eitaa logo
از زبان مشاور
488 دنبال‌کننده
186 عکس
55 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تٱمل‌های قرآنی‌
🌹 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ 🌸 عید غدیر مبارک باد! ۵ تیر ۱۴۰۳ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 وبسایت علی اکبر مظاهری http://mazaheriesfahani.blog.ir/
از زبان مشاور
🌹 تربیت ایمانی کودکان 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ حکمت‌های تربیتی (۴) دین، فلسفهٔ حیات است و
🌹 تربیت ایمانی کودکان (۲) 🖌 : ⭕️ حکمت‌های تربیتی (۴) 💠 تصحیح یک باور باوری دربارهٔ زمان و چگونگی آموزش تعالیم دینی فرزندان، در میان پاره‌ای از مردمان رایج است، این‌گونه: «به کودک و نوجوان، هیچ‌گونه عقیده و مذهبی را نباید آموزش داد. آموزش هرگونه مذهب و عقیدهٔ دینی به کودک، خلاف حقوق بشر و آزادی است؛ بلکه باید او را آزاد گذاشت تا بزرگ شود و خود، دین و مسلکی را بر مبنای شناخت خودش انتخاب کند.» ظاهر این سخن، زیبا است، امّا آموزه‌های دانش تعلیم و تربیت، نیز دانش روان‌شناسی، نیز تجربه‌های بشری، می‌نمایاند که مناسب‌ترین دوران تعلیم و تربیت، دوران کودکی و نوجوانی است، و هر آموزشی و پروشی که در این دوران به آدمی داده شود، در جانش می‌نشیند و جزو ذاتش می‌‌شود: «اَلعِلمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقشِ فِی الحَجَر»؛۱ آموزش دانش در کودکی، چونان نقشکاری بر سنگ، ماندگار است. باور ما بر این است که آدمی، تا پایان عمر، قابلیت تربیت، تعلیم، رشد، و دگرگونی را دارد؛ حتماً دارد، اما روزگار کودکی و نوجوانی، دارای قابلیت‌های بیشتری برای ساخته‌شدن است. این سخن ارجدار امیر مؤمنان به فرزندشان را ببینیم: «بادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبلَ اَن یَقسُوَ قَلبُکَ و‌َ یَشتَعِل لُبُّکَ»؛۲ پیش از آن‌که دلت سخت شود و عقل و اندیشه‌ات گرفتار آید، به ادبِ آموختن‌ات شتافتم و بر آن همت گماشتم. و امام صادق علیه‌السّلام فرموده است: «بادِرُوا اَحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِمُ المُرجِئَةُ»؛۳ به تعلیم حدیث (و معارف دینی) فرزندان نونهال‌تان اقدام کنید، قبل از آن‌ فرقهٔ «مرجئه»۴ (و دیگران) بر شما سبقت گیرند (و عقیدهٔ آنان را منحرف کنند). ازاین‌روست که می‌گوییم: شرط دینداری است که پدران و مادرانی که خواهان سعادت خود و فرزندان‌شان‌اند، آنان را از همان دوران کودکی و سپس نوجوانی و حتی جوانی، با آموزه‌های دینی آشنا کنند و به فراخور ظرفیت و فهم آنان، عقاید دینی را تعلیم‌شان دهند. نیز با عمل خود، دیانت را به ایشان بنمایانند، تا فرزندانی بپرورانند که سبب سعادت دنیا و آخرتشان باشند. به امید خدا. ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ۱. منسوب به امام علی (ع). ۲. نامهٔ ۳۱ نهج‌البلاغه؛ نامه به امام حسن (ع). ۳. وسائل‌الشیعه؛ ج ۱۵، ص ۱۹۶. ۴. مرجئه؛ نام پیروان یکی از مکتب‌های منحرف است. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 کاستن از رنج انسان (سخنی دیگر در دفاع از روان‌پزشکی) 🖌 : 🌷 ورودگاه سخن راست است که زندگی این‌جهانی، آمیختهٔ با رنج است. دراین‌باره سخن فراوان است. نیز راست است که پاره‌ای از رنج‌ها سبب رشد آدمیان است. دراین‌باره نیز سخن بسیار است. اکنون دربارهٔ فلسفهٔ رنج‌ها و آثار آن‌ها در پرورش انسان، سخن نمی‌گوییم. باشد برای مجالی دیگر. اما سخن اکنونی‌مان این است که «رنج‌های بیهوده» را بر «رنج‌های طبیعی»، نیفزاییم. نیز در کاهش «رنج‌های ناروا»، بکوشیم. نیم، بلکه افزون بر نیمی از رنج‌های آدمی، «ناروا» است. «نامفید» است. «نبایستنی» است. زدودن آن‌ها «بایستنی» است. حکم عقل است. فتوای شریعت است. 🥀 رنج روان از رنج‌بارترین رنج‌های انسان، رنج روحی - روانی - عصبی است. و از کارسازترین کارافزارها در کاستن این رنج‌های جانکاه، همانا «روان‌پزشکی» است. جایگاه بلند مشاوره و روان‌شناسی و روان‌درمانی، محفوظ است، اما اکنون در باب روان‌پزشکی سخن می‌گوییم. 📖 جایگاه روان‌پزشکی کثیری از رنج‌های انسان را می‌توان با روان‌پزشکی کاهش داد و حتی حذف کرد، همان‌گونه که بسیاری از دردهای جسمانی را می‌شود با پزشکی، تسکین داد یا درمان کرد. پس چرا رنج‌های روان‌سوز آدمی را با روان‌پزشکی کاهش ندهیم یا حذف نکنیم؟ و چرا دردهای جسمانی را تسکین ندهیم یا درمان نکنیم؟ چرا؟ این «چرا»، دربارهٔ دردهای جسمانی، چندان برجسته نیست؛ زیرا مردمانِ امروز، بیش‌وکم، بر درمان دردهای جسمانی خود، همت می‌گمارند، اما این پرسش، دربارهٔ رنج‌های روانی، برجسته است؛ زیرا مردمان، برای کاستن از دردهای عصبی و روانی خود، همت کافی را نمی‌گمارند. چرا چنین است؟ چرا برای کاهش رنج‌های روانی خود همت لازم را نمی‌گماریم؟ پیش‌تر، در پاسخ به این «چرا»، بسیار گفته‌ایم و نوشته‌ایم. آن‌ها را بجویید و بخوانید؛ در همین کانال «از زبان مشاور»، نیز از لابلای کتاب‌هایمان. چکیدهٔ پاسخ به این «چرا»، این است که: فرهنگ جامعهٔ ما و باور مردمان‌مان دربارهٔ روان‌پزشکی، معیوب است. بسیاری از مردمان، به درمان‌های‌ روان‌پزشکی، حس بدی دارند. در برابر آن مقاومت می‌کنند. نیز وجود بیماری‌های عصبی و روانی، و درمان ‌آن‌ها را نمی‌پذیرند، یا کتمان می‌کنند. آن را مساوی با دیوانگی می‌پندارند. دربارهٔ آن داوری‌های غیر تخصصی می‌کنند... . این فرهنگ نادرست، تنها نزد بی‌سوادان و ناآگاهان نیست؛ بلکه باسوادان نیز گرفتار آن‌‌اند. دیدگاه و باور و قضاوت ایشان حیرت‌آور است. مگر ممکن است انسانی دانا دربارهٔ موضوعی که در آن متخصص نیست، چنین با جزم و یقین، نظر منفی دهد؟ بنابرمثال: به کسی که وسواس فکری دارد می‌گویند: «وسواس تو زادهٔ تلقین منفی تو است. اگر به خود تلقین مثبت کنی، درمان می‌شوی»، و او را از درمان باز می‌دارند. نتیجه چه می‌شود؟ وسواس فکری رشد می‌کند و وسواس عملی را در پی می‌آورد. و واضح است که آدم وسواسی، زندگی رنج‌باری را تحمل می‌کند. 🍂 نمونه‌ای اسفبار یکی از مراجعینم، که وسواس فکری دارد و در انتخاب همسر، درمانده شده است، به روان‌پزشک مراجعه کرد و داروی ملایمی گرفت و حالش بهتر شد. یکی از دوستانش، که آدم باسوادی است با تحصیلات عالی، او را منع کرده و به او گفته بود: «وسواس تو برآمدهٔ از تلقین تو به خود است... .» از سخن این شخص دارای تحصیلات عالی، تعجب کردم. اگر این مراجعم برای درمان بیماری چشمِ خود به چشم‌پزشک مراجعه می‌کرد، آیا آن دوستش همین داوری را می‌کرد؟ چرا میان دردهای جسمانی و روانی، تبعیض قائل می‌شویم؟ وسواس، اگر درمان نشود، زندگی را بر آدمی تلخ می‌کند. و اگر شخص وسواسی به میانسالی و کهنسالی برسد، درمان او ناممکن یا سخت ممکن می‌شود. حال و بال وسواسی‌ها، در دوران کهنسالی، دل‌سوزاننده است. چرا خود را عذاب دهیم؟ چرا همنشینان خود را کلافه کنیم؟ وسواس می‌تواند زندگی خانوادگی را فلج کند. حتی می‌تواند سبب طلاق شود. درمان وسواس، بدون دارودرمانی و روان‌درمانی، ناممکن است. بیفزاییم که از ریشه‌های دانه‌درشت وسواس، «اضطراب» است. ندیده‌ایم کسی را که وسواس داشته باشد، اما اضطراب نداشته باشد. 🔹 بیاییم با روان‌پزشکی آشتی کنیم. این رشتهٔ پزشکی، از بهترین شاخه‌های دانش و تجربهٔ پزشکی است. بیاییم آن را گرامی بداریم و از آن بهره جوییم. بیاییم از رنج‌های انسان بکاهیم. به امید خدا. ۲۴ تیر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از M.Y
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نهج‌البلاغهٔ انتشارات بین‌المللی «جمال»، چه مزیت‌هایی دارد؟ برای تهیهٔ این کتاب ارزشمند، با 20 درصد تخفیف، اینجا را کلیک کنید: 👇 B2n.ir/h03179 ایتا| بله| اینستاگرام| سایت| آپارات | تلگرام ۲۵ تیر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 پنج نکتهٔ تربیتی 🖌 نویسنده: خانم زینب عباسی (دانشجویمان در درس دانش خانواده، دانشجوی حقوق، دانشکدهٔ حقوق دانشگاه طلوع مهر قم) 🔻 اشاره یکی از چالش‌های اساسی، در خانواده‌ها، پس از تولد فرزند رخ می‌دهد. سوال‌های بسیاری دربارهٔ شیوهٔ رفتار صحیح با عضو جدید، در ذهن والدین نقش می‌بندد و گاه آنان را آشفته و سردرگم می‌سازد. در این نوشته، به‌گونهٔ خلاصه، اصول کاربردی فرزندپروری را مرور می‌کنیم. ✔️ نکته‌های تربیتی نکتهٔ اول: نخستین و بدیهی‌ترین نکته، وقت‌گذاشتن برای فرزندمان است؛ تجدید نظر در برنامه‌های ایام قبل از ولادت نوزاد، چینش مجدد امور، به‌گونه‌ای که نیازهای فرزند لحاظ گردد و پاسخ داده شود، و بازنگری در آن‌ها، در صورت لزوم... . نکتهٔ دوم: پیش‌رفتن با نگرش مثبت. هنگامی که برای کودکمان زمانی را اختصاص می‌دهیم، باید به صورت مثبت با وی تعامل کنیم. از توهین، تحقیر، مقایسه، و نشان‌دادن مداوم ناامیدی به او پرهیز کنیم و همواره نگاهی روشن از دنیا به او بدهیم. نکتهٔ سوم: انعطاف‌پذیری در تربیت، در حین ثبات و جدیت. برنامهٔ تربیتی باید به‌گونه‌ای باشد که بتوان به‌راحتی، هنگام لزوم، در آن تغییراتی اعمال کرد. اما در عین حال، والدین در اجرای برنامه، ثبات و جدیت داشته باشند. بنابرمثال: پدر، قانونی با عنوان «استفادهٔ روزانه از تلفن همراه، به مدت ۲ ساعت» را می‌گذارد و در اجرای آن جدیت دارد و با ثبات است و هرچند روز یک‌بار نظر خود را تغییر نمی‌دهد. اما هنگامی که فرزند، برای تحقیق، به ساعات بیشتری نیاز داشت، به‌راحتی این اجازه را به او می‌دهد. نکتهٔ چهارم: از اساسی‌ترین نکته‌ها، توضیح و استدلال برای فرزند است. برای والدین پیش می‌آید که مباحث ارزشی و درست و غلط را به کودکان و نوجوانان خود آموزش دهند. کلید اثرگذاری این برنامه‌ها، استدلال و توضیح منطقی است. باید زیربنای منطقی مباحث، با توجه به سن فرزند، شرح داده شود و از او خواسته شود تا خودش، با بررسی مجموعهٔ دلایل، راه درست را انتخاب کند؛ زیرا استبداد و خودرأیی، همواره بر آنان تاثیر معکوس دارد و دافعه ایجاد می‌کند. نکتهٔ پنجم:آخرین نکته و شاید اثرگذارترین نکته، درست‌رفتارکردن پدر و مادر و الگویی شایسته بودن ایشان است. همهٔ این وقت‌گذاشتن‌ها، قانون وضع‌کردن‌ها، و ارزش‌گذاری‌ها زمانی مؤثر است که خود والدین نیز عامل به آن‌ها باشند. فرزندان، بیش از آن‌که از حرف‌های ما تاثیر بپذیرند، از مشاهدهٔ رفتار ما می‌آموزند. به فرمودهٔ امام صادق علیه‌السلام: «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ»؛۱ مردمان را با رفتارتان، به نیکی‌ها دعوت کنید. ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ ۱. الکافی، جلد ۲، ص ۷۸. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 قهرمانان واقعی شما هستید. یکم شهریور ‎ گرامی‌باد. ۱ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
