دوستون دارم زیاااد
ان شاءالله خدا حاجتهاتونو بده بزودی زود ، بیشتر وبهتر از اونچیزی که توقع داشتین
شبتون نورانی❤️
مطلع عشق
#حرفهای_من_و_خدا #سحر دوازدهم از کجا بگویم؛ که تاریخِ زمین، با همین انتظارِ عروسکیِ ما، بسرعت رو
پستهای روز شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆
روز یکشنبه(خانواده وازدواج)👇
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
حرف های من و خدا_13.mp3
11.53M
#حرفهای_من_و_خدا
#سحر سیزدهم
خدایی کردن، عادت توست ؛
برای بنده ای که از بندگی اش، چیزی جز توهم، باقی نمانده است ...
@ostad_shojae
مطلع عشق
💍#تکنیک بازگشت 💍 🍃وقتی آرام شدید، دوباره بازگردید و آرام درباره مشکل بحث کنید. اگر احساس آرامش نمی
#تکنیک ارتباط چشمی
🍃گوش دادن و یادگیری آن کار آسانی نیست. با استفاده از روش گوش دادن فعال، می توانید به همسر خود نشان دهید که به حرف های او گوش می دهید. وقتی همسر شما حرف می زند، به چشم هایش نگاه کنید. با این کار نشان می دهید که به حرف های او توجه دارید. هر دو سه دقیقه یک بار، حرف های همسر خود را جمع بندی کرده و بازگو کنید. این روش به همسر شما که ممکن است آشفته و عصبی باشد کمک می کند تا به آسانی و با اطمینان، احساس های خود را به زبان آورد. استفاده از زبان بدن- با حرکت هایی مانند تکان سر- او را به حرف زدن تشویق می کند.
❣ @Mattla_eshgh
ازدواج در سن پایین.mp3
1.35M
#ازدواج_تنهامسیری 21
⭕️ آیا واقعا هر کسی در سن پایین ازدواج کنه بیشتر ممکنه طلاق بگیره؟
🔮 حاج آقا حسینی
❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از درمانخانه اسلامی 💠
📛 ممنوعیت استمناء 📛
✍استمناء ( خود ارضایی ) یعنی این که انسان با خودش کاری کند که از او منی بیرون بیاید و دارای انواعی است؛ مثل بازی کردن با دست، گوش کردن به سخن و صدای زن نامحرم، رد و بدل کردن حرف های عاشقانه، در خیال آوردن و فکر کردن به مسائل شهوت انگیز؛ از نظر اسلام اگر کسی با اختیار یکی از این اعمال را به قصد خروج منی انجام دهد و منجر به خروج منی بشود، استمنا و حرام است.
💥نخستین نتیجه عادت به این کار شنیع این است که قوت و شـفافیت چشم ها، زائل می گردد، صورت رنگ اصلی خود را از دست می دهد و پژمرده می شود، در نگاه های مبتلایان به این کار هوش و ذکاوت اولی دیده نشده و حالت گرفتگی در سیمای ایشان ظاهر می گردد. چشم های آن ها باحلقه های کبودرنگی احاطه می شود، بعد از آن سستی و تنبلی در سایر اعضای مختلف مشاهده می شود. نقصان حافظه، خرابی اشتها، مشکل شدن هضم، تنگی نفس، تغییر اخلاق و مزاج به طورت غیرقابل توضیح، حسادت، غم و کدورت، مالیخولیا و گوشه گیری از نتایج شوم ابتلا به این انحراف جنسی است.
💢 پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
كسى كه خودارضايى مىكند، ملعون است.
📚 میزان الحکمه، ح ۱۸۷۵۱
🔰 این عمل زشت، نه تنها آثار فردی دارد؛ بلکه مشکلات اجتماعی نیز برای فرد به وجود می آورد.
💢 آیت الله #دستغیب می نویسد:
این عمل، مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار می کند، جبون ( ترسو ) و بی حال بار می آیند، شهامت و درستی از آن ها سلب می شود. چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی در اثر مبتلا شدن به( استمناء ) چنان دچار ضعف قوای روحی وجسمی می شوند که معتادین به تریاک و شیره در مقابل آنان شیر نری به شمار می آیند.
📚 گناهان کبیره، ج ۲، ص ۳۱۳ _۳۱۲
💠درمانخانه اسلامی💠
💠 @Darmaneslami
✍ چادرت را پهن کرده ای روی زمین ...
و همه ی اهلش را
بر سفره ی جانت، مهمان ...!
می میرم برای این سفره
و بوی تازه ی یاسَــش!
بسم الله و بالله ❤️
السلام علیک یا اُمّاه، یا فاطمه الزهراء...
#افطارانه
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے شهید مدافع حـــــرم راوے: همسرشهید #قسمت :2⃣1⃣ 💞شب تحویل سال سفره
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :3⃣1⃣
💞تو خونه گاهی میشِست كنار بچه و مدت زیادی فقط عاشقونه محو تماشای بچه میشد...به شوخی میگفتم :"بسههه دیگه...بچه ندیده، حسودیم شد...چقد نگاش میکنی…؟؟منو فراموش کردیااااا..میگفت :"شما که تاج سر منی خانومِ گل منی...تازه شم حالا که عزیزترم شدی مگه میشه من فرشتَمو فراموش کنم...؟!
امیر خیلی کوچولوعه وقتی نگاش میکنم باور کن دلم آب میشه...نگاش کن چقد معصوم و ناز خوابیده..."
بعد با صوت قشنگش واسمون عاشورا یا قرآن میخوند...غبطه ميخوردم به اون همه لطافت روح و طبع پاکش...
