🌸🍃﷽🍃🌸
خداوند ستارالعیوب است و فاش کردن #عیوب دیگران را دوست ندارد❌
👈پس به بهانههای مختلف، #عیوب دیگران را فاش نکنیم❌
🕋وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (حجرات، آیه۱۱)
⚡️و در ميان خودتان عيبجویی نكنيد و يكديگر را با لقبهاى بد نخوانيد.
فسق پس از ايمان، بد رسمى است،و هركس توبه نكند، در دستهی ظالمان است.
روز بیست و ششم ماه مبارک #رمضان
نکاتی از #جزء_بیست_و_ششم قرآن کریم
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
4_6023613116342863566.mp3
7.49M
#باران_رحمت20
#حرف_آخر ✅
تو مالِ خدایی ...😍😍😍😍
هَــرجا، هَـــرچی، هَـــرکَس ...
اگر قراره رفت و آمد #خدا رو از قلبت قطع کنه؛
نذار پاش به قلبِ تو باز بشــه! ❌❌❌❌❌❌
قلبــــ❤️ تــو ؛ فقــط مال خداست!☺️☺️☺️
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🌸🌸🌸🌸
❇️حاج اسماعیل دولابی (رح):👇
همین ڪه گَردی بر دلتان پیدا می شود
یڪ《سبحان الله》بگویید
آن گرد ڪنار می رود .✅
هر وقت خطایی انجام دادید
《استغفرالله》بگویید
که چارہ است.❤️
هر جا هم نعمتی به شما رسید
《الحمدلله》بگویید
چون شکرش را به جا آوردی گَرد نمی گیرد .🌸
با این سه ذڪر باخدا صحبت ڪنید.👌
صحبت ڪردن با خدا
غم و حزن را از بین می برد ...❣
#در_محضر_بزرگان
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 #احکام_یک_دقیقه_ای_21
🌸 احکام به زبان ساده✅
🌸 نخوانده چیزی را امضا نکنید
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_وسوم به روایت امیرحسین .........…………………………… روی کاناپه کنار پ
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_و_چهارم
به روايت حانيه
………………………………………………………
روبه روی آینه وایمیستم ، میخوام با خودم رو راست باشم.
_ عاشق شدم؟
_ نه
_ قرار بود رو راست باشم.
_ اره
_ عاشق کی؟
_ امیر امیر امیرحسین.
_ نههههههههههههه
_ وای امیرحسین چیه ؟ آقا امیرحسین.
_ ای خدایا. خل شدم رفت.
مامان:حانیه جان بیا.
_بله؟
مامان: بيا بشين اينجا.
كنار مامان روي مبل ميشينم.
_ خب؟
مامان: نظرت درمورد پسر خانوم حسيني چيه؟
واي خدايا نكنه مامان فهميده ، چي بگم حالا؟
_ خب يعني چي چيه؟
مامان: بزار برم سر اصل مطلب. خانوم حسيني زنگ زد ، گفت فردا شب ميخوان بيان خواستگاري.
_ نه؟
مامان: عه. چرا داد میزنی؟
_ شما چی گفتید؟
مامان: گفتم بیان دیگه
_ چی؟
مامان_ عه. یه بار دیگه داد بزنی من میدونم با تو. پاشو برو ببینم. عه
" وای وای وای خدایا. عاشقتم که. ولی ولی اگه ، اون عهدم.....😔😔😔"
امیرعلی:سلام جوجه جان
_ جوجه خودتی
امیرعلی: شنیدم که خبراییه.
_ چه خبری؟
امیرعلی: نمیدونم والا. میگن که یکی پیداشده دیگه از زندگی سیر شده میخواد بیاد خواستگاری شما.
کوسن روی مبل رو بر میدارم و پرت میکنم سمت امیرعلی.
_حرف نزن حرف. فاطمه خودشو بدبخت کرد شد زن تو.
امیرعلی: آخ آخ بهش گفتم تنها نره خونه میرم دنبالش.
نگاهی به ساعت انداخت.
امیرعلی : وای بدبخت شدم. نیم ساعته کلاسش تموم شده.
با تعجب فقط خیره شدم به رفتن امیرعلی و یه دفعه زدم زیر خنده. وای فاطمه از معطل شدن متنفر بود الان امیرعلی رو میکشت.
تونیک سفیدی که تا پایین پام بود ، با یه روسری کرم که به لطف فاطمه لبنانی بسته بودم، تصمیم داشتم امشب رو چادر سرم بکنم ، چادر حریر سفید با گل های برجسته ریز صورتی که جلوه خاصی بهش داده بود. برای بار آخر تو آینه به خودم نگاه میندازم ، بدون هیچ آرایشی، ساده ساده و من چقدر این سادگی رو دوست دارم.
امیرعلی: اجازه هست ؟
_ بیا تو پسره.
امیرعلی: سلام دختره.
_ مصدع اوقات نشو.
امیرعلی همون لبخند همیشگی رو مهمون لباش کرد و گفت: شاید مدت کوتاهی باشه که با امیرحسین آشنا شدم ولی دلم قرصه که دست خوب کسی میسپرمت.
_ اوو. توام. حالا نه به باره نه به داره.
با صدای زنگ امیرعلی سریع میره دم در و منم آشپزخونه.
دل تو دلم نیست که برم بیرون. وای پس چرا مامان صدام نمیکنه خدایا .
مامان:حانیه جان عزیزم.
چایی هارو میریزم ، چادرم رو روی سرم مرتب میکنم و از آشپزخونه میرم بیرون .
_ سلام.
مامان امیرحسین : سلام عروس گلم.
با شنیدن این کلمه قند تو دلم آب میشه ولی فقط به یه لبخند کوتاه و مختصر اکتفا میکنم.
اول خانم حسینی، بعد آقای حسینی ، بعد پرنیان و بعد........
به هرسه با احترام خاصی چای رو تعارف میکنم و جواب تشکرشون رو با خوشرویی میدم تا زمانی که میرسم به امیرحسین.
از استرس زیاد، میترسم سینی چای رو پایین بگیرم.
همونجوری میگم بفرمایید، دستش رو بالا میاره که چای رو برداره که یه دفعه سینی رو کنار میکشم و گوشه سینی به زیر لیوان میخوره و لیوان کمی کج و یه مقدار از چاییش روی لباسش میریزه.
تازه فرصت کردم براندازش بکنم، یه کت و شلوار مشکی با یه پیرهن سفید، وای که چقدر بهش میومد.
_ وای شرمندم. عذر میخوام.
امیرحسین : نه بابا خواهش میکنم.
یه دفعه صدای خنده جمع بلند میشه و منم باخجالت سرم رو پایین میندازم و چای رو به بقیه تعارف میکنم. حتی سرم رو بالا نمیارم که عکس العمل مامان بابا و امیرعلی رو ببینم. کلا من باید همش جلوی این سوتی بدم.
آنقدر محو تو هستم كه نميداني تو
همه ی عمر منو بود و نبودم شده ای
شعر: افسانه صالحی
#ادامه_دارد
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
@nasimintezar_نسیم_انتظار_سید_رضا_نریمانی_۲۰۲۲_۰۴_۱۰_۰۹_۴۳_۴۶_۵۰۷.mp3
8.05M
🎶🎧
😭🌙اومدم یکم باهات حرف بزنم ...
#ماه_رمضان 🌙
#یا_امام_رضا🧡🕌
لیالی قدر ۲۷ ماه مبارک ؛
از همه عزیزان التماس دعا🌷
#الّلهُـمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـرَج 🤲
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
💟💟🍃🌺🍃✨✨🍃🌺🍃💟💟
✨خواندن #قرآن رمزِ خیلی از #موفقیت هاست.✨
✨می توانیم روح وجسم خود را با قرآن تطهیر کنیم.✨
✨#انرژی_مثبت زیادی را در زندگی خود بیاوریم
و از بیشترِ روزمرگیها و مشکلات ،با تلاوت قرآن، خود را رهایی بخشیم✨
✨از #بهار_قرآن بهترین استفاده را داشته باشیم ✨
#انگیزشی
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
Tahdir joze27.mp3
4.02M
#جزء_بیست_وهفتم✅✅✅
#تحدیر
#تندخوانی
🍃خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونیم 🌹
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi