#اقبال ۱
از وقتی یادم میاد بابام معتاد بود و داداشامم لات و لوت هیچ کس پی ی زندگی خوب نبود همیشه حسرت بقیه رو میکشیدم مامانم میرفت خونه های مردم گار میکرد تا از پس مهارج بر بیاد داداشامم بیکار میگشتن و گردن کلفت میکردن بابام گاهی اوقات که پول کم میاورد میومد سراغ مامانم تا با زور ازش پول بگیرخ اونم از ترسش مقداری به بابام میداد که کتک نخوره، مادرم هر چی به داداشام میگفت برید سرکار اینده دارید کسی به حرفش عمل نمیکرد مامانمم چسبید به من هر چیکار میکرد خرج من میکرد که کم و کسری نداشته باشم خیلی تلاش میکرد گاهی دلم میسوخت ولی کاری ازم برنمیومد بابام هر روز کنار مصرف خودش یکی و برمیداشت میاورد و داداشای بیغیرتمم جلوش رو نمیگرفتن
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#اقبال ۲
مصرف بابام زیاد شده بود مامانم کاملا ازش ناامید شده بود و کاری بهش نداشت بابامم هر روز بدتر از دیروز بود دیگه برای منم پدر نبود فقط ی مجسمه بود که نقش بازی میکرد خواستگارای من ادمهایی مثل بابام بودن اصلا نسبت به اینده م حس خوبی نداشتم و میدونستم که اینده من میشه یکی مثل مامانم با بچه های بی مسئولیت و ی شوهر مفنگی
کم کم زمزمه های پدرم بلند شد کا من باید ازدواج کنم و از سن ازدواج دارم رد میشم من همش ۱۵ ساله م بود که بابام میگفت باید شوهر کنم هر چی میگفتم نمیخوام و الان زوده گوشش بدهکار نبود میگفت دیگه وقتشه و باید ازدواج کنم مامانم برای خلاصی من گفت که حالا خواستگار نداره بیاد چشم شوهرش میدم که بابام گفت چرا صبر کنیم
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#اقبال ۳
همین نایب اون روز اومد اینجا گفت چشمم این دختره رو گرفته و اینو بدیدش به من منم گفتم نایب این حرفها چیه کی از تو بهتر چند ساله میشناسمت و اینجا رفت و امد داری زنتم مرده بچه هاتم بزرگن از پس خودشون بر میان شکر خدا دستتم به دهنت میرسه و میتونی از پس مخارج بر بیای این دختره هم مثل مادرش تو سری خور و بسازه به داداشام نگاه کردم خیلی عادی رفتار میکردن که بابام گفت نایب گفته سن من از عروسی گذشته وقتی عقدش کنم میبرمش خونه م و براتون ی گوسفندم میارم خودتون برا خودتون ی جشن بگیرید این بده زن ؟ مامانم محکم گفت اره که بده نایب شصت سالشه شکمش اندازه قد و هیکل این دختره و مواد فروشه انقدر پست شدی دخترتو بدی به مواد فروش که تا اخر عمر تامین باشی؟ بیشرفی و بی غیرتی حدی داره
#اقبال ۴
بابامم محل مامانم نذاشت فرداش قرار شد با نایب بریم ازمایش بهش که نگاه کردم ی لبخند چرک زد که دندونهای جرم گرفته ش مشخص شد و گفت زود جواب ازمایش رو میدن و فردا عقد میکنیم تمام بدنم میلرزید از دم در ازمایشگاه یواشکی از دستش فرار کردم و رفتم توی دندونپزشکی به دکتر گفتم کمکم کن بابام میخواد منو جای مواد بده به کسی اونم قایمم کرد بابام و داداشام اومدن دنبالم که دکتره گفت اینجا نیست اونام داد زدن که ما دیدیم اومد اینجا اونم گفت برای چی میخواید بدیدش به ی پیرمرد؟ بابامم گفت بدهکارم یک میلیون دکترم گفت من از دخترت خوشم اومد دو میلیون میدم بدش به من البته اگر خودش خواست بابامم از خدا خواسته قبول کرد دکترم منو از کمد اورد بیرون گفت ماشین دارم خونه دارم اینجام محل کارمه اگر با من ازدواج کنی باید درس بخونی و کاری به اینکه گذشته ت چی بوده ندارم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#اقبال ۵
از خدا خواسته قبول کردم و خانوادهدش دو روز بعد اومدن خواستگاری و منم قبول کردم الان خداروشکر میکنم ۱۲ ساله داریم زندگی میکنیم و هنوز هیچ کس گذشته و خانواده م رو به روم نیاورده خیلی خداروشکر میکنم تو اوج ناامیدی و بی کسی منو نجات داد چند سال بعد ازدواج خونمون دو طبقه بود شوهرم رفت برای طبقه پایین همه چیز خرید و اماده زندگی کرد هر چی گفتم چیکار میکنی میگفت بعدا میگم ی روز دیدم مادرمو با ی ساک لباس اورد گفت اینجا زندگی کن مامانمم خیلی دعاش کرد و اونجا زندگی کرد داداشامم هیچ وقت نیومدن دنبال مامانم حای شوهرم به مامانم ماهانه ی پولی میده که نره سرکار
#پایان.
❌کپی حرام ⛔️
#اقبال ۵
از خدا خواسته قبول کردم و خانوادهدش دو روز بعد اومدن خواستگاری و منم قبول کردم الان خداروشکر میکنم ۱۲ ساله داریم زندگی میکنیم و هنوز هیچ کس گذشته و خانواده م رو به روم نیاورده خیلی خداروشکر میکنم تو اوج ناامیدی و بی کسی منو نجات داد چند سال بعد ازدواج خونمون دو طبقه بود شوهرم رفت برای طبقه پایین همه چیز خرید و اماده زندگی کرد هر چی گفتم چیکار میکنی میگفت بعدا میگم ی روز دیدم مادرمو با ی ساک لباس اورد گفت اینجا زندگی کن مامانمم خیلی دعاش کرد و اونجا زندگی کرد داداشامم هیچ وقت نیومدن دنبال مامانم حای شوهرم به مامانم ماهانه ی پولی میده که نره سرکار
#پایان.
❌کپی حرام ⛔️