eitaa logo
💖کانال مشاوره خانواده نور💖
195 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
590 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل پنجم: جلسه با نوجوانان چگونه با نوجوانان صحبت کنیم تا گوش دهند و چگونه گوش دهیم تا نوجوانان صحبت کنند؟ نویسنده آدل فابر و الین مازلیش 🌱🌱🌱🌱🌱 در این فصل جلسه ای با نوجوانان ترتیب داده می شود و نظرات آنها راجع به سوالات زیر پرسیده می شود: ✨اگر بتوانید توصیه‌ای به والدین بکنید آن چیست؟ - به ما نگویید هرچه دلت می‌خواهد به من بگو و بعد وقتی ما حرف دلمان را می‌زنیم عصبانی شوید و با بد اخلاقی با ما صحبت کنید - چیزهایی شبیه هنوز داری با تلفن صحبت می‌کنی یا دوباره داری می‌خوری به ما نگویید وقتی می‌بینید مشغول انجام آنها هستیم به ما نگویید این کار را نکن و سپس خودتان همان کار را بکنید مثل سیگار کشیدن و .‌‌.‌ - اگر با بدخلقی به خانه می‌آیید مشکلاتتان را بر سر ما خراب نکنید یا برای روز بدتان ما را سرزنش نکنید.- از دوستانمان انتقاد نکنید وقتی شما آنها را نمی‌شناسید. -اگر دوست داریم با دوستانمان باشیم نه با اعضای خانواده در ما احساس گناه به وجود نیاورید. - اگر می‌خواهید بچه‌هایتان حقیقت را به شما بگویند آنها را برای هر موضوع کوچکی تنبیه نکنید. - اگرچه بچه‌های شما دیگر کوچک نیستند و نوجوان شده اند به آنها بگویید عاشقشان هستید و آنها را بغل کنید و ببوسید. ✨اگر بتوانید به دیگر نوجوانان توصیه‌ای کنید به آنها چه می‌گویید؟ - کارهای احمقانه‌ای مثل استعمال مواد مخدر انجام ندهید فقط برای اینکه بچه‌های دیگر شما را دوست داشته باشند. - با همه حتی بچه‌هایی که معروف نیستند دوستانه برخورد کنید و زورگو نباشید. - وقتی بچه‌های دیگر کسی را اذیت می‌کنند به آنها ملحق نشوید.- ارتباطات حقیقی و خوب را رشد دهید سپس وقتی شرایط زندگی سخت می‌شود و کسی در کنارتان نیست کسانی هستند که به شما کمک کنند. ✨آرزو می‌کردی چه چیزی در زندگیتان متفاوت بود؟ ( در خانه در مدرسه یا با دوستان) - ای کاش والدینم متوجه بودند که من دیگر بچه نیستم و اجازه می‌دادند کارهای بیشتری انجام دهم. - ای کاش برنامه‌ام با مطالعه و کلاس‌های موسیقی پر نبود تا می‌توانستم زمان بیشتری با دوستانم باشم. - ای کاش دوستانم ارتباطشان با هم خوب بود و از من نمی‌خواستند از طرف خاصی حمایت کنم. - ای کاش مردم بر اساس ظاهرتان به آنچه می‌پوشید درباره شما قضاوت نمی‌کردند. 🌱🌱🌱 والدین گرامی شما نیز این سوالات را از نوجوانان خود بپرسید و نظرات آنها را راجع به سوالات در قسمت نظرات مطرح کنید. ✨✨✨✨✨✨✨✨ کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
