☑️تصویری از هلال ماه شوال که در تبریز توسط عکاس خبرگزاری مهر ثبت شد.
@me_hosen
☑️بزرگترین کانال خبری استان قم👇
http://eitaa.com/joinchat/1031798786C1a8f8517c9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورود قدرتمندانه و عزتمندانه نفتکش ایران به آبهای ونزوئلا، با غرش و حمله این موشکها به عین الاسدحاصل شد نه با مذاکره و لبخند...
#شهید_سلیمانی
@me_hosen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای من! چه بی خبر قدم زدم کنار تو
رفیق من! چه دیر آمدم سرِ قرار تو
قرار من! قرار لحظه های بی قرار من!
خدای من! یگانه ی همیشه در کنار من!
تو را میان گریه و میان خنده دیده ام
تو را میان هجرت و پَر پرنده دیده ام
تویی، تو رازِ آخرین تبسّم شهیدها
تو در سرود بادها، تو در جنون بیدها
#شهید_قدس
#شهید_سلیمانی
@me_hosen
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.
إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
می توان گفت ارسال نفت به کشور ونزوئلا اهمیتی به مراتب بیشتر از حتی ارسال ماهواره به فضا دارد. اگرچه اهمیت ارسال نفت با شرایطی چون تحریم جهانی علیه ایران، ترس بسیاری از کشورها از همکاری با ایران ، ارسال نفت توسط خود کشتی ایرانی، بدون اسکورت ومخافظ، در آبهای بسیار دور از سرزمین، در کنار آب های آمریکا.گذشتن از کنار دهها ناو جنگی کشورهای متخاصم از جمله آمریکا، با سیاست های ناگهانی و احمقانه ترامپ و... نشانگر اعتماد واتکا به نفس فوقالعاده ایران و گزارهای بیشتری است اما قطعا این امر ثمره شجاعت، ایستادگی، استقلال در نظر واقدام ونیز دو نکته اساسی است
اول ثمره خون سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ودوم نصرت ویاری خدا که
لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره
است.
#شهید_سلیمانی
#استقلال
#افول_امریکا
@me_hosen
#دعوت_نامه
💥شما هم دعوتید ...
سلام دوست عزیز
شما دعوتید به "پویش ملی مطالعه وصیت نامه امام خمینی(ره)"
🔆قصد داریم به مناسب سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی برای یک بار هم که شده وصیت نامه یکی از مهم ترین رهبران سیاسی-مذهبی جهان را مطالعه کنیم و بخش هایی از آن را در شبکه های اجتماعی با هشتگ #امام_را_بشناسیم به اشتراک بگذاریم.
✅ما را در این پویش همراهی کنید.
🌐لطفا جهت آشنایی با پویش و دریافت محتوای "وصیت نامه امام خمینی(ره)" به کانال زیر مراجعه فرمایید:
@rouhe_khoda
📱صفحه اینستاگرام پویش:
Instagram.com/rouhe_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️نماهنگ آرزوی اول با موضوع بازگشایی درب های مسجد مقدس جمکران.
اللهم عجل لولیک الفرج
@me_hosen
🔵لذتِ وصل نداند مگر آن سوخته اى
كه پس از دورىِ بسيار به يارى برسد
#یا_فاطمة_اشفعي_لي_في_الجنة
@me_hosen
🌺
شهید سید سجاد خلیلی
براى دومین بار به سوريه اعزام مى شود كه در حين عملياتى ويژه در منطقه (120)، در درگیری با داعش در جنوب سوریه در تاریخ 21 فروردین 1395 مفقودالاثر مى شود. همرزمانش از نحوه ى شهادت سيد سجاد اينگونه مى گويند كه دو نفر از همرزمان سيد سجاد زخمى شده بودند و سيد سجاد براى نجات آنها ميرود كه از ناحيه پهلو دچار جراحت شديد مى شود و به دست داعش هاى ملعون اسير مى شود و مفقودالاثر مى شود.
در اعياد مبارك بزرگ قربان تا غدير در سال 97 پيكر شهيد «سيد سجاد خليلى» به همراه پيكر سردار شهيد «سيد جلال حبيب الله پور» پس از گذشت چند سال دورى و چشم انتظارى شناسايى شد و به ميهن اسلامى انتقال داده شد.
@me_hosen
✅ ماموریت ویژه ی یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر *شهید_محسنحججی*
@me_hosen
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
■ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای #داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را #شناسایی کنی?"
● می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها #اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف #مقرداعش.
※※※※
توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!"
● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست #فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"*
گفتم: "بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."🥀
■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر #حزب_الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی #جسمی و هم #روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی #حضرت_زینب علیهاالسلام وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "#پدر و #همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
■ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم.
🌹🌹
بگویم یک پیکر #اربا_اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم: "حاجآقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."
● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!
راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم
#نثار_روح_پاک_شهدا_صلوات
#داستان_شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
ساعت کاری پایگاه شهید محمد بنیادی از روز دوشنبه مورخه 1399/3/5تا اطلاع ثانوی از نیم ساعت قبل از نماز مغرب و عشاء تا ساعت ٢٢:٠٠ میباشد
شورای فرماندهی پایگاه شهید محمد بنیادی
بسمه تعالی
برادرانی که مایلند در برنامه های فرهنگی مسجد امام حسین علیه وپایگاه شهید بنیادی شامل برنامه های نماز، کلاس، قرآن، هيت، مراسمات و.... همکاری و مشارکت داشته باشند به آقایان سید امیر رضا موسوی و نعیمی مراجعه یا با شماره 09190667129تماس حاصل فرمایند
واحد فرهنگی پایگاه شهید محمد بنیادی