eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله شب چهارم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة *سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّكور .. السَّلامُ عَلیکِ یا شریکه الحسین یا کعبه الرّزایا.. شب چهارمِ بریم در خانه عقیلۀ بنی هاشم فرزندانش بخونیمُ چون دیگه هرچی نزدیک به عاشورا بشیم روضه ها سخت تر میشه* ای مادرِ پیامبران در مقام صبر تا حشر صابرانِ جهان را امام صبر *این خانم دخترِ کسیِ که زین العابدین تو خطبۀ شام فرمود أَنَا ابْنُ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ فرمود من پسر کسی ام که تو صبر سرآمد همۀ صبر کنندگان بایدم دخترش بشه اسوۀ صبر* اخت الحسین عمۀ سادات عالمی تو افتخار اشرف اولاد آدمی ذات خدای لم یزلی میشناسدت زهرا حسن حسین علی میشناسدت *تو این عالم اگه کسی شناخت زینبُ این پنج نفرن ..* تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تو در مقامِ صبر و رضا فوق آیتی ای پنج تن خلاصه شده در وجود تو حتی نماز فخر کند بر سجود تو *تو کی هستی خانم جان .. تو همونی هستی که امام زمانت شبِ عاشورا بهت فرمود خواهرم فردا شب منو تو نماز شبت دعا کن .. همۀعالم به امام زمان التماس دعا دارن اما مقامُ ببین ابی ‌عبدالله میفرماید خواهرم برادرتو دعا کن* وصفِ تو در کتاب خداوند عالم است مدح تو کار شخص رسول مکرم است بین دو آفتابِ ولایت ستاره ای در چشم اهل بیت حسین دوباره ای زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی شهر شهادت است حسین و درش تویی *جانم فدات خانم جان .. با همین یه بیت وصل بشم به روضه* ای پاسدار خون شهیدانِ کربلا هستی شریک داغ شهیدانِ کربلا *امام صادق علیه السلام میفرماید: رَحِمَ اَللَّهُ شِيعَتَنَا، شِيعَتُنَا وَ اَللَّهِ اَلْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اَللَّهِ شَرِكُونَا فِي اَلْمُصِيبَةِ بِطُولِ اَلْحُزْنِ وَ اَلْحَسْرَةِ رحمت خدا بر شیعیان ما که تو عزا شریکِ غم ما میشن با آه کشیدن .. با اشک ریختن .. با همین پیرهن مشکی پوشیدن .. با همین محرم آمدن و رفتن .. امام صادق فرمود شماها شریک غم ما میشید شریک میشید با امام صادق (الله اکبر).. آقا ما کجا شریک غم شما شدن کجا ؟!.. قربونت برم آقاجان ما سراپا ضعف و حقارت و گناهیم .. شریک غم حسین شدن فقط کار یه نفره ؛ درسته؟فقط یه نفر تو عالم میتونه بگه من شریک غم حسینم اونم زینبِ .. مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است یک نفر تو عالم میتونه ادعا کنه که من شریکه الحسینم جانم فدات خانم .. کار این خواهر و برادر به جایی رسید روایت میگه یه روز مادرش نگران رفت محضر پیغمبر ، بابا نگرانم.. چرا دخترم؟ بی بی فرمود بابا از شدتِ علاقۀ حسین و زینب نگرانم .. بعضی از نقل ها نوشتن از روزنۀ حجره نگاه میکرد بی بیِ دو عالم میدید این خواهر و برادر روبه روی هم دیگه دو زانو میشینن هی تو چشمای هم نگاه میکنن .. ساعت ها به هم خیره خیره نگاه میکنن بی بی دوعالم فرمود بابا ، کافیه حسینم بخواد از خونه بره بیرون خواهر میاد تا دم در حسینُ بدرقه میکنه میگه حسین تو دهلیز خانه میشینم تا تو برگردی تا نیاد حسین برنمیگرده تو خونه .. بابا میخواد نماز بخونه زینب قبل نماز اول میاد یه دل سیر حسینشُ نگاه میکنه بعد قامت میبنده تا حسینشُ نبینه غذا نمیخوره تا حسینشُ نبینه نمیخوابه تا حسینشُ نبینه نماز نمیخونه چه علاقه ایه؟! بذار بالاترشُ بگم سید جعفر بحرالعلوم تو کتاب تحفه العالم و ذيل التحفه یه اشاره ای میکنه میگه ابی عبدالله مشغول قرآن خواندن بود یه مرتبه خواهرش وارد شد نوشتن ابی عبدالله قرآنُ بست ، ایستاد به احترام زینب .. با احترام استقبال کرد این عظمت زینبِ .. ببخشید خاک به دهنم نگاه نکن بردنش تو بازار یهودیا نگاه نکن وارد شد به کسی که (دهنم نمیچرخه بگم زینبُ کجا بردن) میخوام بگم با این علاقۀ حسین به این خواهر ، کربلا کار به جایی رسید که دوتا نوجوون اومدن جلو ابی عبدالله .. •┄┅══༻○༺══┅┄•
|⇦• توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله شب چهارم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة *سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّكور .. السَّلامُ عَلیکِ یا شریکه الحسین یا کعبه الرّزایا.. شب چهارمِ بریم در خانه عقیلۀ بنی هاشم فرزندانش بخونیمُ چون دیگه هرچی نزدیک به عاشورا بشیم روضه ها سخت تر میشه* ای مادرِ پیامبران در مقام صبر تا حشر صابرانِ جهان را امام صبر *این خانم دخترِ کسیِ که زین العابدین تو خطبۀ شام فرمود أَنَا ابْنُ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ فرمود من پسر کسی ام که تو صبر سرآمد همۀ صبر کنندگان بایدم دخترش بشه اسوۀ صبر* اخت الحسین عمۀ سادات عالمی تو افتخار اشرف اولاد آدمی ذات خدای لم یزلی میشناسدت زهرا حسن حسین علی میشناسدت *تو این عالم اگه کسی شناخت زینبُ این پنج نفرن ..* تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تو در مقامِ صبر و رضا فوق آیتی ای پنج تن خلاصه شده در وجود تو حتی نماز فخر کند بر سجود تو *تو کی هستی خانم جان .. تو همونی هستی که امام زمانت شبِ عاشورا بهت فرمود خواهرم فردا شب منو تو نماز شبت دعا کن .. همۀعالم به امام زمان التماس دعا دارن اما مقامُ ببین ابی ‌عبدالله میفرماید خواهرم برادرتو دعا کن* وصفِ تو در کتاب خداوند عالم است مدح تو کار شخص رسول مکرم است بین دو آفتابِ ولایت ستاره ای در چشم اهل بیت حسین دوباره ای زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی شهر شهادت است حسین و درش تویی *جانم فدات خانم جان .. با همین یه بیت وصل بشم به روضه* ای پاسدار خون شهیدانِ کربلا هستی شریک داغ شهیدانِ کربلا *امام صادق علیه السلام میفرماید: رَحِمَ اَللَّهُ شِيعَتَنَا، شِيعَتُنَا وَ اَللَّهِ اَلْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اَللَّهِ شَرِكُونَا فِي اَلْمُصِيبَةِ بِطُولِ اَلْحُزْنِ وَ اَلْحَسْرَةِ رحمت خدا بر شیعیان ما که تو عزا شریکِ غم ما میشن با آه کشیدن .. با اشک ریختن .. با همین پیرهن مشکی پوشیدن .. با همین محرم آمدن و رفتن .. امام صادق فرمود شماها شریک غم ما میشید شریک میشید با امام صادق (الله اکبر).. آقا ما کجا شریک غم شما شدن کجا ؟!.. قربونت برم آقاجان ما سراپا ضعف و حقارت و گناهیم .. شریک غم حسین شدن فقط کار یه نفره ؛ درسته؟فقط یه نفر تو عالم میتونه بگه من شریک غم حسینم اونم زینبِ .. مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است یک نفر تو عالم میتونه ادعا کنه که من شریکه الحسینم جانم فدات خانم .. کار این خواهر و برادر به جایی رسید روایت میگه یه روز مادرش نگران رفت محضر پیغمبر ، بابا نگرانم.. چرا دخترم؟ بی بی فرمود بابا از شدتِ علاقۀ حسین و زینب نگرانم .. بعضی از نقل ها نوشتن از روزنۀ حجره نگاه میکرد بی بیِ دو عالم میدید این خواهر و برادر روبه روی هم دیگه دو زانو میشینن هی تو چشمای هم نگاه میکنن .. ساعت ها به هم خیره خیره نگاه میکنن بی بی دوعالم فرمود بابا ، کافیه حسینم بخواد از خونه بره بیرون خواهر میاد تا دم در حسینُ بدرقه میکنه میگه حسین تو دهلیز خانه میشینم تا تو برگردی تا نیاد حسین برنمیگرده تو خونه .. بابا میخواد نماز بخونه زینب قبل نماز اول میاد یه دل سیر حسینشُ نگاه میکنه بعد قامت میبنده تا حسینشُ نبینه غذا نمیخوره تا حسینشُ نبینه نمیخوابه تا حسینشُ نبینه نماز نمیخونه چه علاقه ایه؟! بذار بالاترشُ بگم سید جعفر بحرالعلوم تو کتاب تحفه العالم و ذيل التحفه یه اشاره ای میکنه میگه ابی عبدالله مشغول قرآن خواندن بود یه مرتبه خواهرش وارد شد نوشتن ابی عبدالله قرآنُ بست ، ایستاد به احترام زینب .. با احترام استقبال کرد این عظمت زینبِ .. ببخشید خاک به دهنم نگاه نکن بردنش تو بازار یهودیا نگاه نکن وارد شد به کسی که (دهنم نمیچرخه بگم زینبُ کجا بردن) میخوام بگم با این علاقۀ حسین به این خواهر ، کربلا کار به جایی رسید که دوتا نوجوون اومدن جلو ابی عبدالله .. •┄┅══༻○༺══┅┄•
