eitaa logo
مهر فرشته ها 🌙
2.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
758 ویدیو
47 فایل
گاهی خدای مهربان می‌خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد؛ وقتی دستی را به یاری می‌گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست. *مهر فرشته‌ها* دستان شما را به خدا میرساند https://zil.ink/mehre_fereshteha شماره کارت`۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۲۱۹۴۱۱` گروه جهادی مهرفرشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعا که با کریمان کارها دشوار نیست... همه میگفتن چرا بچه نمیاری؟بچه رو باید زودتر بیارین و... همسرم یه دونه پسر بود و متاسفانه جو روستا طوری بود که من باید نسل اون یه دونه پسر رو زیاد میکردم🙄مادرم پسر به دنیا نیاورده بود و حتی بعدِ ازدواجِ دختراش هم بهش سرکوفتِ نداشتن پسر رو میزدن😢 من سنم کم بود،وضع مالیمون خوب نبود،خواستیم بچه بیاریم گفتیم یه کم صبر کنیم بعد اقدام کنیم،دیگه مادرم یه تنه جای همه بهم میگفت بچه بیار،دیگران رو واسطه میفرستادن تا بهم بگن من بچه بیارم🤦🏻‍♀مادربود،شاید میترسید بچه دار نشم و حرف مردم سرم بیاد،میخواست که اگر بچه دار نشدم زودتر برم سراغ درمان؛ ما با شرایط سختی که داشتیم اقدام‌کردیم برای بچه دار شدن،اما به کسی نگفتیم،هرماه با کلی ذوق و شوق میرفتیم آزمایشگاه اما با جواب منفی روبه رو میشدیم😔دیگه کم کم ترسیده بودم😢نکنه من‌واقعا بچه دار نمیشم!😰وای حرف مردم رو چکار کنم؟😢غصه خوردنای مادرم😭 رفتم دکتر،چند بار رفتم‌دکتر اما باز فایده نداشت،انگار نمیخواست که بشه😔دیگه دلم واسه شوهرم هم میسوخت،عاشق دختر بود،اما من حتی باردار هم‌نمیشدم😢 چله ی دعای معراج گرفتم،توش نوشته بود هرکسی این دعارو بخونه برای طلب فرزند،ان شاالله فرزند پسر روزیش میشه،اما من با کمال پر رویی وقتی میخوندم میگفتم،خدایاااا،اگر قراره بدی،اگر صلاح میدونی دختر بده🙃🙈 یه روز یواشکی بدون اینکه همسرم بدونه رفتم آزمایشگاه و ازمایش دادم،گفتم الکی امیدوارش نکنم،اگر منفی بود اصلا بهش چیزی نگم😔 عصر همون روز همسرم و دوستاش توی خونه ی ما درس میخوندن،من کلاس میرفتم،همون روز به بهانه ی دفتر دادن به هم کلاسیم رفتم بیرون،رسیدم به ازمایشگاه،متصدی با کمال ناباوری گفت جواب شما مشکوک هست🙁گفت دو روز استراحت کن بعد بیا دوباره ازمایش بده😍 همینقدر هم برای خوشیِ دلِ من کافی بود😭کلِ مسیر رو تا خونه گریه کردم😭همسرم‌که برای نماز مغرب از اتاق اومد بیرون نتونستم جلوی خودمو بگیرم‌و سریع با گریه بهش گفتم😭 همسرم انقدرررررررر ذوق کرده بود که نمیدونست چکار کنه😍کاری هم از دستش برنمیومد چون دوستاش توی اتاق بودن😅 دو روز بعد دوباره ازمایش رو تکرار کردیم و الحمدلله جواب مثبت بود❤️ وای باورمون نمیشد😭 با کریمان کارها دشوار نیست... https://zil.ink/mehre_fereshteha
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای بعضی از افراد مقدار شمع های روی کیک سالگرد ازدواجشون بیان گر میزان عشق و علاقه شونه...💑 اما برای عده ای ، بجای شمع های روی کیک، دیدن چندتا فرزند قد و نیم قد زیر سقف عاشقیشون بالاترین لذته و نشون دهنده ی یک عشق مستحکم و پایدار...👨‍👩‍👧‍👦 لذتی که علاوه بر شور و شوق،کلی فواید جسمی و روحی برای مادر و پدر و البته فرزندان به همراه داره... در واقع،فرزندان بهترین هدیه ای هستند که زوجین تقدیم همدیگه می کنند🎁 عشقتون مستدام،خونه تون پراز فرشته های شیرین زبون باشه🤲 https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام به همه عزیزان.