#امام_زمان_عج
#مناجات
ذکر لبم جز ذکر یا صاحب زمان نیست
این لحظه های بی حضورت جز زیان نیست
از بس شنیدم طعنه های دیگران را
دیگر برایم طاقت زخم زبان نیست
این آسمان را با نگاهت دوست دارم
این آسمان هم بی تو مثل دیگران نیست
بابای من هستی و دنبال تو هستم
غیر از خودت با من کسی که مهربان نیست
من زیر چتر لطف تو آرام دارم
روی سرم جز چتر عشقت سایه بان نیست
برگرد و احوال مرا کن احسن الحال
یعقوب چشمم در فراقت در امان نیست
حالاکه آغوش تو را در بر ندارم
جایی برای گریه مثل جمکران نیست...
#محمد_حبیب_زاده ۹۹/۷/۸
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بیقرار و بیتابند
دست و پای تو را که میبوسند
دیدن تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو همقدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضهخوان خودت هستی
روضهی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند میگویی:
به فدای تو عمهجان زینب...
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه غریب بیکفنم
باز شد بغض عمهی سادات
به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریهها امان میداد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان میداد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا بن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمیبرم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه، خسته، جان دادی
ای برادر نرفته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمهها وا شد
به خدا ای عزیز لبتشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریههای اهل حرم
گریههای رباب کشته مرا
غرق گریه رباب میگوید
که دل پاره پاره را بردند
با سهشعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه میفشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نازم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بیتاب است
مجتبی شکریان
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
اشک است همدم دلِ هجرانکشیدهها
آخر سپید شد به رهِ تو چه دیدهها
روزی اشک ما همه در چشمهای توست
ای نالهدارِ تنگِ غروب و سپیدهها
تو ناز کن لیلی خیمهنشینِ عشق
نازِ تو میکشند گریباندریدهها
میگفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیدهها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشمانتظار تو همه قامتخمیدهها
ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا
ما را دعا کنی وسط برگزیدهها
تا میشویم لحظهای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیدهها
ره وا کنید قافلهسالار میرسد
زینب برای دیدن دلدار میرسد
قاسم نعمتی
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بیقرار و بیتابند
دست و پای تو را که میبوسند
دیدن تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو همقدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضهخوان خودت هستی
روضهی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند میگویی:
به فدای تو عمهجان زینب...
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه غریب بیکفنم
باز شد بغض عمهی سادات
به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریهها امان میداد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان میداد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا بن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمیبرم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه، خسته، جان دادی
ای برادر نرفته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمهها وا شد
به خدا ای عزیز لبتشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریههای اهل حرم
گریههای رباب کشته مرا
غرق گریه رباب میگوید
که دل پاره پاره را بردند
با سهشعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه میفشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نازم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بیتاب است
#امام_زمان_عج
#مناجات
به یاد خال لبت اعتکاف باید کرد
تو حج عشقی و دورت طواف باید کرد
به شوق چشم سیاه به سجده باید رفت
به سوی سرو قدت انعطاف باید کرد
گناه مانع دیدار روی ماهت شد
گناه کرده ام و اعتراف باید کرد
برای دیدن تو کار خاص لازم نیست
به غیر ازین که دل همواره صاف باید کرد
همیشه نام تو را زینت زبان دارم
و از تو دم بزنم تا دمی که جان دارم...