💞همیشه سفارش میکرد با وضو و ذکر "بِسْمِ ألْلّهِ ألْرَّحْمَنِ ألْرَّحِیمِ"...
بچه رو شیر بدم ، نگهداری از بچه هم شیرین بود هم گاهی سخت...بیتابی که میکرد ازم میگرفتش دورش میداد و آروم آروم تو گوشش زمزمه میکرد...نمیدو نم چه حسی بود که به محض در آغوش گرفتن و شروع زمزمه های آقا مهدی انگار که آب رو آتش پاشیده باشی...آروم و ساکت میشد...بهش گفتم:"گمون کنم امیر به صدای تو بیشتر از آغوش من عادت کرده...
💞این دفعه که بغلش کردی و براش میخونی وسطش مکث کن...ببینیم چیکار میکنه..."خندید و گفت :"آخه تو چرا اینقد حسودی میکنییی...؟؟؟خب بچه به صوت قرآن و دعا عادت کرده اذیتش نکن..."گفتم:"نه دیگههه...جاااان من...یه بار امتحان کن...باشههه...؟گفت:"امون از دست تو...و...زدیم زیر خنده...
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :4⃣1⃣
💞شب مهمون داشتیم رفته بود خرید...
تو يه دستم امير و با دست دیگه کار میکردم...دیگه اشکم داشت در میومد...خدا خدا میکردم زودتر آقا مهدی بیاد...که از در اومد تو...خریدا رو ازش گرفتم و گفتم:"بچه خیلی بیقراره ، کلی کارام مونده دستت درد نکنه...بیابچرخونش...گمونم بهونه تو رو کرده..."خندید بچه رو گرفت...مثه همیشه به سینه ش چسبوند با یه نگاه خاص که هم حس محبت درش بود و حالتی نافذ داشت نگاش کرد وپیشونیشو بوسید و گفت:"سلام پسر بابایی...
💞خدانکنه پسر گلم گریه کنه ميدونی که من طاقت اشکاتو ندارم...تو باید مرد خونه بشی پسرم..."دوباره پیشونیشو بوسید و تو گوشش نجوا کرد...گریه هاش کمتر شده بود.تا اینکه کاملاً آروم گرفت...داشت براش قرآن میخوند یاد حرف ظهرم افتادم و آروم گفتم :"آقا مهدی الان فرصت خوبیه، یه لحظه نخون..."همین که صداش قطع شد بچه زد زیر گریه...
💞با تعجب و خنده همو نگاه میکردیم، نجواشو ادامه داد و باز بچه آروم شد...تا اینکه کاملا خوابش برد...صدای دلنشین ، قلب پاک و کلام تاثیرگذارش همونطور که منو از وادی بیخیالی مجردی...یه عاشق دلداده کرده بود...اونو هم مسحور کرده بود...عشق و محبت آقا مهدی جای جای زندگیمون موج میزد و با تولد بچه مون دو چندان شده بود...با همه وجودم احساس خوشبختی و آرامش میکردم...
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :5⃣1⃣
💞یه روز تماس گرفت و گفت:مأموریتی پیش اومده که باس بره و کلی عذر خواهی بابت اين كه شب تنهامون میذاره...بغضمو خوردم و گفتم :امیر هست،تنها نیستیم، مراقب خودت باش...سعی کردم متوجه بغضم نشه ولی هر وقت از هم دور میشدیم زندگی واسم میشد بی معنی...اون روز امیر هم مدام گریه میکرد...انگار که دلتنگ باباش بود و شبش نمیخوابید...حدودای ۵ صبح خوابم برد صبح که پا شدم دیدم آقا مهدی کنار امیر خوابیده...!
خیلی خوشحال شدم سفره صبحونه رو حاضر میکردم که هر دوشون بیدار شدن...صورتمو کج و کوله کردم و با خنده گفتم:"شما مگه مأموریت نبودی مرررد...؟"گفت :"قرار بود صبح برگردیم کارا که تموم شد بقیه موندن ولی من اجازه گرفتم و برگشتم...
💞دلم نیومد تنهاتون بذارم، دلم واقعاً تنگ شده بود...وقتی رسیدم و دیدم چطور کنار بچه بیهوش شدی کلی شرمندت شدم...بغلش کردم که سر و صداش بیدارت نکنه نمازمو که خوندم سوپو گرم کردم که بخوره...دیدم انگار از منم گرسنه تره فهمیدم اذیتت کرده و شام هم نخورده...تو بغلم خوابش برد منم همونجا کنارش خوابیدم...
💞نگاشو به چشام دوخت و دستامو تو دستاش بوسیدشون و گفت..."ببخش خانومی ، حلالم کن این همه سختی بهت دادم ولی کنارم موندی و کمکم کردی...ازت ممنونم...حرفاش مثه همیشه ساده بود اما از عمق جونش عجیب مینشست به دلم...💕
همین چیزاش بود که منو دیوونه ش کرده بود...
اشکام بی اختیار سرازیر شد و گفتم:
"من کنار تو خوشبخت ترین زن دنیام آقا مهدی...
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
https://dadashreza.com/ezdevaj-dadash-reza/
سایت داداش رضا ، درباره ی ازدواج صحبت کرده ،
بعضی مطالبش خوبه ، انرژی مثبته
خودش اسمشو گذاشته داداش رضا ، اسم سایتشه
مطلع عشق
#حرفهای_من_و_خدا #سحر سیزدهم خدایی کردن، عادت توست ؛ برای بنده ای که از بندگی اش، چیزی جز توهم، با
پستهای روز یکشنبه(خانواده وازدواج)👆
روز دوشنبه(حجاب وعفاف)👇