❇️ زیارت اربعین 🖋 نویسنده: زیارت‌های بسیاری در‌بارهٔ امام حسین و صحابیان ایشان - سلام‌الله علیهم - داریم. یکی از بهترین آن‌ها زیارت اربعین است. شاه‌بیت درخشندهٔ این زیارت، این است: «... َبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛ ...[خدایا! امام‌ حسین] خون قلبش را نثار تو كرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی، نجات دهد. سلام‌الله علیه. ۳ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
❇️ زیارت اربعین #بازنشر 🖋 نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری زیارت‌های بسیاری در‌بارهٔ امام حسین و صحابیان
امام حسین علیه‌السلام اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ، اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ، اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ، اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ، الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ، وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ، مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ، فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ، فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى، وَشَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ ، وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ، وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ ، فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً ، حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ، اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ، اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً، وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً ، وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ، وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ، اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها ، وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا، وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى ، وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ. ۳ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 اخلاق کریمانه 🖌 : اخلاقم آرزوست... (۶) یکی از خوانندگان ارجمندمان، که خودْ سری در دانش دارد و قلبی در فضائل و دستی بر قلم، فرموده است: «لطفاً کمی اخلاق بگویید.» سخن ایشان حق است. باید اخلاق گفت. اخلاق نوشت. اخلاق خواند. اخلاق شنید. اخلاق عمل کرد. جان را به اخلاق آراست. ما اکنون، بیش از هر زمان، محتاج اخلاقیم؛ اخلاق فردی، اخلاق خانوادگی، اخلاق اجتماعی. در این روزگار، گَردِ فقر اخلاقی، بر سر و جانمان نشسته. به هر سو که می‌نگریم، شاهد نحیفی اخلاقیم. وای بر ما! اما سخن امید آن‌که: عطش اخلاق نیز رو به فزونی است. ما از کم‌نوری اخلاق، سرمان به سنگ خورده. از ضعف اخلاق، جانمان به فغان آمده. از تهی‌گشتن ظرف اخلاق، لب‌های روحمان خشک شده؛ بلکه تَرَک خورده است. این پند نیز نیست، هشدار است: اقوام روزگار به اخلاق زنده‌اند قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی‌ست۱ عربان نیز می‌گویند: وَ إِنَّمَا الأُمَمُ الأَخْلاقُ مَا بَقِيَتْ فَإِنْ هُمُ ذَهَبَتْ أَخْلاقُهُمْ ذَهَبُوا۲ ملت‌ها، تا اخلاق دارند، ماندگارند پس اگر اخلاقشان برود، خودشان نیز می‌روند معلوم نیست که بیت فارسی، ترجمهٔ عربی است یا برعکس یا هر کدام مستقل‌اند. 🍀 کدامین اخلاق؟ به کدامین اخلاق محتاجیم؟ همان که پیامبرمان بر تکمیل آن فرستاده شد: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛۳ من از جانب خدا آمده‌ام تا بزرگمنشی‌های اخلاق را رشد دهم، کامل کنم. تکمیل فضیلت‌ها یعنی رشد فضائل و رفع رذائل. فربهی جان. صیقلی روان. بالندگی روح. سرفرازی ارزش‌ها. نیکویی کردارها. فراخی سینه‌ها. روییدن گلبوته‌های زیبایی‌ها... تا بزرگواری‌ها سربرآورند. پلشتی‌ها سرافکنند. چشمه‌های اشک‌ها، به اندک تلاطمی، بجوشند و غبارهای نشسته‌‌برجان را بشویند. تا زبان باطن و زبان ظاهر، به ذکر خدا بجنبد. تا قلب‌ها، به یاد یار، بطپند. تا چشم‌های خیره، فروخوابند. تا زبان‌های دراز، کوتاه شوند. خدایا! دشت‌های جان‌هایمان محتاج بارانند، پس بباران! الاهی! دهلیز‌های قلب‌هایمان نیازمند لایروبی‌اند، پس بشوران! یا رب! دعای خسته‌دلان مستجاب کن! {ادامه دارد. به لطف خدا.} ۴ شهریور ۱۴۰۳ ۱. ملک‌الشعرای بهار. ۲. أحمد شوقی. ۳. مکارم الأخلاق، جلد۱. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 عینک همسَربین! 🖌 نويسنده: مریم یوسفی عزت از ریشه‌های مجادلهٔ مردمان، داشتن «عینک خود‌بینی» است. آنان نیازها و حقوق خود را دقیق می‌بینند و کامل تحلیل می‌کنند. شایسته و بایسته است که مردمان، در زندگی‌شان، از عینک دیگران هم استفاده کنند. اغلب اوقات، تماشای زندگی از زاویه‌ای دیگر، بسیاری از چالش‌ها را حل می‌کند. 