872400339.mp3
1.22M
نوحه و زمزمه ی بعد ازشهادت حضرت زهرا س
آرام جان
من مانده ام با یک سینه ماتم، دراین زمانه
بردند جسم زهرای من را شانه به شانه
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
آرام جانم در خاک خفته آرام وخاموش
من چون کنم با این کودکان ازغم سیه پوش
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
هفت آسمان از این غصه رنگ نیلی گرفته
گلچین ظالم گل را زمن با سیلی گرفته
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
شمع وجودم ازبعد زهرا باید بمیرد
محراب من کو تا قاتل آید جانم بگیرد
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
ازباغ دیده صدها گل اشک چیدم دران شب
چون دست او رابر روی نیلی دیدم درآن شب
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
برجسم خسته تا درجهان جان دارم خدایا
ازداغ زهرا شام غریبان دارم خدایا
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
#نوحه_بعد_از_شهادت
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س) برای ایام بی مادری -( حالا میان خانه اش کوثر ندارد)
حالا میان خانه اش کوثر ندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد
بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد
مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان
دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته
هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته
با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت
حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد
این خانه دیگر دست نان آور ندارد
«دیگر حسین بن علی مادر ندارد»
پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته
شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش
وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش:
زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی
با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را
شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر
بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن
برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم
کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارها را
دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم
انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته
نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم
زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته
وحید محمدی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
((روضه حضرت علی(ع) به جهت مراسم ختم پدر))
مجلس به مناسبت در گذشت یکی از محبان امیر المؤمنین منعقد شده است. این همه جمعیت از نقاط دو رو نزدیک آمدند در مجالس شما خانواده داغدیده شرکت کردند. به شما عرض تسلیت و دلداری دادند اما دلها را ببریم کوفه برای اول مظلوم عالم على اشک بریزیم ( ان شاء الله همه اموات گذشتگان، پدران و مادران خصوصا مجلس به نام از این محفل شاد شوند) وقتی سر مبارک امیر المؤمنین توسط ابن ملجم مرادی شکافته شد فرمود: فزت ورب الكعبه». به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم. جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: «قتل ابن عم المضطفي: قتل على المرتضى قتله أشقى الأشقياء» پسر عموی مصطفی کشته شد. وصی برگزیده به قتل رسید، على مرتقی کشته شد، او را شقی ترین اشقیا کشت.
امام را به منزل آوردند. تا نزدیک خانه رسید فرمود: من را زمین بگذارید، با پای خودم وارد خانه شوم تا زینب این منظره را نبیند، او طاقت ندارد.
: متن وصیت های خود را به امام حسن به نمود و سپس فرمود:
حسنم، وقتی از دنیا رفتم، خودت غسلم بده، خودت کفنم کن، خودت بر جنازه ام نماز بخوان، حسنم وقتی بدن من را داخل تابوت گذاشتی، تو و برادرت حسین عقب تابوت را بردارید، جلو تابوت خودش حرکت می کند. هر کجا پایین آمد، همان جا تابوت را زمین بگذارید. وقتی مولا به شهادت رسید، فرزندان امیرالمؤمنین بدن مبارک پدر را شبانه و غریبانه و مظلومانه حرکت دادند تا به سرزمین نجف رسیدند، سنگی درخشان یافتند، آن را برداشتند، لوحی پیدا شد که در آن نوشته بود: این قبری است که نوح آن را برای علی بن ابی طالب ذخیره کرده است.
جنازه مولا را به خاک سپردند. از دفن بابا که برگشتند، به خرابهای رسیدند، دیدند از میان خرابه صدای ناله می آید: کجایی ای آقایی که هر روز می آمدی و برای من غذا می آوردی. با من حرف میزدی و با من انس میگرفتی. الان
چند روزی است که نیامده ای. و امام مجتبی سوال کرد: آیا اسمش را می دانی؟ عرضه داشت هر وقت سؤال
میکردم میگفت بنده ای از بندگان خدایم. صدای گریه امام حسن و امام حسین بلند شد: ای پیرمرد او بابای ما على بود. الان از دفنش برگشتیم، صدا زد: آقازاده ها! شما را به خدا مرا کنار قبر علی ببرید. کنار قبر على آوردند آن قدر این پیرمرد سرش را به قبر زد و علی علی گفت تا خود را به علی ملحق
کرد. اول کسی که کنار قبر امام دفن کردند، همین پیرمرد بود. صلى الله عليك يا مظلوم یا امیرالمومنین
#ترحیم روضه #پدر
.
|⇦•عمری برای داغ زهرا..
