#حکایات
🌿پیرمرد عارفی بود بی نام و نشان تنها که فقط در مواقع ضروری برای تامین ضروریات زندگی اش از خانه بیرون می رفت ،
مردم محل از روی ظاهر فقیرانه او را بعنوان دیوانه می شناختند ،
👈 یک روز امام جماعت مسجد محل پرس و جوی پیرمرد را کرد که ۳ روز است کسی او را ندیده ، مردم محل نگران او میشوند و به در خانه او می روند درب زدند خبری نشد درب حل دادند و وارد شدند ،
ناگهان دیدند که پیرمرد درحال سجده فوت کرده ناراحت او شدند و به فکر کفن و دفن او شدند ولی چیزی برای فروش نداشت که خرجش کنند ،
تنها چیزی که داشت یک حصیر که سجاده اش بود و یک فانوس ،
هوا رو به تاریکی شده بود مردم رفتند و روحانی مسجد به فکر روشن کردن فانوس برای روشنایی افتاد، فانوس را روشن کرد ناگهان از آن فانوس عفریت جن خارج شد ، روحانی مسجد از جا خورد و برگشت عقب
روحانی گفت تو که هستی ؟
گفت : من عفریتی از جن هستم
_اینجا ودر فانوس چه میکنی ؟
_ مرا ملائکه به مقامی که خداوند به این پیرمرد داده دستور دادند که مسخر او باشم
_ پس چرا وضع پیر مرد چنین است ؟ آیا تا بحال چیزی از تو نخواسته ؟
_ من سالهاست که در حسرت دستورات او ماندم ، فقط دو بار ازمن کاری خواست ، روزی از شدت بیماری رنج می برد گرسنه و تشنه کسی را نداشت من از تو خواهش میکردم به من امر کن تا برایت گنجها ببارم و ... ولی ایشان میگفت نیاز ندارم ، وقتی شدت ضعف و گرسنگی او را به مرگ نزدیک کرد به من امر کرد که برایش درهمی بیاورم تا نان تهیه کند ، من اینکار کردم چند روز بعد که حالش بهتر شد رفت و حمالی کرد یک درهم دستمزد گرفت به من داد و امر کرد که به صاحبش برگردانم، من صاحبش را نمی شناختم همانطور دست به جیب کسی شدم و درهمی برداشتم حال از کجا او را پیدا کنم
عفریت ادامه داد و گفت: آن روز بدترین روز من بود از این جیب به آن جیب میرفتم تا صاحبش را پیدا کنم بعد از بسیار از روی بوی آن شخص صاحبش را شناختم و درهم را در جیبش گذاشتم ،
روحانی به عفریت گفت تو باید برگردی همانجا که بود عفریت نیز بر گشت داخل فانوس ، روحانی فانوس را چاهی که در آن خانه بود انداخت و آن پر از سنگ کرد .
🔥 مطالب.این.کانال.استثنائست با ما باشید و معلومات خود را بیفزاید 🔥
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
~~~~~~~~
ارتباط با استاد
꧁ @mosharraf ꧂
کانال علوم غریبه و ماورائی
https://eitaa.com/joinchat/1053818938Cfbc88f9a55
کانال علوم غریبه 👆 اولین و معتبرترین کانال در این علم
#حکایات
#علم-رمل
روزی حضرت #جبرئیل علیه السلام به امر #پرودگارسبحان بر حضرت #ادریس علیه السلام نازل شد ،
حضرت ادریس مشغول چوپانی در صحرا بود و جبرئیل امین بصورت انسان خوش سیما بر او ظاهر شد ،
بعد از سلام و تحیت گفت : آیا شما پیامبر خدا هستی ؟
گفت : آری هستم .
گفت : پیامبران معجزاتی دارند و من از تو معجزه میخواهم .
گفت : از من چه می خواهی ؟
گفت : اول می خوام علم به شما بیاموزم ، بعد
خلاصه اینکه به ایشان علم رمل را برای اولین بار برای انسان آموزش داد ، به این ترتیب که مقداری خاک یا انجا بود و روی آن نقطه نقطه بی شمار ترسیم می کردند و در ادامه از ان شکل خارج می کردند و الی اخر ..
پس اتمام حضرت جبریل گفت که حال می خواهم بدانم جبرئیل و حی در حال حاضر کجاست ؟
حضرت ادریس با کمی تامل در همان علم رمل از آسمان هفتم شروع به جستجو کرد و در نهایت به زمین رسید مشرق و مغرب و شمال و جنوب را جستجو کرد او را نیافت ،
نگاه به این فکر کرد که شاید همین شخص روبرو باشد با علم رمل این جواب را یقینی داد و گفت تو برادرم جبرئیل هستی .