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده خانم عینکی گفت: همسرم، من را نمی‌بیند. به من توجه نمی‌کند. او صبر و گذشتم را نمی‌بیند. در زندگی‌مان همیشه تغافل کرده‌ام. طوری رفتار کرده‌ام که از او در ذهنش یک مرد خارق‌العاده ساخته‌ام. او می‌پندارد یک مرد بیست‌وچهار عیار است؛ زیرا همیشه توانمندی‌هایش را به رخش کشیده‌ام، نه ضعف‌هایش را. از ابراز عشقم به او ناراضی نیستم، اما کاش همسرم هم به من اندکی عاطفه می‌ورزید. اهل مجادله و گله هم نیستم. دلم می‌خواهد در همهٔ لحظه‌های زندگی‌مان با هم خوب باشیم تا هرگز حسرتی بر دلمان باقی نماند، اما گاهی با بی‌توجهی همسرم خسته می‌شوم و احساس بیهودگی می‌کنم. چه کار کنم؟ لطفا راهنمایی‌ام کنید. 💠 پاسخ مشاور عشق و احساس، توجه و محبت، شایستهٔ شماست و حق دارید که آن‌ها را دریافت کنید. من، مرد شما را می‌شناسم و خوب می‌دانم که همسر خوبی برای شما است. 🔻 اما راهکارها ۱. همان‌طور که وضعیت خود را موشکافانه تحلیل می‌کنید، از عینک همسرتان هم وضعیت او را تحلیل و بررسی کنید. ۲. همان‌گونه که حقوق و نیازهای خودتان را می‌دانید، بر حقوق همسرتان هم آگاه باشید. شاید او هم نیازها و کمبودهایی داشته باشد. اغلب، زن‌ها می‌بینند و به زبان می‌آورند، اما مردها می‌بینند و سکوت می‌کنند. ۳. با توجه به خلقت زن‌ها، آن‌ها بهتر و بیشتر می‌توانند ابراز احساس کنند، اما مردها، بهترین و دقیق‌ترین‌شان هم، در ابراز احساس، به پای یک زنِ خوب نمی‌رسد. ۴. دقت کنید! از ابتدای زندگی‌تان تا اکنون پیشرفت زیادی داشته‌اید. مردِ شما، انسان زحمت‌کشی است و زمان زیادی را صرف کار می‌کند؛ فقط برای شما و فرزندان‌تان. خداوند فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»؛۱ اگر شكرگزارى كنيد، نعمت خود را بر شما افزون می‌کنم و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است. شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند ▪️ خانم عینکی اندکی آرام گرفت و در فکر فرو رفت و سری در تایید، تکان می‌داد. بعد پرسید: اگر توان من کمتر از این‌ها بود و نتوانستم از پسِ عینکِ همسرم بربیایم و باز هم گله‌مند بودم، چه کنم؟ گفتم: ۵. مقداری از نیازهایتان را با او درمیان بگذارید، اما قواعد غلبهٔ بر مجادله و ناکامی را رعایت کنید. هیچکدام‌، عالم الغیبِ درونیات دیگران نیستیم. شاید او نمی‌داند. خودتان به همسرتان کمک کنید تا بیشتر آگاه شود. ۶. و اما برای التیام آن زخم‌های ستبر‌شده، با هم به مشاورهٔ حضوری بیایید. به امید خدا. ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ ۱. سورهٔ ابراهیم، آیهٔ ۷. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
1_13431423429.pdf
149K
🔹 تقصیرها را تقسیم کنید! 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهریمنتشرشده در شمارهٔ ۱۵۸ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، تیر ۱۴۰۳ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
1_13431422484.pdf
327K
🔹 پدر و مادر باید رفیق باشند! 🔸 چرا رفاقت پدر و مادر در تربیت مهم است؟ 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهریمنتشرشده در شمارهٔ ۱۵۸ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، تیر ۱۴۰۳ ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
1_13431395622.pdf
147.4K
🔹 تربیت ایمانی کودکان 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهریمنتشرشده در شمارهٔ ۱۵۹ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، مرداد ۱۴۰۳ ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 کامنتی بر «اخلاق کریمانه» 🖌 نویسنده: خانم پری. سام (کارشناس ارشد مدیریت و برنامه‌ریزی) 🔻 اشاره چندی پیش، مطلبی نوشتیم به نام «اخلاق کریمانه» و آن را در رسانه‌هایمان منتشر کردیم. خانم «پری. سام» کامنتی در اینستاگرام برای آن نوشتند. با تشکر از ایشان، آن را با هم می‌خوانیم: پیامبر فرموده‌اند: من برای مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام. همهٔ پیامبران برای گسترش اخلاق نیکو برانگیخته شدند. علاوه بر مبلغین دینی، که مروج درست‌زیستن و دوری از کارهای ناپسندند، بسیاری از شاعران و نویسندگان، همانند سعدی درکتاب گلستان، برای آموزش رفتار و گفتار پسندیده در قالب داستان‌ها، همت گمارده‌اند. اما امروز، متاسفانه، شاهد تهی‌شدن جامعه از اخلاق هستیم. حیا و شرم، که ازسرمایه‌های خانواده در گذشته بود، از جامعه رخت بربسته است. دروغ، رواج یافته و برای کسب درآمد و رونق اقتصادی، در همهٔ امور، جایگزین صداقت شده است. قدیم، پدر و مادر و بزرگ‌تر، حرمت داشت. دورهمی‌های هفتگی و ماهیانهٔ اقوام و حتی‌ همسایه‌ها، خودش دنیایی از درس مهربانی و دوستی بود. امروز اما، خانه‌ها سرد و بی‌روح شده. انسان‌ها تنها هستند. قطع ارتباط‌های سالم، زمینه‌ساز خشم و پناه‌بردن به افراد ناسالم در جامعه را تقویت کرده. بزرگان جامعه، برای کسب محبوبیت در جایگاه خود، وعده‌های سر خرمن می‌دهند و خود رطب خورده و منع رطب می‌کنند. روح معلم اخلاق، آیت‌الله محمد شجاعی زنجانی شاد، می‌فرمود: «معلمان اخلاق، شاخه‌ها و برگ‌ها را آموزش می‌دهند، در حالی که باید به اصل پرداخت؛ آن هم شناخت خداوند است». ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🔹 زیستن به سبک شادی اهل بیت (علیهم‌السلام) 🖌 روزنامه‌نگار: دکتر نازلی مروت 🎙نویسنده و مشاور: حجت‌الاسلام علی‌اکبر مظاهری 🎙 پژوهشگر و مدرس حوزهٔ علمیهٔ خواهران: سیده اعظم التفانی فاز ✔️ روزنامهٔ فرهنگی - اجتماعی صبح ایران جام جم؛ شماره ۶۸۵۲، ص ۱۱ 🌐 https://jamejamdaily.ir/Newspaper/Page/6852/CultureArt/11/0 ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 اخلاق کریمانه 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری اخلاقم آرزوست... (۶) یکی از خوانندگان ارجمندمان، که
🌹 زیبایی‌های اخلاق 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 اخلاقم آرزوست... (۷) 🔻 اشاره زمانی که در جامعه‌ای بدی‌ها فراوان باشد، نیز همگان دربارهٔ آن پلیدی‌ها سخن بگویند؛ به نیت اصلاح یا هر انگیزهٔ دیگر، اندک و اندک، روح امید، در مردمان آن جامعه، افسرده می‌شود. اگرچه نمایاندن زخم‌ها، برای درمان آن‌ها است، اما نباید زخم‌ها را چندان نمایان کنیم که شخص زخمی و اطرافیان او چنان وحشت کنند که خود را ببازند و از درمان، ناامید شوند. این هراس و ناامیدی، ممکن است که به مرگ بینجامد. اکنون نمی‌خواهم در «تعادل در نمایاندن پلشتی‌ها» سخن بگویم، بلکه می‌خواهم دربارهٔ «لزوم نمایاندن خوبی‌ها» سخن گویم؛ تا از لابه‌لای این انبوه پلیدی‌ها که در جامعهٔ ما نمایان است، گل‌هایی سر برآورند و اندکی از ملالت‌ها بکاهند. به امید خدا. 🪴 از یک گل هم بهار می‌شود! نگویید: از یک گل که بهار نمی‌آید. این‌که قطره‌ای شبنم پاک را در کنار دریایی از آب آلوده بگذاریم، طراوتی نمی‌زاید. اصلاً دیده نمی‌شود.... . این را نگویید. زیرا می‌گوییم: اول این‌که: این قطره نیست و آن هم دریا نیست. این را چنین کوچک نبینیم و آن را چنان بزرگ. دوم این‌که: 🌻 با یک گل هم بهار می‌شود! این سخن را که می‌گوید: «با یک گل، بهار نمی‌شود»، می‌شود اصلاح کرد.‌ این‌چنین: اگر در فضایی باز و در هوای طبیعی، یک گل برویَد، بهار شده است دیگر! برای ناامیدنشدن از آمدن بهار و شکفتن گل، باید یک گل شاداب را ببینیم و ببوییم و نشان دهیم و بگوییم: آهای! این گل است ها! بهار آمده! آفتاب آمد، دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب!۱ برای ناامیدنشدن از وجود انسانیت، باید یک نفر انسان ناب را یافت و گفت: هان! این است ها! این انسان است! «سید محمود دعایی» را ببینید! آهان! این است ها! این انسان است ها! انسانیت، زنده هنوز است. اخلاق، هنوز هست. روحانیت، هنوز هست. 🌲 خدایا! سپاس که نمی‌گذاری از اخلاق و انسانیت و «روحانیت»، ناامید شویم. این سخن امیر امیدمندان، امام علی ـ علیه‌السلام - را ببینیم: «الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ»؛۲ فقیه فقیهان و داناترین اسلام‌شناسان، کسی است که: ۱. مردمان را از آمرزش و شفقت خداوند، ناامید نکند. ۲. و آنان را از آسایش و نعمت خداوندی و مهربانی و رحمت الاهى مأیوس و دلسرد نسازد. ۳. و ایشان را از کیفر ناگهانی خداوندی، غافل و آسوده‌خاطر ننماید (و بر نافرمانی و گناه، دلیرشان نگرداند). باز در این باب با هم سخن می‌گوییم. به‌ خواست خداوند. ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ ۱. مولانا، مثنوی معنوی. ۲. نهج‌البلاغه، حکمت ۹۰. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 غیرتِ شکوهمند 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۲) 🔻 اشاره در نوشتهٔ پیشین گفتیم که ‌می‌خواهیم پاره‌ای از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم تا جانمان شادابی یابد و در برابر انبوه پلشتی‌ها زانو نزند و دل‌‌افسرده نشود و امید را نبازد. 🔻 اینک این نمونه را ببینیم: 🍀 پاسداشت حریم غیرت آقایی، که در برابر بی‌پروایی‌های «بی‌غرضانهٔ» خانمش نزد دامادشان، گلایه‌ای دردمندانه داشت، به مشاوره آمد از پاکی همسرش گفت، اما از رفتار او نزد دامادشان دلخور بود. او شرم داشت مسأله را به خانمش بگوید. او گفت: «همسرم، نزد دامادمان، طوری رفتار می‌کند که گویا پسرمان است. لباس‌هایی را که نزد من و پسرمان می‌پوشد، نزد دامادمان نیز می‌پوشد. او را در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد... . غیرت من می‌جوشد. می‌رنجم. از هر دوی‌شان دلخور می‌‌شوم، اما نمی‌توانم به همسرم چیزی بگویم. شرم دارم. توان بیان ندارم. می‌ترسم برنجد و رابطهٔ خوبمان خراب شود.» از او پرسیدم: رابطهٔ عاطفی و جنسی‌تان با همسرتان چگونه است؟ آیا او از این بابت اشباع است؟ گفت: «بله. خوب است. کمبودی در این زمینه ندارد.» گفتم: ۱. از خوبی‌هایی که از همسرتان و نجابت او می‌گویید، به نظر می‌آید که رفتارش با دامادتان، بی‌غرضانه است. او متوجه حساسیت موضوع نیست. نمی‌داند که رفتارهای این‌گونه‌اش، بر شما گران می‌آید. نمی‌داند رفتار با همسر و «محارم نَسَبی»، با «محارم س‍َبَبی»، متفاوت است. ۲. با ایشان صحبت کنید؛ در زمان و مکان و احوال آرام. از ایشان انتقاد نکنید. با ایشان مجادله نکنید؛ بلکه به آرامی بگویید که از چنین رفتارشان ناخشنودید. محبت را چاشنی صحبت کنید. بگویید که دامادمان محرم است، اما خوب است که ما، برای حفظ حرمت و احترام خودمان، نزد او حریم نگه داریم. این کار برای حفظ حریم نجابت او و دخترمان نیز بهتر است. ۳. برای همسرتان توضیح دهید که میان «محرم نَسَبی» و «محرم سَبَبی»، تفاوت‌هایی است. همسرتان، که متدین و نجیب‌اند، سخن‌تان را می‌پذیرند و مسأله حل می‌شود. ان‌شاءالله. ۴. پست «محرم‌های سَبَبی و نَسَبی» را که در کانال «از زبان مشاور» و دیگر رسانه‌هایمان است، به ایشان بدهید که بخوانند. ۴. اگر نیاز شد، با ایشان به مشاوره بیایید. 🪴 دوهفتهٔ بعد پس از دوهفته، آقا برایم پیامی فرستاد. ببینید: «باسلام و ارادت خدمت استاد مظاهری. خدا را شکر، با عملی‌کردن توصیه‌های جناب‌عالی و گفتگوی با ایشان، مسأله حل شد. ایشان واقف به شدت ناخشنودی بنده نبودند. با همفکری و مراوده، الحمدلله پذیرفتند که دیگر این موارد تکرار نشود. مجددا از راهنمایی شما که وقت گذاشتید و کمک‌مان نمودید، تشکر می‌کنم.» اکنون آن پست توصیه‌شدهٔ به ایشان را با هم بخوانیم: 👇