. ای عشق اول و آخر من ای مهربان تر از مادر من یا واهب العطایا نفسی فداک مولا لبک یابن زهرا ارباب تشنه سر جدا خون بهایت خدا السلام علی ساکن کربلا یاحبیبی حسین ..... بند دوم تو ، دلخوشی هر بی نوایی شد کار من از امشب گدایی تا اربعین شوم کربلایی یا سیدی و مولا یابن علی و زهرا یا دافع البلایا ارباب عشق آل عبا فجری و هل اتی السلام علی ساکن کربلا سیدی یا حسین ...... بند سوم ای گریان غمت هر پیمبر یا سید الغریب شاه بی سر شد خون از غم تو قلب مادر واویلتا ازین غم تنها برای درهم شد پیکر تو در ،هم ارباب بین آن نیزه ها می زدی دست و پا السلام علی ساکن کربلا سیدی یا حسین ......... بند اول شد چشم آسمان مثل دریا صحرای کربلا گشته غوغا از هر کجا رسد بوی زهرا در بین این بیابان زینب شده پریشان دارد دو چشم گریان ای وای در دلش واهمه بر لبش زمزمه مادرم فاطمه مادرم فاطمه وا حسینا حسین ...... شب دوم بند دوم در این زمین شود غصه بسیار آه از مصیبت آن شب تار وای آتش و حرم ، چشم اشرار شام عزا و غم هاست زینب غریب و تنهاست در شعله مثل زهراست ای وای آه ازین کینه ها وای ازین ماجرا بی حسینش رود زینب از کربلا واحسینا حسین ...... بند اول ای مونس شب وحشت مت تو رفتی و شکست حرمت من شد مثل مادرت صورت من بی تو چه ها کشیدم از دوری ات خمیدم من ناسزا شنیدم بابا ای دل و دلبرم سایه بر سرم جان من را گرفت غارت معجرم وای ازین روزگار ...... شب سوم بند دوم وای کوه غم نشست روی شانه در کوچه های شام بی بهانه زد دشمنت مرا تازیانه در این دیار غربت مردم من از جسارت دیگر نمانده طاقت ای وای شد در آن کوچه ها روحم از تن جدا وامصیبت ازان سیلی بی هوا وای ازین روزگار ...... بند اول ای نور چشم من ای برادر تو بی کسی و بی یار و یاور از غصه خون شده قلب خواهر آرام جان زهرا بین سپاه اعدا ماندی غریب و تنها ای وای روح و ریحان من دین و ایمان من آمده نوبته نوجوانان من یا اخا یا حسین ..... بند دوم در قلب خواهرت گشته غوغا رد می کنی چرا نذر من را تو رخصتی بده جان زهرا ای یادگار مادر دارم دو تا دلاور مثل علی اکبر آقا از تن این دو تا می شود جان جدا گر ببینند تو را بر سر نیزه ها یا اخا یا حسین ...... بند اول وای گشته غرق خون پیکر تو این تیغ بی حیا بر سر تو شد قاتل من و خواهر تو این حبیب و سقا نور دو چشم زهرا مانده غریب و تنها ای وای می شوم یاورت یک تنه لشکرت ای عمو هستیه من فدای سرت ای عموجان حسین ...... بند دوم من مرد مستی و شور و شینم من پای سفره ات زیر دینم لرزیده دشمن از یا حسینم ای ماه آسمانم بی تو نمی توانم بالله قسم بمانم اینجا درد من شد دوا حاجتم شد روا من ابالفضلی ام دست من شد جدا ای عموجان حسین .... بند اول از حال و روز تو من پریشان وای غصه و غمم شد فراوان پا بر زمین مکش ای عموجان شد روز روشنم شب جانم رسیده بر لب ماندی تو زیر مرکب تنها رفتی از دست من یادگار حسن تو نداری چرا جای سالم به تن ای یتیم حسن ..... بند دوم وای غیرت و وفا رفته از یاد بر جان این یتیم نیزه افتاد وای سنگ کینه و تازه داماد از من گرفته طاقت این جسم پر جراحت مردم ازین مصیبت ای وای مثل مادر تو را زد عدو بی هوا با عمویت بگو قد کشیدی چرا ای یتیم حسن ..... بند اول لا ، لا ، لالا ،لالا ، لا لالایی من دوی ناقه ام تو کجایی شد قاتل رباب این جدایی مادر گرفته ماتم برده قرارم این غم من بی کسم در عالم بی تو رفته شرم و حیا کی زده ای خدا روی نیزه سره طفل شش ماهه راد ای علی اصغرم ...... بند دوم بر شانه ام نشست کوه غم ها ای حرمله گرفتی گلم را کردم حواله ات من به زهرا می زد به حلق نوزاد تیر سه شعبه فریاد او تشنه بود و جان داد ای وای الامان الامان از تنم رفته جاند شد علی اصغرم محسن کاروان ای علی اصغرم ...... بند اول تو رو به قبله ای ، ای علی جان ازداغ تو پدر دل پریشان شد این دو چشم من ابر باران دیگر گرفته دنیا از من موذنم را رفته عصای بابا ای وای دیده دریا شده قامتم تا شده ماه شبهای من اربا اربا شده وای علی اکبرم ...... بنددوم شد غصه و غمت یاور من وای آبرو بخر اکبر من از خیمه آمده خواهر من بی تاب و بی قرارم گریان دو چشم تارم دلخون روزگارم ای وای جان و جانان من ماه تابان من دست و پا می زنی پیش چشمان من وای علی اکبرم ...... ✍ امیر حسین الفت محمد حسین رحیمیان 🎤
. برای دسترسی به روضه و نوحه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید . ____________ . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
مسلم پریشونه. نیا کوفه آقا٣ جون علی برگرد. به اشکای زهرا٣ اینا اصلا رحمی تو دلاشون نیست به غیر از شمشیر زیر عباشون نیست حسین جانم حسین جانم آسمونِ دل من. به رنگ غمه٢ هرچی گریه می‌کنم. برا تو کمه٢ برگرد از این راهی. که غیر از بلا نیست٣ توی دل مردم. حسین جان حیا نیست٣ می‌دونم که حالم رو تو می‌فهمی به حال زینب اینجا نشه رحمی حسین جانم حسین جانم نقشه ریختن یا حسین. برای سرت٢ اینجا خوب نیست به خدا. واسه خواهرت٢ دست من و بستن. به یاد مدینه٣ ای کاش کسی اینجا. غمت رو نبینه٣ رباب اینجا آقا بی پسر میشه رقیه تو صحرا خون‌جگر میشه حسین جانم حسین جانم داره بارون می‌باره. چشای ترم٢ آه که شرمنده شدم. از اهل حرم٢ نوحه حضرت مسلم (ع) ... (حاج محمود کریمی ) در کوفه شد تنها سفیر حسینی دارد به لب هر دَم عجب شور وشینی میا کوفه کوفیان همه خارند به سیم و زد ای مولا گرفتارند کوفه شده دار بلا .... حسین جان نیا کشته شوی تو ز جفا .... حسین جان نیا ×××××××× سر تا سر کوفه غم غربت من نامردیه این قوم شده حیرت من بیا بر گرد زین ره ای طبیب من میا کوفه ای تنها حبیب من تو را به جان مادرت .....حسین جان نیا به اشک چشم خواهرت ...حسین جان نیا ×××××××××× اینجا شده جسمم پُر از تیر و دشنه شش ماهه و اکبر شوند کشته تشنه تو را جان عباس و علی اکبر میا کوفه ارباب ای گل حیدر به جان عون و جعفرت....حسین جان نیا جان سه ساله دخترت....حسین جان نیا ... اینجا کجاست ما رو. آوردی برادر٣ از غربت این دشت. می میرم از آخر٣ بیا برگردیم با هم پیش مادر می‌دونم اینجا از تو می‌بُرَّن سر حسین جانم حسین جانم کار دنیا رو ببین. چی اومد سرم٢ اشک چشمام در اومد. پیش مادرم٢ اینجا پر از تیرِ. سه شعبه‌است برادر٣ ما تنها می‌مونیم. میون یه لشکر٣ دل زارم می‌لرزه تو این صحرا پر از سرباز و نیزه است لب دریا حسین جانم حسین جانم دلهره توی دلم. نشسته حسین٢ قلبم از ماتم تو. شکسته حسین٢ شکر خدا که هست. علمدار خیمه٣ تا هست خدا هم هست. نگهدار خیمه٣ نباشی پیشم بی تکیه‌گاه میشم تو این صحرا بی پشت و پناه میشم حسین جانم حسین جانم چند روزِ دیگه حرم. بی سقا میشه٢ زائرش ام‌بنین. یا زهرا میشه٢ ... بابا کجا بودی. که افتادم از پا٣ افتادم از ناقه. جا موندم تو صحرا٣ تو روی نی بودی دیدی حالم رو شکستن با کعبِ نیزه بالم رو عزیز من عزیز من زجر اومد بالا سرم. تنم شد کبود٢ کاش تو اون نیمه‌ی شب. عموم اونجا بود٢ دستام ورم کرده. مث چشم تارم٣ زخمی شده باهام. که آروم ندارم٣ کتک خوردم گشته صورتم نیلی صدات کردم خوردم ضربه‌ی سیلی عزیز من عزیز من سو نمونده تو نگام. شبیه چشات٢ اشک می‌ریزی برا من. بمیرم برات٢ باید بمیرم من. برای سر تو٣ این بار اگه رفتی. میاد دختر تو٣ نمی‌خوام دیگه زنده بمونم من آخه آزارم میده بابا دشمن عزیز من عزیز من خیلی سخته برام من. که بی تو باشم٢ پیش پاهات نمی‌شه. بابایی پاشم٢ ... زینب مگه مُرده. که تنها بمونی٣ تشنه لب و مضطر. تو صحرا بمونی٣ بلاگردونت میشم حسین جانم فدای تو میشم شاه عطشانم حسین جانم حسین جانم تو دلم کوهِ غمه. برای غمت٢ اشک چشم تر من. میشه مرهمت٢ هستم به پای تو. تا روزای آخر٣ خواهر سپر داره. برات ای برادر٣ دو تا سرباز آوردم برای تو تموم هست خواهر فدای تو حسین جانم حسین جانم دسته گل‌هام برا تو. می‌خوان جون بدن٢ پای عشق تو حسین. می‌خوان خون بدن٢ خون علی توی. رگ بچه‌هامه٣ هر چی که داشتم من. همین هدیه‌هامه٣ می‌بینی که خیلی غصت و خوردم بده اذن میدون از غمت مُردم حسین جانم حسین جانم خواهرم دلواپسم. برای سرت٢ رد نکن هدیه‌هام و. جون خواهرت٢ ... طاقت ندارم من. تو خیمه بمونم٣ می‌خوام برم میدون. بزار عمه جونم٣ عمو تنها مونده بین یک لشکر رها کن دستم رو که شده پرپر دلم خون شد دلم خون شد دست نذار روی دلم. شدم خون‌جگر٢ عمه لشکر رو ببین. شدن حمله‌ور٢ تنها تو میدونِ. تمومِ امیدم٣ اونقد دلم خونه. که دیگه بریدم٣ عموم و تنها دیدن توی میدون تنش رو کردن با نیزه‌ها پرخون دلم خون شد دلم خون شد پیکرش روی زمین. زیر دست و پاست٢ نیزه‌ی شمر و سنان. چقد بی حیاست٢ تو دستای قاتل. موهای عمومه٣ باید برم من هم. پای آبرومه٣ نشسته رو سینش شمر و خوشحاله عمو جونم تو گوداله بد حاله دلم خون شد دلم خون شد دارن از تن می‌بُرن. سر هستم و٢ هر جوری هست میرم و. میدم دست
و توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ #‌ یه نگاه کرد دو تا پسر ها رو گفت برید سراغ دایی جانتون بگید اجازه بده بریم میدان .. همچین که رفتن زینب دل تو دلش نبود گفت الان میرن اجازه میگیرن از دایی شون .. آخه زینبِ طاقت نداره غریبیِ حسینُ ببینه .. وقتی تو گهواره بود تا بویِ حسین بهش نمیخورد فقط گریه میکرد .. هرجا حسین می آمد زینب آروم میشد.. امشب من آروم آروم میگم ببینم تو چیکار می کنی .. امشب شبِ خواهرا و مادرای شهداست .. آخه هم خواهر شهیدِ هم مادرِ شهیدِ .. وقتی ام میخواست ازدواج کنه گفت بابا من حسینی ام .. هرجا حسین بره منم باید برم .. حتی کار به جایی رسید از عشق زینب مادرش فاطمه به پیغمبر گفت ، صدا زد بابا یا رسول الله حسنم هست ، حسینم هست اما نمیدونم چرا حسین از زینب دور میشه زینب بی قرار میشه .. حالا همچین خواهری دو تا بچه هاشُ فرستاد گفت الان اذن میگیرن.. لحظاتی گذشت دید دو تا پسرا دارن میان سراشون پایینِ .. گفت چی شده مادر ، چرا غم تو دلتونِ ؟!.. صدا زدن مادر ما رفتیم دست دایی جان رو بوسیدیم گفتیم دایی جان اجازه بده .. دایی مون فرمود نمیشه .. شما کنارِ مادرتون بمونید .. همچنین که گفتن دایی اجازه نداده به زینب خیلی بر خورد .. با عجله اومد جلو خیمه ی حسین .. صدا زد حسین نکنه بچه هام رو قابل نمیدونی .. گفت الان یه کاری میکنم دیگه رو حرف زینب حرف نزنی .. صدا زد داداش جان مادرت اجازه بده بچه هام میدان برن .. همچنین که حسین اجازه داد انقدر زینب خوشحال شد .. زینب بچه ها رو صدا زد خودش موهاشونُ شانه کرد ، سرمه به چشمانشون کشید .. هی میگفت بچه ها میخوام یه جوری شمشیر بزنید همه بفهمن شما نوه های حیدرید .. من زنم نمی تونم برم وسط میدان عوضِ مادرتون شمشیر بزنید .. عوض اون روزی که نبودید مادرمُ بینِ در و دیوار زدن .. رحمت خدا به این گریه ها .. کوچه ای تنگُ دلی سنگُ صدایِ سینه.. رفتن جنگ نمایانی کردن گفتن ما بچه های زینبیم .. یه نانجیبی گفت داغشون رو به دل مادرش بزارید .. دورشون کردن .. فقط یه جایی یه صدایی شنیدن اهلِ خیمه .. یکی صدا میزنه دایی حسین .. ابی عبدالله مثلِ بازِ شکاری اومد بالاسرشون .. سرشونو به دامن گرفت .. اما زن ها هی نگاه کردن دیدن هر کی از صبح می افته ، زینب میاد وسط میدان کنارِ حسین .. هرچی نگاه کردن دیدن زینب نیومده .. بدن ها رو آوردن تو خیمه .. اومدن جلو خیمه ی زینب .. دیدن زانویِ غم بغل گرفته .. گفتن خانم جان اینجا چیکار میکنی مگه نمیبینی بچه هاتُ دارن میارن ؟!.. چرا بیرون نیومدی ؟! فرمود آخه بیام بیرون میترسم داداشم خجالت بکشه .. •┄┅══༻○༺══┅┄•
. حیدر همیشگی ست ، بود حی لایموت.. به امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ حیدر همیشگی ست ، بود حی لایموت معنا شدست در قدمش واژه ی ‌ثبوت محو جمال حیدریش ، خلق در سکوت وقتی گرفته دست علی حالت قنوت آیینه ی تمام نمای خدا علی .. حیدر مجیر و عالم و آدم همه مجاب حتی خدا به خلقِ علی کرده افتخار جانم فدای صاحب شمشیر ذوالفقار یاللعجب از این همه آقایی و وقار یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی .. از انبیاء علی ست که بالاتر استُ بس ما را زیارت نجفش در سر استُ بس تنها علی برادر پیغمبر استُ بس هرجا که دیده ایم فقط حیدر استُ بس هم ابتدا علی ست هم انتها علی یک لحظه بی ولای علی سر نمی شود *چی شده از امیرالمومنین میگی؟ گفت اون عالم بزرگ می دیدن لابلایِ مقتلی که نوشته فضائل امیر المومنین نقل میکنه مرحوم ملای دربندی ، در عالم مکاشفه فرموده بود اگر میبینی در اوج مصیبت فضائل امیر المومنین رو میگم برای اینه که تو اوج روضه حالم بد میشد از گریه ، فضائل علی رو میگفتم تا جون بگیرم .. منم دیدم خسته ای گفتم از علی بگم .. هر کسی رو تو این عالم از باباش میگن کیف میکنه‌ .. همچین که این دخترا رو میدید میگفت بابای منو ندیدین؟ ..* یک لحظه بی ولای علی سر نمی شود با مرتضی کسی که برابر نمی شود شهر رسول را در دیگر نمی شود غیر از علی کسی یل خیبر نمی شود این ذوالفقار دست خدا هست یا علی مرد نبردِ روز ، عبودیت شب است افتاده زیر پاش هزاران چو مرهب است اصلاً همین بس است که بابایِ زینب است زینب خودِ علی ست به زینب ملقب است به به چقدر مثل همند این دو تا علی زینب همان کسی ست که در عرصه نبرد بر سینه اش نشست هزاران هزار درد زانو زده مقابل این زن هزاران مرد زینب هر آنچه داشت فدای حسین کرد مانند آنچه داد به راه خدا علی قربانیان خود به مِنا می برد حسین نذر نگاهت این دو علی اکبرم حسین اصلاً قسم به جانِ پدر مادرم حسین من بیشتر به فکر علی اصغر حسین کوچکتر است از سر این نیزه ها علی 👇
‍ ⚜️🍂⚜️روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم _دو طفلانِ حضرتِ زینب(س) _کربلایی حنیف طاهری⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ شب چهارم محرم حنیف طاهری روضه آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانۀ تو هر دو جهان را چه کند عالم همه قطره اند و دریاست حسین خوبان همه بنده اند و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتلِ خویش از بس که کرَم دارد و آقاست حسین *گفت دخترم برات خواستگار اومده،عبدالله بن جعفرِ؛بابا هرچی شما بگید،فرمود اگه شرطی داری خودت بهش بگو،عبدالله اومد مودب دو زانو جلو زینب س نشست،یه نگاهی کرد فرمود من از دنیا چیزی نمی خوام،من پرورش یافتۀ مادرم فاطمه ام هیچی ازین دنیا نمی خوام،ولی دو تا شرط دارم اگه این دو تا شرط رو قبول کنی من حرفی ندارم،بفرمایید خانم" فرمود عبدالله یکی اینه من هر روز باید حسینمُ ببینم،هر روز باید برم جمالش رو تماشا کنم؛چشم به رویِ چشمام عبدالله شرزِ بعدیم اینه هرجا حسین بره منم باید باهاش برم دارم روزِ اول بهت میگم عبدالله،قبول کرد عبدالله بی بی فرمود نه باید بنویسی شرط ضمنِ عقد،عبدالله نوشت قبول کرد ... روزی که از مدینه اومدن برن،یه نگاهی به عبدالله کرد،گفت درسته شرط گذاشتم قبول کردی ولی شوهرمی،اگه بری نرم،نمیرم،میمونم . ولی عبدالله بدون اگه با حسین نرم میمیرم ،زنده نمی مونم ... بعداً اینو اثبات کرد،بعدِ حسین یه سال بیشتر زنده نموند .. وقتی از مدینه حرکت کردن ، هی خانم نگاه به اهلِ قافله میکرد ، گریه میکرد ... میگفت هرکی برا حسین یه گل آورده پرپر کنه ... نجمه قاسم و عبدالله آورده ... لیلا علی اکبر فرستاده ... رباب سیرخواره آورده ... شاید تو دلش میگفت کاشکی بچه هایِ منم بودن .... دیدبان یه وقت صدا زد قاصد داره میاد،نزدیک شدن،زینب سر از کجاوه بیرون آورد دید قاصد با دو تا بچه هاش اومدن ... فهمید چه خبره ... دستشُ بلند کرد ، عبدالله خدا خیرت بده ... آبرومو جلو حسین خریدی .... جانم خانم ... وقت گذشته بزار روضه بگم داد بزنی گذشت تا روزِ عاشورا رسید،بچه دیدن علی اکبر رفت،جوون ها بدنشو با عبا برگردوندن،هرکی از صبح میره بر نمی گرده ... دایی اَم چهره ش هی غمگین تر میشه ...(هی بهم میگفتن )کی نوبتِ ما میشه،ما هم بریم برا دایی سر بدیم اومدن جلو دایی جان اگه میشه به اجازه بده ما هم بریم برات جونمونو بدیم ... یه نگا کرد فرمود برید ... داغِ علی اکبر برام بسه ... از ظهر خیلی داغ دیدم ... شما امانت هایِ عبدالله اید،برید مواظبِ مادرتون باشید،برید دورو برِ زینب باشید. سنی ندارن،اومدن تو خیمه شروع کردن گریه،مادر این چه رسمیه،همه برن،نوبتِ ما شده نمیزاره بریم،خانم رو ببین مثلِ زینب دیگه نمیاد ... در امتحان صبر و مَحن مادر شما با نمره قبولیتان گشت رو سفید بر دفترکرامت من دست حق نوشت ای دختر شهید شدی مادر شهید گفتم به بچه های عزیزم که تا ابد مجروح زخم سینه یک یاس پرپرم تا آخرین نفس به عدو تیغ میزنید با نیتِ تلافیِ سیلیِ مادرم *گفت میرید پیشِ دایی تا رسیدید خودتونو میندازید رو پاهاش هیچی نمیگید،فقط میگید دایی جانِ مادرت.. شهدایِ مدافعِ حرم فیض ببرن ... تا گفتن به جانِ مادرت اجازه داد اومدن تو میدون،نگفتن ما پسرهایِ کی هستیم،نگفتن بابامون کیه،نگفتن جدمون کیه،نگفتن نَصَبمون کیه ... سینه سپر کردن،هرکی باید رجز بخونه تو میدون ... رسمِ باید معرفی کنه خودشو،دو تا آقازاده دستارو گذاشتن کنارِ گوش ها صدا زدن ما رو بشناسین ... امیری حسینٌ و نعمَ الامیر ... خوب شد حسین جان اجازه دادی برن،چقدر خوب شد به این دو تا آقازاده رخصت دادی برن،اگه شامِ غریبانم میگذروندن زنده میموندن،اگه کوفه رم میگذروندن زنده میموندن،ولی وای اگه پایِ این دو تا به شام میرسید(چرا؟؟) خودِ بی بی حضرت زینب میگه ما هر منزلی اومدیم من اولین کاری که میکردم ، سرِ بریده رو ، رو نیزه نگا میکردم ،همه جا دیدم چشایِ سرِ بریده باز بود ، داشت ما رو نگاه میکرد ... فقطیه جا دیدم دیگه چشماشُ رو هم گذاشت ... اونم اون ساعتی بود که ما را از دروازۀ ساعات وارد کردن،دیدم چشماشُ بسته (چه خبر بود مگه؟؟) آخه : خنده های فتح بر لب میزدن چنگ ها بر قلبِ زینب میزدن شام یعنی از جهنم شوم تر اهل بیت از کربلا مظلوم تر شام شهرِ محنتُ رنج و بلا شام یعنی سخت تر از کربلا آنقدر بر آل علی بیداد رفت ماجرایِ کربلا از یاد رفت ✼✾══┄══✧══┄══✾✼
باید خدا خدا کنم اسم تورو صدا کنم تا که بذاری دِینمو ادا کنم سخته خواهرت ببینه بی قراریتو دارن بچه هام به سر هوای یاریتو این دسته گلا میخوان فدای دایی شَن تو راهت میخوان شهید بشن فدایی شَن مست و مدهوشتن با اینکه تشنه هستن بلا نوشِتن با دستای خود من کفن پوشتن حسین من ، حسین من ، حسین من آوردم جان نثار دارن با یک دل عاشق و بیقرار عجب شباهتی این دو به ذوالفقار حسین من ، حسین من ، حسین من ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... دنیارو هر دو پس زدن تو خون نفس نفس زدن پَر کنده آخرش پَر از قفس زدن بین خیمه ها دلت کبوتری میشه وقتی صحبت از یه حس مادری میشه با اینکه شدن دوتا گلای من پرپر بیرون نیومدم من از تو خیمه ای دلبر ای عشق عالمین داداش دلم خوشه این دوتا نور عین شهادتینو گفتن با یه یا حسین حسین من ، حسین من ، حسین من با حال مضطرت آوردیشون یه جوری نبینه خواهرت بذارشون تو خیمه کنار اکبرت حسین من ، حسین من ، حسین من ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... ارباب فدای راه تو هستم توی سپاه تو میخوام عوض بشم با نیم نگاه تو وقتی که گناه گرفته از دلم اَمونو امشب مثل حُر تو میپذیری توبمونو غیر از تو بگو آخه کیو دارن یارا اینجا مونده ها یا بهترین گنه کارها ای آقای غریب منم مریض عشق و تو هستی طبیب تو میخری منو مثل حُر و حبیب حسین من ، حسین من ، حسین من کاش تأییدم کنی مثل غلام سیاه روسفیدم کنی نداشته سابقه نااُمیدم کنی حسین من ، حسین من ، حسین من ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... @majmaozakerine
|⇦• روضه و توسل به دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• هر جوری بود اجازۀ ابی عبدالله رو گرفت .. موهایِ بچه هارو شانه زده ، کفن تنشون کرده ، راهی میدانشون کرد .. جنگِ نمایان کردن شیر بچه هایِ زینب تو میدان دارن میان رجز می خونن : أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ .. عباس داره جنگشونُ می بینه لذت می بره .. ابی عبدلله داره می بینه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ میخونه .. اما یه وقتی دشمن این دو تا آقازاده رو دوره کردن .. لشکر که دور عون به غیظ ازدحام کرد یک دشت نیزه پهلوی او استلام کرد *بالا سر هر کدوم از این کشته ها زینب اومده ، گریه کرده ، ناله زده. باری از رو دوش ابی عبدلله برداشت . تنها شهدایی که عمۀ سادات از خیمه ها بیرون نیومد این دو تا آقازاده بودن .. امشب باید به جایِ زینبم ناله بزنی ..* با چشم نیمه باز سر زانویِ حسین از بس که زخم داشت محمد تمام کرد عباس را صدا زد و از او کمک گرفت وانگه به جمع کردن شان اهتمام کرد از عمد رفت و آمد مرکب سوارها مانند موم پیکرشان بی قوام کرد با زحمتِ زیاد به ترتیبشان که چید دستی گذاشت بر سرِ زانو قیام کرد رویی که سر بلند کند را نداشت او تشییعشان به شرم به سمتِ خیام کرد پایِ کشیده رویِ زمین ، خندۀ سپاه باید نشست ناله برایِ کدام کرد ؟.. دلشوره داشت کجا آن عقیله که سرمایه هایِ عمر فدایِ امام کرد آمد کنار اکبرُ نگذاشت جان دهد زخم جگر خراشِ مرا التیام کرد حالا رضا نشد به خجالت کشیدنم در خیمه ماند و زهر تحمل به کام کرد هر جا که آفتاب بد دهنی زخم کعبِ نی بر ناقه راحتی به عقیله حرام کرد گاهی سر محمدش از نیزه ، گاه عون آمد به احترام به مادر سلام کرد این گرمه سایبانی و پاسبانی اش هم پایِ ناقه همرهی اش تا به شام کرد *هیچ کسی نفهمید چرا زینب از خیمه بیرون نیومد .. تا این قافله برگشت مدینه .. وقتی برگشت ؛ عبدالله بن جعفر هی یک به یک تو این محمل هارو سر می زنه .. دنبال خانومش می گرده .. اومد مقابل محفل زینبم رسید ، نگاه کرد دید انگار بزرگ این قافله ایشونه. از زینب داره سوال می کنه ، خانم من زینبُ ندیدی؟ یه وقت یه آه کشید عمه سادات .. فرمود عبدالله حق داری زینبتُ نشناسی .. می دونم من اون زینبی نیستم که رفتم از مدینه ... تا گفت خانم چرا انقدر شکسته شدی؟ فرمود عبدالله نبودی ، جلو چشم من دشمن رو سینۀ حسین ... هر دو گریه کردند برا ابی عبدالله .. قدری آروم شد گفت خانم یه سوال ازت دارم عقده شده برا من. شنیدم هر کشته ای رو زمین افتاد بالا سرش رفتی .. مگه بچه هایِ من قابل نبودن؟.. چرا از خیمه بیرون نیومدی؟ فرمود عبدالله تو چرا این حرفُ می زنی؟ نیومدم حسین نگاهش به من نیفته از من خجالت بکشه .. (اما اینجا زینب حساب بی حساب شد) گفت حسین جان یادته از خیمه بیرون نیومدم نگام به نگات نیفته؟ خجالت ازم نکشی؟ برگشته اربعین اومده کربلا .. گفت حسین بیا تلافی کن ... همه بچه هاتو آوردم .. اما سه ساله ت گوشۀ خرابه .. بیا سراغِ رقیه رو از من نگیر .. (اشکاتُ کفِ دستت بگیر ، دستتو بیار بالا هر چقدر کارش داری صداش بزن) حسین ... بحق زینب عجل لولیک الفرج ... ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ @majmaozakerine
در محضرت همیشه گرفتار میرسم .. با امام زمان روحی له لفدا اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ در محضرت همیشه گرفتار میرسم با دستِ خالی و دلِ بیمار میرسم آقا بدون لطف تو افسرده می شوم در شعر خود دوباره به تکرار میرسم بال و‌ پری نمانده ولی در خیال خود پر میزنم به خیمه ی دلدار میرسم! جامانده ام من از شهدای مدافعان… پس کی به قافله‌ منِ بی عار میرسم؟ هستم الی الابد که بدهکارِ مادرت… اما چرا همیشه طلبکار میرسم؟!! بنویس بهرِ من سفر کربلا ، نجف بنویس تا حرم صد وده بار میرسم!! با سر به خانه ی پدری میزنم سری وقتی به صحنِ حیدر کرار میرسم! آهم به قلب شعله ورم زخم میزند وقتی به واژه ی دردیوارمیرسم •┄┅══༻○༺══┅┄
|⇦•مرده بودم در پی مَحیای مَحیا .. و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ مرده بودم در پی مَحیای مَحیا آمدم لطف کردی جلوه کردی در تجلی آمدم من ندیده عاشقت گشتم جنونم ذاتی است از ازل مجنون شدم دنبال لیلا آمدم گرچه دارم در اطاعت چشم پوش بسته ایی تا دهی در روضه برمن چشم بینا آمده ام من تهی دستم فقیرم مستمند و بی کسم دست گیری کن که با دست تمنا آمدم نه هراس از نار و نه شوق جنان دارم به دل نه همین امروز با امید فردا آمدم مادرت از قبل خلقت انتخابم کرده است پس به هیات با دعای خاص زهرا آمده ام نسل در نسلم غلام حلقه در گوش توام ناگهان در پی ارثیه اجداد و ابا آمده ام اشک هم مال خود من نیست روزیه شماست با همین قطره که دادی سمت دریا آمده ام *دیگه کم کم داره عاشورا نزدیک میشه .. امشب عرض میکنم بی بی جان خوب حسینت رو نگاه کن ..* گرچه کوتاهی در انجام وظیفه میکنم در پی دستور تو با حکم اجرا آمدم فیضِ عامت در محرم شاملِ حالم شده یک شبیه صدهاهزاران پله بالا آمدم فاطمه درهم خریده این گواهِ گفته ام با همه خوبان منِ بد نیز اینجا آمدم پاک گشتم مثلِ طفلِ تازه دنیا آمده با همه آلودگی در روضه ات تا آمدم از تو ممنونم که با این ناله این غم زنده ام باز هم امسال در ماه محرم آمدم *گفت عبدالله یادت باشه من باید هر روز حسینم رو ببینم .. وگرنه میمیرم .. دوم شرطم اینه هرجا حسینم بره منم باید برم .. عبدالله ابن جعفر گفت خانم من غلامتم هرچی شما بگی درسته .. درستِ من شوهرِ شما هستم ولی بدون منم غلام شما هستم .. با عشقِ ابی عبدالله بچه هاش رو بزرگ کرد .. عرضه داشت داداش جان، برادرم .. همه رو قبول کردی، بچه های حسنم رو قبول کردی؛ میخوای این دو تا بچه رو قبول نکنی!! ..* زینبم جلوۀ ذاتِ تو حسین متحیر زِ صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملاتِ تو حسین سفره دارِ حرمت خواهرِ توست بی قرارِ کرمتخواهرِ توست ما دو تا گریه کنانِ حسنیم مثلِ یک روح میانِ دو تنیم پیشِ هم در صددِ سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من جان خودت جان حسن این دلِ خواهرِ خود را نشکن آمدم پیشِ تو بهتر بشوم جرعه ای می بده کوثر بشوم مثلِ زهرایِ تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشا نهی موکد نکنی دستِ خالی مرا رد نکنی جانِ زهرا پُرم از خون جگری مردم از دلهره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیر تر از عباسم *طوری شد وقتی این بچه ها اومدن رجز خواندن خودشون رو معرفی کردن امیری حسین و نعم الامیر .. یکی به دیگری گفت اینا کی هستند؟! گفتن اینا فرزندانِ خواهرش زینب هستند .. ان شالله کربلا بریم اونجا بتونیم عرض ادب کنیم ..* پیچیده در عالم چاووشِ محرم این روضه بخواند مادر با قدی خم ای مذبوح عریان، ای آقای عطشان مانده پیکرِ تو بی سر در بیابان واویلا حسین جان .. ای هستی زینب طفلانم فدایت هرچه در توان بود آوردم برایت این دو هدیه های زینب بر خدایند این دو لاله های دشتِ کربلایند واویلا حسین جان .. دارم از تو خواهش بنما رو سپیدم چون لیلا و نجمه کن ام الشهیدم در داغِ گلانم بر غم می نشینم اما ای برادر غربتت نبینم واویلا حسین جان ..