🔻💐🔻
برنده مسابقه معمایی،دپارتمان خانواده طلوع
که در گروه ایتای کارگروه خانواده طلوع برگزار شد.
🎊🎈🎊🎈
سرکارخانم
سلما اسماعیلی
🎊🎈🎊🎈
جهت دریافت هدیه خود در روزهایی که مجموعه باز هست به دفتر مجموعه مراجعه نمایید.
#مجموعه_فرهنگی_رسانه_طلوع
#دپارتمان_خانواده_طلوع
👇👇 لینک کارگروه خانواده👇👇
https://eitaa.com/joinchat/519504433Ce08acb481e
🔻💐🔻
💠افراد برتر چالش تخصصی
،، خانه دختران طلوع،،
فاطمه مرادیان👈 نمایش عروسکی
بهار امامی👈نویسندگی
آیدامسعودیان 👈 نویسندگی
بهار امامی👈 گویندگی
آوین میرزایی 👈شاهنامه
🔰 بمدت یکهفته میتونید در روزهایی که مجموعه باز هست ، جایزه تون را دریافت کنید.
🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
🎗کارگاه انلاین ویژه والدین🎗
موضوع جلسه: آموزش فرزند پروری (والدگری) به والدین
سخنران: سرکار خانم مجلسین
(کارشناس ارشد روانشناس بالینی کودک و نوجوان وعضو سازمان نظام روان شناسی و مشاوره)👩💻📚
📌زمان : سه شنبه ۹ مرداد ماه ساعت ۱۹ الی۲۰
🔹حضوردر کارگاه کاملا رایگان
کارگاه آنلاین در ساعت مقرر در پخش زنده ایتا برگزار خواهد شد⏰⏰
لینک کارگروه خانواده👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/519504433Ce08acb481e
🔻گلستان خوانی
دوره ۴ جلسه ای
آموزش گلستان خوانی
مدرس: سرکار خانم تائبه صمیمی
🔻ویژه نوجوانان
سرفصل:
آشنایی با حسن مطلع
آشنایی با حسن ختام
آشنایی با 2حکایت از گلستان
🔻شنبه ها عصر ساعت ۴
جهت ثبت نام تشریف بیارید پیوی من
👇👇👇👇👇👇
@Tolouemedia
📌اردو سینما
✨فیلم سینمایی شور عاشقی✨
تاریخ : پنجشنبه ۱۱ مرداد ماه
مکان حرکت : دفتر مرکزی مجموعه فرهنگی رسانه طلوع واقع در خیابان کاشانی
آیدی ثبت نام: @Bbb70b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خلاصه فیلم
با ما همراه باش....
در #شور_عاشقی
مرا،
درامواج،موجِ صدایآب
مرا،
درپهنایِ، پهنهیِ آسمان
غرقکن.
مرابیهمسفر،مسافر
مقصدی دور کن.
جایی،
کهباشی ونباشد
جز چند پرنده،کَس.
جایی،
کههستیونماند
جزپلیبیانتها،راهیبرایبازگشت.
جایی،
کهمیمانی ونیست
جزچندبلندیکوه،بلنداییبرایفتح.
مننبودم
در نبودم
تصویر رفتنمراخودرنگآمیزیکن!♡
👈بقلم :آیدامسعودیان
#خانه_دختران_طلوع
#واحد_نویسندگی
43.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نمایش
اجرای با عروسک
💠بازیگر: فاطمه مرادیان
💠موضوع : تابستان داغ
#خانه_دختران_طلوع
#واحد_نمایش
غروب دل انگیزی ست.
جاده،رو به دریا است. دریایی که تا به حال نظیرش را ندیده ام. تا چشم کار میکند آبی دریا ست. و از آن طرف غروبی که به آسمان شکل دیگری داده و آن را با رنگ های صورتی و زرد و نارنجی همراه کرده که خیلی با منظره هماهنگ است.
و صدای مرغان دریایی که موسیقی طبیعت شده و آن سکوت همیشگی طبیعت را شکسته. همه اینها در کنار هم آرامشی وصف ناپذیر را شکل میدهد که هر آدمی حتی برای لحظاتی کوتاه هم که شده به آن احتیاج دارد...
👈بقلم: بهار امامی
#خانه_دختران_طلوع
#واحد_نویسندگی
« وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ »
🏴 شهادت مبارز خستگی ناپذیر و شخصیت برجسته جبهه مقاومت اسلامی،«شهید اسماعیل هنیه» را به محضر امام عصر(عج)، ولی امر مسلمین جهان، امت اسلامی و همه آزادگان جهان تبریک و تسلیت عرض مینماییم.
┄┅┅┅┅┄❅▪️❅┄┅┅┅┅┄
یادداشت های شبانه
در اتاق باز شد،اما کسی نبود که تمام اتاق انتظار ورودش را میکشیدند. برادرش بود نزدیک ترین آدم به او. روی صندلی نشست از داخل کشو دفتر و خودکار مورد علاقه اش را بیرون آورد و روی میز گذاشت .دستی بر روی دفتر کشید .سابقه نداشت دوری آنها اینقدر طولانی شود.دخترک هر شب که به اتاقش می آمد برای یاران همیشگی اش داستان آن روزش را تعریف میکرد .خوبی ها و ناراحتی ها ،شادی ها و تمام آنچه برایش پیش آماده بود .اما همه چیز قبل از آن روزی،بود که با تماس دخترک هراسان از اتاقش بیرون رفت و تا،همین امروز هیچ کس از آن در وارد نشده بود . با بغضی که داشت شروع کرد:میدونم انتظار داشتین چه کسی بیاد داخل .میدونم چشم انتظار کی هستین
اما اون دیگه نمیاد .دیگه نیست که بیاد. برای همیشه رفت و ما رو تنها گذاشت
دفترچه:یعنی چی ؟کجا رفته ؟برای چی نمیاد ؟؟؟؟اون به من قول داده بود که تمام خاطرات زندگی اش را با من در میان بگذارد.
×خودت هم خوب میدونی که اون بد قول نبود. به قولش هم عمل کرد.
_امکان نداره .آخه اون که مشکلی نداشت.حالش کاملا خوب بود
×تصادف کرد .دقیقا همون روز مادر بزرگم حالش بد بود.بهش زنگ زدیم اما تو راه .......
_چیشد؟؟؟؟
×تو راه تصادف کرد. با ماشین
_این امکان نداره. اون همیشه میگفت با ماشین تصادف میکنه ولی باور نمیکردم با واقعیت یکی بشه اون دوس داشت تا چندین سال دیگه زندگی کنه همیشه میگفت دوس داره توی عروسی تو باشه اما حالا چی !!!!!
×با اینکه خیلی با هم صمیمی بودیم اما حرف های دلش رو خیلی وقت ها بهم نمیگفت
_میدونم .همیشه تو رو بابت اینکه خیلی بهش سخت نمیگیری تحسین میکرد. وقت هایی که باهات دعوا میکرد و ناراحتت میکرد خیلی خودش رو سرزنش میکرد. میگفت دوست نداره این کار رو بکنه و عصبانیتش دست خودش نیست
×من هیچ وقت از دستش ناراحت نشدم
_یادمه اون شبی که خیلی ناراحت بودی خیلی غصه میخورد. از اینکه نمیتونست برات کاری کنه .با اینکه تمام شب های قبلش میگفت که این کار اشتباهه اما باز هم قلبش با دیدن ناراحتی تو درد می گرفت .
×یادمه هیچ کدوم از حرف های اون موقع رو جدی نمیگرفتم و برام مهم نبود
_دوست داشت تولد ۱۹ سالگیش رو با هم برین کافی شاپی که برای تولدت سوپرایزت کرد. میگفت اونجا خیلی قشنگه و کلب حس خوب به آدم میده
×اما حالا تولد ۱۹ سالگیش رو نیست که ببینه .هیچ چیزی توی این دنیا قابل پیش بینی نیست و این اصلا خوب نیست . اون خیلی از چیز ها رو از ما پنهان میکرد. تمام غم و غصه هاشو مخفی میکرد. تمام آرزو ها و خواسته هاشو.
_اما به هم همش رو گفت .همیشه هم آخر حرف هاش میگفت که اگر روزی از دنیا رفت و نبود فقط تو تمام این چند سال زندگی اش رو بخونی و بدونی که چه ها بر اون گذشت .
👈بقلم:زهرا زارعی
#خانه_دختران_طلوع
#واحد_نویسندگی