوی سنت میداد داخل خانهٔ ما جلوه ای زیبا داشت از زن ایرانی جلوه ای ازیک شمع ذره ذره میسوخت و نداشت پروایی که به آخر برسد ... روز آخر عمرش را در میان تختی مبهم با چشمانی نیمه باز با فریادی در سکوت رخت بربست از جهان ویران ما اینک ای کودک بازیگوش یتیم هوش دار قبر مادر اینجاست😕🥺🥺🥺🥺 پنج شنبه ای دیگر و روز مادری دیگر بیاد تمام مادران آسمانی فاتحه و صلواتی هدیه کنید.. http://eitaa.com/matnhaiadabi
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن آرامش خونه مادرِ! من این را بعد از رفتن مادر با تمام وجودم درک کردم همان لحظه هایی که نگران زندگی پدر و تنهایی هایش شدم. همان زمان هایی که نابکاری های غریبه ها مرا به واکنش رساند مادرآرام کنندهٔ قلب متلاطم لحظه های طوفانی است. در خود دنیایی از آشوب دارد اما با آرامش خود آشوب هایت را فرو مینشاند. من این را بعد از نداشتنش درک کردم کاش برمیگشت تا بداند که در نبودش روزگار تنبیه ام کرده". موسیقی بالا رو آقای محمد اصفهانی تازه رونمایی کردند به مناسبت روز مادر http://eitaa.com/matnhaiadabi
مراقبت از زبان مخصوص ماه رمضان نیست که دروغ نگوییم؛ غیبت نکنیم.. هر آنچه را که با چشم هایمان ندیده ایم و راحت بر زبان میاوریم میشود تهمت و انگی بر شخصیت طرف مقابلمان که حتی ممکن است روحش خبر نداشته باشد. مراقبت از زبان به روز و ماه و سال ربطی ندارد مراقب گفته هایمان باشیم .. حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
نگاه ندیده ات را قاب می گیرم و بر دیوار زندگی ام میکوبم تا شور و نشاطش را از قاب نگاهت برگیرم. نگاهی که با آمدنش بهار می آید ومعجزه‌ای میشوی مسیح وار بـرای دمیدن در جسـمی بی‌جـان تـا مـوسیقی زندگی در قلب از نفس افتاده ام شروع به نواختن کند.. آمدی و شدی توان همهٔ ناتوانی هایم و مرا از زیر فشار تنهایی هایم رهاندی تا بتوانم مجدد زندگیم را بسازم. متولد شدی برایم تا من آغاز کنم راهی را که مدت هاست از پا افتاده ام .. تولدت بهترین و شیرین ترین خاطرهٔ زندگی من خواهد بود..💋 🌸تولدت مبارک🌸 بهترینم م.خ 💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
امشب چشم هایم را پنهان میکنم تا خواب راه دیدگانم را گم کند؛ تا نزولی بزرگ را با چشم های همیشه منتظرم به تماشا بنشینم. میخواهم ولولهٔ رفت و آمد ملائک را با گوش جانم بشنوم. و خُنکای رایحهٔ الهی را با گونه هایم لمس کنم. امشب از دریاچهٔ کوچک اشک هایم میخواهم تا به آرامی آتش غضب کائنات را فرو بنشاند.. امشب امید ، طرح بازار دلشکستگان است. نویسندگان آسمانی قلم بدست در تدارک بر چیدن سیاهی ها از نامه های شب بیدارانِ امیدوار و اشک ریزانِ شب زنده دارند. امشب مردی هنگام خلسهٔ نور و نماز ، حین محو حضرت پروردگارش با تیغ شقی ترین فرد روی زمین دنیای فانی را به قصد رسیدن به عبودیت ترک میکند. *** امشب هر جایی که هستی با هر زبانی که میتوانی بیاد تنهاترین معصوم عالم باش کسی که امشب قلب او مأمن نزول روح و قرآن است.. حالتو اینجا خوب کن 🖤🖤 http://eitaa.com/matnhaiadabi
«صادق آل الله»؛ جمعه است سال هشتاد و سوم هجری هفدهم ماه ربیع الاول، صادق آل الله ، پور شکافندهٔ علم، شعشعه ای از شاخهٔ طوبیٰ زاده می‌شود؛ و خانهٔ دل محمد بن علی علیه السلام و اُم فروه روشن می‌شود با گریه های نوزادی که چراغ هدایت است برای امت جدش. *** در سال‌هایی که بنی امیه نفس‌های آخر حکومتش را می کشد زاده میشود درست در سالهایی که عباسیان در اول راه اند . حضرت آینه ای می‌شود پر نور از آسمان به زمین ، آینه ای که به صداقت کلامش همه کائنات سوگند می‌خورند و تشنگان حقیقت را به درس‌های کبریایی اش فرا می‌خواند. کلاس های درس تشکیل می دهد بی آنکه کسی متوجه شود، مویرگ همهٔ عالم در دستان جعفر بن محمّد علیه السلام قرار می‌گیرد و ذره‌ای از کیمیای علمش را به «جابر بن حیان» می‌دهد و مثالی از صداقتش را به «عِنوان بصری» می آموزد ؛ و بابی از فقه را به ابوبصیر می‌دهد؛ و سخنش را از «زرارة بن اعین»میتوان شنید. همه چیز رو به راه است تا این که منصور دوانیقی بر سر کار می‌آید و ظلم بیداد میکند حتی به حاکم مدینه می نویسد: «اَنْ اَحرقْ علیٰ جعفر بن محمدٍ داره». یعنی که خانه اش را آتش بزن!! حضرت بی‌آنکه فرار کند در میان آتش می ایستد و می فرماید: « من فرزند رگ‌های تپندهٔ زمین هستم ، من فرزند ابراهیم خلیل ام». منصور از هر راهی میرفت هرگز نمی‌توانست حضور جعفر بن محمد علیه السلام را تحمل کند انگوری زهرآلود خدمت حضرت می فرستد و ایشان را به زهری مسموم می نماید و شهیدش می کند. تسلیت حالتو اینجا خوب کن 🏴🏴 http://eitaa.com/matnhaiadabi
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها موجودی که انتظار زیادی ندارد به هنگام هدیه گرفتن؛ همین که لاکی بگیرد و با چاشنی بوسه همراهش کند تمام دنیا را از آنِ خود میداند دختر است.. موجودی که با یک بسته شکلات تلخ میتوان تمام دنیای تلخش را شیرین نمود دختر است … مگر آدمی دلش می آید با کسی که نگاهش لبریز از آرامش است در وقت بی قراری ها ، تند رفتار کند؟؟!... یا با موجودی که عاشقانه های دم غروب را میتوان با نگاه گرم او نوشید بد اخلاق باشد.. شاد باش دختر زیبای من چنان شاد که دنیا زیر پایت بلرزد آرزوهای بلند داشته باش .. دختران عزیز! روزتان مبارک حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
پیر شده بود که ندای وحی مژدهٔ پسری را به او داد که همیشه در انتظارش بود؛ شادمان شد امّا هرگز خود را گم نکرد؛ شکر گفت و منتظر ماند… اسماعیل فرزندی بود که به ابراهیم هدیه داده شده بود؛ اسماعیل قامت رعنایی پیدا کرده بود و جوانی شده بود ؛ باز وحی آمد و ابراهیم را در کنار زیباترین تصویر رسالتش به نمایشی خونین فرا خواند پیغام وحی از ابراهیم خواسته بود میان فرزندش اسماعیل و پروردگارش یکی را برگزیند ؟؟! محبوب ابراهیم تحفه ای از او خواسته بود هدیه‌ای به زیبایی حلق سفید و نازک اسماعیل. انسان اگر حکیم باشد با سر انگشت تدبیر، مشکلات را حل می‌کند و با شعله باور در برابر خواستهٔ پروردگارش سر تسلیم فرود می آورد. ابراهیم به خود آموخته بود که اراده‌اش به استحکام و تیزی، تیز ترین شمشیر ها باید باشد و این چنین همه چیز را به راحتی فرمان بُردن می بُرد؛ حتی اگر پیوند محبت و پسری باشد . * روز موعود فرا می رسد و ابراهیم اسماعیل را با خود به قربانگاه معبود می‌بَرد! تمام آسمان و زمین نفس هایشان حبس تماشا شده است . ابراهیم لحظه ای در برابر فرمان پروردگارش تأمل نمی‌‌کند در لحظهٔ قربانی کردن اسماعیل زیباترین تابلوی تاریخ دلدادگی بشر اتفاق می‌افتد؛ و این امتحان سقف عشق را در معماری بندگی نشان داد. در مسیر بندگی باید چاقو زیر گلوی حرص بگذاری تا از تمام بندها جز بندِ بندگی رها شوی . در این مسیر خواسته‌های دنیایت اسماعیل جان است و برای ابراهیمی شدن چاره ای جز فراموشی خود نداری. درست در لحظهٔ عشق بازی ابراهیم با خالقِ حکیم