🎥 #تیزر
✅ آیا "امام صادقی ها" مسبب وضع موجود هستند؟!
👥مناظره داغ دکتر پازوکی و دکتر بهستانی!
🔹 پازوکی:
دانشگاه امام صادق یک دانشگاه خانوادگی است./ امام صادقی ها به شدت قبیله گرا هستند./ شما کسانی را وزیر گذاشتید که یک روز کارشناس، مدیر کل یا معاون نبوده اند./ امام صادقی ها نمیتوانند فردا فرار کنند و باید مسئولیت بپذیرند چون قدرت دست اینهاست.
🔸 بهستانی:
تفکر امام صادق وجود خارجی ندارد، چرا که اساسا یکپارچه نیست./ تیم سازی وجود دارد که آن هم مختص امام صادقی ها نیست./مسئول ناکارآمدی های دولت؛ امام صادقی ها و غیر امام صادقی هایی است که در دولت پست دارند و ربطی به دانشگاه امام صادق ندارد./ دانشگاه امام صادق قرار نبوده است؛ مدیر دولتی تربیت کند.
📆 ۷ خرداد ماه ۱۴۰۲
🔹فیلم کامل این مناظره را میتوانید درکانال آپارات حرف نو تماشا کنید.
⏯ https://aparat.com/v/PTAl5
#امام_صادقی_ها
✅🆔 t.me/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
خواب تعبیر نشده پریگوژین
مجید بهستانی
پایانش عجیب بود و آغازش عجیبتر! هر چند بعضی اخبار و تحلیلگران از کودتای یوگنی پریگوژین علیه ولادیمیر پوتین خبر دادند، ولی این اتفاقات خواب مانند ۴۸ ساعته شبیه کودتا نبودند؛ شاید همان شورش مسلحانه یا خیانت جنگی!
هر چیزی باشد اقدام به آن از سوی یک شخص عادی با آی کیوی کمتر از متوسط قابل تصور است، و اینکه آیا هیچ فرمانده نظامی یا مشاور عاقلی کنار دست او نبود که از آتش بازی ابلهانه جلوگیری کند؟
در صورتی ما این اقدام کودکانه رییس گروهک واگنر را ابلهانه می خوانیم که به همین اخبار گزارش شده محدود اکتفا کنیم. بعدها لایههای پنهان این شورش برملا خواهد شد و احتمالا درجه حماقت آن را خواهد کاست.
اگر نق و نوقهای چند وقت اخیر پریگوژین علیه کارآمدی ارتش روسیه را درنظر بگیریم، چه شد که آشپز عادی شهر مسکو که با پیوند با پوتین در عرض یک دهه و پس از آن به یکی از الیگارشهای ذی نفوذ روسیه و حلقه یاران نزدیک پوتین قد علم کند، به ناگاه در اوج اخبار مثبت به نفع جناح روسی، نوک تیز اسلحه را به سمت رفیق قدیمی خویش برگرداند در حالیکه ظاهراً فقط با وزیر دفاع و فرمانده ارتش مشکل داشت؟! در واقع او می خواست شکاف نظامی امنیتی احتمالی در ساختار قدرت مسکو را فعال سازد که «نشد».
دعوا فراتر از اختلاف نظر در طرحریزی عملیاتی است و او بهتر میدانست با چند هزار نظامی با تجهیزات ضعیفتر نمیتواند در برابر ارتش چند صدهزار نفری روسی بعلاوه دستگاه بزرگ اف اس بی موفقیتی نخواهد داشت. راز قمار بزرگ چیست؟ آیا سرویسهای اطلاعاتی امنیتی ناتو روی او سوار شده و خوابهای رنگین طراحی کرده بودند؟ کدام قطعه پازل پیدا نشد تا شورش به موفقیت برسد؟
https://eitaa.com/mbehestani
هدایت شده از 🔊 حرفِ نو 🎥
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تیزر
✅نسبت الهیات، علم و تمدن
👥 گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض
🔹 فیاض:
سکولاریسم هم به الهیات نیاز دارد/ ویکو متاثر از الهیات ابن خلدون تاریخ جدید اروپا را نوشت/ تفسیر اومانیستی از انسان در جهان اسلام با ابن عربی شروع شد/ پس از الهیات، ابتدا حوزه هنر متحول می شود و بعد سایر شاخه های دانش/ شیطان پرستی هم نوعی دینداری دارد/ امام خمینی از انقلاب کلامی شروع کرد، به انقلاب فقهی رسید و سپس انقلاب سیاسی./ امام در قم تنها بود [و حتی] مطهری متأثر از علامه مخالف انقلاب بود.