از زبان مشاور
🌹 غیرتِ شکوهمند 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۲) 🔻 اشاره در نوشتهٔ پی
🌹 حریم غیرت (مراقب حریم غیرت همسرمان باشیم!) 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری پیش‌ترها دربارهٔ حریم غیرت همسران سخن گفته‌ایم و چندین مطلب نوشته‌ایم، اما گویا هنوز نیاز است که در این باب، همچنان بگوییم و بنویسیم؛ زیرا برخی از همسران، آن‌گونه که می‌باید و می‌شاید، این مرز را پاس نمی‌دارند. اکنون سخن از حریم غیرت دربارهٔ «نامحرمان» نیست؛ آن‌که واضح است و همگان با آن آشنایند، ما نیز درباره‌اش بسیار نوشته‌ایم؛ بلکه سخن در عرصهٔ «محرم‌های سَبَبی» است؛ محرم‌هایی که به سبب عقد ازدواج، محرم می‌شوند. در این موضوع، کمتر گفته و نوشته می‌شود، با این‌که از مسائل ضروری خانواده‌ها است؛ به‌ویژه مردان، در این مقوله، مسأله‌‌ها دارند. امروز، دراین‌باره، مشاوره‌ای داشتم، و همین باعث اندیشیدن و نوشتن دراین‌باب شد. اکنون، پیش از نوشتن «از زبان مشاورِ» امروزمان، مطلبی را که قبلاً نوشته‌ام، باز می‌آورم. با هم بخوانیم: 🌸 محرم‌های نَسَبی و سَبَبی محرم‌های نَسَبی، که به سبب پیوند خانوادگی محرم‌اند (مانند پدر، مادر، برادر، خواهر)، با محرم‌های سَبَبی، که به سبب عقد ازدواج زوج‌ها محرم می‌شوند (مانند پدرشوهر، مادرزن و داماد و عروس ایشان)، ازمنظر فقهی، یکسان‌اند، اما از منظر عاطفی و اخلاقی، تفاوت‌هایی دارند.  رفتارهای محرم‌گونگی این‌ دو گروه، از این منظر (منظر اخلاقی و عاطفی)، باید حریم‌هایی متفاوت داشته باشد. مثلا حساسیت پسر به مادرش با حساسیت داماد به مادرزنش، متفاوت است. نیز حساسیت پدر به دخترش و مادر به پسرش، با حساسیت پدرشوهر و مادرشوهر به عروس و دامادشان، یکسان نیست.  ازاین‌رو، محرم‌های سَبَبی، در رفتار و پوشش، باید بیشتر حریم نگه دارند. بی‌پروایی محارم سببی، در رفتارهای محرم‌گونگی با همدیگر، آسیب‌زا است.  هرچند که محارم نَسَبی نیز باید در پوشش و رفتار با یکدیگر، حریم نگه‌دارند، اما رابطهٔ محارم سببی، حریم بیشتری را می‌طلبد.  فقط همسران‌اند که در مسائل عاطفی و جنسی، حریمی ندارند.  🔹 نمونه‌ای خجستهیادی از آن دویار باوقار جدّ مادری ما، عالمی بود تقواپیشه و پاک‌اندیشه و سلیم‌النفس. نیز بسیار خانواده‌دوست بود و مهربان. ما هرگز از ایشان رفتار و گفتار ناشایستی مشاهده نکردیم. توکلش به خدا و رضایتش به تقدیر الاهی، مثال‌زدنی بود. از او هیچ صفت ناپسندی، هرچند کوچک، سراغ ندارم، چه رسد به «حسادت»، اما «غیرتمند» بود. ایشان، همسرش (مادربزرگ‌مان) را بسیار احترام می‌کرد. به‌ویژه که مادربزرگ، علویه بود و پدربزرگ، به دلیل سیده‌بودن مادربزرگ، او را فوق‌العاده گرامی می‌داشت. ما هرگز کمترین بی‌احترامی از پدربزرگ به مادربزرگ، ندیدیم و نشنیدیم.  پدربزرگ به مادربزرگ گفته بود: «نزد دامادهایمان حجاب داشته باشید.» و ما هرگز مادربزرگ را نزد دامادهایش، که پدرمان یکی از آنان بود، بی‌چادر ندیدیم.  با این که پدربزرگ، ده‌سال زودتر از مادربزرگ از این جهان رفت، اما مادربزرگ همچنان به آن پیمانی که با پدربزرگ بسته بود، پایبند بود و آن فرمان و خواستهٔ ایشان را حرمت می‌نهاد. حتی در دوران کهنسالی، که نودساله بود، نزد دامادهایش چادر به سر می‌کرد و حجاب و حریم می‌گرفت.  رحمت خدای رحمان بر هردوی ایشان.  ۳ مهر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی کتاب: «برای دختران‌مان». دانشجو: الهام محمدی‌منش. از کلاس درس «دانش خانواده». دانشگاه طلوع مهر. قم. مهر ۱۴۰۳ لینک کانال «از زبان مشاور». ایتا 👇 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 آقاجون 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۳) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم. تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیت کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 🌻 آقاجون و دایجون‌رضا آقاجون، کهنسال بود و دایجون‌رضا، جوان؛ جوانی رعنا، که دورهٔ سربازی‌اش را در نیروی دریایی‌ گذرانده است و اکنون آمادهٔ دامادی است. از مهربانی و پهلوانی دایجون‌رضا، خاطره‌هایی در ذهنم هست. در فامیل و خویشاوندان، مانندی برای او سراغ نداشتیم. همگی به او افتخار می‌کردیم و دوستش داشتیم. او در تدارک ازدواجش بود. همگی‌مان بر نزدیک‌بودن دامادی‌‌اش شادمان بودیم. دایجون‌رضا، در یکی از این روزها، تصادف کرد و نزد خدا رفت و دامادی‌‌اش را به بهشت واگذاشت. راننده، مقصر بود. او را بازداشت کردند. خبر را به آقاجون دادند و از ایشان خواستند برای تجهیز (غسل،کفْن، نماز، دفن) دایجون اجازه دهد و بیاید. آقاجون سر به اندرون خویش کشید و تفکر کرد. سپس سر برآورد و گفت: «راننده کجاست؟» گفتند او را دستگیر کردند و به بازداشتگاه بردند. آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید که نزد خانواده‌اش برود.» گفتند: حالا شما اجازهٔ تجهیز بدهید و بیایید. بعد راننده را آزاد می‌کنیم. آقاجون گفت: «نه! اول راننده را آزاد کنید.» راننده را، به استناد رضایت ولی دایجون، آزاد کردند. آقاجون بر جنازهٔ دایجون‌رضا آمد. او را نگاه کرد. صورت و دست‌های خود را به آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! امانت خودت بود. به خودت بازگشت. این قربانی را، به لطف خودت، از ما بپذیر.» آن‌گاه، با حزن و رضا، و از اعماق جانش گفت: «الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.» و برخاست. همین! ۲۵ مهر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 آقاجون 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۳) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگا
🌹 آقاجون (۲) 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۴) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 💎 دیدن دست خدا آقاجون، دست خدا را در همهٔ کارها و لطف خدا را در همهٔ زندگی، می‌دید. همهٔ کارها را به خدا نسبت می‌داد. از بُن جان، به این سخن خداوند سبحان در قرآن، باور داشت که: «مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا»؛۱ هیچ برگی از درختی نمی‌افتد مگر آن‌که خدا آن را می‌داند. این ارادهٔ خدا است که هر برگ را از درخت می‌کَنَد و بر زمین می‌افکند. این عقیدهٔ استوار، قلب آقاجون را پایدار کرده بود. 🌻 آقاجون و دایجون‌حسین چندی پس از رحلت دایجون‌رضا، که حکایت آن را در شمارهٔ پیشین آوردیم، حادثهٔ هجوم مأموران نظام شاه به مدرسهٔ فیضیهٔ قم واقع شد؛ اندکی پیش از واقعهٔ پانزدهم خرداد ۱۳۴۲. هنگام حملهٔ مأموران به طلبه‌ها و روحانیان، دایجون‌حسین۲ در مدرسهٔ فیضیه بود. در آن کشتار، دایجون‌حسین کشته نشد و از آن معرکه، جان به سلامت برد. اصل خبر، به اصفهان رسید، اما خبر سلامت یا شهادت دایجون، به آقاجون نرسیده بود. ایشان، در مسجد سیّد اصفهان، که در همسایگی‌شان بود، به دعا نشست و سلامتی دایجون‌حسین را از خدا طلب کرد. پس از زمانی نزدیک، خبر سلامت دایجون به آقاجون رسید. ایشان، باز مانند رحلت دایجون‌رضا، دست و صورت به آسمان برد و گفت: «الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.» بعدها می‌گفت: «چون در مصیبت آقارضا، بی‌تابی نکردم و خدا را شکر کردم، خدا هم میرزاحسین را برایم حفظ کرد و او را به من برگرداند.» ۲۷ مهر ۱۴۰۳ ۱. سورهٔ انعام، آیهٔ ۵۹. ۲. آیت‌الله حسین مظاهری. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 آقاجون (۲) 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۴) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانن
🍃 بازارچهٔ بیدآباد 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌹 آقاجون (۳) 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۵) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. بازارچهٔ بیدآباد اصفهان، که سقف داشت، برایم حالتی دلنشین داشت. آن را از همهٔ خیابان‌ها و بازارهای اصفهان، بیشتر دوست داشتم. نیم‌دور، دور مسجد سیّد کشیده شده بود. از در بزرگ و اصلی مسجد شروع می‌شد و تا نزدیک در کوچک و فرعی مسجد می‌رسید. حمّام‌ دوقلوی اصفهان، آخر بازارچه بود. راه دیگری از خیابان اصلی، که در آن زمان به نام شاهِ زمان بود و بعد از انقلاب، خیابان مسجد سیّد نام گرفت، به میان بازارچه وصل می‌شد، که میدانچهٔ بازارچه را تشکیل می‌دادند. رایحهٔ فضای بازارچهٔ بیدآباد، هنوز در ذائقه‌ام هست. بوهای بریانی اصفهانی، نان تازهٔ نانوایی شاطرتقی، گل‌ها و دواهای عطّاری، کباب برّه، شیرینی‌های برنجی و نخودچی، آب لیموی دست‌فشردهٔ طوطیان... . کاسب‌های بازارچهٔ بیدآباد، با لهجهٔ شیرین اصفهانی، با هم بلندْبلند صحبت می‌کردند، یا به گوش من که کودک بودم، صدایشان بلند می‌آمد. حرف‌هایشان که اغلب دربارهٔ کار و کاسبی‌شان بود، آمیخته به لطیفه‌های صمیمی بود. کودکی ۸ - ۹ ساله بودم. با پدر و مادر و خواهر و برادرهایم، از این بازارچهٔ خوشبو و رؤیایی می‌گذشتیم و به خانهٔ آقاجون و خانم‌بزرگ می‌رفتیم. خانه‌شان در کوچه‌ای باریک، در آخر بازارچه بود. رنگ درِ خانه‌شان مغز پسته‌ای بود. کوبهٔ آهنین در را می‌کوبیدیم. آقاجون و خانم‌بزرگ، کهنسال بودند و دو نفری، مانند دو فاختهٔ عاشق و باوقار، در آن خانه، آشیانه گرفته بودند. گاهی آقاجون در را باز می‌کرد و گاهی خانم‌بزرگ. اگر خانم‌بزرگ پشت در می‌آمد، صدای ما را که می‌شنید، می‌گفت: «آقامرتضی (پدرمان) هم هستند؟» اگر می‌گفتیم بله، می‌گفت: «صبر کنید تا چادرم را سر کنم و در را باز کنم.» با این‌که پدرمان دامادشان بود و محرم، اما خانم‌بزرگ، به سفارش آقاجون، نزد دامادهایشان، چادر می‌پوشید. در که باز می‌شد، صورت خانم‌بزرگ و محاسن سپید آقاجون را می‌بوسیدیم. 