هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰عظمت انسان در بینش اوست نه در دانش او...
🔹شروع حركت كه ضرورت حركت نيز از آن مايه مىگيرد، از لحظهاى است كه تو مىفهمى از همه چيزهايى كه با آنها مأنوس هستى، بزرگترى.
🔹بزرگترى؛ چون آنها به تو ختم شدهاند و تو ميوه اين درختى و هيچ وقت به ريشه و خاك و سنگ، برگشت نخواهى كرد.
🔹يكى از اساتيد ما مىگفت: همه پديدهها به تو ختم مىشوند و وجود تو يك وجود مسلط است. در مقايسه با ديگر حيوانات تو بر روى دو پا ايستادهاى و آنها چهار پا هستند. آنها در دست تو هستند. آنها به تو ختم شدهاند، پس چطور مىشود كه تو دوباره به آنها ختم شوى و رجعت تو به سوى آنها باشد؟
🔹اين بينش را، حتى همان روستايى، همان عوام الناسى كه ما از آنها دست شستهايم، به دست آوردهاند و ابوذر و بلال و سلمان شدهاند. ابوذرهايى كه از خط بهرهمند نبودند، از يك چنين بينشى برخوردار بودند و شروع حركت نيز از چنين بينشى است كه عظمت انسان در بينش اوست، نه دانش او.
🔹مادام كه اين بينش نباشد، مجموعه آگاهى و دانش انسان وسيله و دستاويزى براى قدرتها و طاغوتها مىشود؛ چون انسانى كه بينش ندارد دانش او، نقطه ضعفش مىشود، از او مهرهاى مىسازند تا در نقشههاىِ جهنمىِ خودشان بهرهبردارى كنند.
❛❛ عینصاد
📚 #حرکت | ص ۲۱
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
╭✤ @Einsad ✤╮
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰دعوت حوادث
📨 تمام توان و سعى من به اندازه خود من است، نه به اندازه راه و مقصد من.
📨 به خاطر همين، وقتى با تمام سعىِ خود و با همه ظرفيت خود حركت مى كنم.
📨 كسانى كه در حد اولياء حق ايثار كردند، مزد نخواستند، سپاس هم نخواستند، ولى مايى كه منتظريم تا صدامان بزنند، وضعيتمان مشخص است.
📨 ما دعوت حوادث را نمى فهميم.
📨 بعضى وقت ها كه با رفقا دور هم جمع هستيم، وقتى كسى را مى بينم كه پايش به استكانى و يا آشغالى مى خورد و بدون توجه عبور مى كند و آن را بر نمى دارد، اين معنا به ذهنم خطور مى كند كه وقتى امروز دعوت اين حوادث كوچك را نديده مى گيريم و اين استكان و يا آشغال را برنمى داريم، قطعاً در فرداى ديگر، دعوت حوادث بزرگ را هم نديده خواهيم گرفت.
📨 اگر فردا پيش ما صدها شكم را هم پاره كنند، بى تفاوت خواهيم بود، اگر هم دعوت حوادث را شنيديم و اقدامى كرديم، منتظريم تا مزدى و ترفيعى بدهند و يا لااقل سپاسى بكنند!
📨 آيا ما با كسانى كه بناى تبعيّت از آنها را داريم و سنگ ولايت آنها را به سينه مى زنيم، برابريم؟ آيا در مسير راه آنها هستيم؟
❛❛ عینصاد
📚 #اخبات | ص ۸۰
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰اگر میبینی که با آگاهیها و عشقها باز هم ماندهای به تمرین رو بیاور و عشق و طلب را در این راه رهبری کن.
🔸براى حركت و سازندگى، تنها اين شناخت ها و آگاهى ها كافى نيستند و حتى عشق و طلب هم كافى نيست، كه ورزيدگى و تمرين ضرورى است. من كسانى را مى شناسم كه از عشق و آگاهى برخوردارند و راستى مى خواهند كه گامى بردارند و بارى را به دوش بگيرند ... اما بازويشان توانايى ندارد و ورزيده نيست ...
🔸اينها اگر بخواهند به زور بارى را بردارند كمر خود را مى شكنند و پاى خود را زير بار له مى كنند. يا از دست مى روند و يا مأيوس و خسته مى شوند ... جوجه هايى كه شور پرواز دارند اما بالشان نيست، ناچار طعمه ى كلاغ مى شوند و بازيچه ى بچه ها و هديه ى مرگ.
🔸 آنها كه مى خواهند وزنه هاى سنگين را بردارند، بايد از وزنه هاى كوچك شروع كنند و ورزيدگى هايى بدست بياورند ... تا آماده ى بزرگترها شوند.
❛❛ عینصاد
📚 #مسئوليت_و_سازندگی | ص ۱۸
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید.
╭✤ @Einsad ✤╮
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰ما كه خود اسيريم، چگونه سخن از آزاد كردن ديگران می گوییم!
🔹افسوس كه ما، پيش از آن كه از آلودگى ها پاك شده باشيم بر خويش عطر پاشيده ايم و خويشتن را جز آن كه هستيم به ديگران معرفى كرده ايم.
🔹ما به جاى آن كه رنگ خدا را گرفته باشيم، به خدا رنگ زده ايم. چگونه مى خواهيم ديگران را بسازيم و از اسارت ها رها سازيم، در حالى كه هنوز خويش را نساخته ايم؟ ما كه خود اسيريم، چگونه سخن از آزاد كردن ديگران می گوییم!
🔹نمى توان بار رسالت اللَّه را بر دوش داشت تا زمانى كه بنده غير اوييم.
🔹پس بايد از حاكميت غير او آزاد شد. اين است كه معلم، قبل از هر چيز بايد حُرّ شود و به آزادى برسد؛ آزادى از خويش، آزادى از غير و حتى آزادى از آزادى. و در اين مرحله است كه به عبوديت مى رسد.
❛❛ عینصاد
📚 #تربیت_کودک | ص ۱۳
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
👤: @ad_einsad