#امام_زمان_علیهالسلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من
همۀ عمر گرفتار بلا باشم من
شک ندارم همۀ خواستۀ تو این است
لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من
تا زمانیکه دلم خانۀ این و آن است
جا ندارد که پذیرای شما باشم من
چقدر غرق گنه بودم و تو می دیدی
همه عمرم خجل از روی شما باشم من
تا به کی در پی گیسوی تو آواره شوم
دردمندانه به دنبال دوا باشم من
گوئیا قسمت من این همه سرگردانی است
همچونان زلف به هم خورده رها باشم من
کاش می شد به دل و جان بکشم ناز تو را
یار تو مثل امام و شهدا باشم من
کاش می شد که به همراه تو یک فاطمیه
میهمان حرم کرب و بلا باشم من
ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی
زائر خیمۀ سبزت به کجا باشم من
شاعر : قاسم نعمتی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#امام_زمان_علیهالسلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
تصویر هجرِ دلدار، از چشم تر نرفته
در ساغرِ دلم جز، خونِ جگر نرفته
یوسف رسید و یعقوب، هر روز گریه میکرد
داغ پسر هنوز از، ذهنِ پدر نرفته
درکِ حضورت ای نور! در ترکِ خوابِ صبح است
پس باخت داده هر کس، سویِ سحر نرفته
اشکِ دم سحرگاه، از واجباتِ وصل است
هرگز کسی به معراج، بی بال و پر نرفته
مال مرا بگیرید، حال مرا نگیرید
آن دل که با تو خوش بود، دنبال زر نرفته
پیری به پای معشوق، تضمین هر جوانیست
عاشق شکسته امّا، عمرش هدر نرفته
بختی سیاه دارم، کوهی گناه دارم
از دست من چگونه، صبر تو سر نرفته؟!
ترک ثواب کردم، خیلی خراب کردم
دریاب این گدا را، تا سمت شر نرفته
بیچارهی غمت را، چاره به جز نجف نیست
بیچارهتر کسی که، رفت و دگر نرفته
ما بی تو نا نداریم، برگرد...جانِ زهرا
این خستگی کماکان، از تن به در نرفته
* *
حسی عجیب دارد؛ دفنی غریب دارد
زهرا بدون حیدر، هرگز سفر نرفته
هنگام غسل، شب شد؛ حیدر که جان به لب شد...
این زخمها که تازهست، حتّی اثر نرفته
بردیا محمدی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمیزد
این خانه را جبریل با پَر هم نمیزد
محض تبرک پُشتِ «در» میرفت، حتی
پَر سمت «در» میبُرد، آخر هم نمیزد
این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی
«در» را به آرامی، پیمبر هم نمیزد
«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد
حتی به پهلوی صنوبر هم نمیزد
محسن ناصحی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دری که بوسهگهِ انبیایِ عُظمی شد
چگونه بود که با ضربهی لگد وا شد؟!
سیدپوریا هاشمی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
اگر چه بردن جسمت به عهده پدر است
حساب کردم و دیدم که کار صد نفر است
مرا جراحت پهلوی تو ز اسب انداخت
نگاه من به تو اما دلم به پشت در است
به غسل مادر خود هم بلند گریه نکردم
صدای گریه من از صدای خنده سر است
سعید خرازی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
اومدن توی خونم قدم زدن
توی کوچه بچه هامو هم زدن
شبا دیگه دور هم جمع نمیشیم
بدجوری زندگیمو بهم زدن...
کاشکی پشت در منو صدا می کرد
در خونه رو نسوخته وا می کرد
کاشکی قبل از اینکه قنفذ برسه
دستشو از شال من جدا می کرد
همه چی در نظرم آتیش گرفت
بخدا چشم ترم آتیش گرفت
در خونه رو یه بار آتش زدن
ولی صدبار جیگرم آتیش گرفت
یادمه داشتم می افتادم نذاشت
تو دلم حتی یه ذره غم نذاشت
رو به قبله شد که رو به راه بشم
فاطمه هیچی برا من کم نذاشت
یادمه که شالمو گرفته بود
راه اشک و نالمو گرفته بود
یادمه بال خودش شکسته بود
ولی زیر بالمو گرفته بود
حالا اونکه دست به دیواره منم
اونکه درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتت بر نیومد
این وسط اونکه بدهکاره منم
یادمه چطور به خونم سر زدن
دستشون پر بود و با پا در زدن
چهار نفر روی سرم ریخته بودن
ولی زهرامو چهل نفر زدن
علی اکبر لطیفیان
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
چرا ای باغبان از غارت گلشن نمی گویی
چرا با فضهات گفتی ولی با من نمی گویی
شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم
مرا مادر ز لطفت بیشتر کردی کباب آن شب
که بهر خاطر زینب زدی خود را به خواب آن شب
در آن ساعت که در می سوخت می دانی کجا بودم
چو افتادی زپا من هم به زیر دست و پا بودم
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای جان جهان چه شد که رفتی از هوش
بر داغ دلت چرا نهادی سرپوش
زهرا تو نجات بخش ابراهیمی
با آتش در چرا نگفتی خاموش
شاعر : حبیب الله چابچیان
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را
اما بهجای این دست آن دسته بسته وا بود
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#امیرالمؤمنین_علی_علیهالسلام
هرکجا بیند مرا قنفذ سلامم می کند
آن سلامی که ز صدها زخم کاری بدتر است
https://eitaa.com/mavaddat_69
#امام_زمان_علیهالسلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
دلبرم یوسف زهراست خدا می داند
یادش آرامش دل هاست خدا می داند
علت غیبت او هست گناه من و تو
خون جگر از گنه ماست خدا می داند
بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند
از دمش زنده مسیحاست خدا می داند
خاک زیر قدمش سرمه چشم ملک است
خیمه اش جنت الاعلاست خدا می داند
همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا می داند
آری اعمال من و توست حجاب من و تو
ور نه آن چهره هویداست خدا می داند
از همه بیشتر آن کس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا می داند
هر کجا روضه عباس بخوانی بی شک
یوسف فاطمه آنجاست خدا می داند
آن مصیبت که کند گریه برایش شب و روز
روضه زینب کبراست خدا می داند
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شبيه شمع چكيدن به تو نمي آيد
و مرگ را طلبيدن به تو نمي آيد
خودت بگو كه مگر چند سال داري تو؟
جوان شهر خميدن به تو نمي آيد
هزار بار نگفتم ميا به دنبالم؟
ميا به كوچه دويدن به تو نمي آيد
فقط بلند نشو ، چون كه زود مي افتي
بدون بال ، پريدن ، به تو نمي آيد
تلاش كن كه دو چشمي مرا نگاه كني
چنين نديدن و ديدن به تو نمي آيد
تكان نخور قفس ِ سينه ات تكان نخورد
نفسْ بلند كشيدن به تو نمي آيد
بمان كه دخترمان را خودت عروس كني
به آرزو نرسيدن به تو نمي آيد
(علي اكبر لطيفيان)
https://eitaa.com/mavaddat_69