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمهشب همپای مولا گریه کردی
در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدمرتبه مانند دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربار که میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضههای خار صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی میافتد از پا گریه کردی
تشت طلا و خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی
بیبی نبودی موی دختر بچهها سوخت
قدّ تمام سینهزنها گریه کردی
شاعر : #مهدی_نظری
دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونوادهن.
فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچههای حضرت بود زیر تابوت مادرُ میگرفت ..
بیبی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن ..
بیبی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن ..
سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته ..
یازهرا...
دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا...
یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی ..
میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود:
اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه "وَقَفَ مُتَحَیِّرا" (1) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده...
صحنه دوم رو میخوام بگم:
اون لحظهای که بیبی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: "اُخَیَّ ، اِلَیَّ" تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست:
_عمه جان با کی حرف میزنی؟!
گفت: مگه نمیشناسی این بدن باباته؟!
گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چهجوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری...
یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛
اون لحظهای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(2)
گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده...
یه صحنه هم ام البنینه؛
بشیر که اومد خبر شهادت رو به امالبنین بده، عرضه داشت که چهار بچهت رو کشتن، گفت فدای حسین. (3)
یکی یکی نحوه شهادتها رو گفت. تا رسید به عباس...
(مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچهم راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!)
خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ امالبنین عمود به فرقش زدن.
(هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چهجوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چهجوری عمود به فرقش زدن؟
گفت: امالبنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر...
اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟
گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا... ((4) مقتل حضرت ابالفضل علیه السلام))
"امالبنین در کربلا نبودی، واویلا
بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا"
حسین....
منابع:
1) بحار الأنوار، ج45، ص: 41
2)صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰.
سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳.
یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳
3) تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰
منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ص ۲۲۶
4)بحار الأنوار، ج45، ص: 41
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
نوحه برای تشعیع شهدای گمنام
سرباز پیغمبر شهید گمنام سلام ِ خدا بر شهید گمنام
ذکر دل ما در سوگ آنها
واویلا واویلا آه و واویلا...
اینها فدایی ِ راه ِ ولایند اصحاب شهید کرببلایند
آن نور دلها فرزند زهرا
واویلا واویلا آه و واویلا...
او که شد کشته ی امر ِ به معروف در خون آغشته ی امر ِ به معروف
بین دشمنها غریب و تنها
واویلا واویلا آه و واویلا...
ای جانفدایان ِ راه ِ سعادت ما را نزد خدا کنیدشفاعت
قسم به طاهابه حقّ زهرا
واویلا واویلا آه و واویلا...
(نوحه برای تشعیع شهدای گمنام)
دریافت فایل:

نوحه تشعیع شهدای گمنام – به سبک نسیمی جانفزا می آید
سلام ای یاوران اسلام سلام ای شهیدان گمنام
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
سلام ای لاله های پرپر جان نثاران عشق حیدر
بی پلاکان ِ بی ادّعا فدایی های عشق زهرا
فدای دین و باور هاتان اَمان از اشک مادر هاتان
قلبشان به غم شد آغشته استخوان هایتان برگشته
به عرش حسینی مهمانید به پیش خمینی مهمانید
با خمینی چو پیمان بستید عهد عاشقی را نشکستید
همچو گل شدید ای مشتاقان پرپر ِ راه دین و قرآن
شما که عزیز دلهایید پیرو ِ حسین زهرایید
یا حسین یا ابا عبدالله...