حدود یازده سال پیش خواهرم تازه عروسی کرده بود🌸 یه روزباشوهر وبچه هام رفتیم خونشون بهشون سر بزنیم،شبو خونشون بودیم چون خونه ی ماتو یه شهر دیگه بود ،خلاصه صبح پاشد صبحانه وپذیرایی مفصل،ولی من گشنم نبود نتونستم صبحانه بخورم،بعد یه ساعت چای ومیوه و شیرینی اورد،اون موقع بود که احساس گششنگی کردم،ولی چون شوهرش پیشمون نشسته بود ومن هم باهاش رو دروایسی داشتم،یه میوه کوچولو خوردم،دیگه شوهرم با بچه ها رفتن بیرون ،فک کردم شوهر خواهرم هم رفته بیرون با خواهرم تنهائیم،رفتم روشیرینیها عین شیرینی ندیده ها شروع کردم به خوردن گفتم اخ گشنم بود ها😜،دیدم خواهرم نگام میکنه هی میخنده😂،گفتم چیه خوب گشنمه😜،دیدم شوهرش تواشپزخونه پشت ٱپن وایساده،چون خواست من خجالت نکشم سرشو کرده بود تو کابینت 🙈،فک کنم از خنده داشت کابینتو گازمی گرفت😀😀 ‌ سوتی های خاطره انگیر ‌ ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌ ‌https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۱۹چوب خداصداندارد ‌حسین که انتظارچنین برخوردی راازمریم نداشت بشدت ناراحت شد وبه مریم زنگ زدامامریم به تلفنهاش پاسخ نداد چون حسین ناراحت بودبه،سمت بیمارستان حرکت کرددرداخل بیمارستان ازهرکسی سوال می کردمی گفتندمریم رادیده اندامانمی دانند الان کجاست ،حسین کلافه بودپیامکهای پشت سرهم برای مریم می فرستادامامریم اصلا پاسخ نمی دادبالاخره حسین دست ازجستجوبرداشت وبه،سمت خانه حرکت کرد به محض رسیدن به خانه سوال کردمریم باتلفن خانه تماس نگرفته؟که باپاسخ منفی پدرومادرش مواجه شده ،وناراحت به سمت اتاق خودش رفت وروی صندلی اتاقش نشست وفکرکردکه چرامریم نادیروزاینهمه منتظرخواستگاری بود بکدفعه به اینصورت تغییرکرده ؟؟!!وجواب منفی داده وحتی نگفته اجازه بدید فکرکنم دوسه ساعتی فکرکردبه نتیجه نرسیددرروزهای بعد به مریم تلفن زدمریم پاسخی نمی داد چندباردربیمارستان، مریم رودید اما مریم با برخوردمعمولی وخشک ،جواب سلام حسین رامی داد ومی رفت ویاباهمکارهامشغول کاروصحبت بودپروزه هایی هم که باحسین مشغول کاربودندرومتوقف کردوحتی قسمت پایانی نوشتن کتاب ۵جلدی مشترک باحسین روهم که کمترازیک درصد مانده بودمتوقف کرد حسین ۵جلدی مشترک راتمام کرد واماده چاپ شد ۱۵روزازاین،قضیه می گذشت اماذره ای ازنظرمریم نسبت به حسین تغییرنکرده بود،درمنزل هم،سعی می کرددرپاسخ به،سوالات پدرومادرش مبنی بردلایل جواب رددادن به خواستگاری حسین چرادوباره فکرنمی کند؟وبه نظرمثبت نمی رسد؟ میزان مطاله وتحقیق مریم افزایش پیداکرده بودعلی وشیوابادیدن کمال و بیماری خودشان زجرمی کشیدند اخیراهم که حالاباخواستگاری حسین موافقت کردندچراپاسخ منفی داده.مریم اصلا به پدرومادرش بی احترامی نمی کردودربررسی وضعیت بیماری پدرومادرش دیگه باحسین مشورت نمی کردبابقیه دکتراحرف می زدومشورت می کرداین برای حسین زجرآوربود وتحمل اینکه دیگران باهاش صحبت می کردنداماحسین بامریم،صحبت نتونه بکنه براش زجراوربودحسین ازپدرومادرش خواست دوباره باپدرومادر مریم صحبت کنندکه ببینندداستان چیه وازجلسه خواستگاری نظرمریم چرا برگشت؟ نکنه پای کس دیگری درمیان هست وانهانمی خواهند به مابگویند؟.