پیغام پذیرفتن قربانی اش به گوش ابراهیم می‌رسد؛ و خدا قربانی اصلی را در روز عاشورا گذاشت.. قربانی عاشورا در خونِ برادرش، خون فرزندان و یارانش، در خون گلویش دست و پا می‌زند. در راه عشق بازی او نه تنها از خود بلکه از پسران حتی از برادر زادگانش می گذرد تا به خالق اثبات کند که عشقش جز با اراده دوست نمی بُرد . * اسماعیل باز هم تکرار می شود امّا این بار نه وحی آمده ، نه خوابی دیده شده؛ سیدالشهدا «علیه السلام» در راه حق اصغرش را روی دست بلند می کند و به خالق می‌گوید این آخرین جاماندهٔ قربانی هاست از همهٔ قربانی ها دل بریُدم از این نیز گذشتم ! حلق عجب جای قشنگی ست برای عشق بازی آن هم حلق نازک و زیبای علی اصغر... عجیب است حسین هم با بُریده شدن حلقش عشق بازی می کند. *** ۷۲ بار قربانی شد در قربانگاه دنیا... اما خواهرش همان که در مکتب‌خانهٔ نگاه ولایتمدارش درس آزادگی آموخت جز زیبایی چیزی نمی بیند ... عید قربان عیدی است در مسیر بندگی این عید بر شما خوبان و همراهان مبارک باد💐 حالتو اینجا خوب کن ♥️👇 http://eitaa.com/matnhaiadabi
ردای امامت؛ هشتم ربیع الثانی است ، در سر سرای شهری که نوبنیاد است و در حصار عباسیان فرو رفته. گریهٔ نوزادی شهر را از خلوت خود در می آورد و شادی را به خانهٔ امام هادی علیه السلام و حدیثه خانم فرو میبارد. دسته دسته ملک بر پادگان سامرا وارد می شوند و دسته دسته سلام و صلوات عرشیان را به خدمت حضرت می رسانند. خانهٔ امام را محدود نموده اند تا زیر نظرش داشته باشند امّا مگر امر امامت تعطیلی دارد آنها نمی‌دانند که امامت امری درونی است. خداوند سرنوشت زمین و زمان را به دست امام حسن عسکری سپرده تا جوانه های امید را در مزرعه های ظلم زنده نگه دارد. امام در حصر دشمنان رشد میکند در عصری که احدی حق همنشینی با ایشان را ندارد امّا نمی دانند که بهار به خاطر دیدن گل روی اوست که شکوفه می دهد و ستاره های شب به امید سو سو زدن بر بام خانه ی اوست که می درخشند. اصلاً زمین و زمان به خاطر نفس های اوست که بر پا ایستاده اند. نمی دانند و دشمنی از همین ندانستن هاست و جهل و نادانی شان قرن‌هاست که ادامه دارد. امام در خانه است اما تبلیغ دین و نام امام در کل جهان می پیچد و مردم آمادهٔ بزرگترین غیبت محبوبشان می‌شوند. المعتمد عباسی خلیفه چهاردهم است که در برابر محبوبیت امام خوار و ذلیل گشته. امام تنها شش سال ردای امامت را برتن نمود که سه سال آن را در زندان‌های مخوف عباسی گذراند. المعتمد دیگر در برابر این عزت این جوان ۲۸ ساله تاب نمی‌آورد و می انگارد که با از میان برداشتن ایشان فرهنگی که بر پا نموده است را می تواند از بین ببرد . دم دمای سحر است ؛ باد در میان نخل‌های سر به آسمان سپرده می پیچد و صدای شیون زنی که مرثیه می خواند به گوش می‌رسد گام های سبز اذان در مناره ها می پیچد و دلها را در لذتی هراسان رها می کند. امام وضو می گیرد تا نماز صبحش را به جا آورد نماز را خوانده و ضعف زهر عباسی بر او مستولی گشته . چشمهایش را بر روی هم می گذارد و از رنج محدودیت‌های بشری رها می‌شود ؛ و غمی جانکاه برای پیروانش می گذارد. در این میان جعفر بن علی برادر امام مدعی امامت می‌شود امّا مگر دست بیکران هدایت در آستین گمراهی می ماند پسری ۵ ساله محکم و شکیبا نماز پدر را می خواند و لباس امامت را بر تن می نماید . خدا ظهور ایشان را نزدیک گرداند و ما را از یارانشان نماید.. حالتو اینجا خوب کن🏴 http://eitaa.com/matnhaiadabi