eitaa logo
یک قدم تاشهدا
77 دنبال‌کننده
146 عکس
28 ویدیو
5 فایل
مزارشهدای همدان اولین کانال تخصصی مربوط به شهدای مزارشهدای همدان ارسال زندگینامه خاطره دلنوشته عکس کرامت و....به خادم کانال @JEBHEJAHaDFARHANGI لینک کانال برای دعوت دوستانتان⬇️⬇️⬇️
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام حالتون چطوره بچه های گلم آقاپسرای باغیرت👱 دخترخانمای باحیا خوشحالم دوباره باهاتون حرف میزنم، دلم لک زده بود واسه حرف زدن باهاتون بامراما شماکه ازمایادنکردین هی😔 بگذریم😉 دلم تنگ شده بود واستون اومدم اینجاکه براتون ازخودم بگم البته آدمای بزرگ نبایدازخودشون تعریف کنند😉😁 ولی خب چه کنم😔 مگ شماپیگیرم میشید؟تاخودم نیام! چشاموکه بازکردم دیدم کارازکارگذشته 😔😔 دوستام رفته بودن وخودم تنهامونده بودم اونا اونطرف رود من این طرف ای دادبرمن.... اگرمیرفتم شایداینطورنمیشد شایدباهم برمیگشتیم حوصله نداشتم... نمیتونستم باهیشکی هم کلام شم رفتم یه گوشه خاکریز و... زار زار گریه کردم به حال خودم میسوختم 😔 . توعملیات غواصی بودیم که ... ... ( یک قدم تاشهدا مزارشهدای همدان) @mazareshohadahamedan
توعملیات غواصی بودیم بایدمیزدیم به اروند ... بچه هامنتظر بودن اونطرف رود... توخاک دشمن🥀 بایدمیزدیم به خط آسمون وزمین از زور خمپاره تیر گلوله موشک یکی شده بود ولی بایدمیرفتیم یه ذره که رفتیم جلو نشد...🥀 گلوله بارون بود... جلوترمیرفتم ،بچه ها پرپرمیشدن زخمیو سالم برگشتیم رسیدیم به خط خودی بچه هااونطرف مونده بودن😔 همه جاروشن بود... اونقدرروشن که چیزی دیده نمیشد چشمام که واشد... دیدم که دیگ نمیشه رفت کارازکارگذشته بود... بعدازاون توخیلی ازعملیاتا شرکت کردم ولی غم اون روزهنوزتودلم مونده بود😔😔 فرماندهی تیپ 32انصارالحسین بامن بود بعدازاون فرماندهی گردان غواصی جعفرطیار اینافرماندهی هام بودن قبل ازاین توعملیات کربلای 4معاون دسته بودم توسال های جنگ باعلی آقاچیت سازیان رفیق بودم علی آقا یه نیروی وفاداری به نام علی رضامیرزایی داشت...
تواون عملیات؛ علی چیت سازیان به شهادت رسیدن و علی رضامیرزایی مطلوب؛ازناحیه سروصورت مجروح وازناحیه کلیه وکبددچارپارگی شد، منم به بیمارستان تبریزانتقال داده بودن،بعدبه همدان برگشتم. الگوی من چه توجبهه وچه توزندگی علی چیت سازیان بود وغم ازدست دادنش😔 گاهی اوقات راه نفس کشیدنم رومیبست. حدودای سال68تصمیم گرفتم ازدواج کنم روزموعدعقد جواب آزمایش آماده نشده بود و؛ محضردارهم بدون جواب آزمایش عقدمان نکرد و من مجبورشدم عروس روتوروزعقدش تنهابزارم و عازم جبهه شدم برای من هم سخت بود😔 ولی خب؛ من بایدوظیفموانجام میدادم واون هم بایدبه این وضع عادت میکرد حدود15روزگذشت ومن برگشتم همدان همسرم این وضع منوپذیرفته بود چون گفته بودم تاجبهه هست منم هستم .... دریکی ازعملیات ها... ....
باشهادت آن دونفر وبابدبینی من دلم آشوب بود اون شب گذشت عملیات سختی بود ولی مثل همه عملیات هاباتوکل برخدا موفقیت آمیزبود خداروح علی (شهیدچیت سازیان) عزیزروشادکنه یادخاطره ای که باهاش داشتم افتادم هی... خوبان رفتندوخاطره هاشون موند یروز از دزفول باآقا سعید(صداقتی) با تویوتا عازم سقز بودیم علی آقاگفت؛ بیاین شرط بندی، خودش راننده بود نزدیکی سقز گفت؛ لال بازی ببینیم کی دیرتر حرف میزنه کسی که زود بحرف آمد باید نهار بخره نزدیکیای سقز؛ یه دژبانی قرارگاه بود خیلی سخت گیر بود ماهم بی خبر از هدف علی آقا گفتیم باشه گفت ؛ وقتی گفتم شروع من چون خسته ام یه نفرازشما بیا رانندگی کنه من خوابم میاد من نشستم پشت فرمان خودش وسط جلو در اونورم آقاسعید نشست منم بیخبروخوشحال گفت شروع بریم من حرکت کردم ده کیلومتر جلوتر دژبان قرارگاه که خیلی قانونی وسخت گیربودن وقتی نزدیک شدیم رنگم شد مثل گچ علی آقا هم مثل همیشه از لای یکی ازچشمای خوشگلش نگاه میکرد. آرام لبخند میزد😉 دژبانه آمد جلو گفت؛ سلام من جواب ندادم گفت؛ برگ تردد دست علی آقا بود گفت برادر کجا میروید من گفتم آه وه وه دلش سوخت فکرکرد لالم دلش سوخت رفت اونور پیش آقا سعید اونم لال بازی درآورد آمد دوباره طرف من گفت برگ تردد کجا میرید داد زد منم مثل لال ها گفتم آه وه وه باز رفت سراغ آقاسعید با لج اسلحه رو مسلح کرد یدفعه هردونفرمان بحرف آمدیم دیگه بدتر لج کرد 😡 فکر کرد مسخره اش کردیم من وآقاسعید فقط فکر علی آقا بودیم ومینداختیم گردن همدیگر. بالاخره علی آقا با فیلم از خواب بیدارشد و بالبخند همیشگیش میگفت حالتان راگرفتم😂 بالاخره من و آقاسعید باختیم ولی هیچ کدام به گردن نگرفتیم ایشان میگفت من دیرتر حرف زدم منم میگفتم من دیرتر بالاخره علی آقا خودش غذا خرید روحش شاد خدایی شوخیاشم الهی بود و باحال ...
🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 بسم الله الرحمن الرحیم سلام 😊 عصر اردیبهشتی تون بخیر 🌹 حال واحوال چطوره؟؟ وقتی به شما بچه های ولایی نگاه میکنم، به خودم میبالم وخوشحالم ازداشتن خواهر، برادرای باحیا وباغیرت خودم بودن درجمع شما افتخاریست که امروز نصیب من شد. بزارید از خودم بگم براتون که آشنابشید بابنده،🌷 وقتی من به دنیا اومدم اوج ظلم طاغوت بود توسال های 41بود که به دنیا اومدم همدانم که از قدیم شهری سیاسی بود، ودراکثر عرصه ها حضور چشمگیری داشت از همون بچگی بابام منو گذاشت مسجدومجالس مذهبی و... خودمم خوشم میومد باوجود اینکه خیلی توزمینه های مختلف استعداد داشتم، ولی به جای تحصیلات عالیه تصمیم گرفتم تواون روزای سخت کمک حال مردم باشم، خلاصه چند سال بعد انقلاب که شد، باچنتااز بچه ها شروع کردیم به حل مشکلات مردم همدان سال 60بود که تصمیم گرفتم عضو سپاه پاسداران بشم، برای دوره آموزشی راهی کرمانشاه شدیم، اونجا باتلاش هایی که داشتم منو مسئوول ارزیابی پادگان شهدای کرمانشاه کردند، بعد مدتی شدم مسئوول واحد ارزشیابی مرکز، چند وقت بعد مسئولیت اداری وسازماندهی تیپ ویژه شهدا به من محول شد... ادامه دارد... 🌹🌹 مزارشهدای همدان (یک قدم تاشهدا) 👇👇👇👇👇👇👇 @mazareshohadahamedan 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 اگر از گناه « #مطهری »، « #رجایی » هست که « #بهشتی » باشی، و اگر« #باهنر » شهادت آشنایی، « #مفتح » درهای بهشت می شوی، و اگر با « #همت »، تقوی پیشه کنی، « #صیاد » دل ها می گردی!!   🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برای دستری راحت وسریع به مطالب کانال #هشتک های زیر را دنبال کنید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 #رفاقت_باشهدا 🌸🌸🌸 #تقی_زاده_های_امروز 🌸🌸🌸 #مستند_شهید 🌸🌸🌸 #کلام_شهید 🌸🌸🌸 #زیارتنامه_ی_شهدا 🌸🌸🌸 #عهدنامه 🌸🌸🌸 #تیکه_هایی_ازکتاب 🌸🌸🌸 #شبکه_ملی_اطلاعات_چیست 🌸🌸🌸 #ادمین_نوشت 🌸🌸🌸 #تلنگر 🌸🌸🌸 🌹🌹🌹 مزارشهدای همدان (یک قدم تاشهدا) 👇👇👇👇👇👇👇 @mazareshohadahamedan
هدایت شده از یک قدم تاشهدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 اگر از گناه « #مطهری »، « #رجایی » هست که « #بهشتی » باشی، و اگر« #باهنر » شهادت آشنایی، « #مفتح » درهای بهشت می شوی، و اگر با « #همت »، تقوی پیشه کنی، « #صیاد » دل ها می گردی!!   🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برای دستری راحت وسریع به مطالب کانال #هشتک های زیر را دنبال کنید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 #رفاقت_باشهدا 🌸🌸🌸 #تقی_زاده_های_امروز 🌸🌸🌸 #مستند_شهید 🌸🌸🌸 #کلام_شهید 🌸🌸🌸 #زیارتنامه_ی_شهدا 🌸🌸🌸 #عهدنامه 🌸🌸🌸 #تیکه_هایی_ازکتاب 🌸🌸🌸 #شبکه_ملی_اطلاعات_چیست 🌸🌸🌸 #ادمین_نوشت 🌸🌸🌸 #تلنگر 🌸🌸🌸 🌹🌹🌹 مزارشهدای همدان (یک قدم تاشهدا) 👇👇👇👇👇👇👇 @mazareshohadahamedan