🤚 من فرزند اولم رو راحت باردار شدم اما نزدیک دو سال منتظر فرزند دومم بودم و به نظرم زیارت کربلای مادرم، دخترم رو به ما داد.😍 برای فرزند سومم هم نزدیک یک سال منتظر بودیم که به پزشک طب سنتی مراجعه کردم و با رعایت دستورالعمل ها، خیلی زود باردار شدم. به خاطر استفاده از داروهای طب سنتی، در بارداری سوم از ویار شدید دو بارداری قبلی هم خبری نبود.😌 پیشنهاد می کنم قبل از اقدام به بارداری هم دندانپزشکی مراجعه کنید هم پزشک حاذق طب سنتی. و البته دائم الوضو بودن رو ترک نکنید 🌺 https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام.🤚 بعد از یک سال که از ازدواجمون گذشت، اقدام به بارداری کردیم که بعد از 7 ماه باردارشدم. تو این بارداریم خیلی حال عجیبی داشتم از لحاظ معنوی، مدام درحال خوندن دعا و ذکر و رازو نیاز با خدا و نجدا با فرزند درون شکمم بودم.📿 ازش میخواستم اگه پسره همچون آقا قاضی و امام خمینی و... باشه و اگرم دختره همچون بانو امین و...😍 گاهی باهاش دعوا میکردم که اگه اینجور نمیخوای بشی اصلا نیا😳😁 خیلی کمر درد داشتم بطور عجیبی درد میکرد، سیاتیکم بیچارم کرده بود.😣 قسمت شد بریم مشهد اونم ده روزه، توی ساکم حسابی وسیله ریخته بودم. اما به خاطر خونسردی زیاد همسرجان به قطار دیر رسیدیم وتا ایشون برن داخل و بگن که قطار و حرکت ندن و ماهم بریم، من مجبور به کشیدن اون ساک سنگین شدم. از قطار جاموندیم اما کوچولوی درون شکمم رو هم جا گذاشتم. 😔 همین کشیدن ساک کارخودشو کرده بود و بچه سقط شد.😭 بعداز عمل کورتاژ بلافاصله به دیسک کمر شدید دچار شدم که نیاز به عمل داشت ولی هم خودم مخالف بودم و هم همسرم برا همین اینکارو نکردم. افسردگی بعد کورتاژ با بلای جسمی همراه شد حال روحی خرابی داشتم. دکتر به خاطر کمرم اجازه بارداری تا یک سال رو نداد. بعداز اونم هرکاری میکردیم حامله نمیشدم😔 بعداز حدود چهارسال دکترها گفتن شما هیچ کدوم مشکل ندارید و دیگه بصورت طبیعی باردار نمیشی وباید به عملهای آی یو آی و غیره متوسل شد. ☹️ ماهم تسلیم شدیم، دیگه راضی شدم به رضای خدا گفتم شاید اینجوری میخواد. همه کارهارو کرده بودیم، آزمایشها وغیره اما بعد از سونوی آخر دکترم گفت خیلی وضعیت تخمدانهات عالیه این ماهم صبرکنیم تا ماه بعد. ماهم که تسلیم شده بودیم.بیخیال گذروندم، موعد قاعدگیم حالم خوب نبود اما توجه نکردم، با اصرار دوستانم بی بی چک گرفتم اما بعدش روی سطل گذاشتم که مثل قبلیا بندازمش دور با ناباوری برگشتم و دیدم که مثبت شده😍😍 اینقدر دست پاچه شدم که دستام بلرزه افتاد، نمیدونستم چطوری به همسرم بگم،. خلاصه ما هم به آرزومون رسیدیم.😄 الان 15 سال از ازدواجمون میگذره و سه تا فرزند خدا بهم داده که شاکرشم.🤩☺️ اما در اون دوران ناباروری خیلی اذیت شدم نه ازخانواده همسر که اینها مثل ماه می مونن و نه تنها چیزی نمیگفتن بلکه حتی اگه کسی چیزی میگفت دفاع هم میکردن. 😁 این فامیل خودم بودن که زخم میزدن. حتی خواهرشوهر خواهرم یه بار گفته بود مطمئنه دفعه قبل اصلا حامله بوده شاید فکر کرده😳😱 یکی میگفت وا مگه میشه مشکل نداشته باشین و حامله نشی (خدا و اراده خدا برای این افراد چه معنایی داره والا نمیدونم). یکی زایمان می کرد میرفتم دیدنش اگه بچه رو بغل میکردم وبه به میگفتم همین که عطسه میکرد میگفتن چشمش زده اگر هیچی نمیگفتم میگفتن حسودیش میشه😂😩 https://zil.ink/mehre_fereshteha
مهر فرشته ها 🌙
سلام.🤚 بعد از یک سال که از ازدواجمون گذشت، اقدام به بارداری کردیم که بعد از 7 ماه باردارشدم. تو این
کاش همه ی ما مراقب کلاممون باشیم👌 چه بسا یک جمله کوچک ما،زخمی بزرگ در قلب بنده ای از بندگان خدا ایجاد کنه... کاش برای درد هم مرهم باشیم نه یک درد دیگه😔...
