#سخنان_حکیمانه
🔺️ مرد مرغداری بود که هر بار سیلی می آمد و مرغداریاش را آب فرا میگرفت، مرغهایش را به زمینهای مرتفعتر می برد. بعضی سالها صدها مرغ او میمردند، زیرا نمیتوانست آنها را به موقع ببرد.
🔹️ یک سال سیلی شدید خسارت هنگفتی بر او وارد کرد، به خانه اش برگشت و با ناامیدی به زنش گفت: دیگر تمام شد؛ من نمیتوانم زمین فعلی را بفروشم و زمین بهتری بخرم
🔹️ زنش با خونسردی گفت: اُردک بخر.
🔹️ زمانیکه مشکلی برایتان پیش می آید، بجای ناامیدی، بر روی راهحل تمرکز کنید.
حالتو اینجا خوب کن ♥️👇
http://eitaa.com/matnhaiadabi🌺