#محمد_حبیب_زاده ۹۹/۷/۱۱
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
باشد ولی این جاده ها، این جاده های تشنه در رنج است
این قریه های خسته دور از صحبت خوش بوی نارنج است
حالا همین انسان که روزی تا صفای سیب ها می رفت
در قبض و بسط لحظه ها درگیر خواهش های بغرنج است
دیری است آن الهام های تازه هم بر در نمی کوبند
در این هبوط بی غزل، عالم نفس گیر و دم آهنج است
این زندگی های ملال انگیز از عرفان و گل خالی است
دنیا مجال مصلحت اندیشی مردان شطرنج است
گل بود، ایمان بود، دریا بود، طوفان و تماشا بود
حالا ولی در ذهن ها رویای کمرنگی از آن پنج است
آن دست هایی هم که در کار شهود آن گونه گل می کرد
در غفلت مرداب های بی ترنم تا به آرنج است
با این همه، انسان به سمت ارغوان ها باز خواهد گشت
آن سوی این ویرانگی ها وسعتی لبریز از گنج است
بادی می آید سبز، مردان قدیم قریه می گویند
فردا تمام جاده ها در سایه ی سرشار نارنج است
فردا کسی از فصل گل های سپید یاس می آید
و می برد تا سبزها روح کبودی را که در رنج است
شاعر! به سمت تپه ها برگرد و گل ها را مواظب باش
حالا تمام حرف هایت خالی از الفاظ بغرنج است
#زکریا_اخلاقی
Moghadam-Rooz30Safar1395[03].mp3
13.3M
#امام_زمان_عج
#جواد_مقدم
ای گل بهارم ، دلیل انتظارم
لحظه های بی تو همیشه بیقرارم
بوی عطر نرگس دلیل مستی من
ای طلوع صبح و تمام هستی من
دل اسیر داغت فرافت کجایی مهربون من
از غم جدایی خدایی به لب رسیده جون من
هر نفس به یادت ارادت به ساحت تو میکنم
بسته جان به آهی بخواهی اطاعت تو میکنم
بی تو دل شکسته ام ، ناتوان و خسته ام
ای عزیز دل کجایی ، ای عزیز دل کجایی
... العجل آقا بیا ، العجل آقا بیا ...
ای قصیده ی عشق ، ای نور دیده ی عشق
رفتی و ندیدی قد خمیده ی عشق
بی تو لحظه ها را بهانه میسرایم
با غم فراقت ترانه میسرایم
سختی دقایق به عاشق که عمر بی تو سر کند
مژدگانی جان به یاران اگر مرا خبر کند
نازنین حبیبم طبیبم دوای درد عاشقی
عطر یاس باغی اَقاقی تبسم شقایقی
بی تو دل شکسته ام ، ناتوان و خسته ام
ای عزیز جان کجایی ، ای عزیز جان کجایی
... العجل آقا بیا ، العجل آقا بیا ...
خاتم امامت که میدهم سلامت
عمر ما که سر شد به دوری و ملامت
جان من کجایی که رخ نمی نمایی
غرق انتظارم چه میشود بیایی
گشته پیر و خسته شکسته یعقوب انتظار ما
بی تو من مریضم عزیزم تا لحظه ی دیدار ما
میکند دوباره ستاره از آسمان تو را رصد
شور جمکرانی امانی یا صاحب الزمان مدد
ای پناه جانم امانم با تو هم عهدی میکنم
جمله هست و بودم وجودم فدای مهدی میکنم
بی تو دل شکسته ام ، ناتوان و خسته ام
ای عزیز من کجایی ، ای عزیز من کجایی
... العجل آقا بیا ، العجل آقا بیا ...
#حضرت_مهدی
#سنگین
📖 #متن_روضه
🔊 توسل به #امام_زمان_عج و دلتنگی کربلا
🔘 ایام فاطمیه 🔻
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵
رو بگَردانی زما دنیا جهنم میشود
روزیِ ما روزُ شب اندوهُ ماتم میشود
پِلک هایت باز کن،درهای رحمت را نبند
*آقا ... آگه رو پا موندم ، دلم گرمِ توِ ... با مایی ... اگه می بینی تو عزا مادرِت دق نکردم" .... آقا دلم خوشِ زیر سایه ت دارم نفس می کشم ....راستی ... ازم راضی بودی ؟؟؟....دیدی برا مادرت چی کار کردم ... دیدی چقد روضه رفتم ... هی اینور اونور کردم به چِشِت بیام .... ما عوضِ اونایی ام که حُرمت نگه نداشتن اومدیم ... هی از این روضه به اون روضه رفتیم .... چی میخواید مگه ؟؟.... ان شاالله داغِ مادر نبینید ... آقا...شنیدم مدینه برا مادرِت ختم نگرفتن .... اگه قابل می دونی ، یه سر به روضه ما بزن ... آخِ صاحبِ ختم تویی ... آخه رسم ما اینه اول میزاریم خانواده ختم ها رو بگیره ، بعد هیئتی ها جمع می شن .... میگن اگه اجازه بدید یه شب هیئتی ها میخواییم یه ختم برا عزیزتون بگیرن ... بعد خانواده اون متوفی میان احترام ... دم درِ ... صاحب عزا دم ِ در وایمیسته ... هرکی میاد میگه منت سرم گذاشتید" ...ما که از تو این چیزا رو نمی خوایم ... یه دوقیقه دم در ... جلو مردُم آبرو داریم ....اگر نیای حرف برامون در میارن ... راستی آقا ... حسن چطورِ؟؟؟؟شنیدم هر شب کابووس میبینه ...*
نزن .... مادرُ جلو پسر ....