💎 بزرگواری آقاجون آقاجون، هشتادسالگی را گذرانده بود. جسمش نحیف بود و چشمانش ضعیف. عینکِ با نمرهٔ بالا می‌زد. در کوچه و خیابان، نمی‌شد که بدون عینک و عصا راه برود. روزی یا شبی، از کوچهٔ باریک خانه‌شان، از مسجد سیّد به خانه می‌آمد. جوانی دوچرخه‌سوار، محکم به او زد. آقاجون به زمین خورد و عینکش از چشمش افتاد. جوان دوچرخه‌سوار، که جوانی با معرفت بود، آقاجون را بلند کرد. جوان، هراسان بود و نگران. آقاجون به او گفت: «عینکم را پیدا کن و به من بده و زود از اینجا برو که برایت دردسری درست نشود.» یعنی کسی، برای این‌که به من زده‌ای، مؤاخذه‌ات نکند. جوان چنان کرد که آقاجون گفته بود. جوان بعداً رفته بود پیش دایجون محمد، پسر سوم آقاجون، و با گریه گفته بود: «پدرتان همه‌اش نگران من بودند که مبادا گرفتار شوم. اصلاً به فکر زمین‌خوردن و آسیب‌دیدن خودشان نبودند. فقط از من خواستند عینکشان را پیدا کنم و به ایشان بدهم و تا گرفتار نشده‌ام، زود از محل حادثه، دور شوم.» ۳ آبان ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🍃 بازارچهٔ بیدآباد 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌹 آقاجون (۳) 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۵) 🔻 اشاره قرا
🍃 شاطرحسین نایب 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۶) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. پیش از ورود به گوشه‌هایی از زندگی شاطرحسین، این سخن جان‌نواز پیامبرمان را ببینیم: «مَن وَرًَخَ مُؤمِناً فََقَدَ أحیاهُ»؛۱ کسی که تاریخ زندگانی مؤمنی را بنگارد، او را زنده کرده است. شاطرحسین، کم‌سواد بود، اما عالم بود. میان سواد و علم، تفاوت لطیفی است؛ به‌ویژه در فرهنگ اسلامی. سواد، مجموعه‌ای از دانسته‌ها است، اما علم، علاوهٔ بر دانسته‌ها، نور است. ببینید: «لَيْسَ اَلْعِلْمُ بِكَثْرَةِ اَلتَّعَلُّمِ وَ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقْذِفُهُ اَللَّهُ تَعَالَى فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اَللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ»؛۲ دانش، نه آن است که با فراوانی آموختن، حاصل شود، بلکه نوری است که خداوند آن را در قلب کسی می‌افکند که بخواهد هدایتش کند. خداوند علیم، این علم را در قلب شاطرحسین افکنده بود. آشنایی‌ من با ایشان از حدود سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ است. ایشان را چنین شناختم؛ ایشان چنین بود: ۱. دیانتش همراه با معرفت بود. دینداری‌اش آگاهانه بود. او خدا را از روی شناخت مؤمنانه می‌پرستید. اسلام را از بن جان پذیرفته بود. کردارش عابدانه و باورمندانه بود و نیز عاشقانه. ۲. مُتُعَبِّد بود. تَعَبُد، گوهری‌ است ارج‌دار که سر آدمی را در برابر خداوند، فرو می‌افکند و دل را بر شریعت، نرم می‌کند؛ یعنی وقتی بندگی خدا را پذیرفتیم، بر آستان او سر بساییم. و آن‌گاه که حق‌بودن دیانت را باور کردیم، بر معارف آن دل بسپاریم. شاطرحسین، حقا که باورمندانه به سرای اسلام درآمده بود و بر همهٔ معارف و احکام آن خاشع بود. باورمندی او به دیانت و فروتنی او بر آستان اسلام، از کردار و گفتار او آشکار بود. ۳. راستگوی راستین بود. هرگز دروغ نمی‌گفت؛ نه دروغ معروف، آن‌که واضح است؛ بلکه حتی دروغ مصلحتی، کاسبانه، تعارفی، و به‌شوخی هم نمی‌گفت. بنابرمثال: اگر کسی پول درشتی نزد او می‌آورد که برایش خُرد کند، اگر می‌توانست، خرد می‌کرد، اما اگر در دخلش پول خرد بود، اما آن را لازم داشت، نمی‌گفت ندارم، بلکه می‌گفت از دکان بعدی، از جای دیگر، بگیرید. با این‌که این دروغ مصلحتی، مرسوم بود و اصلاً دروغ به حساب نمی‌آمد. هرگز از او دروغ نشنیدم؛ هیچ نوع از دروغ را. ۴. فحش نمی‌داد. در فحش‌‌ندادن، مانندی برای ایشان در ذهن ندارم. به شوخی هم فحش نمی‌داد. حتی به کسانی که سزاوار لعن بودند، مانند قاتلان امام حسین ـ علیه‌السلام ـ فحش نمی‌داد، بلکه آنان را مؤدبانه لعنت می‌کرد. هرکس، بی‌استثنا، نزد او به کسی یا چیزی فحش می‌داد، مهلتش نمی‌داد که ادامه دهد؛ فحش‌شنیدن را گناه می‌دانست، هرچند دیگری به دیگری فحش دهد. صبر نمی‌کرد تا فحش او تمام شود و به او تذکر دهد و نهی از منکر کند، بلکه اجازهٔ ادامهٔ فحش را نمی‌داد. ۵. شعارهای دیانت را آشکار می‌کرد. مثلاً: هنگامی که اذان ظهر یا مغرب را صلا می‌دادند. اگر ممکن بود، پای تنور به نماز می‌ایستاد. همیشه وضو داشت. و اگر مشتریان زیاد بودند و توقف پختن نان، ممکن نبود، در همان حال که نان به تنور می‌زد، با صدای بلند، اذان می‌گفت. فضا را با رایحهٔ اذان، عطرآگین می‌کرد. ۶. در مجالس دینی و علمی، حضور همیشگی داشت. آن زمان‌ها، در اصفهان، محافل دینی و علمی، رونقی شایان داشت. در همهٔ فصل‌های سال، در همه‌جای اصفهان، مجالس سخنرانی و آداب مذهبی، برقرار بود؛ در مسجدها، حسینیه‌ها، خانه‌ها... . شاطرحسین، بیشتر دانش و معرفت خود را از این مجالس می‌گرفت. ۷. از حضور در مکان‌های شُبهه‌دار، سخت پرهیز می‌کرد. زمانی، عروسی یکی از بستگان نزدیکش بود. نوبت نان‌پختن عصر و شب را تعطیل کرد. دکان نانوایی‌‌اش را بست و به مجلس عروسی رفت. نزدیک مجلس که رسید، از صداهایی که بیرون می‌آمد، دانست که مجلس، آلودهٔ به گناه است. برگشت و به مسجد رفت. می‌دانست که برای نرفتن به آن مجلس، از خویشاوندانش ملامت خواهد شد، اما او رضای خدا را می‌طلبید و به فرمودهٔ امیر مومنان ـ علیه‌السلام ـ در راه رضای خدا، از ملامت ملامتگران باکی نداشت. شاطرحسین اکنون به سرای دیگر رفته است، اما یاد او و خاطره‌های مؤمنانه‌اش دلم را صفا می‌دهد. رضوان الاهی بر او باد. ۱۳ آبان ۱۴۰۳ ۱. سفینة البحار، مادهٔ «ورخ». ۲. امام صادق ـ علیه‌السلام ـ منیة‌المرید. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1