به قدری فقیر بود که اغلب اوقات لباس او از زیادی وصله به رنگ های مختلف خودنمایی می کرد و فقر خود را پنهان می کرد. روزی پول کمی به دستش رسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید، در مسیر بازگشت چشمش به سگ بی رمق و لاغر مُردنی افتاد که در حال شیر دادن به بچه هایش بود. با دیدن وضعیت سگ به خودش تَشری زد که اگر از روی جوانمردی بخواهی نگاه کنی، این سگ محتاج تر از توست. بی درنگ جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خودش می گوید وقتی که جگر را برای سگ انداختم دیدم که سر به آسمان بلند کرد و صدائی از خودش درآورد، من فهمیدم که درحق من دعا می کند. بعد از مدتی، مبلغ پولی به دستم رسید، فرستنده پول پیغام داده بود که پول را به تاجری بده تا با آن تجارت کند و سود تجارت را خرج کن.
همین کار را کردم، بعد از مدتی به قدری وضع مالی من خوب شد که از سود تجارتی آن پول، هزار مغازه، و کاروانسرا و یک روستا به نام گروند به طور دربست خریدم، از اجاره کشاورز آن نزدیک صد نفر در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت بر اثر ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه کردم.
روایتی از زندگی آیت الله شفتی
🔻متن کامل را از اینجا بخوانید:
🔗B2n.ir/p31136
#مهرنیک #مهرگو #نیکی #خوبی #سگ #مهربونی #مهربان #قصه
#حال_خوب_کن_باش!
@mehrneek
🌻#قصه_مهر| رفتیم مشهد جاتون خالی حرم صفایی داشت. از وقتی مادر شدم، وقت خیلی چیزها رو ندارم، به دوستای مجردم میگم، قدر خیلی لحظه هاتون رو بدونید. یکیش همین زیارت بدون دغدغه و مسئولیته.
حسین تازه راه افتاده، حرم براش خیلی تازگی داشت. ذوق زده شده بود با دیدن اون وسعت بی نهایت حرم تو چشم کودکانش. مدام می دوید و من و خواهرم نوبتی دنبالش می رفتیم تا تو شلوغی زائرا گم نشه.
تو صحن امام خمینی، خادمی رو دیدم بچه ها رو دور خودش جمع کرده بود و باهاشون بازی می کرد، کنجکاو شدم پرسیدم. گفتن چند وقتی هست که یک عده داوطلبانه توی حرم بچه ها رو سرگرم می کنند تا مادرا نفسی تازه کنند یا زیارتی برن.
خوشحال شدیم. رفتیم پیش خادم، خواهرم رفت زیارت. حسین رو بین بچه ها به خادم سپردم و خودم گوشه دنجی پیدا کردم تا نفسی تازه کنم و حسین رو هم ببینم.
با دیدن این کار ساده ولی برای مادرایی مثل من نفس تازه کن، یاد این جمله خواهرم افتادم که بهم گفت می بینی بعضی آدمها شکارچین بلدن هر جایی تو عالم یک موقعیتی رو شکار کنن، بعضی ها فرصت پول شکار کردن، موقعیت و مقام و... دارن و بعضی ها هم مثل این آدمها شکارچی کار خیرین و مهربوونی کردن.
هر جا که هستیم، عالم برای مهربونی کردن ما دستش رو دراز می کنه. کافیه غافل نباشیم و مثل یک شکارچی تور مهربونی خودمون رو به روی هستی باز کنیم و شکاری لحظه های ناب باشیم.
چند تا عکس از خادما که شما فرستادین ببینیم.
#مهرنیک #حرم #خادم #امام_رضا #حسین #مادر #زیارت #قصه #خوبی #مهربونی #حال_خوب_کن_باش
@mehrneek