eitaa logo
مذهــبـیـون
10.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1هزار ویدیو
21 فایل
آقا جان! اگردیدم‌ونشناختم سلامٌ‌علیکم(: #اللّٰهم‌عجل‌لولیک‌الفرج • • _کپی؟! +مشکلی نداره ! ناشناس @Gomnam_newest تبلیغات‌ @tablighat_mazhabiyon
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای حمید شفیعی 🔹صفحه ۱۳۵_۱۳۳ 🦋 ((معجزه)) یک روز با برای انجام کاری رفته بودیم. معمولاً به خاطر شتابی که در کارها بود از استفاده می کردیم. آن روز محمّدحسین پشت فرمان بود. با سرعتی حدود صد و سی یا صد و چهل توی جاده می رفت. یک دفعه وانت آبی رنگی از سمت راست وارد جاده شد و درست مقابل ما توقّف کرد😨. جاده باریک بود و به هیچ شکل نمی شد آن را رد نمود. حسین فوراً ترمز کرد، ولی چون سرعت ماشین زیاد بود، بلافاصله موفّق نشدیم و ماشین هر لحظه به وانت آبی نزدیک تر می شد😰. فکر کردم دیگر کار تمام است و الان به شدّت تصادف می کنیم. به همین دلیل سرم را میان دو دست گرفتم و در حالی که فریاد می زدم: «یا ابوالفضل!...» روی پاهایم خم شدم. چشمانم را بستم و منتظر حادثه شدم😓؛ امّا اتّفاقی نیفتاد😳. ماشین بدون اینکه به چیزی برخورد کند، متوقّف شد. من چند لحظه در همان حالت کردم. امّا دیدم نه!...خبری نیست. آهسته سرم را بلند کردم و نگاهی به مقابل انداختم. در کمال تعجّب دیدم کسی وسط جاده نیست. با خودم فکر کردم حتماً راننده با ماشین فرار کرده است🤔. اطرافم را نگاه کردم، امّا خبری از او نبود. منطقه کفی و صاف بود و اگر کسی به نزدیک یا از ما دور می شد، به راحتی تا چند دقیقه دیده می شد. از محمّدحسین پرسیدم:« پس این راننده و ماشین چه شدند؟!😳» در حالی که نفس عمیقی می کشید، گفت:«او باید می رفت.» متوجه حرفش نشدم. خواستم دوباره سؤال کنم که دیدم از ماشین پیاده شد، کنار جاده دو به جا آورد.✨ وقتی دوباره سوار ماشین شد،گفتم: «باید بگویی که او کجا رفت؟!» گفت:«خب رفت دیگر😊» گفتم:«آخر کجا رفت که ما ندیدیم؟!🤔توی جاده و دشت به این صافی حداقل نیم ساعت طول می کشد تا یک نفر از دید خارج شود. آن وقت چطور او در عرض چند ثانیه غیبش زد؟!😯» کمی اخم هایش را درهم کشید و گفت: «یک جمله می گویم و دیگر سؤال نکن😠.» گفتم: «باشد، قبول✋» گفت: «ببین!... توی شامل حال همه می شود، این هم یکی از همین معجزات بود که این بار شامل حال ما شد.» خواستم دوباره سؤال کنم که وسط حرفم پرید:«قرار شد دیگر چیزی نپرسی🤫.» نمی توانستم سؤال کنم، یعنی او دیگر حرفی نمی زد؛ امّا مسئله همچنان برای من لاینحل ماند و اصلاً نفهمیدم آن اتّفاق چه بود و آن ماشین چطور آمد و چطور رفت؟!🤷‍♂ 💠فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♻️ گویی فیلم می‌خواهد ذهن مخاطب را به‌سوی این‌که سوپرمن « » سوق دهد. اما در این بین ویژگی‌های مسیحایی ِسوپرمن برای مخاطبانش به‌نظر  می‌رسد که صد البته چون اکثریت مخاطبان فیلم دنیا هستند، امری است طبیعی . 🤔 بیایید دلایل این ادعا را با هم بررسی کنیم ؛ 🤔 1⃣⭕️ صحنه‌ی شدنِ سوپرمن در دریا را به خاطر بیاورید (درابتدای فیلم) ! به‌نظر شما حالت کلارک ، اتفاقی است؟! 2⃣⭕️ از این صحنه که بگذریم حتماً « لوییز لِین » (خبرنگار زن) در سفینه‌ی فضایی ، نظر شما را جلب کرده است . چه کسی جلوی داخلی لوییز را گرفت و همچون مسیح با  او را شفا داد؟! 👈 ✅⭕️🌟⏏متن۳⏏🌟⭕️✅ ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- @Mazhabi_yon
⛔️ اما که فیلم و‌ انیمیشنِ علاءالدین را تبدیل به یک اثر  و البته می‌کند ،  است 🔵 که به  ادعای خودِ فیلم ، موجود در است! مگر نباید   و موجودِ جهان هستی باشد؟ پس خدا در “علاءالدین” کجاست ⁉️ 🤐 اینجاست که فیلم اختیار کرده و به‌جای برجسته کردن به‌طور مستمر نام را تکرار می‌کند ‼️ 🤔 بیایید از خود بپرسیم جینی  که همیشه  و همه‌جا علاءالدین است؟ موجودی  که با  قدرت می‌گیرد و به  انواع و اقسامِ و درمی‌آید و عمری نزدیک به دارد و البته نام او هم “ ” است که در انگلیسی Jinn به‌معنای “ ” ترجمه می‌شود. 😱 با این تفاسیر ما در فیلم با موجودی روبه‌رو هستیم که تمامِ ویژگی‌های یک  را دارد و  در عینِ حال و همراهِ علاءالدین - – هم هست و همچون حضرت « » به علاءالدین می‌دهد ، برای او می‌آورد و گاهی هم او را می‌کند و به پیش می‌برد !!! 🤭 ⚠️ این موجوداتِ آبی‌رنگ، خود را در دلِ  جای داده‌اند و مشخصاً  هدفی که پشت این مسئله است، ایجادِ و دوستی بین و  است !!! 😳 😈█🔺██متن۶██🔺█😈 ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- @Mazhabi_yon