🤱🤱بمناسبت هفته ی جمعیت🤱🤱 وبینار مادری به توان بزرگتر از یک 👩‍👧‍👧👩‍👦‍👦👩‍👧‍👦 با سخنرانی و پرسش و پاسخ خانم دکتر محمدپور (پزشک و مسوول موسسه ی مهر فرشته ها) و با حضور خانم مرضیه احمدی نویسنده ی کتاب فکرشم نکن (شانزده نما از روایت های مادرانه) سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ساعت ۱۵ الی ۱۷ https://b2n.ir/g48129 بعنوان مهمان وارد شده و ورود به کلاس را بزنید کارگروه جمعیت جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گروه امن المتوکلون مجموعه مادرانه اصفهان (مدار مادران انقلابی) https://zil.ink/mehre_fereshteha
الان که می خوام تجربه ام رو بنویسم اشک در چشمانم جمع شده😢 من هم مثل خیلی از خانم‌ها در آرزوی فرزند بودم حالم خیلی شبیه همه کسایی که منتظر یک خبر خوش هستند بود... هر بار که این خبر خوب رو دریافت نمی کردم حالم بدتر و بدتر میشد😔 و این حال بد و استرس هر دفعه کار رو خراب تر میکرد.😕 پیش دکتر نوین،سنتی و طب اسلامی هم رفته بودم اما نتیجه ای نگرفته بودم.😔 میلاد یا شهادت هر کدوم از ائمه که می‌رسید با تمام وجود دست به دامان شون میشدم😭 حتی روزه اول محرم رو هم که برای این قضیه وارد شده گرفته بودم اما انگار خواست خدا چیز دیگری بود. خلاصه بعد از کلی دکتر و آزمایش بالاخره بعد از حدود یکسال و نیم بلطف خدای خوبم با داروی شیمیایی باردار شدم.🤩 خیلی خوشحال بودم در پوست خود نمی‌گنجیدم.اما این خوشحالی با بدنیا آمدن فرزندم کامل نشد،من در هفته ۱۲ بارداری به مشکل برخورد کردم و فرزند عزیزم که مدت زیادی منتظرش بودم در پایان ۴ ماهگی از پیش من رفت و منو با کلی حسرت تنها گذاشت.😭😭😭خیلی تجربه سختی بود. اما من نمی‌خواستم ناامید بشم دوباره به در خونه خدا رفتم و از خودش خواستم که دوباره به ما فرزند عنایت کند،شروع کردم به خواندن چله ی زیارت عاشورا با صد لعن و سلام. اینبار هم خدای مهربونم دعای منو بی پاسخ نگذاشت و دست من رو خالی برنگرداند و دقیق تو همون تاریخهایی که باید فرزند قبلی ام دنیا می اومد متوجه شدم که دوباره خدا جون بهم لطف کرده و باردار هستم😍🤩 واقعا بعد از اون اتفاق بسیار ناگوار این بهترین اتفاقی بود که برام افتاد.😍😍 بسیار خوشحال بودم با مشورت یکی از پزشکان به متخصص بارداری های پر خطر مراجعه کردم ،ایشون مشکلم رو تشخیص دادن و یکسری دارو تجویز کردن.داروها رو مصرف کردم اما چون از ابتدای بارداری زیر نظر ایشون نبودم کمی دیر شده بود و با اینکه من خیلی بیشتر از قبل مراعات میکردم و استراحت میکردم اما باز هم به مشکل برخورد کردم و در پنج ماهگی متوجه شدم قلب کوچولوی من دیگه نمیزنه😭😭😭 دنیا داشت روسرم خراب میشد واقعا باورش برام سخت بود😱،حال و روحیه ام خیلی خراب بود اما بجز گریه کاری از دستم بر نمی اومد. روزهای واقعا سختی بود فقط خدا رو داشتم، نمی‌خواستم نا امید بشم. امیدم رو به خدا بیشتر کردم یه دستور صلوات هدیه به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها از آقای عالی بدستم رسید تصمیم گرفتم این دستور رو با خوش بینی کامل انجام بدم و از خدا جون یه فرزند سالم با بارداری راحت و بی خطر خواستم و از همه گناهانم توبه کردم.