🌻#قصه_مهر | رستورانی در شهرری تهران با توجه به شرایط اقتصادی کباب برای خانم های باردار 👈 رایگان است
🌟 شما هم روای مهر باشید و قصه مهربوونی و خوبی آدم های اطرافتون رو با ما به اشتراک بزارید
@mehrneek
🌟حلقههای مهر رو به هم وصل کن و یه حلقه از زنجیره مهرباش!
"حال خوب کن باش!"
👈ما رو در کانال بله، ایتا، روبیکا، تلگرام و صفحه اینستاگرام دنبال کنید
🆔️@mehrneek
#قصه_مهر| پسری به سفر دوری رفته بود و مادرش از او بیخبری بود. مادر هر روز یک نان میپخت و پشت پنجره میگذاشت تا گرسنهای که از آنجا میگذشت نان را بر دارد. هر روز مردی گوژپشت نان را بر میداشت و به جای آنکه از او تشکر کند میگفت: "کار پلیدی که بکنید با شما میماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز میگردد". یک روز که زن کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود. نان او را زهر آلود کرد و آن را پشت پنجره گذاشت، اما پشیمان شد و نان دیگری برایش پخت.
مرد آمد و نان را برداشت و حرفهای خود را تکرار کرد. آن شب در خانه پیرزن به صدا در آمد. وقتی که در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباسهایی پاره، گرسنه، تشنه و خسته پشت در ایستاده بود. در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت: مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم.
در چند فرسنگی اینجا از فرط گرسنگی و ضعف به حالت مرگ افتادم. ناگهان گوژپشتی را دیدم که به سراغم آمد. یک نان به من داد و گفت: این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو میدهم. وقتی که مادر این ماجرا را شنید معنای سخنان روزانه گوژپشت را فهمید.
#مهرنیک
@mehrneek
🌻#قصه_مهر | یه سمینار دعوت شدم، ۵۰۰ نفر بودیم به هر کدوممون یک بادکنک دادند که اسمون رو روش بنویسیم و توی اتاق بندازیم. بعد ازمون خواستن طی ۵دقیقه، بادکنکمون رو پیدا کنیم، هرج و مرجی شد و همدیگه رو له میکردیم، اما با تایم اضافه هم نتونستیم پیداش کنه.
اینبار سخنران خواست هر کس بادکنکی بردارد به صاحبش بدهد که کمتر از ۵ دقیقه همه به بادکنک خودشون رسیدند.
ننیجه اینبود کهما دیوانه وار در جستجوی سعادت خود به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است است و قانون زندگی قانون داد و ستد است.
🍃مهربوونی کردن و با چاشنی خلاقیت جذاب کن و حال خوب کن باش!
#مهرنیک #خوبی #مهربونی #مهربانی #همدلی #خلاقیت
@mehrneek
🌻#قصه_مهر
#روایت_شما: یکشنبه 6خرداد 1403- تهران خط تاکسی آزادی به...
دل آسمون گرفته بود، از مترو که اومدم بیرون به سرعت تاخت یک عده اسب خودم رو به یه تاکسی رسوندم و پریدم تو تاکسی، کنار دستم یک پسر جوونی نشسته بود، شلوار مشکی جین با پاره پاره هایی از ریش ریش نخ ها، طوری لم داده بود که انکار روی مبل راحتی توی خونشون بود. یهووی دل آسمون ترکید و با ترکیدن اون زنگ تلفن های مداوم پسر هم شروع شد.
سلام خواهر فدات بشم... نه قربونت برم... مواظب به خودت باش...
بابا جون قربونت برم سفارش چوبا ..اینجوری شد...دارم میام خونه فدات بشم...
بعد از درنگی چند ثانیه ای
تماس با نامزد: سلام عزیزم چطوری؟ فدات بشم... نه قربونت برم...دارم میرم خونه گفتم یه حالی ازت بپرسم...امروز چطور بود؟.... اگه شام خونتون رو دوس نداری برات همین الان یک غذا سفارش بدم...تعارف نکن... مطمئن باشم تعارف نمیکنی... بازم اگه دیدی باب میلت نیست بهم خبر بده... نه فدات بشم مواظب با خودت باش...
محو این همه مهربوونی توی رفتار و کلماتش شده بود، دلم میخواست صدای این همه مهربوونی رو ضبط کنم و برای همه بفرستم. جادوی مهربوونی توی کلماتش اینقدر جذاب بود که هیچ کس به صدای بلندش اعتراض نمی کرد. خیلی هامون مهربوونی رو بلدیم اما بعضی هامون هنرمندند و با جادوی کلمات به مهروبونیش چاشنی دیگه ای می دهند.
#مهرنیک #نشر_نیکی #نشرخوبیها #خوبی #کار_خوب #حال_خوب #نیکویی #نیکی #خوبی_کردن #نیکوکار #حال_خوب_کن_باش
@mehrneek
🌻#قصه_مهر
در راه مدينه بود.
به مسجدي رسيد، داخل مسجد رفت.
كوزه ي آبي برداشت
و كنار درخت خشكي وضو گرفت .
نماز خواند و بيرون رفت.
همه ديدند كه درخت ميوه داد
شهادت امامجوادالائمه(علیه السلام)تسلیت باد
منبع: کتاب « وسعت آفتاب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب
#مهرنیک
#شهادت
#امام_جواد
#حال_خوب_کن_باش
#درخت
#آبیاری
@mehrneek
🌻#قصه_مهر| قهوه مهربانی
یک کافه در اصفهان با نصب کاغذی که رویش نوشته: *"قهوه برای پاکبانان عزیز و زحمتکش شهرمان رایگان است"* هر روز پاکبانان را به قهوه مهمان میکند تا خستگی از تن به در کنند
🍃هرجایی که هستی میتونی پرتوهای آفتاب مهرت رو روی دیگران بتابونی و حال خوب کن باشی
#مهرنیک #خوبی #کار_خوب #حال_خوب #نیکی #نیکوکار #حال_خوب_کن_باش #قهوه #کافه
@mehrneek
🌻#قصه_مهر| رفتیم مشهد جاتون خالی حرم صفایی داشت. از وقتی مادر شدم، وقت خیلی چیزها رو ندارم، به دوستای مجردم میگم، قدر خیلی لحظه هاتون رو بدونید. یکیش همین زیارت بدون دغدغه و مسئولیته.
حسین تازه راه افتاده، حرم براش خیلی تازگی داشت. ذوق زده شده بود با دیدن اون وسعت بی نهایت حرم تو چشم کودکانش. مدام می دوید و من و خواهرم نوبتی دنبالش می رفتیم تا تو شلوغی زائرا گم نشه.
تو صحن امام خمینی، خادمی رو دیدم بچه ها رو دور خودش جمع کرده بود و باهاشون بازی می کرد، کنجکاو شدم پرسیدم. گفتن چند وقتی هست که یک عده داوطلبانه توی حرم بچه ها رو سرگرم می کنند تا مادرا نفسی تازه کنند یا زیارتی برن.
خوشحال شدیم. رفتیم پیش خادم، خواهرم رفت زیارت. حسین رو بین بچه ها به خادم سپردم و خودم گوشه دنجی پیدا کردم تا نفسی تازه کنم و حسین رو هم ببینم.
با دیدن این کار ساده ولی برای مادرایی مثل من نفس تازه کن، یاد این جمله خواهرم افتادم که بهم گفت می بینی بعضی آدمها شکارچین بلدن هر جایی تو عالم یک موقعیتی رو شکار کنن، بعضی ها فرصت پول شکار کردن، موقعیت و مقام و... دارن و بعضی ها هم مثل این آدمها شکارچی کار خیرین و مهربوونی کردن.
هر جا که هستیم، عالم برای مهربونی کردن ما دستش رو دراز می کنه. کافیه غافل نباشیم و مثل یک شکارچی تور مهربونی خودمون رو به روی هستی باز کنیم و شکاری لحظه های ناب باشیم.
چند تا عکس از خادما که شما فرستادین ببینیم.
#مهرنیک #حرم #خادم #امام_رضا #حسین #مادر #زیارت #قصه #خوبی #مهربونی #حال_خوب_کن_باش
@mehrneek