📆 ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۲
🔹فیلم کامل این گفتگو را میتوانید در کانال آپارات حرف نو تماشا کنید.
⏯ https://aparat.com/v/6fdjJ
#الهیات
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 t.me/new_harf
هدایت شده از 🔊 حرفِ نو 🎥
صوت.mp3
41.44M
#گفتگو
🔈 مجموعه پادکست های حرف نو 🔈
✅ نسبت الهیات، علم و تمدن
👥 گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض
🔹 فیاض:
سکولاریسم هم به الهیات نیاز دارد/ ویکو متاثر از الهیات ابن خلدون تاریج جدید اروپا را نوشت/ تفسیر اومانیستی از انسان در جهان اسلام با ابن عربی شروع شد/ پس از الهیات، ابتدا حوزه هنر متحول می شود و بعد سایر شاخه های دانش/ شیطان پرستی هم نوعی دینداری دارد/ امام خمینی از انقلاب کلامی شروع کرد، به انقلاب فقهی رسید و سپس انقلاب سیاسی./ امام در قم تنها بود [و حتی] مطهری متأثر از علامه مخالف انقلاب بود.
📆 ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۲
🔹فیلم کامل این گفتگو را میتوانید در کانال آپارات حرف نو تماشا کنید.
⏯ https://aparat.com/v/6fdjJ
#الهیات
✅🆔 t.me/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
درباره شهاب المجتهدین عجول زاده
مجید بهستانی
نقد کردن کار خوبی است و هشیاری و دقت نقدکننده و نقدشونده را بالا میبرد. ولی نمیدانم چرا بعضی افراد مثل شهاب آقازاده آیتالله حائری شیرازی با قضاوتهای عجولانه و تحلیلهای سطحی جامعه و نخبگان را از این خیر عظیم محروم میدارند؟ حال چرا اصرار دارند خطاب اصلی قلم شان رهبر انقلاب باشند که وقت باارزشی دارد؟ به یک نمونه از نوشتجات اخیر نگاه کنید. نوشته: «دقیقا یکسال پیش در یک تیر ۱۴۰۱ وقتی پوتین پس از حمله به اوکراین با رهبر ایران دیدار کرد ...» و رهبری طی سخنانی از جنگ پیشدستانه روسیه علیه اوکراین حمایت، آن را علیه ناتو و ناشی از تحرکات آمریکا خواند. حالا بماند که رهبر انقلاب اصل تجاوز و کشتار مردم را مردود دانستند و ایران برای اتمام جنگ تلاشهایی داشته است. ولی گویا مدعی اجتهاد یک فرض مهم دارد که اگر «فضای بین المللی این تجاوز را محکوم مینمود»، رهبری نباید تایید میکرد. و اینکه گفتن این جنگ مقدمه تحول در ساختار قدرت جهانی است توجیهی برای یک تصمیم غلط بود. چرا؟ چون یکسال گذشته و ساختار نظم بینالملی تغییری نکرده!
حالا نتیجه این حمایت چه ضرری داشت؟ مینویسد: اولا تابستان گذشته اروپا و آمریکا همه شروط ایران را پذیرفته بودند و فقط مانده بود ایران بله بگوید. که نگفت! همان احتمال زمستان سخت! باید گاز ایران جایگزین گاز روسیه برای اروپا میشد که نشد! حتی غربیها گفتن خون مهسا به پدرش مربوطه، و حداکثر به ملت شریف ایران! آقای خامنهای!تو رو خدا برجام رو احیا کن! آقای خامنهای! تو رو خدا گاز بده!
اما خداوند زمستان را برای اروپاییان بهار کرد، و تیر مسکو و تهران به سنگ خورد! روسیاهی ماند برای زغالی!
