دیداررهبری باجانبازان هشت سال دفاع مقدس⚘🙏🏴
پیشاپیش هفته دفاع مقدس گرامی باد🙏🏴⚘🇮🇷
#دفاع_مقدس
#جانبازان
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافی
ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام!
قدری به کمان بگیر دندان...آرام
ای تیر! به حرف حرمله گوش مکن
برگرد... مرو تو را به قرآن...آرام..
#شیخ_احمد_کافی
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
در بنی اسرائیل زنی زیبارو بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد!
درب خانه اش به روی همه باز بود، در اتاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان عابد را به دام می کشید.
هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد!
عابدی از آنجا می گذشت، چهره حیرت انگیز زن را مشاهده کرد و به دام هوس افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست و هنگام همبستر شدن با زن زیبارو، ناگهان چشمانش به اندام خیره کننده زن افتاد و آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق!
با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!!رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.
گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست!
زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛
در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟
گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!
#داستان
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
📆تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام 22 روز باقیست...
#روز_شمار_اربعین
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
[WWW.MESBAH.INFO]Shab-Shahadat-Emam-Sajad-1399[06].mp3
26.64M
🎧🎼#کلیپ_صوتی
🔺 این تقاص کدوم گناهِ...
میگم کربلا؛میگن که راهها بستهست..
میگم امام رضا میگن رواقها بسته ست..
پیشنهاد دانلود👌
📌 #حاج_امیر_کرمانشاهی🎤
#مداحی
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به عاشقان اباعبدالله الحسین( ع )💚
ان شاء الله زیارت حرم ارباب 💚
بزودی قسمت تون بشه 🙏
حاجت روا باشید 🙏
التماس دعا 🙏
#نیابت
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
43 - نماز عشاء برفراز دار
null
مدّرس پس از نُه سال اسارت در خواف ، بدنبال اجرای نقشه رضاخان ، روانه کاشمر(از توابع استان خراسان در 219 کیلومتری مشهد) شد . حوالی ، غروب بیست و هفتم ماه رمضان سال 1351 ه . ق (دهم آذر 1316 ه . ش ) سه ماءمور به نامهای جهانسوزی ، مستوفیان ، و خلج (سر پاسبان کاشمر) به عنوان دیدار به نزد مدّرس که در خانه نجّاری اقامت داشت روانه شدند .
مدّرس در این هنگام روزه بود و به خیال آنکه میهمان برایش رسیده است با دیدن آنها ، مشغول تعارفات معمولی شد و از آنها دعوت نمود که افطار را میهمان او باشند . آنگاه ماءمورین لبخند تلخی زدند و یکی گفت فعلاً افطار شده و شما بهتر است با ما چای بخورید . مدّرس از طرز رفتار و نجواهای که این سه با هم داشتند متوجه منظور شوم آنها شد . ولی بدون آنکه هراسی به دل راه دهد با روحی استوار و در نهایت آرامش ، بر سر سجاده اش قرار گرفت تا آنکه صدای روح نواز اذان مؤ ذن به گوشش رسید .
هنگام افطار است و مدّرس می خواهد با مختصر قوّتی که دارد ، روزه اش را افطار کند . جهانسوزی به تندی قوری را که بر روی سماور بود برداشت و به استکانی چای ریخت و آن را به خلج داد . خلج سمّ مهلکی را که بصورت گردی بود در استکان چای خالی کرد و آن را در مقابل مدّرس گذاشته و گفت : بخور ، مدّرس با خونسردی کامل استکان چای را بر داشته و در چند جُرعه خورد و به نماز ایستاد ، نماز مغرب به پایان رسید ، ولی از اثرات سمّ خبری نبود . آقا بر سر سجاده نشسته و به تسبیحات اربعه حضرت زهراعلیهاالسّلام مشغول است ، بعد از اتمام تسبیحات برای اقامه نماز عشاء ایستاد . سه دژخیم با وحشت به مدّرس نگریسته و در برابرش احساس ناتوانی کردند . زمان همچنان سپری و رعب و وحشت قاتلان را مشوّش نمود . مستوفیان بیش از این تاب نیاورد و از طول ساعات بر خود لرزید . تصمیم گرفت کار را زودتر تمام کند . در این حین هر سه عمامه سیّد را در حال نماز از سرش برداشته و برگردنش انداختند و از دو سوی آن را چنان کشیدند تا راه لب بر کلام سرخ مدّرس بسته شد . و بدین ترتیب مدّرس بزرگ ، مجتهدی عالی مقام و مبارزی پارسا و پایدار را غریبانه در 69 سالگی به شهادت رساندند . پس از آن جیبهای سیّد را کاویده و تنها دارایی او را که سی ریال بود بیرون آوردند و بعد از اتمام ماءموریت به مرکز مخابره نمودند که :
((سیّد حسن مدّرس به دلیل بیماری فوت نموده است ! )) . (47)
بعد از وفات ، تربت ما در زمین مجوی
در سینه های مردم دانا مزار ماست
#شهید_مدرس
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃❤️
#همسرداری
❣خانم ها و آقایونی که #همسر_پاک میخواهید باید ....
👌فوق العاده
#زندگی_موفق
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشنگرافیک| سختترین امتحان شهیدی که رتبه یک کنکور تجربی سال ۶۴ بود
#خاطرات_شهدا
🌹مهمانی خدا🌹
@mehmani_khoda