eitaa logo
مَوَدَّت[اظهارِچاکری]
149 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
درکوی‌عشق‌شوکت‌شاهی‌نمی‌خرند اقـــرارِبنــدگی‌کـن‌واظهــارِچــاکری انتقادات پیشنهاد و راه ارتباط با خادم کانال: @ahad69
مشاهده در ایتا
دانلود
وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من همۀ عمر گرفتار بلا باشم من شک ندارم همۀ خواستۀ تو این است لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من تا زمانیکه دلم خانۀ این و آن است جا ندارد که پذیرای شما باشم من چقدر غرق گنه بودم و تو می دیدی همه عمرم خجل از روی شما باشم من تا به کی در پی گیسوی تو آواره شوم دردمندانه به دنبال دوا باشم من گوئیا قسمت من این همه سرگردانی است همچونان زلف به هم خورده رها باشم من کاش می شد به دل و جان بکشم ناز تو را یار تو مثل امام و شهدا باشم من کاش می شد که به همراه تو یک فاطمیه میهمان حرم کرب و بلا باشم من ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی زائر خیمۀ سبزت به کجا باشم من شاعر : قاسم نعمتی https://eitaa.com/mavaddat_69
تصویر هجرِ دلدار، از چشم تر نرفته در ساغرِ دلم جز، خون‌ِ جگر نرفته یوسف رسید و یعقوب، هر روز گریه می‌کرد داغ پسر هنوز از، ذهنِ پدر نرفته درکِ حضورت ای نور! در ترکِ خوابِ صبح است پس باخت داده هر کس، سویِ سحر نرفته اشکِ دم سحرگاه، از واجباتِ وصل است هرگز کسی به معراج، بی بال و پر نرفته مال مرا بگیرید، حال مرا نگیرید آن‌ دل که با تو خوش بود، دنبال زر نرفته پیری به پای معشوق، تضمین هر جوانی‌ست عاشق شکسته امّا، عمرش هدر نرفته بختی سیاه دارم، کوهی گناه دارم از دست من چگونه، صبر تو سر نرفته؟! ترک ثواب کردم، خیلی خراب کردم دریاب این گدا را، تا سمت شر نرفته بیچاره‌ی غمت را، چاره به جز نجف نیست بیچاره‌تر کسی که، رفت و دگر نرفته ما بی تو نا نداریم، برگرد...جانِ زهرا این خستگی کماکان، از تن به در نرفته * * حسی عجیب دارد؛ دفنی غریب دارد زهرا بدون حیدر، هرگز سفر نرفته هنگام غسل، شب شد؛ حیدر که جان به لب شد... این زخم‌ها که تازه‌ست، حتّی اثر نرفته بردیا محمدی https://eitaa.com/mavaddat_69
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمی‌زد این خانه را جبریل با پَر هم نمی‌زد محض تبرک پُشتِ «در» می‌رفت، حتی پَر سمت «در» می‌بُرد، آخر هم نمی‌زد این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی «در» را به آرامی، پیمبر هم نمی‌زد «در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد حتی به پهلوی صنوبر هم نمی‌زد محسن ناصحی https://eitaa.com/mavaddat_69
دری که بوسه‌گهِ انبیایِ عُظمی شد چگونه بود که با ضربه‌ی لگد وا شد؟! سیدپوریا هاشمی https://eitaa.com/mavaddat_69
اگر چه بردن جسمت به عهده پدر است حساب کردم و دیدم که کار صد نفر است مرا جراحت پهلوی تو ز اسب انداخت نگاه من به تو اما دلم به پشت در است به غسل مادر خود هم بلند گریه نکردم صدای گریه من از صدای خنده سر است سعید خرازی https://eitaa.com/mavaddat_69
اومدن توی خونم قدم زدن توی کوچه بچه هامو هم زدن شبا دیگه دور هم جمع نمیشیم بدجوری زندگیمو بهم زدن... کاشکی پشت در منو صدا می کرد در خونه رو نسوخته وا می کرد کاشکی قبل از اینکه قنفذ برسه دستشو از شال من جدا می کرد همه چی در نظرم آتیش گرفت بخدا چشم ترم آتیش گرفت در خونه رو یه بار آتش زدن ولی صدبار جیگرم آتیش گرفت یادمه داشتم می افتادم نذاشت تو دلم حتی یه ذره غم نذاشت رو به قبله شد که رو به راه بشم فاطمه هیچی برا من کم نذاشت یادمه که شالمو گرفته بود راه اشک و نالمو گرفته بود یادمه بال خودش شکسته بود ولی زیر بالمو گرفته بود حالا اونکه دست به دیواره منم اونکه درد داره و بیداره منم دستم از خجالتت بر نیومد این وسط اونکه بدهکاره منم یادمه چطور به خونم سر زدن دستشون پر بود و با پا در زدن چهار نفر روی سرم ریخته بودن ولی زهرامو چهل نفر زدن علی اکبر لطیفیان https://eitaa.com/mavaddat_69
چرا ای باغبان از غارت گلشن نمی گویی چرا با فضه‌ات گفتی ولی با من نمی گویی شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم مرا مادر ز لطفت بیشتر کردی کباب آن شب که بهر خاطر زینب زدی خود را به خواب آن شب در آن ساعت که در می سوخت می دانی کجا بودم چو افتادی زپا من هم به زیر دست و پا بودم https://eitaa.com/mavaddat_69
ای جان جهان چه شد که رفتی از هوش بر داغ دلت چرا نهادی سرپوش زهرا تو نجات بخش ابراهیمی با آتش در چرا نگفتی خاموش شاعر : حبیب الله چابچیان https://eitaa.com/mavaddat_69
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را اما به‌جای این دست آن دسته بسته وا بود https://eitaa.com/mavaddat_69
هرکجا بیند مرا قنفذ سلامم می کند آن سلامی که ز صدها زخم کاری بدتر است https://eitaa.com/mavaddat_69
دلبرم یوسف زهراست خدا می داند  یادش آرامش دل هاست خدا می داند  علت غیبت او هست گناه من و تو  خون جگر از گنه ماست خدا می داند  بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند  از دمش زنده مسیحاست خدا می داند  خاک زیر قدمش سرمه چشم ملک است  خیمه اش جنت الاعلاست خدا می داند  همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند  پسر فاطمه تنهاست خدا می داند  آری اعمال من و توست حجاب من و تو  ور نه آن چهره هویداست خدا می داند  از همه بیشتر آن کس که بود منتظرش  مادرش حضرت زهراست خدا می داند  هر کجا روضه عباس بخوانی بی شک  یوسف فاطمه آنجاست خدا می داند  آن مصیبت که کند گریه برایش شب و روز  روضه زینب کبراست خدا می داند https://eitaa.com/mavaddat_69
شبيه شمع چكيدن به تو نمي آيد و مرگ را طلبيدن به تو نمي آيد خودت بگو كه مگر چند سال داري تو؟ جوان شهر خميدن به تو نمي آيد هزار بار نگفتم ميا به دنبالم؟ ميا به كوچه دويدن به تو نمي آيد فقط بلند نشو ، چون كه زود مي افتي بدون بال ، پريدن ، به تو نمي آيد تلاش كن كه دو چشمي مرا نگاه كني چنين نديدن و ديدن به تو نمي آيد تكان نخور قفس ِ سينه ات تكان نخورد نفسْ بلند كشيدن به تو نمي آيد بمان كه دخترمان را خودت عروس كني به آرزو نرسيدن به تو نمي آيد (علي اكبر لطيفيان) https://eitaa.com/mavaddat_69