در ضمن تحت نظر پزشک هم بودم و دستوراتش رو کامل انجام میدادم. بالاخره لطف خدا شامل حالمون شد و جواب آزمایشم مثبت شد این بار هم انگار دنیا رو به من داده باشند از خوشحالی نمیدونستیم چه کنم. در طول دوران بارداری هم سختی هایی برام پیش اومد اما الحمدلله خدا تنهامون نگذاشت و در لحظه لحظه بارداری هوامون رو داشت و نمی‌گذاشت تا ناامید بشم☺️. و بالاخره به لطف خدای مهربان نینی جان بعد از حدود ۴ سال انتظار بدنیا اومد و واقعا فهمیدم که: از خدای مهربون میخواهم تا همه کسایی که منتظر نی نی هستند،هرچه زودتر میوه شیرین صبرشون رو بچینند و کامشون شیرین بشه.🤲🤲🤲 انشاالله کسانی هم که هیچ مشکلی ندارند از باردار شدن ناراحت نشن و تصمیم های اشتباهی برای رهایی از دست این طفلان معصوم نگیرند 😔😔و ناشکری نکنند و بدونن که خیلی ها حسرت یک لحظه ی اونها رو می خورند. از همه التماس دعا دارم🦋🦋🦋 https://zil.ink/mehre_fereshteha
ممنون از انتقال تجربه تون الحمدلله که بالاخره این هدیه ی عظیم الهی صحیح و سالم به دستتون رسید خدا اولاد صالح و سالم و کثیر نصیبتون کنه🌺 و به همه ما توفیق شکر روز افزون نعمات،بخصوص نعمت مادری رو عنایت بفرماد
بعضیا واقعا دل میشکنن... اون تجربه ی توی کانال که گفت اگه بچه بغل میکردم میگفتن حسودیش میشه شبیه تجربه ی ماست.ما سه تا پسر داریم الحمدلله. یا میگن هی حامله میشی به امید دختر😑 یا اگر دخترشون بلایی سرش بیاد میگن من چشمش زدم🤐 یا اگر عروسک درست کنم میگن حسرت دختر داره به جای دختر نداشته اش عروسک درست کرده😢 یا میگن پسرات بزرگ میشن تو تنها میمونی😔 یا مثلا دخترشون گریه کرده من بغلش کردم ساکت بشه میان با اخم و ناراحتی از بغلم میکشن انگار داشتم میخوردمش😒 با اینکه من واقعا از اینکه سه تا پسر دارم خییییلی هم خوشحالم و چون زایمانهای سختی دارم اصلا دوست ندارم دختر داشته باشم که یه وقت شبیه خودم نشه اینقدر درد بکشه. ولی اونا با تصورات خودشون منو قضاوت میکنن و باهام رفتار میکنن.😒 https://zil.ink/mehre_fereshteha
تجربه این خانوم که سه تا پسر دارن کاملا برعکس من 😂 من سه تا دختر دارم و یک پسر و سه تا هم سقط داشتم😔 همه بعد زایمانام هی میگفتن خدا بهت پسر بده..به امید پسر هی بچه نیار بدنت داغون میشه.ول کن تو دیگه دختر زایی و دقیقا بقول خانوم هرکی میزایید پسر بود بغلم نمیدادن😔 یا یه طوری از پسر تعریف میکردن انگار یه کار خارق العاده انجام دادن ..درصورتی که دختر و پسر هردو نعمت خدا هستن ..بارداری هفتمم ناخواسته بود و من دیگه کلا بچه نمیخواستم . وقتی رفتم سونوگرافی و گفت پسره ...وقتی همه فهمیدن گفتن..طفلی چقدر دکتر رفت و هزینه کرد که بلاخره پسر شد ...😂😂😂 حالا هم هرکی میبینه میگه خوب دیگه پسر هم اوردی دیدی همچین چیز دندون گیری هم نیست تازه دختر از پسر بهتره😂😂 خلاصه موندم با مردم چطور باید رفتار کنم ...من همیشه در مقابلشون سکوت میکنم چون واقعا نمیدونم باید چی بگم😐 https://zil.ink/mehre_fereshteha