سهراب ورعنابراساس قرارقبلی به خونه مریم رفتندکلی باهم صحبت کردنداونهاهم گفتندبخداماهم هیچ اطلاعی نداریم،دراین موقع مریم وارداتاق شد بااحترام زیادبا پدرومادرحسین برخوردکرد،ده دقیقه نشست وبعدعذرخواهی کردکه شیفت کاریش هست باید به بیمارستان بره ،وبه سمت بیمارستان حرکت کرد حسین دربیمارستان بود بک لحظه مریم رودید مریم سلام کردو کارهای پزشکی مربوط به بیماران راباهم چک کردندومریم معمولی خداحافظی کردورفت دنبال کارهای بقیه بیماران ، حسین چون شیفت کاریش تمام شد به،سمت خانه حرکت کردبعدازنیم ساعت پدرومادر حسین کل ماجرای رفتن به خانه مریم راگفتند اماچیزی دستگیرشان نشد حسین عصبی شده بودوقتی ۴۵روزگذشت حسین تقاضای تغییربیمارستان راداد وبه بیمارستان دیگری رفت وخیلی غمگین وناراحت بود بعدازچندروزمریم متوجه شد حسین ازاین بیمارستان رفت وکارهای خودش راطبق برنامه انجام می داد حالا مریم هم درزمینه قلب پیشرفت زیادی کرده بود کتابی که مدتهاداشت می نوشت را تمام کردواماده چاپ شد ودریک،شب مصاحبه مریم بامجری شبکه سه،سیما درموردفعالیتهای ایشان دربیمارستان درمعرض دید مردم قرارگرفت و پدرومادرخودش وپدروماد حسین هم دیدند.علی به دخترش گفت امشب مصاحبه ترونشون داد ند. مریم گفت می دونم بابا خودم دیدم ،مادرحسین هم به مریم زنگ زد مریم باسلام علیک گرم جوابشوداد پدرومادرحسین تعجب می کردند اوبامابرخوردخیلی خوبی داره به مامیگه عمووزن عموجان ،اشکال کاردرکجاست؟خیلی فکرکردندمتوجه اشکال شدند وبه حسین قضیه روگفتند وحسین به مریم پیامک میده حق باتوبوداونشب من بعضی حرفهارونباید می گفتم وبعضی چیزهاروباید به تومی گفتم فقط می خواستم غافلگیرت کنم .مریم هم پاسخ داد هروقت خواستید بیاییددر خدمت شماهستیم حسین خوشحال شدامدخونه دوش گرفت وگل وشیرینی گرفتندوباسرووضع عالی براساس قرارقبلی باپدرومادرمریم، به خونه مریم امدندبرخلاف جلسه قبل مریم خیلی برخوردبهتری با حسین کرد ونشستند علی و شیواکه گیج شده بودندگفتندمریم دخترم موضوع چیه؟ این،قهر۴۵ روزه و واون علاقمندی این همه سال داستانش چیه ؟ مریم گفت ضمن احترام به همه بزرگترای مجلس ،واینکه همه شماازمن بزرگترهستید چندتانکته راباید متذکربشم ‌ ادامه دارد...........................................‌ ‌قسمت ۱۹چوب خداصداندارد ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌ https://eitaa.com/mech53442
خانومای عزیز! همیشه سعی کنید خونه ای ک شما توش هستین، با خونه ایی ک نیستین برای همسرتون فرق کنه. 😻🍫 💮 همیشه وقتی خونه هستین بوی خوش باید بیاد. 🍜 💮 وقتی شوهرتون از سر کار میاد خیلی ، تر و تمیز با لباس شیک (کلی ب خودتون رسیده باشین 😋) ب استقبال شوهرتون برید. 💮 و شنگول باشید. اینطوری ب شوهرتونم میدید تا اینکه خودتونو ناراحت یا بی حال نشون بدید. حتی اگه واقعا از چیزی دل خورید هم، ظاهرتونو حفظ کنید. 💗 💮 اگه امکانش بود برای شوهرتون شیرینی یا کیک تازه درست کنید ک وقتی از سر کار برگشت با چای، قهوه یا شیر هرطور که دوست داره، ازش کنید. 🍰🍺 💮 وقتی شوهرتون تازه از سر کار اومده سعی کنید از بهترین چیزا با همسرتون کنین. منظورم اینه با شوهرتون حرف بزنین، ن اینکه وقتی اومد شما ی چای بذارین جلوش و برین اشپز خونه و شوهرتونو بذارین. عزیزای دل! وقتی هستین واسه شوهرتون سنگ تموم بذارین تا وقتی ک نیستین حسابی جای خالی شما رو حس کنه و قدر مهربونیاتونو بدونه ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز به زیبایی رنگین کمان یک صبح به شادابی گلها یک آغاز خوب و یک دشت آرامش آرزوی امروز من برای شما 🍁🌱🧡 🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور 👉 https://eitaa.com/mech53442
✅ سیاستهای زنانه😉 🔵 یه برای ایجاد متقابل در اینه که اگر کسی جایی کرد؛ تنهایی نکنین حتی اگر جواب رو میدونین، حتی اگه اون همیشه بدون نظر شما میگیره. 👈مثلا به همسرتون بگین: " برای شام دعوتمون کرد، منم قول ندادم گفتم بذارین اول نظر رو بپرسم ببینم برنامه‌ای نداره، بعد خبرش رو میدم." اینطوری: ❌ به همسرتون مهم بودن و مرد خانواده بودن، یعنی اقتدار دادید. ❌ با اینکار کم‌کم همسرتون هم یاد میگیره که با شما در موارد مختلف کنه و احترامتون هم جلوی بالا میره، چون می دونن شما توی امور مختلف باهم‌ مشورت می‌کنید👌 🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
😞همسرتون با کلی خستگی از کار و فعالیت روزانه به خونه میرسه خانم محترم و بادرایت؛ توقع نداشته باشید که آقاتون همه خستگی‌هاشو پشت در بذاره❗️ 🔴 همسرتون آدم آهنی نیست، خونه‌ای که شما بانوی اون هستید، بهترین مکان به آرامش رسیدنه، اجازه بدید کمی تجدید قوا کنه بعد می تونید مسائل و مشکلات خودتون را اون‌هم با سیاست‌های خاصی براش مطرح کنید👌 🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
❌ آقای عزیز به خانومت بی‌توجه نباش 🤬 ❣بی‌توجهی به بیشتر از کتک و آزار فیزیکی یک را رنج می‌دهد! اگر میخواهید همسرتان را طوری از خودتان برانید و سرد کنید که دیگر به سختی به حالت اولیه برنگردد، به او کنید. 👈 پس با بی‌توجهی او را نسبت به خود دلسرد نکنید و وقتی در هستید زمان بیشتری را با او سپری کنید... 🇮🇷کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
004.mp3
2.01M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر ⭕️ ظرف روان اطرافیان را پر نکنیم! 🔴 🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
فرجامتان خوش سبز باشید همیشه سبز☘.‌.. 🍃🌸 کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۲۰چوب خداصداندارد ‌ اول اینکه من تمام انتظارات وخواسته هاوچیزهایی که درزندگی برای من ارزشمندهستندرابرای حسین گفته بودم وتقریبامی تونم بگم چیزپنهانی ازحسین ندارم وچیزهایی که حسین برای اولین باردرجلسه خواستگاری بیان کردبرای من تازگی داشت چراکه بهش گفتم یکی ازشرایط ازدواج مااینه که شفافیت درزندگی ادرتمام مراحل زندگی رعایترکنیم من ازاینکه بشنوم یاببینم چیزهایی رابعدامتوجه بشم یابگی خیلی ناراحتم می کنه وباهم قرارگذاشتیم چیزهای پنهانی ازهم نداشته باشیم حرفهای جدید حسین تقریبابرام حالت شوک داشت بارهابهش گفته بودم ثروت برای من ارزش زیادی نداره اونشب بابه رخ کشیدن ثروتش پیش شماهاضمن اینکه به من نگفته بودکه چه چیزهایی داره واینهاروازکجاآورده وواردزندگیش کرده چون نحوه بدست اوردن پول هم برام مهمه، امامن همه چیزراگفتم پس توقع من وانتظارمن معقول ومنطقی بودوحسبن خارج ازقراروقولهایی که بهم داده بودیم این حرفهارازدپس به من حق بدید بیش ازحدازش ناراحت بشم دوم اینکه خواست پیش شماثروتش روبه رخ شمابکشه که من ازشماکمترندارم وداشتن مال ومنال زیادانهم بابیان اینچنینی برای من نه تنهاپشیزی ارزش نداشت بلکه باعث تنفرمن می شد بیان اینچنینی ثروتش پیش همه بادیدگاه بنده تفاوت اززمین تااسمان داشت درضمن شماپدرومادرمن هستید هرنگاهی داشته باشید ومورداحترام من هستید حسین اونشب احترام شمارونگه نداشت این مساله مراناراحت کردمن هرکزباثروتی که باعث بشه خانواده من احساس حقارت بکنند بشدت مخالفم وبه هیچکس اجازه نمی دم به پدرومادرم توهین کتثنند وهم حسین به پدرومادرش توهین کردوبه انهاهم نگفت وچطوروازکجااینهمه ثروت رابدست اوردسوم چون فکرکردی اگربگی ثروتمندهستی من فورابه خواسته توعمل می کنم وموافقت می کنم وخودموتحقیرمی کنم تواونشب بااین حرفها،مراوخانواده ام وخانوادهرخودت راتحقیرکردی وهمچنین ارزش کاروفعالیت وشخصیت خودتوپیش من پایین آوردی ازتوانتظاربیشتری داشتم من درمقابل خانواده خودم ایستادم بانگاه قبلی که داشتی نه صحبتهایی که اونشب زدی ،احساس کردم باتوفرسنگهافاصله فکری دارم اگراین نگاه توباشه اصلا حاضرنیستم باتوزندگی کنم چراکه زندگی برای بک عمرهست وبحث تربیت فرزندان واینکه چطورزندگی کنیم برای من خیلی مهمه واینکه باهم باشیم اما یک طرف مدام پنهان کاری کنه وبعدا طرف مقابل بشنوه یاازطریق دیگران متوجه بشه این بادایره فکری من سازکاری نداره وتودراین دایره جایی برایم نداری گفتم همه برای من ارزشمندهستنداما نگاهی رامی پذیرم که بیان کردم اصلاهم ازتو ناراحت نمی شوم اگرنگاه ودیدگاه مرانپذیری وقرارنیست چون باهم صحبت کردیم مجبوریم،باهم ازدواج کنیم اصلا چنین چیزی نیست توهم می توانی ،دیدگاه خاص خودتو تونسبت به زندگی داشته باشی و هم ثروتمندهستی بقول خودت وهم فوق تخصص داری وهم جوان بااخلاق وزیبا خیلی هاهستندکه حاضرندباتوزندگی کنند امامن این دیدگاه راندارم وحاضرنیستم بااین افکارتو،باتوزندگی کنم،شاید برای من ازدست دادن توبسبارسخت باشه وقتی یکسال نبینمت فراموشت می کنم وتودراینرمدت ازدواج می کنی وهرطورکه لخداهی می تدانی زندگی کنی ،حسین که تازه متوجه شد که احساسی باقضایابرخوردکرده وهرچندقصدش توهین به مریم وخانواده اش وخانواده اونها نبوده ونمی خواسته ازثروتش به مریم وخانواده اش بگه وخودشوبزرگ جلوه بده اماکلماتش مناسب نبودوعذرخواهی کرداماپدرومادرحسین خیلی خوشحال بودندکه چنین عروسی داره نصیبشون میشه و علی و شیوادرحین صحبتهای مریم اشک می ریختندبعدازتمام،شدن صحبت مریم همه،تازه متوجه شدندمریم چه جواهری هست واقعاچه جواهری درقصرشان داشتندکه ازاووتفکراتش کیلومترهافاصله داشتندهردوبلندشدندودخترشان رادرآغوش گرفتندوگریه کردند ‌ ‌ادامه دارد.... ‌قسمت ۲۰چوب خداصداندارد ‌ ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌ ‌https://eitaa.com/mech53442
برای من که ۱۰ساله ازدواج کردم زندگی انطورکه دلم می خواست نبود،تااینکه باپیامهاومطالب شما درواتساپ آشناشدم ،وارتباطی که بااستاد بدری درواتساپ برقرارکرده بودم مراراهنمایی کردوازان تاریخ پیامهای شمارابیشترخواندم واطلاعات بیشتری کسب کردم الان دیگه اگردرطول روز پیامهای شمارونخوانم شبها حتماازمطالب شمایادداشت برداری می کنم واونوباسه تاازخواهرام باهم مرورمی کنیم ودرموردشون بحث می کنیم ونتیجه گیری می کنیم وپس ازان،درزندگی خودمون پیاده می کنیم ازخداسلامتی شمارامی خواهم،درضمن وقتی کانال شمادرواتساپ تعطیل شد به ایتاامدم باتشکرزیاد_زهرا_ک،م ازاهواز
نیایش صبحگاهی 🌷🍃 🌷خدای مهربانم ✨به دل‌هایمان صفای صبح ✨به دیدگانمان توان دیدن ✨ زیبایی‌ها و به دست‌هایمان ✨توان و قدرت هدیه دادن ✨عشق را عنایت فرما 🌷نوری از آسمان‌های الهی ✨برای تابیدن به اجابت ✨آرزوهایتان می‌طلبم الهی که ✨بهترین‌ها در بهترین زمان ✨برای شمـا حاصـل شود 🌷آمیـن تقدیم به همه عزیزان مخصوصا کسانی که تازه زندگی مشترک خودراآغازکردند. ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
💖کانال مشاوره خانواده نور💖
برای من که ۱۰ساله ازدواج کردم زندگی انطورکه دلم می خواست نبود،تااینکه باپیامهاومطالب شما درواتساپ آ
سلام وعرض ادب خدمت اعضای محترم وخصوصا خواهر بزرگوارم خدارا شکر می کنم که باعث شادی ووسیله کمک به یکی از هموطن های عزیزم شدم هرآنچه که انجام میدهیم از صمیم قلب میگم که انجام وظیفه اس ان شاالله که خداوند هم راضی باشه شاد وپیروز وتندرست باشید وهمیشه لبتون را خندون ببینیم❤️
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 خدایابه مردان مادرکنارهمسرانشان وبه پدران درکنارمادران وبه نوعروسان درکنارهمسرانشان ،سلامتی وتندرستی توام باتوکل بخداعطابفرما😍🍃🍃🍃 ‌کانال مشاوره وزوان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
باسلام به اعضامحترم،عصرشنبه شمابخیرونیکی،سرکارخانم سهیلا_ش ازگیلان، ازتوجه شمابه مطالب وپستهای کانال سپاسگزاریم وهدف مادرحدتوان کمک به شماست امیدواربم بتوانیم رضابت خاطرشمارافراهم بیاوریم ازاینکه همسرشماهم عضواین کانال شدندامیدوارم مطالب راباهمسرتان مرورکنیدونتیجه بهتری بگیرید . ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌
💠 به این مثالها دقّت کنید: توقّف ماشین هنگام کردن، بار سنگین نزدن هنگام کم‌باد بودن آن، توقّع با مدل ماشین (مثلاً از پراید توقّع ماشین مدل بالا نداشتن)، توجّه به نقص ماشین و پیگیری جهت رفع آن، پذیرش برخی محدودیتها و قوانین رانندگی مثل بستن ، سرعت مجاز، ایستادن پشت چراغ قرمز و دهها موارد دیگر که هر راننده‌ای آن را بر خود لازم می‌داند. 💠 بطور واضح می‌بینیم که معمولاً انسان‌ها در زندگی خود با وسائل بی‌جان، اخلاق ، انصاف، رسیدگی و توجّه به آن وسیله را رعایت کرده و حتّی در مواردی برای و استفاده بهتر و مفیدتر از آن به آن وسیله مراجعه کرده و یا آموزش می‌بینند. 💠 زن وشوهر در زندگی مشترک، با زندگی می‌کنند انسانی که روح پیچیده و ظریف دارد و به طریق اولی باید اخلاق مدارا و و درک همسر را از خود نشان دهند. پس باید زندگی با انسان را از راه مطالعه، استفاده از تجربه دیگران، تفکّر و یا بیاموزند. 💠 از قوانین اصلی زندگی این است که توقّع خود را با شرایط همسرمان کرده و همیشه ظرفیّت، استعداد و توان خودش را مدّ نظر قرار دهیم. توجّه به جسمی، مالی، فکری و روحی همسرمان می‌تواند تنظیم کننده سطح توقّع ما از همسرمان باشد. کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
غذا كه تمام ميشود پدر خانواده ميگويد: دخترم به مامانت كمك كن و مادر لبخند ميزند و پسر خانواده بدو به سراغ بازي ميرود و اين صحنه خود ميشود كلاس بزرگ اموزش كليشه ها به كودكان ، دختر ياد ميگيرد كمك به مادر و كار خونه وظيفه ي منه چون دخترم پسرهم ياد ميگيرد من نبايد حتي بشقاب خودم رو به آشپزخونه ببرم چون پسرم. همين ميشود كه بعد از يك عمر همان پسر در زندگي مشترك اگر بعد از ظهرهم به خانه برسد صبر ميكند تاهمسرش هرجا هست بيايد و برايش شام اماده كند و سفره بچيند. چون ياد نگرفته هركس زودتر رسيد و سرحال تر است ميتواند براي يارش كه خسته و كوفته از راه ميرسد غذا درست كند. همين ميشود كه دختر خانواده وقتي كه ازدواج كرده است، فرزنداني دارد و شاغل هم هست٬ باز انجام تمام كارهاي خانه را آن هم بدون هيچ كم و كاستي وظيفه ي خود ميداند و در اكثر اوقات هم در اين حجم عظيم از مسئوليت قيد شغلش را ميزند چرا كه در ان صورت بهتر و دست تنهاتر از پس خانه داري بر مي آيد. بايد ريشه رفتارهايي از اين قبيل كه مردان در خانه دست به سياه و سفيد نميزنند و زنان به جسم و روحشان فشار مي اورند با خستگي و دست تنهايي بازهم خانه و زندگيشان از تميزي برق بزند را در اموزش هاي كودكي شان در خانواده جست و جو كرد. 👤 کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
📚 تکنیک ساندویچ چیست؟ تا به حال برای شما پیش آمده است که بخواهید خبر ناخوشایند یا مطلب ناراحت کننده ای را به کسی بگویید و یا نکته‌ای منفی را به دوستی متذکر شوید ولی ندانید چگونه موضوع را عنوان کنید که کمتر ناراحت یا دلخور شود؟ متخصصان علوم رفتاری در این زمان تکنیک ساندویچ را پیشنهاد می دهند. به این طریق که برای کم کردن اثر ناخوشایند یک پیام یا خبر منفی، آن را در میان دو عبارت یا خبر مثبت قرار داده و به مخاطب عرضه کنید. به این صورت: «جمله مثبت، جمله منفی، جمله مثبت» به عنوان مثال: احمد تو دانش آموز سخت‌کوشی هستی، اگرچه نمره ریاضیت کمتر از سطح انتظاره، ولی در دروس فارسی و علوم نمرات عالی کسب کردی. مامان، تو خیلی مهربونی، اگرچه گاهی به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم، ولی می دونم خیلی دوستم داری. و... قرار دادن جمله منفی در بین دو جمله مثبت از شدت اثر تخریبی آن کم کرده و با اشاره به نکات مثبت، فرد احساس می کند فقط نکات منفی دیده نشده، رعایت انصاف شده و به همین دلیل انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط خواهد داشت. این نکته مهم را به خاطر بسپارید که برای بیان نکات مثبت لازم نیست اغراق کنید یا به دروغ ویژگی مثبتی را به کسی نسبت دهید، این کار اثر معکوس خواهد گذاشت. هر کسی ویژگی های مثبت فراوانی دارد که با کمی دقت متوجه آن ها خواهید شد. کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۲۱چوب خداصداندارد ‌بعدازرفتن حسین وخانواده اش ،علی به مریم گفت من به وجودت افتخارمی کنم تازه فهمیدم توخیلی ازچیزهارابهترازما می فهمی ‌‌ ‌مریم گفت بابا شماقابل احترام هستید وشماومامان وکمال همه چیزمن توزندگی هستیددرسته بابعضی ازافکارشمامخالفم امادلیل نمیشه که شمارادوست نداشته باشم واصل ووجودمن ازشماست . ‌اماسیماکه شاهداین صحنه هابودبه مریم آفرین گفت وروبه مریم کردوگفت هرپدرومادری ارزومی کندبچه ای مثل توداشته باشد. برای اینکه سیماهم ازغافله عقب نمونه سعی کرداوهم ازصحتهای مریم تعریف کنه وهم سعی کردخودشو پیش مریم عزیزکنه وحرفی هم گفته باشه ،با صحبتهای اولیه حسین ومریم ودوخانواده،قرارشد پس ازپایان تحصیلات مریم که یک سال بعدمیشه ازدواج انجام بگیره اماحسین بااین نظرموافق نبودومی گفت بایدزودترانجام بگیره خلاصه قرارومدارهای اولیه گذاشته میشه و مجلس عقدکنان درمنزل علی بادعوت ازچندنفرانجام می گیره ورسما حسین ومریم به هم محرم می شوندهردوپزشک قلب دریک بیمارستان مشغول کاربودندوهمه هم به وجوداین دوپزشک مهربان وباسوادامابخشنده و باگذشت افتخارمی کنند درمحیط کاربسیارجدی وبه،فکرمعالجه مردم وحل مشکلات آنهاهستندامادرمحط امن وخلوت زناشویی دلداده هم می شوند.مادرمریم که مدتهابیماری قندهم داشت بطورمرتب علاوه برمشکل جسمی پاوکمر،برای این مشکل هم، تحت نظربود .دریک شب که علی وسیمابرای بردن شیوابه بیمارستان مراجعه می کنند پس ازانجام کارهای معاینه وبررسب ازمایشات واخذداروبه سمت منزل حرکت می کنندکه کارگرشان ،سودابه بادادوبیدادوگریه به سیمامیگه خانم بدبخت شدیم ،کمال بطورمرتب درودیواررومشت می زنه وهمه چی رومی شکنه ، وچندبارنزدیک بودمنوخفه کنه بزورازدستش خلاص شدم وقتی علی وسیماوشیوابه منزل می رسندمی بینند سروصورت سودابه خون آلوده و دست وپاش شکسته ودردشدید داره وازشدت دردگریه می کنه ،بلافاصله بامریم تماس می گیرند باامبولانس دنبال کمال میان وبه علت شدت فشاروقرص هایی که می خورده وموادی که مصرف می کرده ناخالصی زیاده داشته وسکته مغزی می کنه ،بلافاصله به قسمت مراقبتهای ویژه منتقل می شود‌ودکترهای فوق تخصص سربالینش ظاهرمی شونداماتلاش پزشکان نتبجه خاصی نداشت متاسفانه بعدازدوساعت کمال به کمامی رود علاوه برسکته مغزی به قلبش هم فشارواردمی شودودچارمشکل قلبی هم می شود،وبه کمامی رود. درحالت بیهوشی وکمااشک ازچشمان کمال جاری بود وبعداز۶ساعت درحالت کماکه بود بادنیادرنهایت زجروبدبختی وداع می کندویکی ازاعضاخانواده ۴نفره شمالی به دیارابدیت می رود مادروپدرش برسروصورت خودمی زدند وداغ پسرجوانردزدی غیرقابل وصف هست درسنرجوانی عزیزترینرکسانزخودراازدستزدادن مصیبت بزرگی هست بااین مصیبت ،علی وشیوا بشدت افسرده می شوند وحتی غذای روزانه خودراهم نمی خوردند .سیمادوتاکارگردیگه هم برای مراقبت ازآنهاگرفت عملا تمام امورمنزل وکارخانه ازمجرای سیمامی گذشت ومدیریت تمام مراسم وهزینه هاومهمانهاباسیمابودوبه کارخانه نظارت داشت وتمام حسابهارابررسی می کردکارگراوسرکارگراازسیماتاعلی ازسیمابیشترحساب می بردندشیواکارش گریه،بود بااینهمه بیماری ودردورنج ،رنج ازدست دادن پسرهم پیرترش کرده بود کمرش واقعا خمیده شده بودوتوان راه رفتن نداشت ازحالت عادی خارج شده بودوشبیه انسان شکست خورده شده بود. ‌ادامه دارد.... ‌ ‌ پایان قسمت ۲۱ چوب خداصداندارد ‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌ ، ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌ ‌https://eitaa.com/mech53442