نخندید! مدعی اجتهاد چیز دیگری هم دارد: «جنگ آغاز شد اما پیچ تاریخی آن به عکس پیش بینی رهبری به چپ نپیچید بلکه به راست پیچید.
امروز که روسیه گرفتار جنگ داخلی شده و گروه شبه نظامی روسی مهم واگنر، کودتا نموده و رسما در حال خلع نمودن پوتین از قدرت است...» ترمز!
طلبه ای که با عجله خود را مجتهد بخواند، بعید نیست رطب و یابس ببافد، مقدمات غلط، نتایج اباطیل!
آقای مدعی اجتهاد! از کجا درآوردی تابستان قبل آمریکا از همه شروط خود دست شست و به همه شروط ایران تن داد؟ کدام کشور بغیر از آمریکا پاییز گذشته به درخواست ایران برای ازسرگیری مذاکرات جواب رد داد و گفت منتظر تحولات خیابانی داخلی ایران میمانند؟ چرا از ابتدای مذاکرات احیا، چه دولت روحانی چه دولت رئیسی آمریکایی ها تصریح کردند نمیتوانند تضمین بدهند که ایران از منافع اقتصادی برجام بهرهبرداری کند؟ از نظر آقای احتمالا مجتهد تابعیت از خوشایند کشورهای ناتو تامین کننده منافع ملی است ولی غیر از آن نه؟! حتما اینم تقیه است!
حالا اینا هیچ! روسیه گرفتار جنگ داخلی شده ؟! کودتا شده ؟! موقعیت پوتین متزلزل شده؟! بجای نقد و بررسی، لازم است شهاب را در این روزهای گرم سال، به مصرف عرقیجات خنک دعوت کنیم: بهتر نبود برای نقد تصمیم رهبری، به خودت ۲۴ ساعت دیگه مهلت میدادی شورش واگنر آرام میشد، و بعد اجتهاد میکردی؟! این همه عجله برای چی؟
https://eitaa.com/mbehestani
چرا شوروی و بریتانیا به رضاخان راضی شدند؟
مجید بهستانی
روح الله رمضانی در کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» اگر چه در نقد دوران پیشاپهلوی قلم صریحی دارد ولی با کودتای رضاخانی قلمش گرفتار تعارف و تردید میشود. از باب نمونه، او چنین می آورد که هر دو دولت بریتانیا و شوروی برای تأمین منافع خود نیازمند یک دولت مرکزی قوی در ایران بودند که دولت کودتائی این اطمینان خاطر را به آنها داد که این همان دولتی است که آنها سالها منتظر ظهورش بودند. به عبارت دیگر، تحقیق او کنکاش نمی کند که چطور دو ابرقدرت وقت که تا همین اواخر، و از جمله در توافق 1919، تلاش داشتند ایران را تحت الحمایه و تحت تقسیم ببرند، به ناگاه مشترکا موافق خروج قوای نظامی از ایران، و تضعیف متحدان قدیمی خویش شدند؛ مانند شیخ خزعل و جریان پلیس جنوب برای انگلستان، یا صرف نظر از نفت شمال برای شوروی؟ این در حالی است که همچنان سلطنت قاجاریه و احمدشاه روی کار بودند، و صرفاً رضاخان به عنوان وزیر دفاع و بعد نخست وزیر جدید روی کار آمده است. چرا هیچکدام از نخست وزیران سابق مانند قوام السطنه، مستوفی الممالک، یا مشیرالدوله نتوانستند توأمان منافع دو قدرت را تأمین کنند؟ خصوصا آنکه دولتهای پساکودتا با اتخاذ سیاست «قدرت سوم» با ادعای استقلال بیشتر از قدرتهای روسی و انگلیسی، به سمت ایالات متحده گرایش یافته بودند. آیا می توان پذیرفت که این دو کشور در حالی که در صحنه بین المللی با آمریکا درگیری داشتند، به حضور سیاسی-اقتصادی آنها در خاک ایران رضایت داده بودند؟ در حالی که با امتیاز انحصاری نفت شمال برای روسها مخالفت شد، همین امتیاز به مدت پنج سال به یک شرکت آمریکائی استاندارد نیوجرسی واگذار گردید. هر چند روسها و انگلیسیها نسبت به این امتیاز نفتی به آمریکا اعتراض کردند، ولی دولت ایران با یک دعوی حقوقی اعتراضات را نادیده گرفت (ص 247). آیا پیش از این چنین امری سابقه داشته است ؟ حتی زمانی که دکتر میلسپو سکان امور مالی ایران را بر عهده گرفت، این دو کشور یا استقبال می کنند یا مخالفت جدی نمی کنند، تا دست او برای اصلاحات اقتصادی باز باشد. رمضانی این را نیز مدیون فضای بین الملل و سیاست حمایتگرانه از دولت مرکزی قوی برمی شمارد (ص 251). در واقع روشن نیست که چرا دولتهای پساکودتا توانسته بودند منافع ملی هر دو قدرت خارجی را تأمین کنند به نحوی که از بسیاری از منافع دیگر خویش چشم بپوشند، که پیش از آن، به بهانه آن موارد، بارها در امور داخلی دخالت کردند؟ در این باره، توجیه نویسنده جالب توجه است. به نظر او، حمایت شوروی از دولت کودتا ماهیت ایدئولوژیک داشت. در شوروی چنین تلقی شد که نیروهای سیاسی که کودتا را رهبری کردند به لحاظ فکری جزء جنبش رهائی ملی ضدامپریالیستی به حساب می آمدند که با ایدههای مارکسیستی کمونیستی همسوئی داشت (ص 281). ولی بیشتر از این توضیحی وجود ندارد که چرا با وجود فعالیتهای ضدکمونیستی رضاخان، آنها همچنان به این دولت امیدوار بودند؟
در رابطه با انگلستان؛ تعدادی از دول خارجی که مهمترین آنها فرانسه و روسیه بودند در دوره قاجار دارای امتیاز کاپیتولاسیون بودند که هر کدام به نحوی این امتیاز را از دست دادند. در این میان تنها انگلستان بود که همچنان با روی کار آمدن رضاخان از این امتیاز بزرگ بهره برداری میکرد. نویسنده می گوید دلیل اصلی اخذ این امتیاز از ایرانیان در دوران پیشین فقدان نظام قضائی نوشته شده، و نیز مذهبی و عقب ماندگی آن بوده است. رضاخان با تدوین قانون مدنی با کمک مجلس شورا عملاً این بهانه را از انگلستان گرفت و آنها حتی قبل از آنکه تمام قوانین مدنی تدوین و نهائی شود با درخواست ایران مبنی بر لغو این امتیاز موافقت کردند (صص 290-291). در این جا نیز این قضیه مهم قضائی-سیاسی از قلم نویسنده به سهولت عبور می شود. جالبتر اینکه در جای دیگر اعتراف میکند در قضایای حساس و حیاتی مثل پرونده نفت یا حاکمیت بحرین زور رضاخان نمیرسید و به نحوی تمکین میکرد (صص 302-305).
با مشاهده همه جوانب، آیا نیاز به یک دولت مرکزی قوی میتواند پاسخ خوبی به سئوال اصلی مان باشد؟
https://eitaa.com/mbehestani
مجلسینی که باید کم شور باشند
مجید بهستانی
نزدیک به شش ماه دیگر، در اسفند 1402 انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری برگزار خواهد شد. در ادوار اخیر انتخابات نگرانی از مشارکت مردم پای صندوقهای رأی محل دغدغه تعدادی از سیاستمداران و نویسندگان شده است. آمار لب مرزی انتخابات ریاست جمهوری 1400 که به اندازه کافی زمینه های تحریک عواطف و عقول عمومی برای مشارکت حداکثری در سرنوشت سیاسی خویش و مملکت در خود داشت، این سناریو را تقویت کرده است که دوران جدیدی از تعامل ملت و دولت در ایران آغاز شده است و اینکه نظام سیاسی متوجه این تغییرات و تحولات شده است؟ اغتشاشات خیابانی 1401 که به نسبت کماً و کیفاً از اقران خود متفاوت و شدیدتر بود بر دامنه این نگرانی افزوده است. نظرسنجیهای منابع مختلف نیز خبر از انگیزه پایین مردم جهت مشارکت می دهند.