💡🧠 مطالب این کانال استثنائیست با ما باشید و به معلومات خود را بیفزاید 💡🧠
ارتباط با استاد
꧁ @mosharraf ꧂
کانال علوم غریبه و ماورائی
https://eitaa.com/joinchat/1053818938Cfbc88f9a55
کانال علوم غریبه 👆 اولین و معتبرترین کانال در این علم
#حکایات
🖍 روزی خانمی نزد ملایی دعانویس آمد و از بدخلقیهای شوهرش گلایه کرد ملا بعد از بررسی متوجه شد مشکل خاص ماورایی ندارند ،
♦️زن اصرار به دعا داشت و گفت باید برای کاری کنی که او با من مهربان باشد
🔹 ملا ناچارا به او گفت: باشد چشم لیکن مواردی لازم دارد که بنده ندارم
🔸 زن گفت : هر چه باشد هرکجا که باشد برایت تهیه میکنم
🔹 ملا گفت : چند تار مو از یال شیر نر ،چند تار مو از ببر بنگال ، چند تار مو از گربه وحشی ....آیا میتوانی تهیه کنی ⁉️
👈ملا در واقع خواست او رد یا منصرف کند اما نتوانست ناچارا او را دنبال نخود سیاه فرستاد یعنی کاری نشدنی ‼️
🔸 زن گفت آری میتوانم ولی زمان میبرد .
🔹 ملا با تعجب 😳بسیار گفت : باشد هر وقت آوردی ۶ ماه بیشتر فرصت نداری
👈 زن رفت سراغ باغ وحش 😅 چند کیلو گوشت هم با خود برد و هر روز به شیر و ببر و گربه وحشی گوشت میداد ،
یک ماه طول کشید آرام به انها نزدیک شد 😨😱 آنها با او ملایم و تو حدودی دوست شدند
دست روی سر آنها کشید و انها را ناز میکرد و هر روز کارش این بود تا زمانی که با خود قیجی آورد و از هر کدام مقداری مو برید 😬😅 پس از ۳ ماه موها را برای ملا آورد
🔸و گفت : مواردی که لازم داشتی آوردم به قولت عمل کن،
🔹 ملا باتعجب 😳 گفت چگونه این کار رد کردی ⁉️
🔸 گفت :جناب ملا نمی دانی چه سختیها کشیدم چه عذابها کشیدم هر روز کارم ناز کردن این حیوانات وحشی بود تا رام شدند
🔹 ملا گفت : بنده خدا اگر چندتا از این نوازشها را سهم شوهرت میکردی سریعتر و بهتر شوهرت با تو مهربان میشد ، نه تنها موی سر بلکه جانش را هم برای تو میداد 🌺
#حکایتها
💡🧠 مطالب این کانال استثنائیست با ما باشید و به معلومات خود را بیفزاید 💡🧠
ارتباط با استاد
꧁ @mosharraf ꧂
کانال علوم غریبه و ماورائی
https://eitaa.com/joinchat/1053818938Cfbc88f9a55
کانال علوم غریبه 👆 اولین و معتبرترین کانال در این علم
خود را درباره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آگاه کنید:
#حکایات
📚 امام باقر علیه السلام به جنیان ویژگی دینشان را می آموزد.
از سعدالاسکاف گفت: نزد ابوجعفر - علیه السلام - آمدم که می خواستم به او اذن بدهم، ناگهان شترها دسته دسته بر در می رفتند و صداها بلند شد، سپس مردم با عمامههایی مانند کیسههای زینتی بیرون آمدند. و مردمی را دیدم که با عمامه بر علیه من بیرون آمدند، پس من آنها را نپذیرفتم؟ گفت: ای سعد می دانی آن ها چه کسانی هستند؟
گفت: نه، گفت: اینها برادران شما از جن هستند و از حلال و حرام و ویژگی های دینشان می پرسند. ❤️🔥
📗 مدینة المعاجز - سید هاشم البحرانی - قسمت پنجم - صفحه 36
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌸ا #اولین_روز #ماه_رجب، سالروز #ولادت مروارید فاخر و علم ظاهری #امام_محمد_بن_علی_الباقر (علیه السلام) را به شما تبریک می گوییم در دنیا زیارت و در آخرت شفاعت ایشان شامل حال ما و شما باشد ان شاءالله
ارتباط با استاد مشرف از طریق ایتا
꧁ @mosharraf ꧂
علوم غریبه مشرف و درمانهای ماورایی
꧁ eitaa.com/mavarai ꧂
اولین و معتبرترین کانال در این زمینه