eitaa logo
کانال رسمی " مجموعه فرهنگی رسانه طلوع"
525 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
140 فایل
🔵 پیام سنجاق شده کانال رو بخون تا ما رو بیشتر بشناسی اصفهان. خ کاشانی. ک ۸.طبقه ۲ 👈ارتباط با پشتیبان @Toloueadmin216 #آموزش_پیشرفت_اشتغال 👈 روبینو:rubika.ir/media_toloue 👈آپارات:aparat.com/media_toloue 👈 اینستاگرام:Instagram.com/media_toloue
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️قلم طلوع 🍂دوره آموزشی صفر تا صد نویسندگی با تدریس استاد ساغری زاده امروز جلسه یازدهم خودشون رو برگزار کردند.
✴️ورکشاپ در ۸۰ دقیقه نویسنده 🍂کارگاه آموزشی یک جلسه ای پیرامون نکات طلایی نویسندگی برگزار شد. در این کارگاه قانون طلایی نوشتن همراه با مهارت آموزی آموزش داده شد.
🔰قلم طلوع 🍂دوره صفر تا صد نویسندگی امروز آخرین جلسه شون را در کتابخانه ابوالفرج اصفهانی برگزار کردند.
🍂آخرین جلسه ▫️داستان نویسی امروز آخرین جلسه اش بود این دوره یه دوره ویژه بود که تا حالا مجموعه برگزار نکرده بود. ▫️تجربه خوبی برای داستان نویسان و قصه نویسان مجموعه مون شد ▫️دختران نویسنده مون از معلومات و تجربیات استاد ساغری زاده بهره مند شدند.
تن دوباره بوی باران می دهد غزه یاران را به دوران می دهد مادری بوسد امید زندگی کودکی گریان، ندارد مادری اشهدی خواند برادر بی پدر گوشه ای بابا بغل کرده پسر از پر پروانه ها خون می چکید روی گلبرگ گلی شبنم چکید بی گمان فرزند شمر است و عمر کودک آزاری کند با این جگر دشمن از مردان کوفه ارث برد بی حیا بود و شقاوت ارث برد از نبرد مخلصان او خسته بود روی طفلان آتش خصمش گشود بی گناهان را چرا تو کشته ای؟ به کدامین جرم چشمان بسته ای؟ اشک می ریزم،قلم لرزان شده حال دلهامان همه گریان شده ساعت پایانی عیشت شده اشک طفلان مانع خوابت شده دامنت گیرد نداری هیچ راه بی خبر روزی زمین گیری به چاه به امید فرج آقا امام زمان(عج) و نابودی صهیونیسم
باران ز ابری ریخت سیبی دلش خون شد برگ گلی افتاد بار دگر غم شد دریا به جوش آمد از نور شب کم شد شد چشمها نمناک چون وقت ماتم شد قلب رضا(ع)لرزید پروانه درهم شد در کاظمین امشب چشم پدر نم شد دلها عزاداره بانویی در قم شد
آبان ماه رسید ... با کوله باری پر از باد و باران و برگ هایِ نارنجی . هر چند هنوز بعد از گذشت ۸ روز از ابان، ما یه نم کوچولو از باران دیدیدم و یه وزش باد ملایم.... با حال و هوایِ دلبرانه ای ، که آدم را ناخودآگاه ، شیفته و عاشق می کند . با لطافتِ کم نظیری ، که خیابان ها را آماده می کند برایِ قدم زدن . درختان ، مهیایِ یک تغییر شده اند ، و تغییر ، بارزترین نشانه ی تکامل است . آسمان ، خودش را آماده کرده تا تمامِ دردهایِ ته نشین شده اش را ببارد ، و زمین ، برایِ بی قراری هایش ، آغوش وا کرده . کاش ، همراهِ برگ هایِ خشکِ پاییز ، تمامِ کینه و دشمنی و غم ها بریزد ، کاش دوباره مثلِ گذشته ، غمخوار و چاره سازِ هم باشیم . هوا ، هوایِ رفاقت است و همدلی ، فصل ، فصلِ دوست داشتن ، و ماه ، ماهِ بخشش ، ماهِ خوب بودن ... "مهر" نیست ، مهربانی که هست !
InShot_۲۰۲۳۱۲۰۵_۱۶۴۷۲۵۲۰۷.mp3
زمان: حجم: 1.61M
طفلکانم.. آسوده بخوابید. من‌آهسته‌میرم‌،میرم‌اما‌‌غبار‌راهم‌می‌ماند آنرا‌به‌غنیمت‌بردارید. میرم‌اما‌نوای‌صدایم‌می‌ماند آنرابه یادگار‌بردارید میروم،اما‌تکه‌پارچه‌ی‌سوخته‌ی‌چادرم‌میماند آنرا‌برای‌آیندگان‌بردارید. میروم،آرام‌میرم‌ شماآسوده بخوابید... شهادت‌حضرت‌فاطمه‌ی‌زهرا(س)تسلیت‌باد. بقلم: آیدا مسعودیان
هر روزی که شروع میشه ،یه روز متفاوت و خاصه .روزی که نمیدونی چه اتفاقی قراره بیوفته و چه چیز هایی پیش روی تو قرار داره .شاید اون روز رو با حسرت گذشته یا نگرانی آینده بگذرونی ولی آیا واقعا فایده ای داره؟ گوشه گیری و غصه خوردن مشکلی رو حل میکنه؟معلومه که نه ! فقط اون روز از عمرت میگذره و دیگه هیچ وقت جایگزین نمیشه. پس باید بلند شی و واسه جبران گذشته ای که باعث شرمندگی توعه و ساخت آینده ای که نگرانشی تلاش کنی ! باید به خودت قول بدی کاری میکنی که نه تنها همه شگفت زده میشن بلکه برای یک لحظه جای تو بودن حاضر هستن هر کاری انجام بدن ! اگر از درس خوندن خسته ای به جایگاهی که میخوای برسی فکر کن ببین با خستگی و رها کردن به اونجا میرسی یا نه ؟! اگر از خانواده و اطرافیان خسته ای و میخوای ازشون دور باشی یه لحظه به این فکر کن اگه نبودن چه اتفاقی میوفتاد .آیا واقعا میتونی دوری و جدایی از اونا رو تحمل کنی !! یعنی واقعا این همه گریه و ناله کمکی بهت کرده ؟ ازش خسته نشدی؟ احساس پوچی و تنهایی جز اینکه تو رو توی گودال عمیق تاریک حبس کنه چیز دیگه ای داشته یا نه؟ آیا فقط این نیست که از هدف و خواسته دورت کرده باشه ؟ آیا فقط بخاطر ترس رو به روش باهاس نیست که امروز و فردا میکنی؟ پس بلند شو و به خودت قول بده میرسی به جایی که میخوای !به چیزی که عشقشو داری و چیزی که از صمیم قلب خوشحالت میکنه !بلند شو از همین روزت استفاده کن،از همین چند ساعت باقی مونده ،از لحظه لحظش لذت ببر ، کسی نمیدونه اصلا فردایی هست که براش برنامه ریزی کنه یا نه . اجازه نده چیزی اون رو خراب کنه فقط رو به جلو حرکت کن هرگز به پشت سر برنگرد و نگران ناهمواری های رو به روت نباش !تو همه اونا رو رد میکنی !!! بدو به سمت هر چیزی که میخوای و با خودت مسابقه بده تا بهش برسی !!!!ترس دشمن آدمه و غرور از بین برنده ،پس نه مغرور باش و نه ترسو فقط مثل یک انسان قوی مسیرت رو طی کن هر چقدر سخت و طاقت فرسا باشه چرا؟چون تو میتونی ،تو باید بتونی ! به خودت افتخار کن ،برای خودت ارزش قائل باش .برای هر موفقیت کوچکی خودت رو مهمون کن به خودت جایزه بده ،انگیزه برای ادامه راه و بهتر شدن رو خودت برای خودت ایجاد کن ! تا موفقیت فاصله زیادی نداری لباس هات رو از گرد خستگی پاک کن و بی پروا باقی مونده زاهت رو پشت سر بگذار میدونم که تو بهتر از هر کسی از پسش بر میای 💪🏻💪🏻💪🏻 نویسنده: زهرا زارعی
رویید‌،اما‌خشک‌نشد. رشد کرد،اما قطع‌نشد. سبز‌بود،اما‌هرگز‌‌خزان‌نشد. آفتاب‌دید وهیچگاه آفتابی نشد اوهست، شاید نخواهد بود اما شاید‌ماند. مراقب سبز ترین تصویر ‌طبیعت باشیم روز درختکاری سبز!♡
درخت این منم! مثل شما هستم ولی از شما نیستم ! میتوانم مثل شما ببینم،نقش بکشم،غذا بخورم،چیز های مختلف را احساس کنم اما؛نمیتوانم حرف بزنم ،بنشینم،بخوابم ید حتی حرکت کنم .ثابت و استوار بر جایم ایستاده ام و زندگی ام را می‌گذرانم . من هم درست مثل شما رشد میکنم و دوران کودکی ،نونهالی ،جوانی و پیری را می‌گذرانم؛و درست مثل شما در دوران جوانی شکوفا میشوم و تلاش های چند سالم به نتیجه می‌رسد. زندگی من متصل به دستان شماست ؛یعنی با دستان شما زندگی ام را شروع میکنم و ادامه میدهم . البته من هم در زندگی شما نقش دارم و از آنجایی که عادت ندارم خوبی کسی را بی جواب بگذارم؛تا جایی که می‌توانم خوبی شما را برای فرصت زندگی و بزرگ کردنم جبران میکنم .با سایه ام در تابستان شما را از نور خورشید در امان نگه میدارم . ثمره های زندگی ام را برای خوراک شما هدیه میکنم و کمک میکنم تا در هوایی پاک و تازه نفس بکشید و زندگی شادی را داشته باشید . اما نمی‌دانم چرا و به چه دلیل دقیقا شمایی که به من زندگی را بخشیدید ؛ به زندگی ام پایان می‌دهید.هیچ وقت نفهمیدم چرا زندگی من باید اینگونه تمام شود. اگر خوب و مفیدم که چرا به من اجازه بیستر زیستن نمیدهید و اگر بد و مضرم چرا اصلا به من اجازه می‌دهید که زندگی را شروع کنم. اما ایرادی ندارد من حتی بعد از مرگم هم به شما در داشتن زندگی راحت کمک میکنم .صندلی میشوم تا بر روی من استراحت کنید. کاغذ میشوم تا بر رویم بنویسید و به مدادی که راحت تر بتوانید بنویسید . اما ای کاش تنها افسوس و ناراحتی ام پایان زندگی ام بود ؛در حالی که من اصلا برای این موضوع ناراحت نیستم چون باز هم به شما برای زیستن آسان تر کمک می رسانم .ولی به نظر خودتان بهتر نبود که وقتی زندگی من یا یکی از همنوعان من به پایان می‌رسد جانشینی برایمان انتخاب کنین تا حد اقل برای زندگی خودتان به مشکل بر نخورید.
قفل در مانع شد اشک مرغابی ریخت قلب محراب شکست مهر و سجاده گریست چاه فریاد کشید در و دیوار شنید چشم کوچه گریان شیر،لبخند ندید آسمان چترش باز بغض طفلان باران مرد شبها او بود زینبش شد نالان🖤 شاعر: فاطمه