در این میان دو مؤلفه مهم در افزایش مشارکت صندوقی نقش خواهد داشت. نخست کنش اصلاح طلبان است. بهرحال درصد قابل توجهی از مردم نظرات خود شان را در این جبهه سیاسی پیدا می کنند و احساس طرد عملی این جبهه، ولو با حضور چندتا نامزد قلابی از آنها، نمی تواند این جمعیت قابل توجه را به پای صندوقها بیاورد. بدتر اینکه، بخش مهمی از هواداران جریان اصلاحات دچار یأس شده و امید به اصلاحات ولو با پیروزی حداکثری با واقعی ترین نامزدها را هم ندارند. این مهم حتی در میان خود فعالان سیاسی چپ وجود دارد که مطمئن نیستند پس از فردای پیروزی می توانند به سمت شعارهای خود حرکت کنند یا خیر؟
مؤلفه مهم دیگر، رفتار نهاد شورای نگهبان است. رفتار ثابت آنها تاکنون حذف حداکثری نامزدهای «هزینه زا» و مشکل دار از چپ و راست بوده است. در این غربالگری در هر دوره بسیاری از چهره ها حذف شده اند. اگر نظام خواهان افزایش مشارکت عمومی است ناچار باید با سخت گیری کمتری کارنامه نامزدها را ارزیابی کند. ولی افزایش مشارکت تنها دغدغه این نهاد و مشاوران آنها نیست. سالهای پیش رو، آبستن حوادث مهمی می تواند باشد که لازم است هم مجلس یکدست تر و همسوتر روی کار باشد، هم خبرگان رهبری. شاید ساختار سیاسی نیازمند بازسازی شود. در سالهای دورتر، شورای نگهبان به درستی سخت می گرفت به جهت وزانت مأموریت این مجلس، مجتهدان جوان، عرفاً کمتر از 40 ساله، را رد صلاحیت میکرد. دور قبل که با کمبود متقاضیان روبرو شدند، به مجتهدان متجزی جوان اذن ورود دادند و شدند.
با این مقدمات، محدود چهره های اصلاح طلب و غیراصولگرا، آن تعداد که از فیلترها رد بشوند، نمی توانند تنور انتخابات را گرم کنند، و مقامات بالادستی هم اصراری بر این گرمای مشکوک و مضرّ ندارند. در نتیجه، میزان مشارکت عمومی در اسفند ماه تقریبا همانی است که الان نظرسنجی ها می گویند. مگر آنکه دولت شق القمری کند و شوکی وارد سازد.
https://eitaa.com/mbehestani
قضیه «ناجور» استاد حدادیان
مجید بهستانی
اصلا به شرایط سیاسی کشور و بعضی فعالان سیاسی بیمار کاری ندارم که فقط نق می زنند و سیاه نمایی میکنند. پزشک ایرانی مقیم لندن و رییس امپریال کالج لندن میگفت رفتم کنسولگری ایران برای ثبت رسمی طلاق و آمدم بیرون که با جماعت سلطنت طلبی مواجه شدم که چون از اداره ایرانی خارج شده بودم فحشی نبود که نثارم نکردن، و اگر پلیس انگلیس نبود حتما مشت و مالش هم میدادن، همان جماعتی که جناب بهنود اخیرا در گفتگویی شخصی براحتی از سطح شعورشان چیزی گفت.
آن بماند! ولی بعضی داخلیها کارهایی میکنند که سطح شعورشان با آن ور مرزیها رقابت میکند!
با اتفاقاتی که بر نهاد محترم دانشگاه در این دههها، چه قبل چه بعد انقلاب، گذشته است فعلا کاری ندارم، ولی بطور کلی و سربسته عرض کنم که حداقل یک جا را واژگونه و آشفته نکنید. مسمی را از محتوا تهی نکنید.
اینکه فلانی برای تدریس واحدی خاص مدرک مرتبط دارد یا خیر، بنظرم اصیل نیست. یادمان نرود بزرگان حوزه علوم انسانی که گروههای آموزشی دانشگاه تهران را راه انداختند لزوما مدرک دانشگاهی نداشتن ولی دانشگاه به آنها مدیون است: جلال همایی، سید کاظم عصار، محمدتقی بهار، رضازاده شفق، و ... . این فقط مربوط به آن دورانها نیست و گروههای آموزشی دیگر نیز تا همین اواخر از بعضی بزرگان دعوت به عمل میآوردند.