اوکه در راه دین سر داده قاسم و عون و جعفر داده
ارباَ ارباَ تن ِ دلبندش تشنه لب داده جان فرزندش
او که در علقمه تنها شد خمیده قامت ِ سقّا شد
او که در کربلا جان داده غرق خون ، بر زمین افتاده
او که در قتلگه مُضطر شد تشنه لب،از قفا،بی سر ش
مادرش با دو چشمان ِ تر ناله می زد،غریب مادر
(زمینه/شور)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مجلس ختم ( روضه پدر )
مناسب برای روز سوم ، هفتم ، چهلم ، سال
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
نام پدر با سیم و زر باید نوشت
خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت
برکت نان و نمک از همت والای اوست
اینچنین گویند که نامش تاج سر باید نوشت
هر موقع دلتون از زمانه میگرفت ، میگفتید هنوز پدر دارم ، تاج سر دارم ، امید دل دارم
بخدا فرق نمیکنه پدر اگر پیر هم باشه عزیزه ، پدر اگر بیمار هم باشه دوست داشتنیه
الان قرین ..........(روزه ، هفته ، ماه ، سال ) دخترای داغ دیده ، پسران داغ دیده ، روی ماه بابا رو ندیدن ، الان قرین ......چراغ خانمان خاموش خاموشه بابا ، دلمون برات خیلی تنگ شده ، هر وقت دلمون میگرفت میگفتیم بریم خانه پدر عرض ادب کنیم الان باید بیایم کنار قبرت بشینیم و اشک غریبی بریزیم
عزیزان داغدیده عزیز پدر ........... میدونم دلی غمدیده دارید نمیخوام نمک رو زخمتون بپاشم ولی باید بگم پدر ستون خانه و روشنایی خانه است ، پدر پشت و پناه دختره ، پدر تکیه گاه دختره ، حالا که دلتون شکست بریم درخونه اقا امیر المومنین ، اشکاتو امیخته کن با اشکای حضرت زینب (س)
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
امیر المومنین یک نگاه کرد دید دخترش زینب س گریه میکنه ، دخترم ارام باش ، زینبم صبر کن بابا ، یه روزی وارد شهر کوفه می شوی دیگه نه حسن داری ، نه حسین داری
دخترم سر بریده حسین را بالای نی میبینی ، وقتی اهل بیت را وارد کوفه کردند یه مرتبه زینب س دید مردم کوفه دارند با انگشت اشاره میکنند، نفس هایی که با خطبه زینب س در سینه حبس شده کم کم همهمه شروع شد ، خدایا چه شده ، به زینب نگاه کردند دیدند حضرت زینب س خیره به نیزه شده
غروب نیست خدایا چرا هلال دمیده
هلال را به سر نیزه وقت ظهر که دیده
به نیزه دار بگو چند گام پیشتر اید
که چند بوسه بگیرم از این گلوی بریده
روا نبود که از هم جدا شویم من و تو
چرا سر تو ز من زودتر به کوفه رسیده
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
زینب به فدای سر بریده ات حسین جان
باورم نمیشد تو را بالای نی ببینم حسین
از بچگی هر داغی تو دیدی منم دیدم داداش
داغ رسول الله دیدی منم دیدم
داغ مادر دیدی منم دیدم
داغ پدر دیدی منم دیدم
داغ برادر دیدی منم دیدم
داغ اولاد دیدی منم دیدم
اما باورم نمیشد سر زینب روی بدن و سر تو بالای نیزه
همه بگید یا حسین ...
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
نوحه برای تشعیع شهدای گمنام
فداییان دین و مکتب ِ اسلام سلام خدا بر شهیدان گمنام
لاله های سرخ یاران انقلابی ِ خمینی
یا زهرا یا زهرا یا فاطمه جان...
خوش آمدید ای شهیدان ای زائران دشت کرببلایی
ای مهمانان حضرت ثا سلامٌ علیکم یا انصارَالله
یا زهرا یا زهرا یا فاطمه جان...
ای اختران نور افروز قیامت ما را شفاعت کنید،روز قیامت
نموده اید عاشق کُلّ دلها را یادتان نَرَوَد در محشر ما را
یا زهرا یا زهرا یا فاطمه جان...
شما را قسم به آن دستان بسته شما را قسم به پهلوی شکسته
می گویم با سوز و چشمان ِ گریان ما را شفاعت کنید ای شهیدان
یا زهرا یا زهرا یا فاطمه جان...
شما را قسم به آن قدّ خمیده شما را قسم به دستان بریده
به حقّ حسین،آن کشته ی عطشان ما را شفاعت کنید ای شهیدان
یا حسین یا حسین ابا عبدالله...
به حقّ آن لحظه که جانش فدا شد سرش به گودال ِ خون،از تن جدا شد
خورده بر او تیغ و نیزه ی عُدوان ما را شفاعت کنید ای شهیدان
یا حسین یا حسین ابا عبدالله...
(نوحه برای تشعیع شهدای گمنام)
چون گل شدی پرپر در راه اسلام سلام ما بر تو،شهید گمنام
یا زهرا یا زهرا یا فاطمه جان...
تابوت پاک تو نور هدایت خوش آمدی ای یاور ولایت
ای جانفدای مکتب خمینی آلاله ی سرخ عشق حسینی
خون تو می باشد تا روز محشر گلواژه ی ناب نهی ِ ز منکر
تو امر ِ بر معروف کردی به جانت این بی نشانی ها،باشد
نشانت
ای زائر زهرا،ما را دعا کن راهی ِ صحرای کرببلا کن
ما با دعای تو عبد خداییم سینه زن ِ داغ کرببلاییم
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جان...
ای که شدی کشته با عشق دلبر با عشق آن یار ِ عطشان ِ بی سر
آن که جدا شد لب تشنه سر ِ او ناله زده از غصه مادر او
مادر در این گودال تابت ندادند سرت بریدند و آبت ندادند
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🕊﷽🕊
🔺#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
▪️#دفتری_علی_اصغر ع
❤️بر عترت مصطفی مکرر صلوات
❤️بر فاطمه و ساقی کوثر صلوات
❤️خواهی گه شود مشکلت آسان بفرست
❤️بر چهره دلربای اصغر صلوات
✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان
✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان
✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2
✨با اصغر شیرین زبان چه کردند
((یا صاحب الزمان
الغوث و الامان))
السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی اصغر علیه السلام یا باب الحوائج
⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است
⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه....
اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن
((یا باب الحوائج... یا علی اصغر))
بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه...
امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر...
آقا زاده ای که باب الحوائجه...
حالا هر حاجتی داری بسم الله...
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))
(همه ناله بزنند)
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
(اوج)
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم ..
با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه...
خدا این طفلُ مادر نبینه...
یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده.....
حسین......
حسین.....
حسین..
حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین....
حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم...
(دشتی)
🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔺تماشای رُخ اصغر نمایم
🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔺که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین.....
به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،،
(زمزمه کششی)
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))...
🔺هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔺
@roze_daftari
روضه امام حسین علیه السلام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آی بمیرم،ای کاش یکی به جای دستای زینب چشمای زینب و می بست،این منظره ها رو نمی دید،آخ تا رسید کنار گودال قتلگاه،هر چی صدا زد،دادش جواب زینب و بده،حسین چشما رو باز نکرد،تا قسم داد حسین جان،جان مادرم، چشمای خون گرفته رو باز کرد،زینب برگرد برو به خیمه،می گه دیدم زینب داره می ره،اما عقب عقب می ره،هی به سر می زنه،هی فریاد می زنه،حسینم و دارن می کشند، أَمَا فِیکُمْ مُسْلِمٌ؟ یه مسلمون بین شما پیدا نمی شه؟ آی بمیرم،نانجیب روی زینب و زمین زد،گفت:مگه نمی بینی حسین و دارن می کشند،گفت :کار حسین و زودتر تموم کنید،یه وقت زینب ببینه،سری به نیزه،اگه این روضه یه شب در سال جا داشته باشه بخونی امشبه،وقتی شام غریبانیه،بی بی زینب زیر این خیمه نیم سوخته ها خوابش برد،عجب خوابیدنی،خواب به چشمش اومد یا نه،بی بی بیهوش رو زمین اوفتاد،این بچه ها سرشون رو دامن بی بی،همه از حال رفتند،یه وقت در عالم رؤیا حضرت زهرا سلام الله علیها رو در خواب دید،مادر اومدی،اما دیر اومدی،یه جمله رو می خوام عرض کنم،گفت زینب جان،من از صبح اینجا بودم،خودم همه ی منظره ها رو دیدم ،اونوقتی که می خواست سر از بدن حسین جدا کنه،سر رو دامن خودم،هر چی فریاد زدم،بُنَیَّ ،
**
حدود ساعت سه ،من عقیله دختر حیدر
چنان مرغی که پرپر می زند، بر خاک و خاکستر
حدود ساعت سه،من پریشان آمدم با سر
ولی مثل همیشه باز از من زودتر مادر
حدود ساعت سه، دیدمت بر خاک و خاکستر
ولی عریان نه پیراهن نه عمامه،نه انگشتر
**
آنطرف از دور دیدم سارقی کرده کمین
چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها
جا گرفته روی سینه آن سگ حار از قفا
می زند هی ضربه بر حنجر به خیلی چیزها
کاش تنها آن حرامی با گلویت کار داشت
می خورد این تیزی خنجر به خیلی چیزها
با قد خم مادرت آمد عیادت کرده ای یاد پهلو
یاد میخ در به خیلی چیزها
داخل گودال حالش را رعایت می کنی
چون که حساس است مادر به خیلی چیزها
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
شب عاشوراست امشب،کربلا غوغاست امشب
چه خبره امشب تو خیمه ها،آی ،نوکرا،فدایی های ابی عبدالله،بیاید بریم تو خیمه،با حضورمون با ناله زدنمون،با گریه کردنمون امشب تسلای دل زینب باشیم،اینقدر زینب از دیدنتون خوشحال می شه،اینقدر سکینه خوشحال می شه،آخه صدای پای اسب ها می اومد می گفت عمه ،لشکر برا کی داره می آد،تا صدای پای دو تا مرکب اومد،مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر،تا این دو تا اومدند به زینب خبر دادند،برا حسینت لشکر اومده،اینقدر زینب خوشحال شد،به حبیب که گفتند بی بی زینب از اومدن شما اینقدر خوشحال شده،شروع کرد گریه کردن،گفت:مگه من کیم؟الحمدالله من باعث خوشحالی زینب شدم،آی کربلایی ها با ناله تون امشب دل زینب و خوشحال کنید،ناله بزنید یاحسین……….
**
که ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن
احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن
ای وارث سریر امامت،به پای خیز
ما را سوار بر شتر بی جحاز کن
**
دلی در خون نشسته دوست داری
بگو قلبی شکسته دوست داری
تو را ای عشق بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری
**
نه تنها تیر و تیغ وسنگ بوده
سر پیراهنت هم جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
مناجات با امام زمان عج
✍به قلم مریم صالحی مرزیجرانی
من اگر خوبم وگر بد، تویی اقای جهان
شرمسارم روسیاهم پیشگاهت مهربان
خسته از نامردمیهای جهان میخوانمت2
زخمی از نامهربانیها واز زخم زبان
کاش امشب بگذری از کوچه مان
کاش تا لایق شوم بر یک نفس دیدارتان
ارزو دارم شبی درنافله یادم کنی2
واسطه باشی گدا را پیش الله ،مهربان
شاه وسلطانی وبر این سائلان رحمت کنی
خوب میدانم کریمی و کرم احسانتان
زاده حیدر مگر غیر از همین باید شود?
یابن الزهرا من به قربان دل دریا یتان
زندگی بی عشقتان دلمردگیست2
جان فدای مقدم و جانها فدای نامتان
گم شدم در کوچه های ازدحام بی کسی2
منتظر ماندی که برگردم الهی من شوم قربانتان
یابن الزهرا ،سالهاست چشم انتظاری ،دلبرم
من بمیرم لشگر ویاری نداری سرورم
من بمیرم مثل حیدر از همه دلخسته ای
بی وفایی دیده ای اما زما نگسسته ای
مهربانا. پادشاها،راه را گم کرده ایم2
التفاتی کن گدا را مانمک پرورده ایم
بارالها،نور ایمان بردل ما برفروز
مابه تاریکی اسیریم ،شب نما مانند روز
باقی غیبت ببخشا ای کریم پرده پوش2
منجی عالم رسان بگذر زما وچشم پوش
اللهم عجل لولیک الفرج 🌺🌺🌺
◼️زمینه شهادت حضرت زهرا(س)◼️
بند اول
آسمون روی سرم آوار شد
گفتنش برای من دشوارشد
وقتی به سلمان این و گفتی
هرچی شد بین در و دیوار شد
نفسم داره میگیره زهرا
نگو دیگه این تقدیره زهرا
حیدرت داره میمیره زهرا
زهرا
یه نگاهی کن به خونه خانوم
یه نگاهی کن به حال زارم
دیگه دنیا بی تو واسم پوچه
نرو ازپیشم ببین بی قرارم
نرو زهرا نرو عزیزم
بند دوم
روی پیرهنت پر از گلزار شد
سوی چشمم از غم تو تار شد
کاشکی خم میکردم اون مسمارو
هر چی شد بین در و دیوار شد
نگو که خسته ای خانومم
نگو شکسته ای خانومم
بار تو بسته ای خانومم
زهرا
ای پرستوی شکسته بالم
تویه سن کم چرا کمونی
حرف رفتن رو نزن عزیزم
نمیاد این حرف به تو جوونی
نرو زهرا نرو عزیزم
بندسوم
تو مدینه این حرف اخبار شد
بی حیایی کردن و انکار شد
زندگیمو یک شبه سوزوندن
هرچی شد بین در و دیوار شد
غم گرفته خلق و خوی حیدر
چشاتو واکن به روی حیدر
یه نگاهی کن به سوی حیدر
زهرا
دیگه اشکی نمونده واسم
زیر چشمای من سیاهه
تو که رفتی میون این شهر
همدم من فقط یک چاهه
نرو زهرا نرو عزیزم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📝سبک و شعر:کربلایی حسین محبی
کربلایی سید عباس شیدایی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
◾️شفاعت فاطمه علیهاسلام در روز قیامت
عَن مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ لِفَاطِمَةَ وَقْفَةٌ عَلَى بَابِ جَهَنَّمَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٍ أَوْ كَافِرٍ فَيُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَى النَّارِ فَتَقْرَأُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي سَمَّيْتَنِي فَاطِمَةَ علیه السلام وَ فَطَمْتَ بِي مَنْ تَوَلَّانِي وَ تَوَلَّى ذُرِّيَّتِي مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ إِنِّي سَمَّيْتُكِ فَاطِمَةَ علیه السلام وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبَّكِ وَ تَوَلَّاكِ وَ أَحَبَّ ذُرِّيَّتَكِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِيَ الْحَقُّ وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِي هَذَا إِلَى النَّارِ لِتَشْفَعِي فِيهِ فَأُشَفِّعَكِ لِيَتَبَيَّنَ لِمَلَائِكَتِي وَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُكِ مِنِّي وَ مَكَانَتُكِ عِنْدِي فَمَنْ قَرَأْتِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِناً فَجَذَبْتِ بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْتِهِ الْجَنَّةَ.
محمد بن مسلم از امام باقر علیهالسلام نقل می کند، شنیدم که می فرمود: برای فاطمه عليهاسلام بر دَرِ جهنم توقفی است. چون روز قیامت فرا رسد میان دو چشم هر شخصی نوشته می شود که او مومن است یا کافر.
پس فرمان داده میشود به محب و دوستی که گناهانش زیاد شده به سوی آتش برود. فاطمه علیهاسلام بین دو چشم او را می خواند که نوشته، محب است. آنگاه فاطمه عليها سلام عرضه می دارد: بارالها، مرا فاطمه عليهاسلام نامیدی و به خاطر من هر که مرا و ذریه مرا دوست بدارد از آتش جدا نمودی و وعده تو حق است و همانا تو خلف وعده نمیکنی. پس خداوند عزوجل می فرماید: راست می گویی ای فاطمه عليهاسلام! من تو را فاطمه عليهاسلام نامیدم و به خاطر تو هرکس تو را و فرزندانت را دوست بدارد و ولایت تو و فرزندانت را دوست بدارد و ولایت تو و فرزندانت را پذیرا باشد از آتش جدا نموده ام. وعده من حق است و خلف وعده نمی نمایم و همانا امر نمودم این بنده ام به سوی آتش روانه شود تا تو او را شفاعت کنی، او را شفاعت نما تا برای فرشتگان و پیامبران و اهل محشر جایگاه تو نزد من روشن شود. پس بر پیشانی هر کس نوشته شده مومن، دستش را بگیر و وارد بهشت کن.
منابع:
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۴
برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۶۷
#مطالب_فاطمیه
#فضائل_حضرت_زهرا_س
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا