او
کلمه های خدا
درون نامه ایست
که دارد به سمت یزدگرد سوم می رود
ابروهای حمزه را داردو سلمان منا
در حال کندن زمین
در جنگ خندق است
او همان چند نفر بود در انقلاب علی
تنهایی قنبر است
شبی که هر چه در نماز دوید
به شمشیر ابن ملجم نمی رسیدو علی را ترور کردند...
دویدو خنجر را درآورد
از پای مجتبی
تیرها را در آورد
از تابوت مجتبی
که تیرها و نور از حصیر عبور می کنند
نامه را باز کرد:
من الغریب را خواندو اشک هایش چکید
روی صورت حبیب
نامه را بوسیدو از کوفه بیرون زد
نشسته است پای مناجات های سجاد
دوات و مرکب خریده است امشب
دعای خمسه عشر را بنویسد
بحارو الانوار را بنویسد
شلاق میزنند به او
چون حدیثی از جعفر بن محمد حفظ کرده است
شلاق می زنند
چون توی زندان
برای امام آب آورده و نامه ای برده
او یک جریان است
با انگشت اشاره میکند به گهواره ای
و از سربازهایش حرف می زند
کفن می پوشد با ورامین
و در حسینیه
دست راستش را ترور می کنند
کلمه های خدا
هجرت می کنند
از آیه ای به آیه ای دیگر
از کربلایی به کربلایی دیگر
او کلمه ی روح الله ست
که جمله هایش را
تکانده از هوای نفس
خودش را رسانده است به فتحی قریب
حلقه زده است دور کلمه ی غریب
و غریب
به قریب
نزدیک شده است
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_سپید
#شعر_مقاومت
#پلاکاردها
#نصر_الله
https://eitaa.com/mehdinezarati
اگر مثل شاهزاده ها
نامت
هشام عزیز مانده بود
تو را از روی پل پرت نمی کردند
نام مهدی آنیلی اما
در کوچه های کوفه پیچیده بود
نام تو را
سر تو را
با طلا می خرند...
مهدی نظارتی زاده
#شعر_مقاومت
#شهید_مهدی_آنیلی
https://eitaa.com/mehdinezarati
میکروفن ها را قطع کردند
و به دهان شعری که برای غزه می خواند
دست بند زدند
شاعر
تازه توی زندان به دنیا آمد
و کاراکترها
توی رمان های عاشقانه
به انقلاب پیوستند و پلاکاردها
ریختند توی خیابان ها
کلمه ی آزادی به دنیا آمد
free free Palestine
به دنیا آمد
و غزه
مثل مادری که نوزادش را مرده پیدا می کند
یا نوزادی که مادرش را پیدا نمی کند
غمگین نبود
میشد پای مدیترانه شعرهای عاشقانه گفت...
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_مقاومت
#پلاکاردها
#نهضت_ترجمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
شراب ها
رسیده اند به اندلس
بت ها و رقاصه ها به حومه ی مکه
و آیه های جهاد با لحن خسته ای
پخش می شود در دکان ها و بازارهای مکه
از روی مناره ها
اذان احد شنیده نمی شود
هر چه می گردم
شاگردهای جعفر بن محمد را پیدا نمی کنم
خانه ی محمد را پیدا نمی کنم
قرآن
با لحن حماسی حمزه
از کوه های خراسان طلوع کرد
آیه های فتح
از کربلا رسیده بودند
روی سربند های فاطمیون
ورق
برگشته بود
یاسر
زنده از زیر سنگ بیرون آمد
سمیه را از زیر شلاق بیرون آورد
و عمار پسرشان
در روضه ی فاطمیه که می گیرند چای میریزد
ورق برگشته بود
کسی تمام نخل های شریعه را کنده بود
تا عمودی پشت آن ها نباشد
کسی در کوچه ایستاده است
که آن ها می ترسند
به خانه ی فاطمه نزدیک شوند
کسی تمام کوچه های کوفه را گشته بود
تا مسلم را نجات دهد
کسی پریده است وسط تیر حرمله
ورق برگشته بود
و هرچه جعده در جام
زهر بیشتری میریخت
انگار نه انگار
قرآن
ورق می خوردو رسید
به مرج البحرین یلتقیان
و ما رسیده بودیم
به ساحلی بین الحرمین با مرمرهایی سفید
ما رسیده بودیم
و حصر آب شکسته بود
آنقدر که زائران
با فرات عکس می گیرند اربعین ها
بچه های فاطمیون
پریده بودند مقابل تیرها و لگدها
ایرانی ها پریده اند مقابل خانه ی فاطمه
زده اند زیر نیزه ی هند
زده اند زیر جام جعده و جام های جهانی
زده اند زیر کمان حرمله
و خون غزه دیگر
روی نقشه ها شکل یک حنجره نیست
غزه
غزه
ای که هر کودکت زنده یا مرده
در آغوش پدری زنده یا مرده
یک روضه ی خانگی ست
یک روضه ی آوارگی ست...
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/mehdinezarati
مثل آن پیرمردی که نیزه نداشتو با عصا میزد
تکفیری ها
دستشان اگر به زمان می رسید
برمیگشتند عقب
و جلوی دوربین
خیمه ها و بچه ها را آتش می زدند
عقب تر
خانه ی فاطمه را آتش می زدند
عقرب ها
رسیده اند به حلب
و پرچم های روضه را آتش می زنند
پرچم خراسانی ها را آتش می زنند
سلام بر تو ای صاحب زمان!
به بازوی عباس فرمان حمله بده
به حر ها
فرمان برگشت بده
به خاک
به آب
به هوا
فرمان بده یا ایها الذین آمنوا...
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/mehdinezarati
مثل پدری که جلو کشید کشوی سردخانه را
تا پسرش را تشخیص دهد
یا مثل پدری که یقین دارد در این ساختمان
تنها پسر او یک کاپشن صورتی داشت...
به دیوار خانه ام تکیه داده ام
و به وزن بتن ها فکر می کنم
به دیواری که قاب عکس خانواده ام را
کوبیده ام به آن
سرم
اندازه ی آوارهای غزه ای آواره سنگین است
سرم
مثل وزن یک سقف
برای کودکی دو سه ساله سنگین است
مثل جا شدن آدم های یک ساختمان
در سردخانه ای دو سه متری...
مهدی نظارتی زاده
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/mehdinezarati
هر چه تکه ها را جمع می کنم
باز خاطره ای افتاده گوشه ی حیاط
پاشیده به دیوار
ریخته روی پیراهنم
پیراهنم
که نمی توانم تو را از روی آن پاک کنم
هر چه حواسم را جمع می کنم
چرا
صورتی که چند ساعت پیش دیده ام
کامل نمی شود؟
کدام گوشه ی غزه ای
کدام سردخانه را بگردم
که چشم راست تو را
که انگشت های تو را
آورده باشند؟
وقتی جا برای خود جنازه ها نیست
امروز
انس جهانی خون تو چند بود؟
انس جهانی سر یک سرخ پوست
انس جهانی بردگی
انس جهانی آوارگی
انس جهانی خرابه ها و ویروس های ساختگی؟
خدا
شیب هایی دارد
تا خون ریخته شده
راه بیافتد و نخشکد
از دره ها عبور می کند
می رسد به دانشگاه ها
می رسد به ساختمان گوگل
می رسد به انسان ها
و تبدیل می شود به سوال
روی دیوار ها نوشته اند:
چرا؟
مهدی نظارتی زاده
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/mehdinezarati
هدایت شده از کانال مهدی نظارتی زاده
شراب ها
رسیده اند به اندلس
بت ها و رقاصه ها به حومه ی مکه
و آیه های جهاد با لحن خسته ای
پخش می شود در دکان ها و بازارهای مکه
از روی مناره ها
اذان احد شنیده نمی شود
هر چه می گردم
شاگردهای جعفر بن محمد را پیدا نمی کنم
خانه ی محمد را پیدا نمی کنم
قرآن
با لحن حماسی حمزه
از کوه های خراسان طلوع کرد
آیه های فتح
از کربلا رسیده بودند
روی سربند های فاطمیون
ورق
برگشته بود
یاسر
زنده از زیر سنگ بیرون آمد
سمیه را از زیر شلاق بیرون آورد
و عمار پسرشان
در روضه ی فاطمیه که می گیرند چای میریزد
ورق برگشته بود
کسی تمام نخل های شریعه را کنده بود
تا عمودی پشت آن ها نباشد
کسی در کوچه ایستاده است
که آن ها می ترسند
به خانه ی فاطمه نزدیک شوند
کسی تمام کوچه های کوفه را گشته بود
تا مسلم را نجات دهد
کسی پریده است وسط تیر حرمله
ورق برگشته بود
و هرچه جعده در جام
زهر بیشتری میریخت
انگار نه انگار
قرآن
ورق می خوردو رسید
به مرج البحرین یلتقیان
و ما رسیده بودیم
به ساحلی بین الحرمین با مرمرهایی سفید
ما رسیده بودیم
و حصر آب شکسته بود
آنقدر که زائران
با فرات عکس می گیرند اربعین ها
بچه های فاطمیون
پریده بودند مقابل تیرها و لگدها
ایرانی ها پریده اند مقابل خانه ی فاطمه
زده اند زیر نیزه ی هند
زده اند زیر جام جعده و جام های جهانی
زده اند زیر کمان حرمله
و خون غزه دیگر
روی نقشه ها شکل یک حنجره نیست
غزه
غزه
ای که هر کودکت زنده یا مرده
در آغوش پدری زنده یا مرده
یک روضه ی خانگی ست
یک روضه ی آوارگی ست...
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
#شعر_مقاومت
https://eitaa.com/mehdinezarati
هدایت شده از کانال مهدی نظارتی زاده
او
کلمه های خدا
درون نامه ایست
که دارد به سمت یزدگرد سوم می رود
ابروهای حمزه را داردو سلمان منا
در حال کندن زمین
در جنگ خندق است
او همان چند نفر بود در انقلاب علی
تنهایی قنبر است
شبی که هر چه در نماز دوید
به شمشیر ابن ملجم نمی رسیدو علی را ترور کردند...
دویدو خنجر را درآورد
از پای مجتبی
تیرها را در آورد
از تابوت مجتبی
که تیرها و نور از حصیر عبور می کنند
نامه را باز کرد:
من الغریب را خواندو اشک هایش چکید
روی صورت حبیب
نامه را بوسیدو از کوفه بیرون زد
نشسته است پای مناجات های سجاد
دوات و مرکب خریده است امشب
دعای خمسه عشر را بنویسد
بحارو الانوار را بنویسد
شلاق میزنند به او
چون حدیثی از جعفر بن محمد حفظ کرده است
شلاق می زنند
چون توی زندان
برای امام آب آورده و نامه ای برده
او یک جریان است
با انگشت اشاره میکند به گهواره ای
و از سربازهایش حرف می زند
کفن می پوشد با ورامین
و در حسینیه
دست راستش را ترور می کنند
کلمه های خدا
هجرت می کنند
از آیه ای به آیه ای دیگر
از کربلایی به کربلایی دیگر
او کلمه ی روح الله ست
که جمله هایش را
تکانده از هوای نفس
خودش را رسانده است به فتحی قریب
حلقه زده است دور کلمه ی غریب
و غریب
به قریب
نزدیک شده است
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_سپید
#شعر_مقاومت
#پلاکاردها
#نصر_الله
https://eitaa.com/mehdinezarati