اما آن چه آن بزرگان را از مدرک تحصیلی مرتبط معاف میکرد سابقه نیکنام و رزومه مرتبط بود در هر جهتی.
اگر کسی در حوزه خبریت باشد قبل از دعوت به کرسی درس، سیطره علمی خود را باید نشان بدهد. صرف اطلاع و دانش او را به این مرتبه نمی رساند. کسان فراوانی هستند که به تاریخ، ادبیات و منطق علاقه داشته و مطالعات خوبی کرده اند. آیا همین برای اعطای کرسی تدریس کفایت میکند؟
می خواهم بگویم به صرف شهرت کسی به مداحی نمیتوان او را از تدریس محروم کرد اگر در حوزه مشخصی خبره باشد. مثال معروف آن جناب دکتر مطیعی که علی رغم شهرت به مداحی، سالها تحصیل کرده و قبل از عضویت در کسوت هیات علمی، رزومه مرتبط داشته است.
https://eitaa.com/mbehestani
MajidBehestani مجید بهستانی
قضیه «ناجور» استاد حدادیان مجید بهستانی اصلا به شرایط سیاسی کشور و بعضی فعالان سیاسی بیمار کاری ندا
در رابطه با این یادداشت، بازخوردهای مختلفی به بنده رسید. برخی متوجه مراد قلم شده و برخی مفهوم عکس از آن گرفتند. برای رفع سوء تفاهمات، خلاصه و صریح عرض میکنم: دانشگاه ها علاوه بر اساتید رسمی گروه آموزشی، از نخبگان یا خبرگان دیگر هم استفاده میبرند. بعضی از این اساتید مدعو، لزوما مدرک دانشگاهی مرتبط یا عالی ندارند ولی چنان در حیطه خاص اصطلاحا «استاد» و صاحبنظر هستند که بعضاً حضور آنها سبب گرمای علمی گروه آموزشی و دانشگاه میشود. در زمانه خودمان استاد شفیعی کدکنی برای گروه ادبیات دانشگاه تهران چنین نقشی داشتند. ضمنا بعضی از مراکز علمی عمدا و از روی آگاهی باید بطور ویژه پاس داشته شوند از جمله دانشگاه تهران یا امام صادق ع، یا شهید بهشتی یا شریف، و مانند آنها.
درخواست تدریس از جناب حدادیان یا کسانی مانند او که نه از مدرک مرتبط، نه از شهرت علمی روشنی نزد ادیبان برخوردارند، خصوصا برای دانشگاه تهران اشتباه و خطای محض است.
https://eitaa.com/mbehestani
هدایت شده از 🔊 حرفِ نو 🎥
#پوستر
✅چرا جنگ؛ هشت ساله شد؟!
👥پخش زنده مناظره سردار فتح اله جعفری و محمد جواد مظفر!
🔹سردار جعفری
اولین فرمانده تیپ زرهی سپاه؛ رئیس پیشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و مدرس دانشگاه
🔸محمد جواد مظفر
مدیر کل اسبق مطبوعات و رسانه های خارجی دولت؛ نویسنده و موسس انتشارات کویر
📆 پنجشنبه ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۵ الی ۱۷
◀️لینک پخش زنده در آپارات
https://www.aparat.com/new_harf/live
#حرف_نو
#جنگ_هشت_ساله
#ادامه_جنگ
✅🆔 t.me/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
چگونه انسان غیرانسانی میشود؟
مجید بهستانی
این یک نقد ادبی متعارف نیست، تلاشی است برای بازخوانی دغدغه نویسنده سوسیالیست آمریکائی سفیدپوست که به دلیل نگاه های عمیق انسانی اش به انسان قلم خود را برای مردمشناسی نقادانه شرایط وقت آمریکا در نیمه اول قرن بیستم، و احتمالا انسانی تر کردن آن، صرف کرده است: ارسکین کالدول. او در رمان «دردسر در ژوئیه»، با قلمی زیبا برآیند چند روند یا باورهای اجتماعی برای شکل دادن به یک وضعیت غم انگیز و ضدانسانی را ترسیم می کند. رمان بسیار خوبی است و نویسنده با هنرمندی با قلمی روان و ساده، با پیرنگهای متناسب غیرملال آور، به سراغ بیان پیچیدگی های یک جامعه رفته است. البته در برگردان فارسی، با آنکه این زیبائی حفظ شده است، در مواردی سهو در ترجمه مشاهده میشود.
آن روزها، و قبل از جنبش سیاهان، سیاه پوست یعنی مجرم بالذات، یعنی مزاحم، یعنی کمتر از حیوان بودن. خواننده با کمک کالدول به ایالت جورجیا می رود، شهرستانی کوچک از آن. رمان از همان ابتدا با دردسر شروع می شود و به تدریج و در هر فصل یکی از روندها، ویژگی ها یا باورهای جامعه وقت آمریکائی به نمایش گذاشته می شود. سانی کلارک نوجوان سربه زیر و پرکار سیاه پوستی است که ناخواسته به دلیل آتش شهوت دخترکی سفیدپوست، در ورطه خطرناکی گرفتار می شود که گزینه ای جز فرار از مرگ ندارد. حالا این گزینه اجباری از کدام روندها و ویژگی ها و باورها سربرآورده است؟ در مقابل این قربانی، سه طرف وجود دارند که کناکنشهای میان آنها سرنوشت قصه را شکل می دهند: جامعه سفیدپوست، قشر روحانی مسیحی، دولتمردان. دو زمینه اجتماعی و سیاسی در اینجا دخیل هستند: فرهنگ عمومی آمریکا که ضد سیاهان است، و دیگری فرهنگ سیاسی مدرن مبتنی بر انتخابات و دموکراسی. قصه تجاوز به دختر سفیدپوست از سوی نوجوان سیاه از اساس باطل است ولی خانم روحانی که دارای افکار نژادپرستانه است چنین قصه ای را سرهم بندی می کند. او از افزایش جمعیت سیاهان و قدرت گرفتن احتمالی آنها در آینده بیم دارد و خواهان اخراج آنها به قاره آفریقا است. او می داند بدنه قوی سفیدپوستان حامی ایده اوست زیرا در کل نگرش منفی به آنها وجود دارد. دخترک هوسباز است و می خواهد با مردان مختلف باشد. مردان سفیدپوست از هر قشری به او نگاه هرزه دارند و کسی آن را شماتت نمی کند؛ بدتر از داستانی که برای نوجوان سیاه ساخته اند. اخلاق اجتماعی این را مجاز و آن را شدیدا قبیح می داند.
در این قصه نماد دولت مدرن رئیس کلانتری و دادستان اند. دولت مدرن برای کنترل و هدایت نیروها و شکافهای اجتماعی برای سعادت جامعه شکل گرفته اند: مهندسی نیروهای اجتماعی. اما در این قصه، تمام هم و غم آنها حفظ صندلی های قدرت است. آنها به اردوگاه دموکراتها تعلق دارند و نگران هستند که عدم همراهی با خواست عمومی (اعدام کردن سیاه پوست) به شکست انتخاباتی که به زودی برگزار خواهد شد، برساند. کلانتر برای فرار از موقعیت، ترجیح می دهد از محل کار دور باشد تا در دسترس نباشد. دادستان می داند او مستحق اعدام نیست، ولی نباید به گونه اوضاع پیش برود که موقعیت انتخاباتی آسیب ببیند. دولت آنقدر با سیاست رفتار می کند که سرنوشت نوجوان بیچاره در دستان پرقدرت جامعه بی رحم افتاده است. در اینجاها، دودستگی های درون سفیدپوستان هم خودنمائی می کند که برای خود حق و حقوقی برای شکار سیاه پوست می سازند و براساس آن به درگیریهای خونین با یکدیگر مشغول می شوند. تک و توک سفیدپوستان منصفی هم پیدا می شوند که این ماجرا را صحیح و اخلاقی نمی دانند ولی اسیر امواج جامعه اند؛ خودشان طرد یا کشته خواهند شد.
این رمان هم ارزش ادبی دارد و هم ارزش مردمشناسی و جامعه شناسی آمریکائیهای سفید پوست.
https://eitaa.com/mbehestani