*اما زدن ....اما زدن *
در سَرُ رویم شدِ پیدا دگر موی سپید
*نگاه کنید خودتونو ، یه وقتایی بد نیست تو آیینه ... دیگه یواش یواش بچه ها ، با هم شروع کردیم ... دیگه یواش یواش ما هم داریم سابقه دار میشیم تو این دستگاه ... ) او سی سالِشِ میگه بیست و پنج سالِ نوکرم ... هر جا رفته بودیم الان بازنشسته شده بودیم .... من یه بار ازت چیزی خواستم مگه ؟!! اخه خواسته ما مگه چیه ؟!! اوج خواستم یه حرمِ....نوکری که با یه حرم آروم می شه نمی خوای ؟!! ....مگه من برا تو زحمتی داشتم ...خُب بدِ ... آدم احساسِ زیاد بودن می کنه...چه کار کردی برام ... پیر شدم ... من به رفیقام قول دادم با هم میاییم حرمت ....من آرزومِ روضۀ مادرتو کربلا بگیرم ...
بچه ها بجنبید ، حرم نرید تو دِلت می مونه....گفت بابا هر هفته من میومدم دم درِ هیئت میشستم ... اگه بچه ها سراغمُ گرفتن .... آقا ... اگه یه هفته نیام سراغمُ می گیری یا نه؟؟اصلا بیا یه هفته امتحانی نیا ببین نگرانت میشه یا نه ؟؟؟
رحمت خدا بر این ناله ها و ضجه ها ... میخوام روضه بگم ... الله اکبر ... سادات امشب منُ حلال کنید بزارید برا این رفیقام روضه بخونم ... امشب میخوام شستشو بخونم ... غسل بخونم ... *غسلنی باللیل ... كفنی فی اللیل ....* (خانم می گفت بچه ها می افتادن) زینب بغضِش ترکید ، گفت چرا شب ...." کِسی نمیاد ...."*
#مناجات_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا
🎤 حاج حيدر خمسه
@majmaozakerine
#امام_زمان_عج
من آمدم به کوی تو
برای گفتگوی تو
با کوله باری از گناه
شرمنده ام ز روی تو
مرا مران مرا مران
تو ای عزیز فاطمه
تویی تویی پناه من
دوای درد و آه من
منم گدا تو شاه من
ببخش تو بر گناه من
مرا مران مرا مران
تو ای عزیز فاطمه
نمیزنم به هر دری
زهرکس آشنا تری
یبن الحسن قسم به حق
تو آبرو نمی بری
مرا مران مرا مران
توای عزیز فاطمه
سرم شود فدای تو
فدای خاک پای تو
برای دیدنت بگو
من چه کنم برای تو
مرا مران مرا مران
تو ای عزیز فاطمه
به درد خود کجا رَوَم
اگر رَوَم خطا روم
تا که توهستی به حضور
جای دگر چرا رَوَم
مرا مران مرا مرا
تو ای عزیز فاطمه
قلب مرا جلا بده
درد مرا دوا بده
برای حاجت دلم
برات کربلا بده
مرا مران مرا مران
تو ای عزیز فاطمه
قسم به جان مادرت
من که شدم در به درت
چه میشود مگر دمی
نظر کنی به نوکرت
مرا مران مرا مران
تو ای عزیز فاطمه
من به فدای نام تو
فدای آن مقام تو
درد تراب و خواهشش
مرا بخوان غلام تو
مرا مران مرا مران
تو ای عزیز فاطمه
رضا ترابی گیلده
#امام_زمان_عج
شراب عشق نوشید آنکه در جامش علی باشد
مسلمان میشود هرکس که اسلامش علی باشد
خدا میخواست پیغمبر که پیغامش علی باشد
ظهورش شد علی آغاز و انجامش علی باشد
خدا آورد در شعبان علیِ آخرینش را
خدا را شُکر میبینیم امیرالمومنینش را
دلی دیگر نمیماند که گیسویی کمند آمد
بهشت اُفتاد در پایش که بالایی بلند آمد
دهان ماکه وا مانده زبانِ ما که بند آمد
دلیری دلپسند آمد امیرِ بی گزند آمد
حسینش را ندیدیم و خدا آورد عینش را
خدا آورد با نرگس حسین ابن حسینش را
خدا آورده آری مرتضای مرتضاها را
همه ابن الکریم ابن الجواد ابن الرضاها را
پس از سوالقضا رو کرده او حُسن القضاها را
که پُر کرده است بوی حُسنِ یوسفها فضاها را
عَلم بر دوش میآید به عالم گام میکوبد
کنارِ مرقد زینب عَلَم در شام میکوبد
اگر این بال بگذارد هوای سوختن دارم
قمار عشق یعنی که خیال باختن دارم
"مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویَش را چو جانِ خویشتن دارم"
دعایِ عهد میخوانم ببینم جانِ زهرا را
ببینم تیغِ جوهردارِ خونخواهانِ زهرا را
دوباره میدهد رزمش به میدان اعتبارش را
همان وقتی که میگیرد به دستش ذوالفقارش را
علی حَظ میکند وقتی ببیند تار و مارش را
نیابد کافرش سر را نبیند الفرارش را
چه میدانی که این سویش عَلم دست علمدار است
چه رزمی میشود وقتی علی اکبر جلودار است
نباید فرق باشد در ظهور و غیبتش ما را
صدامان میکند حتما برای رجعتش ما را
هوایی میکند روزی هوای صحبتش ما را
خطیب کعبه میخواند برای بیعتش ما را
زمانش میرسد نورش به این مُرداب میریزد
زمانش میرسد زهرا به پشتش آب میریزد
"مرا چشمیست خون افشان زِ دست آن کمان ابرو"
جهان عاشق شود روزی از آن چشم و از آن ابرو
چنان طوباست آن قامت که باشد سایبان ابرو
زمین بی عشق میخُشکد ببار ای آسمان ابرو
هوایِ ابری ما را بیا خورشید باران کن
بیا ما را کنارِ خود شبی شش گوشه مهمان کن
دل مجنون بجز با دیدنِ لیلا نمیسازد
بجز تو هیچ کس با ما رعیتها نمیسازد
مزار مادرت را غیر تو آقا نمیسازد
و جز آب و هوای کربلا با ما نمیسازد
شود آیا که با تو یک زیارت یک شب جمعه...
بخوانی از اسارت از جسارت یک شب جمعه
نوشتم که فراق تو چه خون انداخت در دلها
"که عشق آسان نمود اول ولی اُفتاد مشکلها"
نوشتم که علی دیدم در آن شیرین شمایلها
"متی ما تلقَ من تهوی دعِ الدُّنیا و اهمِلها"
الهی هب لنا عیداً که ما باشیم منظورش
"سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش"
حسن لطفی
#امام_زمان_عج
مولا ! سلام ، جز غم دوری ملال نیست
دارم هزار سینه سخن ... کو ؟ مجال نیست
آلوده است آب و هوای جهان عزیز !
آبی درون چشمه ی دنیا زلال نیست
مولا ! دروغ نه ، به خدا یک حقیقت است
« انسان » در این زمانه به جز یک محال نیست
دنیا شده ست انجمن ُگنده لات ها
جایی در این میانه برای « کمال » نیست
طاعون ظلم ، روح زمین را جویده است
در چشم این زمانه « عدالت » سوال نیست
« دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و من ... *» ، بی خیال نیست !
سیرم از این جهان دغل ، سیرِ سیرِ سیر
اما برای شِکوه دگر ، حس و حال نیست
در سر هوای وصل تو دارم ، همین و بس
چون شیعه ی نگاه تو هستم ، محال نیست
روحم قیام کرده به شوق ظهور تو
ای نازنین ! زمان ظهور و وصال نیست ؟!
رضا اسماعیلی
#عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
استادحاج غلامرضاسازگار
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam