eitaa logo
منبرطلاب
20.1هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنران حجه الاسلام دکتر سبک زندگی حسینی 🔰 بحث ما این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام و معارف بلندی که در زندگی اون بزرگوار هست ،شور و احساسات برای اباعبدالله خوبه ولی اگر با شعور و خرد آمیخته نشود تبعا ثمر بخش نخواهد بود این مهم است که ما ببینیم که زندگیاباعبدالله در زندگی ما چقدر ملموس هست و چقدر کاربرد داره،همون طور که امروز ما خودمون رو به عنوان عزادار جلوه میدیم چقدر تونستیم از لحاظ رفتاری و گفتاری در زندگی خودمون را به حضرت منطبق کنیم بحث امشب در رابطه با نظم و برنامه ریزی هست یکی از مهمترین رموز موفقیت در زندگی ما هست ودر زندگی اهلبیت ودر سفارشاتشون این موضوع موج میزند.  تا جایی که درشب بیست و یکم با اون حالی که امیرالمومنین داشتند که گاهی به هوش میومد و گاهی از هوش میرفت سفارش این هست :اوصیکما (حسنین)وجمیع ولدی و من بلغه (و به هرکسی که صدای من علی در آینده میرسه)اوصیکم بتقوالله و نظم امرکم(تقوای خدا و نظم در امور ) پیامبر گرامی اسلام میفرماید من از فقر بر امتم نمیترسم من از بی برنامگی میترسم: انی لا اخاف علیکم من الفقر انی اخاف علیکم من سوء التدبیر همین طور هم بود در جنگ احد یک بی برنامگی هفتاد شهید روی دست پیامبر قرار داد و بهترین یاران پیامبر شهید شدند یک عده ایی به خاطر بی نظمی اون منطقه ایی رو که باید حفظ میکردند با بی نظمی رها کردند و ورق جنگ برگشت اینو بدونید که همه عالم روی نظم هست الشمس والقمر بحسبان ماه و خورشید روی نظم هست اگر زمین ذره ایی فاصله اش نسبت به خورشید تغییر کنه خطر آفرینه ،حرکت زمین از اینی که هست کمتر یا بیشتر بشه خطر آفرینه ،(بیش از هفتصدوپنجاه آیه علمی در قرآن هست)دنیایی که تمامش نظم هست و با نظم افریده شده چطور میشه در این دنیا بی نظم بود امام حسین آمد خدمت امیرالمومنین عرض کرد پدر جان میشه شما که با پیغمبر بزرگ شدید ممکنه بگید زندگی پیغمبر چجور بود ؟حضرت فرمود حسینم: اِذَا اُوِیَ اِلی مَنِزِلِه جَزَءَ دُخُولَهُ ثَلاثَهَ اَجزاء: جزءً لِلّه عَزَّوَجَلَ وَ جُزءً لاِهلِهِ وَ جُزءً لِنَفسِهِ. ثُمَ جَزَءَ جُزئَهُ بَینَهُ وَ بیَنَ النَاسِ، فَیَرُدُ ذلِکَ عَلَی العامَةِ وَ الخاصَةِ وَ لا یَدَخِرُ عَنهُم شیئاً»;([۱۰۷]) هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد خانه می شد، وقت خود را سه قسمت می کرد; یک بخش آن را برای عبادت خداوند، بخشی دیگر را برای خانواده، و بخش سوم را برای خود اختصاص می داد، سپس وقت مختص خود را، بین خویش و مردم تقسیم می کرد، کوچک و بزرگ را در این قسمت پاسخ می داد، و چیزی را از آنان دریغ نمیورزید. یک جزء برای خدا بود وقت عبادت که میشد دیکه کاری به کسی نداشت فقط به سراغ عبادت میرفت ،یک جزء برای خانواده بود گاهی به همسرانش میگفت بیا بنشین کلمینی با من حرف بزن؟چه خبر؟کجا رفتید؟کی اومده؟؟ یک جزء هم برای خودش قرار میداد بعد امیرالمومنین میفرماید این جزء اخر رو پیامبر بین خودش و مردم تقسیم میکرد همسر عثمان بن عوف اومد پیش پیامبر گفت یا رسول الله همسر من تمام زندگیش شده خدا یعنی اون سه جزء همش شده خدا ،پیغمبر ناراحت شد اومد مسجد مردم رو جمع کرد فرمود من که پیغمبر شما هستم هر روز روزه نمیگیرم ،من که پیغمبر شما هستم گاهی غذای سالم میخورم گاهی غذای خوب میخورم ده نفر از جوونهای مدینه رفتند داخل خونه در روی خودشون بستند آدمهایی با اگاهی بالا هم بودند عادی هم نبودند گفتند برای اینکه ما دینمون حفظ بشه ما در جامعه نمیاییم بلاخره در بین مردم که باشی باید دروغ بگی دروغ بشنوی غیبت کنی و غیبت بشنوی اگر داخل خونه بشینیم دیگه کسی رو نمیبینیم و دیگه غیبت نمیکنیم ازدواج هم نمیکنیم ،غذای خوب هم نمیخوریم خبر به رسول خدا رسید و پیامبر هر ده تاشون رو خواست گفتند برید دنبال کارتون این چه رفتاری هست که شما دارید این دعا رو همیشه بخونید یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر خدا عمل کم هم قبول میکنه لازم نیست انسان خودش رو به زحمت زیادی بندازه ،حر هم سابقه خراب زیادی داشت ولی در یک مدت کم به چه مقامی رسید شما ببینید امام حسین هم شب عاشورا همش مناجات نبود، وقتش رو تقسیم کرد یه بخش صحبتش با همسرش ،یه بخشش صحبت با خواهرش ،یه بخشش سخنرانی برای اصحاب هست،یه بخشش سیاسی و نظامی هست چرخیدن در میدان هست تا ببینه فردا از کجا شروع کنند وقتی رسید به کربلا اول پرسید این سرزمین کجاست و مالک زمین چه کسی هست شصت هزار درهم داد همه اون زمینها رو خرید (چون میدونست اونجا کشته میشود و نخواست حق الناس گردنش باشه)صبح عاشورا گفت هر کسی بدهی داره از اینجا بره ،برپایی نماز جماعت در آن شرایط (هر چیزی بجای خودش ،شرایط باعث نشد که نمازش از دست برود ) 👇👇
👇👇👇 🔰 متن روضه علی اکبر بسم الله،بیا بریم پایین پای حسین،آی حسین،من می ترسم  همین طور اسم كربلا رو ببرم،ولی ایمان داشته باش،امشب از این آقازاده كربلاتو بگیری، از زبان اباعبدالله گوش بده: ای تجلی صفات همه ی برترها چقدر سخت بُود رفتن پیغمبرها قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای بخدا عشق پدر نیست کم از مادرها به امام صادق علیه السلام وقتی عرضه داشت،بهترین لذت برای یك پدر؟گفت:وقتی ببینه بچه اش خوش قد و بالا شده،جلوش راه می ره، پسرم! می روی اما پدری هم داری نظری گاه بیندار به پشت سرها عبارت مقتل عجیبه،می گه وقتی،علی اكبر اومد اجازه ی میدان بگیره،اِستأذن،بلافاصله آورده: اباعبدالله فأذن،تا گفت:بابا برم،گفت:برو،اما قبلش : سر راهت دم آن خیمه كمی راه برو چرا؟ تا كه آرام بگیرند کمی خواهرها پسرم،پسرم مادرت نیست اگر ،مادر سقا هم نیست عمه ات هست به جای همه ی مادرها بین علی اكبر و قمر منیر بنی هاشم،بین این آقا زاده و آقایی كه قراره فردا شب براش سینه بزنی،چند تا شباهت پیدا كردم،دونه دونه میشمارم،هركدومش یه شب حرف داره،یه شب روضه داره من رد میشم،شباهت اول بین علی اكبر و قمر بنی هاشم،شباهت اول:برای هردو شون،برای هردوی این دو بزرگوار،برا هردوشون امان نامه رسید از دشمن،میگذرم،اصلاً نمی دونی این امان نامه،چی تو دل این آقا زادها بوجود آورد،شباهت دوم،هردو لقب ساقی داشتند،به مقام سقایت رسیدند،شباهت سوم،هردو شجاع بودند،دلیر بودند،سردار بودند،یك تنه حریف بودند،راحتت كنم،هر دو تو وفاداری و ابراز وفاداری به امام بی نظیر بودن،هردو به حد عصمت،نه به مقام امامت،ولی به اون حد نزدیك بودند،شیخ جعفر شوشتری تو خصائص میگه: هردوی این دو بزرگوار رو امام تو كربلا،به یه نوعی دستاشون رو بست،می دونست اینها یك نفری حریفند،علی اكبر رو چه جوری دستش رو بست،زره پیغمبر رو تنش كرد،سنگینی این بار،به عباسم فرمود داداش می ری برای آب برو،این دو تا آقازاده یه نفری حریف بودند،شباهت بعد،گفتم برا هردو امان نامه اومد ،هردو شجاع و دلیر بودند،هردوساقی بودند،هردو مادراشون كربلا نیومدند،هردو كربلا بی مادر بودند،بیا بریم جلوتر،هركی دلش رو داره از الان روضه رو بشنوه،بگم یا نه،یا صاحب الزمان،هر دو فرق شكاف خورده،هردو بدن قطعه قطعه شده،چه كردن این دو نفر تو كربلا،یه جمله دیگه،یه شباهت دیگه،هر دو لحظه ی آخر یه رجز مشترك دارن،هر دو اون لحظه ی آخر یه جور حسین رو صدا زدن،یه مرتبه ابی عبدالله،می خوام از روی مقتل برات بخونم،نمی خوام از خودم بگم،حتی زبانحال،خیلی عجیبه،مرحوم حُرّعاملی نوشته،مرحوم شیخ مفید نوشته،میگه:سكینه خانم سلام الله علیها،میگه پدرم تو خیمه مضطرب و نگران بود،علی وسط میدان،هی میرفت جلو در خیمه نگاه میكرد،هی برمیگشت عقب،یه مرتبه دیدم،الله اكبر،می خوام عبارت رو بخونم معنا كنم،حضرت سكینه می گه: فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت،دیدم مرگ داره بر بابام غلبه میكنه، وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر،سكینه داره میگه،هنوز حسین از خیمه بیرون نرفته،هنوز وسط معركه نرسیده،فقط علی رفته،سكینه میگه نگاه كردم،دیدم، مثل آدم محتضر،بابام هی میره و میاد،یه مرتبه دیدم،صدای برادرم بلند شد،میگه ابَتا عَلَیكَ مِنّى‏ السَّلامَ،تا صدای علی بلند شد،بابام از وسط خیمه داد زد،ولدی علی، باباصبر كن اومدم،اوج عظمت مصیبت علی اكبر اینه كه،حسین بن علی،قربونش برم،رحمةالله الواسعة،تو كربلا یه جا نفرین كرد،الله اكبر،تا اومد بالا سر علی یه نگاه به لشكر كرد،گفت:عمر سعد ، قَطِعَ الله رَحِمَک،چیكار كردی با بچه ام،با میوه ی دلم چیكار كردی،حسین نفرین كرد، قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک،وای وای،امان امان،نمی دونم،چه جوری ابی عبدالله اومد،خیلی حرف ها رو نزدم،رسید بالا سر علی اكبرش،امشب می ری خونه باید جوری امشب گریه كرده باشه،همه بفهمند صدات گرفته،چون نفس المهموم شیخ عباس میگه:مقرم می گه،می گه تا علی اكبر به شهادت نرسیده بود،كسی ندیده بود ابی عبدالله صداش رو بلند كنه،بلند گریه كنه،اما از علی اكبر،یه مرتبه دیدن صدای حسین،بلند شد، رَفِعَ صُوتَهُ بِالبُکاء،یه آقایی هی میگه ولدی،ای وای ای وای،رسید تو معركه،سیدبن طاووس میگه،راوی كربلا میگه،میگه دیدم حسین لااله الاالله،دلش رو داری بشنوی،دلش رو داری،میگه دیدم حسین،این تیكه آخر نزدیك بدن،دیگه زانوهاش رمق نداشت،دیدن حسین داره با زانو راه میره،هی بلند میشه می خوره زمین،هی میگه پسرم،حسین…………. خواهم كه بوسه ات زنم،اما نمی شود تحویل میگیری یانه؟ خواهم كه بوسه ات زنم،اما نمی شود چرا؟آخه 👇👇👇👇
👇👇 امام کاظم فرمودند: «إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»: بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:۱ ـ قسمتى براى مناجات با خدا،(در روایت داریم که میفرماید کسانی که نماز میخوانند و سریع بلند میشوند میروند خداوند به ملائکه میفرماید این با من چکار داشت چرا چیزی نخواست،صحبت کردن با خدا به انسان آرامش میده)  ۲ ـ قسمتى براى تهیّه معاش،  ۳ ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص مىورزند،(داستان فضل بن عباس پسر عموی پیغمبر )  ۴ ـ و قسمتى را هم در آن خلوت می کنید براى درک لذّت هاى حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.  👇👇👇
👇👇👇👇 جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود خدا رحمت كنه مرحوم فلسفی رو این روضه رو ایشون می خوند:كه می گفت ابی عبدالله اومد بالا سرش،دید لحظات آخره،بچه اش داره دست و پا میزنه،گفت:یه بابا بگو،دید بچه نمی تونه،نگاه كرد دید یه لخته ی خون،راه گلوی علی رو بسته،ابی عبدالله دست كرد تو دهن علی،خون رو بیرون آورد،گفت:عزیزم: لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز شیرین‌تر از شنیدن بابا نمی‌شود بدون گریه نری،وای وای ای پاره‌پاره‌تر ز دلِ پاره پاره‌ام گفتم بغل کنم بدنت را نمی‌شود چیكار كردن،آی حسین………یا صاحب الزمان(عج)،كنایه فهم ها: باید کفن به وسعت یک دشت آورم در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود هركاری كرد دید فایده نداره،چیكار كرد،بدن رو جمع كرد،خودش رو انداخت رو بدن علی،تنها روضه ای كه كربلا نمیشه خوند همین روضه است،نمی شه خوند چون مادرش طاقت نداره،تو داری یه چیزی میشنوی،من میگم این روضه به سه دلیل اینقدر عجیبه،اینقدر جگر سوزه،یه دلیلش اینه كه برا حسین سخت بود،حسین باباست،حسین این بچه رو بزرگ كرده،علی اكبر برا پدر هم پیغمبره،هم امیرالمؤمنینه،هم مادرش زهراست،این یه دلیل،دلیل دوم،خیلی سخته گفتنش، من فكر میكنم دلیل دیگه اش اینه،تا قبل مصیبت علی اكبر كسی جرأت نكرده بود این كار رو بكنه،بگم چه كاری،شب هشتمه،تا قبل روضه ی علی اكبر كسی جرأت نكرده بود این كار رو بكنه،اما وقتی علی اكبر افتاد رو زمین،حسین رسید،لشكر شروع كرد،هلهله كردن،همه می خندیدن،این خیلی سخته بخدا،حسین گریه می كرد،گفت:بابا پاشو،ببین دارن میخندن اینها،یه دلیل دیگه،دلیل سوم،تا قبل از روضه ی علی اكبر،این اتفاق نیوفتاده بود،اما مصیبت علی اكبر برا اولین بار این اتفاق افتاد،بگم چه اتفاقی،سادات داد بزنن،ضجه بزنن،وقتی علی اكبر،افتاد،حسین اومد،رو بدن افتاد،دیگه بلند نشد،دیدن زینب داره می دوه،وسط نامحرم ها،هی تو سرش میزنه،ای حسین……..بگو نفست بگیره،ای حسین…………بگو شاید نفس آخرت باشه،حسین……….. خیز  و از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر زینبی كه هیچكی قد و بالاش رو ندید،بگو یا حسین……….. 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺   http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی حجه الاسلام دکتر سبک زندگی حسینی 🔰 قال الله تبارک و تعالی:ومِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا یکی از ویژگی های ابالفضل العباس که این ویژگی در زندگی اهلبیت علیه السلام موج میزند و اصل حاکم بر زندگی همه آنان است مساله وفای به عهد و پیمان است که در زیارت نامه آن حضرت هم میخوانیم (اشهد لک بالتسلیم والتصدیق والوفاء)شهادت میدهیم که تو وفادار نسبت به امام و مقتدای خودت بودی مساله پیمان و عهد و وفا داری بسیار مساله مهم و کلیدی هست مرحوم علامه طباطبایی (ره )در تفسیر المیزان یک جمله زیبایی داره که میفرماید وفای به عهد و پیمان مبنای حیات بشریت هست ،اگر بی وفایی در جامعه ایی بیفته،چه جامعه سیاسی و چه جامعه اجتماعی ، چه فردی و چه خانوادگی اونوقت سنگ روی سنگ بند نمیشود تمام روابط بشر و تمام معاهدات ،تمام مسائل سیاسی اجتماعی اخلاقی اقتصادی و دینی ایشون میگه مبتنی بر این اصل وفای به عهد هست ولذا خداوند در قرآن امر کرده : أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ كانَ مَسئُولـاً به عهد هاتون وفا کنید فردای قیامت سوال میشه شما ببینید در سوره توبه سوره ایی که بسم الله هم نداره و با برائت شروع میشه و تند لحن رو نسبت به مشرکین داره و در این سوره میفرماید مشرکین رو داخل کعبه راه ندید در همین سوره ایه ای داره میفرماید اگر با مشرکین عهدی دارید وفا کنید: إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ با وجود این تندی و لحن این سوره نسبت به مشرکین ولی میفرماید به پیمان با مشرکین وفا کنید همین طور هست که میفرماید اصل الایمان ،اصل ایمان دو چیز هست :اداء الامانه والوفاء بالعهد (ایمان دو چیز : ادای امانت و وفای به عهد) اگر وفای به عهد داشته باشیم نماز میخونیم ،اگر امانت دار باشه امام رو احترام میکنه چون امام امانت هست اگر امانت دار باشه مسجد میره و مسجد رو احترام میکنه چون مسجد امانت هست اینی که شما میبینید رسول گرامی اسلام فرمود مردم نزدیکترین شما به من روز قیامت کسی هست که پنج تا ویژگی در زندگیش برجسته باشه،ببینیم چندتاش در زندگی ما هست ۱-اصدقکم فی الحدیث(راستگو باشه،در جامعه ما چقدر دروغ روابط رو بهم ریخته،موجب طلاق شده ،موجب درگیری شده،موجب اختلاف هست ،بسیاری از این درگیری هایی که در دادگاه و کلانتری هست بخاطر دروغگویی هست) ۲-اوفاکم بالعهد(وفا دارترین به عهد و پیمان) ۳-اداکم للامانه(امانت دار باشه) ۴-احسنکم خلقا(خوش اخلاق باشه) ۵-اقربکم من الناس(کسی که رابطه نزدیکی با مردم داره) نه ، شش ماه ، نمیفهمه اپارتمان بالاییش کی هست ،همسایش کیه،کی مریض شده،کی فرزند دار شده،کی ازدواج کرده،کی کسی رو از دست داده،چقدر این حدیث زیباست اگر شما همین یه دونه حدیث رو همین ده شب روش کار بکنید و در زندگی پیاده کنید نامتون در مکتب اباعبدالله ثبت میشه و فردای قیامت رسول گرامی اسلام دست شما رو میگیره،چون خودش فرموده این اصل اینقدر مهم هست که در روایات این طور در مورد کسی که این رو نداشته باشه بیان شده که می فرماید : لا ایمان و لا دین لمن لا عهد له ما سه جور عهد و پیمان داریم:اولی خیلی مهمه ،و خدا کسانی که این اولی رو بشکند لعنتش میکنه اولیش عهد با خداست ،سوره توبه آیه ۷۵ یه داستانی داره خدمت شما عرض کنم آقایی بود در مدینه ثعلب ایشون فقیر بود ندار بود خیلی دلش میخواست مثل پولدارها مجلس بگیره و به فقرا کمک بکنه اومد پیش پیامبر عرض کرد یا رسول الله دعا کنید من پولدار بشوم(هر وقت از خدا چیزی طلب کردید قبل از اون از خدا ظرفیتش رو بخواید والا دعا کنی رییس بشی بعد بشی مثل عمر سعد بدرد نمیخوره یا پولدار بشی بشی مثل قارون بدرد نمیخوره ،سلیمان دعا کرد خدا هم حکومت بی نظیر بهش داد و هم ثروت )پیامبر فرمود ببین من زندگیم چقدر ساده هست و کفافه ،همین کافیه،گفت نه یا رسول الله شما دعا کنید من خرج میکنم (مثل بعضی ها دعا میکنند خدایا خونه بزرگ بده من داخلش برای امام حسین جلسه بگیرم خونه بزرگ بهش میده ولی اصلا امام حسین رو نمیشناسه)این یه پسر عمویی داشت خیلی پولدار بود تمام پولش ارث رسید به این اقا ،پولها که رسید اقا دختر شوهر میدما ،خرج میکنما،انفاق میکنما،به فقرا میدم تموم شد همه رو گذاشت کنار،آیه قرآن نازل شد : 👇👇
👇👇👇 وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آَتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ فَلَمَّا آَتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (و اون کسی که با خدا عهد بست که اگر خداوند بهش عطا بکنه اونم صدقه میده و جزء صالحین و نیکوکاران میشه و ماهم بهش عطا کردیم ولی بخل ورزید و به عهد خودش وفا نکرد )همین فرد ثروتش رو بخاطر مسجد ضرار خرج کرد و بعد هم مرتد شد ما چند نوع عهد داریم: ۱-عهد فطری أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ(همه ما یه عهد فطری با خدا داریم) ۲-نذر شرعی(نذری میکنی قولی میدی ،اگر نذر کنی برآورده نکنی بدقولی به خداست) ۳-عهد عقلی :خدا بهت نعمت داده ،خدا میگه شکر منو بجا بیار ،کسانی که کفران میکنن بدقولی با خداست ،کسانی که به حرف شیطان گوش میدند خدا میگه این بدقولی با من هست: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ (مگه من با شما پیمان نبستم که دنبال خدا بیایید و دنبال شیطان نرید ) از امام سجاد علیه السلام پرسیدند دین چیه؟به ما بگن چیه میگیم نماز،حج،روزه-نه این نیست یه چیزی باید گفت که از درون اون نماز بیاد بیرون ،فرمود دین سه تا کلمه هست:قول الحق ،اداء الامانه ،الوفاء بالعهد یه چیزی بگم اگر شما به عندتون با خدا عمل کردید اونورش مسلم هست خدا هم میگه منم عمل میکنم:من گفتم اذکرونی(یادم کن)تو یاد کن منم(اذکرکم)منم یادت میکنم گفتم :اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم،(دین منو یاری کن) مگر خداوند امام حسین رو یاری نکرد؟ تا ابد نامش زنده هست نقل کردن داستان شهید بلیع (خبیب بن عدی ) با خدا بدقولی نکنید : تو میگی غیر المغضوب اونوقت میری به نامحرم نگاه میکنی؟بعد دروغ میگی؟بعد بداخلاقی میکنی؟ ۲-عهد با امام معصوم هست : در روایت داریم چهل روز دعای عهد بخونی اگر از دنیا هم بری انشاالله از یاران حضرت خواهی بود. عهد با ائمه زیارت قبور اهلبیت هست،شرکت در مجالس اهلبیت عهد با اهلبیت هست وفاداری ابالفضل ، خودش اربا اربا شده ولی علمش سالم بود. ابن زیاد لعین گفت اینو میگن وفاداری، حبیب بن مظاهر اول اذان شهید شد یه رجزی خواند ودراین رجز یه جمله گفت که شما شمشیر و سلاح زیاد دارید ادم هم زیاد دارید ولی ما نفراتمون کم هست ولی ما یه چیزی داریم که شما ندارید ما وفادارتریم ، وفا داریم، شما یک ابالفضل یک حمله میکرد چهار هزارتاتون دنبال جای فرار میگشتید و صحنه رو خالی میکردید و مانند حیوانات گریختید ولذا شب عاشورا فرمود یارانی با وفا تر نمیشناسم. ۳-قسمت سوم عهد ، عهدهایی هست که بین خودمون هست،چقدر وعده های دروغ ،چقدر چک برگشتی،چقد اقساط عقب افتاده،کسی ضامن ما شد ابروش رو داخل بانک نبریم یاكاشف الكرب عن وجه الحسین اكشف كربنا بحق اخیك الحسین علیه السلام بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم یادم نمیره ، همون روز اول قنداقه ام رو هی دور سر تو می چرخوند آقام،هی میگفت بچه ام فدای حسین،اصلاً من برا همین به دنیا اومدم كه فدای تو بشم. اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسید سینه ام تنگ شد از بس كه بود تأخیرم کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم امشب باید یه جور دیگه بگی،دستت رو بیار بالا،عین پرچم تكونش بده،شب علمداره سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل بچه ها همه دست هم رو گرفتند، دور عمو می گشتند.این جوری دل عمو رو بردند سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل،اباالفضل دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد باید هر شب یادی از شهدا بشه،به یاد بچه هایی كه وقتی رمز عملیاتشون رو فهمیدن یاقمربنی هاشمه،همه قمقمه ها رو خالی كردن،می دونی چرا قمقمه هاشون رو خالی می كردن،اصلاً آب نمی خوردن، امامی دونستند اگه دستشون به آب بخوره، عطش اونها كم میشه،عباس دستش به آب خورد،همچین كه دست به آب رسید،دستاش رو آورد بالا،گفت:عباس دستای تو به آب رسید،اما دست حسین نرسید،این دست رو دیگه نمی خوام،این چشم رو دیگه نمی خوام، ای فدات بشم حسین با این عباست،بی خود نبود، بهش گفتی:بنفسی انت ، دلیل داره. دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حجّ من و تقدیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم یه بیت،عاطفی ها،اونهایی كه دل عاطفی دارن بدنم را به سوی خیمه اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم حسین………. 👇👇👇
👇👇👇 اومد محضر اباعبدالله،السلام علیك یا سیدی،یا مولای،یه حرفی بزنم،شاید تو اون لحظه ابی عبدالله گفت: حالا هم نمیگی داداش،كار داره تموم میشه،نمی خوای بگی، صدا زد داداش سینه ام سنگینه،صبرم سر اومده، دیگه بزار برم،ابی عبدالله یه نگاهی كرد،آی عزیز دلم، ابی عبدالله بهش گفت:تو برادر منی،تو علمدار منی،تو صاحب لوای منی،یه حرفی ابی عبدالله زده، من عین جمله ی حضرت رو بگم،بخدا برا من همین روضه است،حضرت یه نگاهی بهش كرد،فرمود:عباسم، وَ إذا مَضَیتَ تفرّقَ عسکری،چی گفته حسین؟صدا زد عباس كجا می خوای بری،اگه تو بری لشكرم از هم می پاشه،اگه تو باشی همه هستن،اگه تو نباشی هیچ كی نیست داداش،عباس اصرار كرد،ابی عبدالله اجازه داد،همه می دونید به چه دلیلی اجازه داد،رفت میدان،چه اتفاقی افتاد،حالا ابی عبدالله نگرانه،بین این دو برادر،این رجز ها رد و بدل شد،انابن الحیدر كرار،انا بن محمد المصطفی،انا بن علی المرتضی،تا ابی عبدالله گفت:انابن فاطمه،فهمید خبرهایی است،فهمید دیگه صدا نمی آد،مسیر رو عوض كرد،ای وای،می خوام برات روضه بخونم،اما از این منظر،ابی عبدالله علم امامت داره،تا دید رجز سوم نیومد،راه رو به سمت علقمه عوض كرد،راوی میگه دیدم حسین،اونهایی كه كربلا رفتن،روضه هارو مجسم ببینن،كف العباس یادته،یادته ایستادی گفتی اینجا كجاست،بهت توضیح دادن،اینجا همون جاست،دیدن حسین از اسب پایین اومد،یه چیزی رو از رو زمین بر میداره،این دست عباسمه،چرا رو زمین افتاده،دوباره رفت،دوباره فهمید، آمد به سرم آز انچه می ترسیدم، دوباره از اسب اومد پایین،الهی بمیرم، حیف این دستا نبود از بدن جدا شد،فهمید دیگه عباسش دست نداره،لااله الا الله، الهی بمیرم، یه مرتبه دیدن حسین،از دور داره نگاه میكنه،دید وسط میدون غوغاست،یه مرتبه شنید یه صدا داره می آد،یا اَخا، حسین فهمید عباس اون رو برادر صدا زده،دیگه عباسم رفتنی است،رسید كنار علقمه،میگن یه نگاه كرد دید،همه دور داداشش حلقه زدن،هی شمشیرها بالا میره،تا ابی عبدالله رو دیدن همه فرار كردن، این تفرون و قد قتلتم اخی؟ ،كجا فرار می كنید،دادشم رو كشتید،اومد،چه جوری اومد،تا نگاش به عباس افتاد،آه،برادر از دست دادی؟برادرای شهید كجان ناله بزنن،اگه شب تاسوعا نبود نمی گفتم،عین مقتله،چهار تا جمله نوشتن عموم مقاتل،دونه دونه رو معنی كنم،میكشتت،تا رسید،نگاه كرد،ابی عبدالله اول گفت: الان انكسر ظهری،ابی عبدالله داغ برادر زیاد دیده،هم تو كربلا زیاد دیده،هم مدینه امامش رو از دست داده بود،تو بقیع نگفت:انكسر ظهری، گفت:انكسر ظهری،یعنی كمرم شكست،برم جلوتر، و قلت حیلتی،یعنی راه چاره برمن بسته شد،می دونی صمیمی این حرف چی میشه؟آقا امام زمان ببخشید،می دونید و قلت حیلتی یعنی چی؟یعنی بیچاره شدم،سومین جمله ،وانقطع رجائی،یعنی دیگه ناامید شدم داداش،آخریش آدم رو میكشه،صدا زد داداش، و شمت بی عدوی،معنی كنم یا نه؟اجازه می دی؟یعنی داداش پاشو ببین دشمن داره ناسزا میگه،ببین روی دشمن باز شده،زخم زبون میزنه به من،حسین…………… نشت، أخذ الحسین رأسه و وضعه فی حجرة ،نشت سر عباس رو بغل گرفت،چه سری،چه فرقی،سر رو بغل كرد،یه نگاه به عباس كرد،جا خورد،یه چیزی بگم،كنایه فهم ها،قربون ابروهای به هم پیوستت،كی دلش اومده …..،ابی عبدالله یه نگاه كرد،دید عباسش داره گریه میكنه،صدا زد مایبكیك یا اخی؟چرا تو داری گریه میكنی؟من باید گریه كنم،عباس صدا زد: كیف لا ابكی؟ الآن جئتنی و اخذت براسی عن التراب،داداش چرا گریه نكنم،می دونی گریه ام واسه چیه؟نگفت دستام،نگفت چشمم،نگفت سرم،نگفت تشنه هستم،دارم واسه این گریه میكنم،داداش الان تو اومدی سر من رو از رو خاك برداشتی، فبعد ساعة من یرفع رأسك عن التراب ؟ كی می خواد سر تو رو بلند كنه؟حسین…….. كی می خواد سر تو رو بلند كنه؟می خوام یه جمله از زبون شما به عباس بگم،عباس جان نگران سر حسین نباش،خیلی طول نمیكشه،هنوز داره نفس میكشه،حسین هنوز زنده است،سرش رو جدا میكنن، حسین ........ 👇👇👇👇
👇👇👇👇 كی می خواد سر تو رو بلند كنه؟می خوام یه جمله از زبون شما به عباس بگم،عباس جان نگران سر حسین نباش،خیلی طول نمیكشه،هنوز داره نفس میكشه،حسین هنوز زنده است،سرش رو جدا میكنن، حسین…… 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنران حجه الاسلام دکتر عاشورا، سرمایه ی هدایت همه ی عوالم جریان هدایت و ظلمات 🔰 امام حسین(علیه السلام) چراغ هدایتی است که خدای متعال در مشکات انوار خود در این عالم برافروخته است. همه ی أنبیاء برای دعوت به نور و هدایت الهی آمده اند و حامل نور الهی هستند «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۱] خداست که همه ی اهل آسمان ها و زمین را هدایت می کند «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ»[۲] انبیای الهی پرتوی از نور هدایت الهی را به همراه خود دارند و امت هایشان را نورانی می کنند، اما مشکات انوار الهی و مَثَل نور الهی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است که خدای متعال سینه و قلب او را با فروغ هدایت خویش نورانی فرموده است. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباح»[۳] مثل نور الهی چراغدانی است که در آن چراغی برافروخته شده است. چراغدان سینه ی رسول خدا است و این چراغ نور، نور قرآن و هدایتی است که خدای متعال به قلب پاک ایشان عنایت فرموده که این هدایت، هدایتی مهیمن بر همه ی هدایت ها و این کتاب، کتابی مهیمن بر همه ی کتاب هاست «الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّه»[۴] حضرت با این چراغ پر فروغ به عالم دنیا آمده اند و با نزول این حقیقت، فروغ هدایت الهی و قرآن نیز بر عالم دنیا نازل شده است. نور و چراغ هدایتی که خدای متعال برافروخته و قرار است همه ی عالم با این چراغ و کتاب، هدایت شوند در لابه لای کتاب ها و بین جلدشان نیست بلکه «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»[۵] جایگاه این کتاب در سینه ی انسان هایی است که خدا آنها را خُزّان علم خود قرار داده و به آنها علم الهی عنایت شده است. بنابراین بهره مندی از نور قرآن یعنی بهره مندی از این انسان ها که «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»[۶] مخاطب قرآن اند و همه ی حقایق قرآن به آنها تعلیم داده شده است و قرآن در سینه و قلب آنها نزول پیدا کرده است «في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم».[۷] امام باقر(علیه السلام) فرمودند: این اشخاص کسی جز ما نیستند و نمی توانند باشند که حامل حقیقت قرآن باشند. بنابراین پیامبر انوار هدایت الهی را آورده اند و حقیقت این هدایت در قلب اهلبیت و اوصیاء نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است. قرآن می فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»[۸] «تو دعوت الهی را انجام دادی و در هر جمعیتی ، هدایتگری وجود دارد که هدایت و قرآنی که خدا به تو عنایت کرده به وسیله ی آنها در عالم، نشر و بسط پیدا می کند.» این نور «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه»[۹] در خانه هایی تنزل پیدا کرده که « يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[۱۰] در خانه ی اهل بیت تنزل پیدا کرده، خانه هایی که در آنها مرد هایی هستند که «لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[۱۱] هیچ چیز آنها را از خدا غافل نمی کند. جریان ظلمات مانع انتشار این نور در عالم است. خدای متعال در سوره ی نور از ظلمات گسترده و پیچیده ای یاد می کند که همه ی مراتب حیات اجتماعی انسان را در بر می گیرد. «أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض»[۱۲] ظلماتی که در مقابل آیه ی نور آمده و مردم و حتی مومنین را از بهره مندی از این نور محروم می کند در روایات اهل بیت به دشمنان اهل بیت، اصحاب سقیفه و بنی امیه تفسیر شده است. عاشورا، سرمایه ی هدایت همه ی عوالم آنچه باید این جریان ظلمت را از عالم کنار بزند و عالم را به نور قرآن و هدایت الهی و نور نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نورانی کند چراغ هدایت و مصباحی است که خدای متعال در قلب نبی اکرم برافروخته که این مصباح در روایات به سیدالشهدا تفسیر شده است. سیدالشهدا مصباح و چراغ هدایت هستند و این چراغ هدایت در قلب نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) برافرخته شده است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَه»[۱۳]این چراغ پرفروغ از درخت زیتونی شعله ور می شود «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَه»[۱۴] که در برخی موارد این درخت مبارک به ابراهیم خلیل و یا به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تفسیر شده است. 👇👇
👇👇 بهترین روغن چراغ نور بوده که نور همان روغن زیتون است. «يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»[۱۵] روغنی که این چراغ را روشن می کند آن قدر پرفروغ و آماده است که قبل از رسیدن شعله ی آتش به آن شعله ور می گردد و عالم را روشن می کند که مقصود علم امام است که منتشر می شود و مردم از آن برخوردار می شوند. اگر سرمایه و روغنی که هنوز با آتش برخورد نکرده است به آتش محبت الهی برخورد کند چه می شود؟ امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: محبت خدا آتشی است که از هرکجا عبور کند آنجا را شعله ور می سازد. عاشورا آن روزی است که شعله ی محبت خدا به این روغن چراغدان انوار الهی رسیده و شعله و نوری برافرخته شده که همه ی عالم را روشن می کند. «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة»[۱۶] سرمایه ی همه ی عالم برای رسیدن به هدایت و قرب الهی حرکت عاشوراست. محبت متقابل امام حسین(علیه السلام) و خدای متعال در روز عاشورا سرمایه ی هدایت همه عوالم است. بلای سیدالشهدا در عاشورا کانون نورانیت و انتشار محبت خدا در همه ی عوالم است. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «َوَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ وَ إِذَا هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ اسْتَأْنَسَ فِي ظِلَالِ الْمَحْبُوبِ وَ آثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلَى مَا سِوَاهُ وَ بَاشَرَ أَوَامِرَهُ وَ اجْتَنَبَ نَوَاهِيَهُ وَ اخْتَارَهُمَا عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ غَيْرِهِمَا وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى بِسَاطِ الْأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ اجْتِنَابِ نَوَاهِيهِ وَصَلَ إِلَى رُوحِ الْمُنَاجَاةِ وَ الْقُرْب»[۱۷] وقتی پرتو معرفت در قلب کسی روشن می شود، نسیم محبت می وزد و وقتی نسیم محبت وزید انس با محبوب حاصل می شود و نتیجه ی این محبت تقدم محبوب بر همه کس و اجرای اوامر و دوری از چیزهایی است که او نهی کرده و این مقام انسان را به روح مناجات و حقیقت قرب می رساند. اگر همه با محبت خدا زندگی کنند و هدایت الهی و قرآن در همه ی دلها روشن شود و همه ی قلب ها مومن و جذب محبت خدا شوند و با این محبت به حقیقت الهی و مقام قرب برسند کانون انتشار این محبت عاشوراست. به دنبال این چراغ معرفت، نسیم محبت در قلب می وزد و خدای متعال محبوب و بر همه چیز مقدم می شود. عاشورا نقطه ی روشن شدن چراغ محبت، چراغ معرفت و وزش نسیم محبت الهی است. باطن بلا، محبت الهی این حادثه ظاهراً بلاست، ولی در باطن بلا جاذبه الهی وجود دارد که شامل حال همه می شود. اصولاً همه ی بلاهای مومنین اینگونه است؛ روی سکه بلاست و باطن این بلا نعمت های خداست. اولیای خدا در باطن این بلا محبت خدا را می دیدند. اگر ابراهیم خلیل آرزو می کند که ای کاش فرزند عزیزم را با دست خود در منی سر می بریدم و خدای متعال مرا مأمور به ذبح قربانی نمی نمود به خاطر این است که در متن این بلا جاذبه های محبت الهی و نور معرفت الهی را می بیند که انسان را به سوی خدا دعوت می کند. حرکت به سوی خدای متعال تا رسیدن به مقام قرب جز با جاذبه هایی که از سوی خدای متعال می آید ممکن نیست. انسان سالک یا باید سالکِ مجذوب باشد، یا مجذوبِ سالک و یا در مراحل سیرش جاذبه هایی به او برسد و یا از ابتدا جاذبه های محبت الهی در قلب او شعله ور شده باشد و او را به حرکت درآورده باشد. حرکت به سوی خدای متعال و قرب، خشوع و بندگی حقیقی جز با محبت خدا ممکن نیست و حقیقت محبت در جاذبه های الهی است که به سوی مخلوقات می آید و این جاذبه ها معمولاً در باطن بلا پوشیده شده است. جاذبه های محبت الهی از درون بلای سیدالشهداء(علیه السلام) شعله ور شده و همه ی انسان ها را به سوی خدای متعال دعوت می کند و سلوک انسان به طرف خدا باید به وسیله ی این بلا باشد. معمولاً عبادت ها و ریاضت های ما برای رسیدن به مقصد کافی نیستند. انسان های سالک بعد از همه ی ریاضت ها و زحمت ها و تلاش هایی که انجام می دهند به نقطه ی عجز می رسند؛ یعنی این ریاضت ها آنان را بیقرار می کند؛ از دنیا فراتر می روند و امکان بازگشت به سوی دنیا و محبوب های قبلی برایشان فراهم نیست؛ ولی راه رسیدن به سوی خدای متعال بر روی آنها بسته می شود و هر چه بیشتر می روند کمتر به مقصد می رسند؛ زیرا با پای عقل، محبت و عشق خویش نمی توان به سوی خدای متعال رفت. «وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ»[۱۸] انسانی که به راه افتاده و با تمام وجود به سوی خدا حرکت کرده به دنبال او می گردد منتظر بلای الهی است؛ زیرا بلای الهی از یک طرف و جاذبه های محبت خدا نیز از طرف دیگری می آیند و انسان سالک را به سوی خدای متعال می برند. سیدالشهداء(علیه السلام) انسانی است که غرق در محبت خداست و با این محبت به استقبال سنگین ترین بلای الهی رفته است، 👇👇👇
👇👇👇 عهد آن بلا را از عالم میثاق بسته و آرام آرام خود و اصحاب و اهل بیتش را آماده کرده تا به این میدان بلا بیاورد. بلایی که از جانب پروردگار نازل می شود سراسر زیبایی و جمال است و در متن بلای رب، شعله های محبت خداست که در قلب سیدالشهداء شعله ور می شود. شعله هایی که با روغن چراغ انوار الهی برخورد می کند و این چراغ را روشن می کند. راه سلوک جامعه ی بشری و عبورش از ظلمات و تاریکی ها و رسیدن به مقام قرب عاشوراست. سوره ی فجر، سوره ی امام حسین(علیه السلام) اگر عالم سپیده ای به نام فجر و عصر ظهور و رجعت امامان معصوم دارد، این ظهور از برکات عاشوراست. سوره ی فجر سوره ی امام حسین(علیه السلام) است و توصیه شده که آن را در نوافل و فرائضتان بخوانید. از امام صادق(علیه السلام) سوال شد که کجای این سوره ناظر به امام حسین علیه السلام است؟ حضرت فرمودند: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»[۱۹] امام حسین علیه السلام در گودی قتلگاه، زمانی که همه ی عالم متلاطم بودند آنچنان مشغول به خدا و محبوب خویش بود که هیچ اضطرابی در ایشان وجود نداشت. در حالی که همه ی خوبان غرق مصیبت بودند و همه ی عوالم درگیر بودند او آرام بود و مخاطب به خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي »[۲۰] نتیجه ی این حرکت فجری است که همه ی عالم را روشن می کند. انوار محبت الهی که در عصر ظهور و رجعت به کمال خود می رسد از عاشورا ساطع می شود و بروز پیدا می کند. در ابتدای همین سوره بشارت ظهور و فجر به نبی اکرم داده شده است. در اواسط این سوره نیز بحث از سنت الهی و عقوبت جریان دشمن و فراعنه ی تاریخ و اصحاب سقیفه است. عاشورا، سرچشمه ی معرفت، محبت و هدایت آنچه راه محبت را به سوی عالم باز کرده و انسان ها را به مقام محبت و سلوک با محبت دعوت می کند عاشوراست. عاشورا نقطه ی جوشش محبت خدای متعال نسبت به بندگان و محبت بندگان نسبت به خدای متعال است و این امر از فداکاری امام حسین علیه السلام ناشی می گردد. عبادت امام حسین است که انوار معرفت و محبت الهی را در عالم نازل می کند و شاید معنای «ِبِنَا عُرِفَ اللَّهُ»[۲۱] همین باشد. « بِنَا عُبِدَ اللَّه»[۲۲] با عاشورا و عبادت امام حسین است که اولیا به مقام معرفت و محبت خدا و حقیقت بندگی که بندگی از سر محبت است می رسند. اگر هر انسان و هر جامعه ای بخواهد تاریکی ها را کنار بزند و به حقیقت نور معرفت و محبت الهی برسد و با معرفت الهی در عالم زندگی کند و از حیرت و ظلالت بیرون بیاید باید عاشورای امام حسین را دریابد «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَه»[۲۳] هر اندازه یک جامعه و یک انسان در عاشورا غرق شوند به همان اندازه به معرفت و هدایت می رسند. امام زمان(علیه السلام) که قرار است همه ی عالم را به سوی خدای متعال ببرد هر صبح و شام متوجه عاشوراست. «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»[۲۴] نکته این است که با این چراغ برافروخته، همه ی عالم به معرفت و محبت الهی راه پیدا می کنند. ما باید وارد عاشورا شویم و کشتی نجات امام حسین به سوی خدای متعال حرکت کنیم؛ اما عاشورا باب ابتلای الهی است «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ»[۲۵] که در مدخل آن ابراهیم خلیل باید فرزند خود را قربانی کند تا به او اجازه ی ورود به عاشورا بدهند. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم »[۲۶] امام رضا تفسیر می کنند: یعنی اگر اسماعیل را قربانی می کردی، ناراحتی تو در مصیبت او را با غصه ای که از امام حسین در دل تو نشست و با آن به مقامات بالا رسیدی عوض کردیم و اگر قربانی می کردی نیز به این مقامات کنونی نمی رسیدی. ابراهیم، خلیل الله و گداخته در محبت خداست. پس از مقام خلّت ابراهیم به دنبال قرب دیگری و محبت دیگری می گردد و می خواهد منزلت دیگری از محبت خدا به او برسد. پس مامور به قربانی نمودن اسماعیل می شود؛ وقتی کار را خوب انجام می دهد به او می گویند بس است سپس جریان امام حسین(علیه السلام) را برای او بازگو می کنند و به او می گویند «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[۲۷] ما غصه و حزن تو را در قربانی کردن اسماعیل (اگر این فرزند را در منی سر می بریدی) با مصیبت سیدالشهدا علیه السلام تعویض کردیم؛ چون تو خلیلی و این منزلت از محبت جز با جذب شدن به امام حسین و عاشورا دیگر پیدا نمی شود.هر انسان سالک و هر جامعه ای که می خواهد با محبت خدا زندگی و عبادت نماید و غرق در بندگی شود و ظلمت و تاریکی دشمنان الهی را کنار زده و فروغ قرآن و انوار هدایت الهی بر قلب این انسان و جامعه شعله ور شود باید به امام حسین علیه السلام روی آورد؛ 👇👇👇👇
👇👇👇👇 ولی باید بداند که مدخل ورود به عاشورا فداکاری، استقامت و خون دادن در راه خدا و در راه محبوب است. دو رشته هستند که باطن همه ی دیانت اند. «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»[۲۸] انسان باید به اخلاص در محبت و بغض برسد و اگر قرار است شعله ی محبت خدا و دشمنی با دشمنان خدا در دل یک انسان و جامعه شعله ور شود جز با توجه به عاشورا و امام حسین علیه السلام و ورود به مدخل عاشورا ممکن نیست. کشتن و کشته شدنی جامعه را به مقام اخلاص و محبت خدای متعال می رساند که ادامه ی عاشوراست. مدخل عاشورا با بلاهای عظیم است. شیعه در طول تاریخ مبتلاترین و درعین حال عارفترین جوامع بوده است. جامعه ی محبین امام حسین همیشه در طول تاریخ درگیر بوده اند؛ زیرا راهی به امام حسین نیست، مگر با استقامت در راه خدا و فداکاری و اینکه انسان همه چیزش را در مدخل عاشورا تقدیم نماید. اصحاب امام حسین(علیه السلام) همه چیزشان را قربانی کردند تا به امام حسین برسند. آنها از آبرو، مال و جانشان گذشتند. تنها راه رسیدن به هدایت قرآن و تنها راه بهره مندی از اسلام برخلاف سخن کسانی که می گفتند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»[۲۹] رجوع به اهلبیت پیامبر است و برای اینکه انسان بتواند به عاشورا رجوع کند باید در مدخل عاشورا به بلای عظیم هستی مبتلا شود. انسان باید خود را بدهد تا به او اجازه دهند وارد این میدان محبت شود. گرفتن آب و خاک ممکن است، اما کسی که بخواهد به حقیقت راه پیدا و به محبت خدا برسد راه ورود او عاشوراست. تحمل یکباره ی بلای انسانها توسط امام حسین(علیه السلام) همه ی کسانی که برای حقیقت، معنویت، اسلام و غلبه ی حق می جنگند شعاعی از نور امام حسین در دل آنان برافروخته شده است و همه ی کسانی که با این حیقیقت می جنگند، درحقیقت با نبی اکرم، اسلام، همه ی حقایق و با خدای متعال سر جنگ دارند. امام حسین علیه السلام، این چراغ هدایت را در عالم روشن کرد و چراغ هدایت و کشتی نجات گردید «مثل أهل بيتي في أمتي كمثل سفينة نوح في قومه، من ركبها نجا و من تركها غرق»[۳۰] ولی این کشتی که همه ی امواج را دفع می کند و دوستان خدا را از امواج و فتنه ها عبور می دهد خود را سپر همه ی بلاها کرده و همه ی مصیبت های مومنین که قرار بوده بر آنها وارد شده و آنها را غرق نماید یکباره تحمل کرده است. عاشورا نقطه ایست که امام حسین علیه السلام همه ی فشار دستگاه باطل علیه جبهه ی حق و همه مصیبت هایی که بنا بوده بر جبهه ی حق وارد شود را یکجا تحمل نموده اند. امام حسین علیه السلام با تحمل این مصیبت سنگین همه ی عالم را به نور و هدایت و محبت دعوت کرده اند. بی جهت نیست که «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه»[۳۱] روز حسین، روز عزای نبی اکرم است. مصیبت الهی در عاشورا بر اولیای خدا وارد شده است. ام سلمه می گوید: وارد شدم و دیدم امام حسین(علیه السلام) کنار پیغمبرند و پیامبر گریه می کنند. گفتم یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ فرمود: این جبرئیل است و به من خبر شهادت حسین را داده است و این خاک کربلاست که جبرئیل برای من آورده است. ام سلمه این خاک را نگاه دار، هر وقت دیدی این خاک خون شد بدان حسینم کشته شده است. ام سلمه می گوید: از روزی که امام حسین از مدینه بیرون رفت هر روز به خاک نگاه می کردم و می دیدم تغییری نکرده است. روز دهم محرم (عاشورا) خواب بودم که دیدم رسول الله با سر و پای برهنه، غبار آلود و اندوهگین آمدند. عرض کردم یا رسول الله چه شده؟ فرمود: ام سلمه حسینم را کشتند. سراسیمه از خواب بیدار شدم. به سراغ خاک رفتم و دیدم تمام این خاک خون شده است. سراسر این روز و همه ی این لحظات، لحظات سنگین عاشورا است، اما به تدریج به لحظه ی اصلی عاشورا نزدیک می شویم و آن لحظه ای است که امام حسین هر چه به اطراف نگاه کرد دید کسی نمانده است. همه رفته اند، امام حسین مانده و یک خیمه زن و کودک و یک بیابان دشمن. 💠 ذکر مصیبت امام از بیرون خیمه ها صدا زد؛ زینب، رباب، ام کلثوم، سکینه، «عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام»[۳۲] عزیزانم خداحافظ. همه از خیمه ها بیرون آمدند و متوجه شدند که دیگر وداع، وداع آخر است. هشتاد و چند زن و کودک در اطراف امام حسین علیه السلام حلقه زده اند و به هر بهانه ای شده می خواهند بیشتر با امام حسین صحبت کنند. امام فرمود: عزیزانم صبر کنید؛ بعد از این اسیر دشمن و نامحرم می شوید، همسفر دشمن می شوید ولی عزیز باقی می مانید. دوران بلای شما به زودی عبور می کند ولی خدا به شما عزت می دهد و دشمن ذلیل می گردد. سپس فرمود: مراقب باشید، این امتحان تمام می شود، مبادا حرفی بزنید که مزدتان پیش خدا کم شود. اهلبیت در صحنه های سنگین مصیبت به گونه ای استقامت کردند که دشمن را انگشت به دهان نمودند. سپس امام به خواهرش فرمود: خواهرم مرا کمک کن و زنان و کودکان را به خیمه ببر. 👇👇👇👇👇
👇👇👇👇👇 امام حسین خواهر را آرام کرد. امام به طرف میدان رفت و با دشمن اتمام حجت نمود؛ فرمود: چرا خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلال خدا را حرام کرده ام و یا حرام خدا را حلال کرده ام؟ آیا خونی از شما به ناحق ریخته ام؟ همه گفتند نه. «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[۳۳] یک نفر از لشکر دشمن جوابی داد که سیدالشهدا بلند بلند گریه نمعرض کرد آری، مادرم به من فرموده تو به میدان می روی و کشته می شوی و خنجر به حنجره ی تو می گذارند. مادرم به من سفارش کرده قبل از اینکه به میدان بروی به جای او گلوی تو را ببوسم. امام به طرف میدان می رفت، ناگهان دید خواهر به دنبال او می دود. «محل المحلا یابن الزهرا» امام حسین توقف کرد. خواهرم کاری دارید؟ عرض کرد آری، مادرم به من فرموده تو به میدان می روی و کشته می شوی و خنجر به حنجره ی تو می گذارند. مادرم به من سفارش کرده قبل از اینکه به میدان بروی به جای او گلوی تو را ببوسم. امام حسین خواهر را آرام کرد. امام به طرف میدان رفت و با دشمن اتمام حجت نمود؛ فرمود: چرا خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلال خدا را حرام کرده ام  و یا حرام خدا را حلال کرده ام؟ آیا خونی از شما به ناحق ریخته ام؟ همه گفتند نه. «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[۳۳] یک نفر از لشکر دشمن جوابی داد که سیدالشهدا بلند بلند گریه نمود. گفت: «بغضاً لاَبیک» کینه ای از پدرت. حضرت فرمود: هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه»[۳۴] آیا کسی هست که از حرم پیامبر دفاع کند؟ باز هم جوابش ندادند. امام به اصحاب خود رو نمود: «فنادا یا مسلم بن عقیل، یا هانی ابن عروه و یا حبیب و یا ظهیر و یا بریر و یا مسلم ابن اوسجه مالی اونادی کم فلا تجیبون.» برخیزید، این حرم رسول الله است که بی محافظ مانده است. سپس امام عازم میدان شد. هم از حرم دفاع می کرد و هم می جنگید. جنگ نمایانی کرد ولی لحظه ای «فوقوف لیستریح ساعتاً» درنگ نمود تا استراحت کند. از همه طرف به او هجوم آوردند. امام دیگر خسته و مجروح شده و تیر سه شعبه رگ قلبش را پاره کرده است؛ دیگر امام توان جنگیدن ندارد، در این هنگام کاری کردند که امام حسین از اسب به روی زمین افتاد. نه ذوالجناح دیگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد امام دیگر توانی ندارد و می خواهد به طرف راست بدن آرام بگیرد، اما زخم های بدنش مانع است و طرف چپ بدن نیز همین گونه است. دیدند امام خاک های گرم کربلا را جمع نموده و مانند کسی که پیشانی را روی مهر می گذارد صورت را روی خاک های گرم کربلا گذاشته است؛ تشنگی بین او و آسمان حائل شده است. «يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَان»[۳۵] با هر نفس خون از زره بیرون می ریزد و درعین حال زبانش به ذکر خدا مشغول است. ناگهان امام احساس کرد که سینه ی مطهرش سنگین شده است. از یک طرف دشمن به قتلگاه هجوم آورده و از طرفی زینب به بالای بلندی آمده و صدا می زند وا محمدا وا علیا وا حسینا. امام حسین اشاره کرد خواهرم برگرد و اهل حرم را به خیمه برگردان. زینب نمی تواند از امام حسین دل بکند و امام حسین را بین دشمن تنها بگذارد، ولی باید اطاعت کند. رو به قتلگاه عقب عقب به طرف خیمه ها می رفت. ناگهان صدای تکبیر دشمن به گوش رسید، زمین می لرزد، آسمان تیره و تار شده است. زینب نزد امام سجاد آمد و گفت: پسر برادرم چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود: عمه جان بیرون خیمه را نگاه کن، زینب نگاه کرد و دید سر مطهر برادر بر بالای نیزه است. سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع [۱]. سوره نور، آیه ۳ [۲]. بحارالأنوار (ط – بيروت)، ج ۴، ص۱۵، باب ۳ تأويل آية النور [۳]. سوره نور، آیه ۳۵ [۴]. ثقه الاسلام کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۲ [۵]. سوره العنکبوت، آیه ۴ [۶]. الكافي (ط – دارالحديث)، ج ۱۵، ص ۶۹۹، حديث الفقهاء و العلماء فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ، إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ» [۷]. همان[۸]. سوره الرعد، آیه ۷[۹]. سوره النور، آیه ۱۳۶[۱۰]. همان، آیات ۳۶ و ۳۷ [۱۱]. همان، آیه ۳۷ [۱۲]. همان، آیه ۴۰ [۱۳]. سوره النور، آیه ۳۵ [۱۴]. همان [۱۵]. همان [۱۶]. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج ۴، ص۵۲، السادس عشر و مائة أنه مكتوب عن يمين العرش أن الحسين(عليه السلام)، مصباح الهدى «فقال النبي- صلّى اللّه عليه و آله- يا ابيّ بن كعب و الّذي بعثني بالحقّ نبيّا، إنّ الحسين بن عليّ في السماوات، أعظم ممّا هو في الأرض و اسمه مكتوب عن يمين العرش: إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة» [۱۷]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۶۸ [۱۸]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ۹۱، ص۱۵۰، باب ۳۲ أدعية المناجا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِلَهِي قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنَائِكَ كَمَا يَلِيقُ بِجَلَالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَرِ إِلَى سُبُحَاتِ وَجْهِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ إِلَهِي فَاجْعَلْنَا مِنَ الَّذِينَ تَوَشَّحَتْ أَشْجَارُ الشَّوْقِ إِلَيْكَ فِي حَدَائِقِ صُدُورِهِمْ وَ أَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجَامِعِ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ إِلَى أَوْكَارِ الْأَفْكَارِ يَأْوُونَ وَ فِي رِيَاضِ الْقُرْبِ وَ الْمُكَاشَفَةِ يَرْتَعُونَ وَ مِنْ حِيَاضِ الْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلَاطَفَةِ يَكْرَعُونَ وَ شَرَائِعِ الْمُصَافَاةِ يَرِدُونَ قَدْ كُشِفَ الْغِطَاءُ عَنْ أَبْصَارِهِمْ وَ انْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّيْبِ عَنْ عَقَائِدِهِمْ مِنْ ضَمَائِرِهِمْ وَ انْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ سَرَائِرِهِمْ وَ انْشَرَحَتْ بِتَحْقِيقِ » [۱۹]. سوره الفجر، آیات ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰ [۲۰]. همان [۲۱]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۰ [۲۲]. همان [۲۳]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص ۳۳۱ [۲۴]. همان، ج ۹۸، ص ۲۳۸ [۲۵]. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره [۲۶]. سوره الصافات، آیه ۱۰۷ [۲۷]. همان [۲۸]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۲۷ [۲۹]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۴۷۳ [۳۰]. سلیم بن قیس هلالی کوفی، کتاب سلیم بن قیس، ص ۹۳۷ [۳۱]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵ ، ص ۲۱۸ [۳۲]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۷ [۳۳]. همان، ج ۴۴، ص ۳۱۸ [۳۴]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۶ [۳۵]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵ 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
1395_135_Eslam_Hosini_Va_Eslam_Yazidi.apk
4.97M
💠اسلام حسینی _ اسلام یزیدی 🔰 فهرست 🏴 اصحاب عاشورایی منتظران مهدی 🏴 دینداری حسینی و یزیدی 🏴 توکل رمز پیروزی امام حسین علیه السلام 🏴 ریشه یابی وقوع فاجعه کربلا 🏴 یاران تکلیف گرای امام حسین علیه السلام 🏴 امام حسین الگوی اعتدال 🏴 انتخاب و سرنوشت 🏴 ازدواج حسینی نیاز امروز 🏴 هدف بزرگ امام حسین 🏴 بشارتهای الهی 🏴 🏴 اشاره‌ای به مقاتل http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنران حجت الاسلام 🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی۱ 🌺 💠 وفاداری 🔰 یکی از خصوصیات مهم و اساسی یاران سیدالشهداء علیه السلام، که آنان را با بسیاری از یاران پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام متمایز می کند، صفت وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان است. امام حسین علیه السلام، شب عاشورا در میان تمامی صفات خوب و پسندیده ای که در یارانش وجود داشت، این تاج افتخار را بر سرشان گذارد و فرمود: «فإنی لا اعلم اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی» (1) همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم. شب عاشورا، شب تعارف و تعریف و تمجید بی جا نیست، امام نیز تحت تأثیر احساسات قرار نمی گیرد، بلکه خصلت وفای به عهد در وجود تک تک اصحاب اباعبدالله علیه السلام جلوه گری می کند و این مطلب را به من و تویی که در مکتب امام حسین علیه السلام برای یاری صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درس می گیریم، یاد می دهد که یکی از ضروری ترین امتیازات و ویژگی هایی که باید در راه یاری حجه بن الحسن علیه السلام بدست بیاوریم، وفاداری و پایبندی به حرف و قول و عهدی است که می بندیم. 💠مؤمن کیست؟ 🔰 قرآن کریم در سوره ی مؤمنون چند ویژگی را برای افراد با ایمان معرفی می کند: 1⃣ . «الذین هُم فی صلاتهم خاشعون» (2) آنان که در نمازشان خاضع و خاشع هستند. خضوع و خشوع دارند یعنی چه؟ یعنی مؤمن حضور قلب دارد، یعنی همه ی حواسش در نماز هست، یعنی چشمش به تلویزیون و گوشش به حرف دیگران و ذهنش مشغول فکر دیگری نیست؛ بلکه تماماً در نماز هست. این شعر حال بعضی از ما رو به خوبی بیان می کند: در نمازی یا که دعوا می کنی ... یا که نان و آب پیدا می کنی وقتی می ایستیم و می گوییم الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، همه جا هستیم غیر از نماز و علت خیلی از شکیات در نماز همین حواس پرتی پریشان حالی یا بهتر بگوییم عدم حضور قلب در نماز است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام وضو می گیرد، رنگ صورتش تغییر می کند، آماده ی نماز می شود، بدنش می لرزد. عرض کردند آقا دو رکعت نماز که این رنگ پریدگی و لرزیدن را ندارد. حضرت فرمود: هنگام ادای امانت رسیده است. من نمی دانم این امانت را درست تحویل می دهم یا نه؟ (3) ما گاهی اوقات فراموش می کنیم در برابر چه کسی می ایستیم و سخن می گوییم، اما انسان های با ایمان کسانی هستند که در نماز حضور قلب و خشوع دارند. 2⃣ . «و الذین هُم عن اللغوِ معرضونَ» آنان که از لغو و بیهودگی رویگردانند. اهل حرف بیهوده و باطل نیستند، هر حرفی را به زبان نمی آوردند، دست به هر کاری نمی زنند، دور هم که جمع می شوند نُقل مجلس شان غیبت و تهمت و مسخره کردن دیگران و سخنان عبث و لغو نیست. ما یک سری جلسات و دور هم نشینی هایی را داریم که امام صادق علیه السلام در حقشان دعا می کند، مفضل که از دوستداران اهل بیت است می گوید: روزی خدمت امام ششم مشرف شدم حضرت فرمودند: مفضل از احوال شیعیان ما چه خبر داری؟ آیا به ملاقات و دیدار یکدیگر می روند؟ عرض کردم: بله یابن رسول الله با هم مرتبط هستند و دور هم جمع می شوند. امام فرمودند: وقتی کنار هم هستند از چه مسائلی با هم گفت و گو می کنند. عرض کردم: آقا معمولاً از خصوصیات و فضایل اهل بیت علیهم السلام، از سخنان و احادیث شما خاندان رسالت صحبت می کنند. وقتی این چنین گفتم امام صادق علیه السلام فرمود: «رحمَ اللهُ من احیا امْرنا» (4) خدا رحمت کند کسی را که یاد و سخنان ما را زنده نگه می دارد. 3⃣ . «و الذینَ همْ للزکاهِ فاعلون» (5) آنان که زکات مال خود را می پردازند. افراد مؤمن هم حقوق شرعی خویش را پرداخت می کنند، هم به فکر زندگی و آسایش خود و خانواده هایشان هستند و هم نسبت به نیازمندان جامعه احساس مسئولیت می کنند. 4⃣. «و الذین هم لفُروجهم حافظونَ» (6) آن ها که دامان خود را از آلوده شدن حفظ می کنند. مؤمن پاک دامن است، مؤمن اهل گناه و پرده دری نیست، بلکه همیشه و همه جا عفیف است. 5⃣ . «و الذین هُم لاماناتهم و عهدهم راعون» (7) آنان که به امانت ها و عهد و پیمان خود کاملاً وفا می کنند. آدم با ایمان به قولی که می دهد، عهدی که می بندد، حرفی که می زند پایبند است و بی وفایی نمی کند، عهدشکنی نمی کند، بلکه در هر حال و شرایطی وفادار است.   💠تفاوت مؤمن و منافق در وفای به عهد است 🔰در کربلا عده ای تحت هر شرایطی پایبند به عهد و پیمانی که با امام زمان خویش بسته بودند، ماندند و گروهی به راحتی و بدون هیچ شرمندگی تمام حرف ها و بیعت های خود را به دست فراموشی سپردند. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «من دلائلِ الایمان الوفاء بالعهد» از نشانه های ایمان وفای به عهد است. 👇 2⃣
2⃣ مؤمن باوفا است، به قول و قرارش پایبند است و در مقابل انسان بی ایمان و منافق، بی وفا و پیمان شکن است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از سه نشانه ای را که برای انسان منافق معرفی می کند بی وفایی است، پیامبر اعظم علیه السلام می فرماید: «من إذا وعد اخلف» (8) منافق هرگاه وعده ای می دهد تخلف می کند.   💠کوفیان بی وفا 🔰 در میان هزاران نامه ای که از طرف کوفیان برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرستاده شد، هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی هم وقتی محضر امام رسیدند نامه ای بدین مضمون خدمت حضرت تقدیم کردند: «اما بعد فإن الناس ینتظرونک لا رأی لهم غیرک فالعجل العجل یا ابن رسول الله فقد اخضر الجناب و أینعت الثمار و أعشبت الارض و اورقت الاشجار فأقدم علینا إذا شئت فإنما تقدم علی جند مجنده لک و السلام علیک و رحمه الله و برکاته» ای فرزند رسول خدا، هرچه زودتر به نزد ما بیایید که مردم در انتظار شما هستند و فکر و اندیشه ای غیر از شما ندارند. پس بشتاب، بشتاب تا هرچه زودتر پیش ما بیایید، که باغ ها سرسبز و میوه ها رسیده اند، بوستان ها پر از گیاه و درخت ها پر برگ است، اگر مایل باشید که به سوی ما بیایید، لشکری بسیار مجهز برای یاری شما آماده اند. اباعبدالله علیه السلام از هانی و سعید پرسیدند: چه کسانی این نامه را نوشته اند؟ عرض کردند: آقا، شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج، حجار بن ابجر، یزید بن حارث و... (9) و شما بیایید این مدعیان یاری امام حسین علیه السلام، آن هم با این اظهار علاقه و وفاداری شدید را به فاصله دو، سه ماه در کربلا و در مقام عمل ببینید. روز عاشورا را در اولین خطبه ای که عزیز زهرا علیها السلام برابر لشکر کوفه ایستاد و ایراد کرد، فریاد زد: «یا شبث بن ربعی یا حجار بن ابحر یا قیس بن الاشعث یا یزید بن الحارث أ لم تکتبوا إلی ان قد اینعت الثمار و اخضر الجنات و إنما تقدم علی جند لک مجند» (10) ای شبعث بن ربعی و ای حجار بن ابجر، قیس بن اشعث وای یزید بن الحارث آیا شما به من نامه ننوشتید که میوه ها رسیده و باغ ها سرسبز شده و تو بر لشگری که آماده ی یاریت هست وارد خواهی شد؟ شما مدعیان یاری امروز در لشکر کوفه مقابل حسین بن علی علیه السلام چه می کنید؟!   💠وفاداری حتی با دشمن 🔰وفای به عهد یکی از مسائل مهم و اساسی است که همیشه مورد تأکید اولیای اسلام قرار گرفته است. حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به عهدنامه مالک اشتر معروف است، این نکته ی مهم و ضروری را گوشزد می کند که: «إن عقدت بینک و بین عدوک عقده أو ألبسته منک ذمه فحظ عهدک بالوفاء؛ فإنه لیس من فرائض الله شیء الناس أشد علیه اجتماعا مع تفریق اهوائهم و تشتیت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود» (11) اگر پیمانی بین تو و دشمنت منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش، چون هیچ یک از واجبات الهی مانند وفای به عهد نیست که همه ی مردم جهان با تمام اختلاف افکار و تمایلاتی که دارند، در آن اتفاق نظر دارند و محترم شمرده می شود. و وجه تمایز هفتاد و دو تن یاران سیدالشهداء علیه السلام با خیل عظیم لشکریان کوفه در وجود و یا عدم این خصلت است.   💠یاران سیدالشهداء علیه السلام برتر از اصحاب انبیاء 🔰 حبیب بن مظاهر، این پیر غلام امام حسین علیه السلام، وقتی به میدان آمد این رجز را خواند: «انتم اعد عدة و اکثروا ... و نحن اوفی منکم و اصبروا» (12) آی لشکر کوفه، می دانید فرق ما با شما چیست؟ شما هم تعدادتان چند برابر ما هست و هم سلاح و تجهیزات بیشتری نسبت به ما دارید، اما تفاوت ما با شما در تعداد و سلاح نیست، بلکه ما صبر وفاداریمان از شما بیشتر است. و این ادعایی نیست که صرفاً برای رجز خواندن و ایجاد دلهره در بین دشمن به کار برود و بلکه حرفی است که در میدان عمل به اثبات رسیده است. وقتی خداوند به موسی بن عمران دستور داد تا به همراه بنی اسرائیل به جنگ با عمالقه بروند، بنی اسرائیل به محض این که از احوالات و قدرت عمالقه با خبر شدند، سرباز زدند. گفتند: موسی تو با پروردگار خودت برو و با آنان بجنگید اگر پیروز شدید، آن وقت ما می آییم (13). در جنگ احد تا وقتی مشرکین از پشت کوه حمله ی مجدد می کردند و شیطان فریاد زد: الا ان محمداً قد قتل مسلمانان پا به فرار گذاشتند و میدان جنگ را به دشمن واگذار کردند (14).   💠وفاداری نسبت به امام تا پای جان 🔰در مقابل یاران سیدالشهدا علیه السلام با آن که می دانستند، همگی کشته می شوند و به شهادت می رسند، اما یک لحظه دست از اسلام و امام خود برنداشتند و پای عهد و پیمان خود ایستادند. امام حسین علیه السلام شب عاشورا، شک و تردید را از میان برد و خیال همه را راحت کرد، حضرت فرمود: «یا قوم انی غداً اقتل و تقتلون کلکم معی و لا یبقی منکم واحد» (15) ای مردم من و همه ی افرادی که با من هستید، کشته می شوید و هیچ یک از شما باقی نمی ماند. 👇 3⃣
3⃣ و حتی این کلام امام در وفاداری آنان ایجاد تردید و تزلزل نکرد، لذا در کربلا و روز عاشورا آخرین کسی که به شهادت می رسد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. یعنی تا اصحاب امام بودند، اجازه ندادند گزندی به امام زمانشان برسد و جان خود را در راه خدا ... صورت عشق نبد ورنه باین زیبایی   💠چگونه در راه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وفادار باشیم؟ 🔰 حالا که متوجه شدیم یکی از مهم ترین ویژگی های هفتاد و دو تن حماسه سازان کربلا وفاداری و پایبندی به عهد است. چه کنیم تا ما هم مانند کربلائیان، نسبت به وجود مقدس حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف وفادار باشیم و عهدشکن نباشیم؟ صفتی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عدم وجود آن در میان منتظرانش را دلیل غیبت خود معرفی می کند. حضرت در نامه مفصلی به شیخ مفید می فرماید: «و لو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا» (16) اگر شیعیان ما که خداوند به اطاعت خود موفقشان بدارد، با اجتماع دل ها به عهد خود وفادار بودند برکت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد. چگونه از مکتب سیدالشهداء علیه السلام درس وفاداری در رکاب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاد بگیرم؟ یاد بگیریم مانند کوفیان عهدشکن نباشیم قرآن که کتاب هدایت است راه درست را به همه تشنگان حقیقت به وضوح نشان می دهد. هر انسان مسلمانی با سه دسته و گروه عهد و پیمان بسته است و اگر بخواهد خصلت وفای به عهد را دارا باشد و به سعادتمندی دنیا و آخرت برسد، باید به این سه قولی که داده است پایبند باشد.   1⃣. پای بندی به عهد با پروردگار قرآن کریم می فرماید: «و اوفوا بعهد الله إذا عاهدْتم» (17) و به عهد خداوند، وقتی که پیمان بستید، وفا کنید. اولین قولی که دادیم و باید به آن عمل کنیم، عهدی است که با پروردگار عالم بستیم. ما با خدا پیمان بستیم؟ چه قولی به خداوند دادیم؟ به چه عهدی باید وفا کنیم؟ خداوند در سوره یس می فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم انْ لا تعبدوا الشیطان» (18) آیا با شما عهد نکردم، ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید. قول ندادیم که سراغ شیطان نرویم، عهد نبستیم که فقط در چارچوب اطاعت خدا قدم برداریم و مطیع شیطان و هوای نفس نباشیم، من و شما روزی ده مرتبه حداقل در نمازهای واجب می گوییم: «ایاکَ نعبدُ و ایاکَ نستعینُ» (19) فقط تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. اما حقیقتاً نشده در یک جایی هم خدا را فراموش کرده باشیم و پیروی شیطان را کرده باشیم؟! اولین عهدی که باید به آن وفا کنیم، عهد و پیمان با خدا است. بعضی از مردم می گویند ما با خدا قهر هستیم. حاج آقا ما دیگر با خدا کاری نداریم. چرا؟ مگر چی شده که اینطور برای خداوند خط و نشان می کشید؟ می گویند چون خدا به حرف ما گوش نمی دهد! دعا می کنم مستجاب نمی شود. حاجتی طلب می کنم برآورده نمی شود. این یعنی خدا ما را نمی خواهد، فراموشمان کرده است. نه عزیزان من اشتباه می کنیم خدا هیچ وقت بندگان خودش را فراموش نمی کند. علت عدم استجابت دعا و برآورده شدن حاجات و یا هر مسئله دیگری به خود ما برمی گردد نه خداوند. مگر در دعای کمیل نمی خوانیم: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم : بار الها بیامرز بر من گناهانی را که بدبختی ها و سختی را نازل می کند اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیرالنعم : بارالها بیامرز بر من گناهانی را که نعمت ها را تغییر می دهد اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء : بارالها بیامرز بر من گناهانی را که مانع اجابت دعا می شوند» این گناهان ما، نافرمانی های ما، عهدشکنی های ما هست که باعث این امور می شود. شاید زیاد برای شما اتفاق می افتد فرزندانتان را در موردی امر یا نهی می کنید، اگر توجه نکنند چند بار شدیگر سفارش و تأکید می کنید، وقتی می بینید اثری ندارد رهایش می کنید. زمان می گذرد تا بالاخره به شما نیازی پیدا می کنند، حالا که سراغتان آمدند برای این که متوجه خطا و اشتباهشان کنید، معطلشان می کنید، به این زودی ها جوابشان را نمی دهید و زمانی که علت این بی محلی ها را جویا می شوند، می گویید مگر تو به حرف ما گوش کردی، مگر به خواسته ما توجه کردی که ما هم الآن به خواسته ی تو اهمیت بدهیم خداوند هم جواب سؤال ما را به خوبی می دهد. «اوفوا بعهدی اوفِ‌ بعهدکم» (20) به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد و پیمان شما وفا نمایم. لشکر کوفه اگر پیمان شکن و بی وفا در تاریخ معرفی می شود، چون قبل از هر چیز عهد و پیمان خود با خدا را فراموش کردند و زیر پا گذاشتند. 👇 4⃣
4⃣ امام حسین علیه السلام در روز عاشورا یکی از دلایل انحراف کوفیان را این گونه معرفی می کند: «لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکرالله العظیم» (21) شیطان بر شما مسلط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است.   2⃣. وفای با مردم 🔰 دومین پیمانی که قرآن کریم معرفی می کند قولی است که به مردم می دهیم.«و أوفوا بالعهدِ إنّ العهد کانَ مسؤولاً» (22) و به عهد خود وفا کنید زیرا از عهد و پیمان سؤال خواهد شد. یکی از حقوقی که فردای قیامت از همه بندگان پرسیده می شود و همگی موظف به پاسخگویی هستند، حق الناس ها، وفای به عهدی است که با مردم بسته شده است. اگر به دیگران قولی دادی، وعده ای کردی، حرفی زدی، نزن زیر همه چیز و بگو به من مربوط نیست. فردای محشر جلوی تک تک ما را می گیرند و از همین قول و وعده ها سوال می کنند. یکی از دغدغه های طول عمر و رسالت پیغمبر خدا، متعهد شدن مردم به وعده ها و عهدهایی که می بستند بود. لذا در حدیثی فرمود، شش چیز را به من قول انجامش را بدهید من هم در مقابل بهشت را برای شما تضمین می کنم. که یکی از آن شش عملی که پاداش انجامش بهشت هست، حضرت فرمود: «اذا وعدتم فلا تخلفوا» (23) زمانی که وعده ای دادید، قول و قراری گذاشتید، تخلف نکنید و به عهد و وعده ی خودتان با دیگران عمل کنید.  3⃣ ‌.‌ عهد با امام زمان 🔰 سومین و مهمترین عهد و پیمانی که به گردن ما هست و باید به آن پایبند باشیم، عهدی است که با امام زمان خود بستیم. قول و قراری که یاران سیدالشهداء علیه السلام به او در کربلا دادند و تا آخرین قطره ی خون خود به پای این پیمان ایستادگی و وفاداری نمودند. عهدی که خداوند در قرآن کریم به این گونه از آن یاد می کند: «من المؤمنینَ رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً» (24) از مؤمنان مردانی هستند که در عهدی که با خدا بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند و برخی از آنان انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی در پیمانشان نداده اند. اباعبدالله الحسین علیه السلام بالای سر اکثر یاران باوفای خود این آیه قرآن را تلاوت می کرد و وفاداری و عهدنامه ی آنان را مهر تأیید می زد. اگر ما می خواهیم پیرو حماسه سازان عاشورا باشیم و از آنان در راه یاری صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درس بگیریم باید بدانیم یکی از عهدهایی که باید به آن وفادار باشیم، عهد و پیمان با یوسف زهرا، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. این اشک ها و یابن الحسن گفتن ها، این جمکران رفتن ها، این ندبه خواندن ها و این بقیه الله و این المنتظر گفتن ها همگی دلیل بر علاقه و چشم انتظاری ما برای ظهور حضرتش هست. این کارها یعنی این که آقا جان بیا، بیا تا تو را یاری کنیم و در رکابت قرار بگیریم و این حرف ها و فریادها زمانی ارزشمند است که ما به آن چه می گوییم و معتقدیم وفادار باشیم و در اعمالمان اثبات کنیم. مگر هر روز صبح در دعای عهد نمی خوانیم: «اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ما عشت من ایامی عهداً و عقداً و بیعة له فی عنقی، لا احول عنها و لا ازول ابداً» (25) پروردگارا من در صبح همین روزم و تمام ایامی که در آن زندگی می کنم با امام زمانم عهد خود و بیعت او را بر گردنم هست را تجدید می کنم که هرگز از این عهد و بیعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم. من و شما با امام خود عهد و پیمان بستیم و بیایید فکر کنیم تا امروز و تا این ساعت چند بار عهد شکستیم و زیر قول و قرارمان زدیم و چند بار در راه آن حضرت بر سر حرف ها و وعده هایمان ایستادیم و وفادار بودیم. ما کربلا را مرور نمی کنیم که فقط به یاد آن واقعه عظیم باشیم و عزاداری کنیم، بلکه با بررسی قیام عاشورا می خواهیم درس و عبرت بگیریم تا یاور حجه بن الحسن علیه السلام باشیم. اگر یکی از خصوصیات مهم و اساسی اصحاب امام حسین علیه السلام صفت وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان است به این دلیل که با پروردگار، با عموم مردم و با امام زمانشان بر سر عهد و قول خویش وفاداری کردند. لذا امام این تاج افتخار را بر سرشان گذارد: إنی لا أعلم اصحاباً أوفی و لا خیراً منکم.   💠مسلم بن عوسجه مظهر وفاداری 🔰 اگر در کربلا، عده ای عهد خود و نامه هایی را که به سیدالشهداء علیه السلام نوشته بودند را فراموش کردند و عهدشکن شدند، افرادی هم نظیر مسلم بن عوسجه تا آخرین نفس بر عهد و پیمان خود استوار بودند. شب عاشورا وقتی امام فرمود: بیعتم را برداشتم و حقی بر گردن کسی ندارم، هرکس که می خواهد از تاریکی شب استفاده کند و برود (26)، اولین نفری که از میان اصحاب بلند شد، مسلم بن عوسجه بود. عرض کرد: أنخلّی عنک؟ آیا ما دست از تو برداریم؟ 👇 5⃣
5⃣ ای عزیز زهرا علیها السلام به خدا مقابل دشمنانت می ایستیم و با نیزه و شمشیر با آنان به جنگ می پردازم، ولو لم یکن معی سلاح اقاتلهم به لقذفتهم بالحجاره و اگر سلاح نداشته باشم با سنگ با آنان می جنگم و اگر حتی سنگ هم نبود، بدنم را سپر بلای تو می کنم، اما یا حسین بدان والله لا نخلیک به خدا دست از تو برنمی دارم (27). دست از تو برندارم تا جان ز تن برآید ... یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید شاید بگویید این طور صحبت کردن و برانگیختن هیجان و عواطف در زمانی که هنوز جنگی رخ نداده از هر فردی برمی آید، اما و لما نعذر الی الله سبحانه فی اداء حقّک یا اباعبدالله اگر ما امشب برویم و تو را تنها بگذاریم جواب خدا را چه بدهیم؟ چه عذری در تنها گذاشتن تو و بی وفایی خود به درگاه خدا داریم؟ مسلم بن عوسجه هم در شب عاشورا اظهار وفاداری و جانفشانی می کند و هم در روز عاشورا این سخنان را اثبات می کند. روز عاشورا در رکاب سیدالشهداء علیه السلام جنگ نمایانی می کرد و از خاندان رسالت با تمام وجود حمایت می نمود و برخی معتقدند اولین شهید راه امام حسین علیه السلام مسلم بن عوسجه بود. وقتی پیکر غرق به خونش روی زمین افتاد، اباعبدالله به عجله خودش را کنار بدن نیمه جان مسلم رساند و سر این یار باوفا را به دامن گرفت و این آیه را خواند: «فمنهمْ من قضی نحبهُ و منهم مّن ینتظرُ و ما بدّلوا تبدیلاً» برخی از آنان عهد و پیمانشان را به انجام رساندند و برخی از آنان انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی در عهدشان نداده اند. حبیب بن مظاهر هم آمد و این دوست قدیمی خود را در آغوش کشید و گفت: «لولا اننی اعلم انی فی الاثر لا حببت ان قومی الی بکل ما اهمک». اگر من می دانستم که بعد از تو زنده می مانم و به شهادت نمی رسم دوست داشتم هرچه که می خواهی به من وصیت کنی. مسلم بن عوسجه دست حبیب را گرفت و گفت: رفیق قدیمی، با این که تو بعد از من زنده نمی مانی و بعد از من به سرای آخرت می آیی، اما با این حال باز هم وصیتی دارم که دوست دارم حتماً به آن عمل کنی؛ حبیب بن مظاهر گوشش را آورد نزدیک لب های خشک و لرزان مسلم تا ببیند چه وصیت مهمی دارد، مسلم بن عوسجه اشاره کرد به سمت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و گفت: فانی اوصیک بهذا فقاتل دونه حتی تموت. من تو را به این بزرگوار وصیت می کنم، پس در رکاب او بجنگ تا کشته شوی، مبادا شما زنده باشید و تار مویی از سر پسر فاطمه علیها السلام کم گردد (28). شنیدستم که در دریای اعظم ... بگردابی در افتادند با هم چو ملاح آمدش تا دست گیرد ... مبادا کاندر آن حالت بمیرد همی گفت از میان موج و تشویر ... مرا بگذار و دست یار من گیر یاران سیدالشهداء علیه السلام با وفاداری خود نسبت به عهد و پیمانی که بسته اند این درس را به تمامی انسان های آزاده و پیروان مکتب عاشورا می دهند که وفاداری و پایبندی به وعده ها، عهدها و پیمان هایی که می دهید، اولین و مهم ترین اصل در راه رسیدن به یاری وجود مقدس حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف و تشکیل جامعه مهدوی است. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389   🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع 1. لهوف، ص 126؛ ارشاد مفید، ج2، ص 134؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص 285؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 246. 2. سوره مؤمنون، آیه 2. 3. بحارالانوار، ج44، ص 282؛ وسایل الشیعه، ج14، ص 501. 4. سوره مؤمنون، آیه 3. 5. سوره مؤمنون، آیه 4. 6. سوره مؤمنون، آیه 5. 7. سوره مؤمنون، آیه 8. 8. الکافی، ج2، ص 290. 9. لهوف، ص 56، ارشاد مفید، ج 2، ص 50، مقتل ابی مخنف، ص 36. 10. ارشاد مفید، ج2، ص 145؛ انساب الاشراف، ج3، ص 188؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 252. 11. نهج البلاغه، نامه 53. 12. مقتل ابی مخنف، ص 266، عنصر شجاعت، مرحوم کمره ای، ج2، ص 38. 13. عرائس المجالس، ثعلبی، ص 240؛ حیوه القلوب، ج1، ص 670. 14. بحارالانوار، ج2، ص 128؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص 240؛ منتهی الآمال، ج1، ص 124. 15. نفس المهموم، ص 230. 16. بحارالانوار، ج53، ص 177؛ الزام الناصب، ص 136. 17. سوره نحل، آیه 91. 18. سوره یس، آیه 60. 19. سوره حمد، آیه 5. 20. سوره بقره، آیه 40. 21. مقتل خوارزمی، ج1، ص 253. 22. سوره اسراء، ‌آیه 34. 23. قال رسول الله: تقبلوا لی بست اتقبل لکم بالجنه، 1- اذا حدثتم فلا تکذبوا هنگام سخن گفتن دروغ نگویید. 2- اذا وعدتم فلا تخلفوا چون وعده دادید تخلف نکنید. 3- اذا ائتمنتم فلا تخوفوا اگر به شما اطمینان کردند، خیانت نکنید. 4- غضبوا ابصارکم چشمانتان را پاک نگه دارید. 5- احفظوا فروجهم پاکدامن باشید. 6- کفوا ایدیکم و السنتکم دست و زبان خود را حفظ کنید. بحارالانوار، ج72، ص 94. 24. سوره احزاب، آیه 23. 25. دعای عهد، مفاتیح الجنان. 26. «و لیاخذ کل رجل منکم بید رجل من اهل بیتی و تفرقوا فی سواد هذا الیل لهوف» ص 126، ارشاد مفید، ج2، ص 134، مقتل خوارزمی، ج1، ص 246. 27. لهوف، ص 126، ارشاد مفید، ص 136، عنصر شجاعت، کمره ای، ج2، ص 54. 28. لهوف، ص 142، ارشاد، ج2، ص 154. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 قابل توجه طلاب و روحانیون محترم ✔️ فراخوان جذب و گزینش روحانی مستقر ❇️ در راستای منویات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان جهت شناسایی، گزینش و اعزام طلاب مستعد و توانمند در عرصه تبلیغ، به و این استان اقدام می نماید. 🔰 : ➖ تحصیلات حوزوی حداقل سطح دو ➖ تحصیلات کلاسیک حداقل دیپلم ➖ توانمند در خلاقیت و شیوه های نوین تبلیغی ✅ اعزام و استقرار به همراه خانواده : ⭕️ تا ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ 👈 شماره تماس جهت اطلاعات بیشتر: ☎️ 03133375757 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی مکتوب حجه الاسلام 🌺 از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی۲🌺 💠 قلب سلیم 🔰از ویژگی های حماسه سازان عاشورا در راه سربازی حضرت سید الشهداء علیه السلام، پاکی و اثرپذیری قلب و دلشان است. در زمانی که ارزش ها و هنجارهای جامعه اسلامی در جهت عکس خود قرار گرفته و وارونه شده است تا جایی که امام حسین علیه السلام در ورود به کربلا به آن اشاره می فرماید: «إنّ الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها» (1) جداً اوضاع زمان دگرگون گردیده، زشتی ها آشکار و نیکی ها از محیط ها رخت بربسته است. و یا در نامه ای که به مردم بصره می نویسد وضع جامعه را این طور بازگو می کند: «ان السنه قد امیت و البدعه قد احییت» (2) سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. باز هم در چنین شرایطی که اکثر مردم نسبت به حق بیگانه شده اند، اصحاب امام حسین علیه السلام کلام و راه حقیقت را به جان و دل می پذیرند و در کنار اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار می گیرند. امام در طول مسیر و در روز عاشورا با افراد بسیاری به طریق گوناگون سخن گفت و راه درست را نشان داد، اما در این میان هفتاد و دو تن لبیک گویان در مسیر خدا و اسلام حقیقی قرار گرفتند. چرا؟ چون دارای قلب سلیم و دلی پاک و اثرپذیر بودند. پاک دلان با حسین علیه السلام می مانند حضرت سیدالشهدا علیه السلام از مدینه که عزم خروج نمود، تا زمانی که در کربلا جای گرفت، عده ی زیادی اعلام آمادگی برای یاریش نمودند، اما در مواقع گوناگون و به بهانه های مختلف، دست کشیدند و رفتند. وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل به گوش امام حسین علیه السلام رسید، حضرت دستور داد، همه کسانی که با ایشان بودند، دور هم جمع شوند. امام بعد از آن که از شهادت مسلم و عهدشکنی کوفیان، مردم را مطلع نمود به همگی آنان فرمود: «فمن احب منکم الانصراف فلینصرف، غیرِ حرج لیس علیه ذمام» (3) پس هرکس که می خواهد بازگردد باکی بر او نیست و ذمه و عهدی از ما بر گردنش نیست. سیدالشهداء علیه السلام با این کار و گفتار، خواستند به کسانی که شاید به طمع دنیا و حکومت، قدرت و ثروت، به حمایت از امام برخاستند، بفهمانند راه ما، راه رسیدن به دنیا نیست، راه شهادت و رسیدن به خدا است. لذا به محض این که سخن امام پایان یافت: «فتفرق الناس عنه و اخذوا یمیناً و شمالاً» (4) مردم از کنار او پراکنده شده و به چپ و راست ( هر یک به سویی) رفتند. از این رو، کسانی که در کربلا به یاری امام زمانشان برخواستند، همگی از اول راه، همراهی نکرده بودند، بلکه عده ای از مدینه، گروهی در مکه، افرادی در طول مسیر و بعضی در کربلا و حتی روز عاشورا، وقتی که با امام و راه و هدف او آشنا شدند، همراه و یاورش شدند. چه عاملی سبب می شود که آنان یک لحظه به خود بیایند و راه درست را انتخاب کنند و به سعادتمندی در دنیا و آخرت دست یابند؟ سلامت و اثرپذیری قلب و دلشان است که سخنان امام و حوادثی را که به وقوع می پیوندد، بر آن ها اثر می گذارد و سبب تغییر و گرایش آنان به سوی حقیقت و خوبی ها می شود. 💠قلب سلیم سرمایه آخرت 🔰 یکی از مسایل مهمی که قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام به آن اهمیت فراوانی می دهند و سفارشات بسیاری راجع به آن می کنند، بحث سلامت قلب و پاکی دل است. قرآن در سوره شعراء یکی از سرمایه های جاودان فردای قیامت، که برای انسان نفع و سود بسیاری دارد را قلب سلیم معرفی می نماید: «یومَ لا ینفعُ مالٌ و لا بنون * إلا من اتی الله بقلبٍ سلیمٍ» (5) آن روزی که مال و فرزندان، هیچ به حال انسان سود نبخشد و تنها آن کس سود برد که با قلب و دل سالم به پیشگاه خدا آید. فردای محشر خداوند باری تعالی به قلب و دل انسان نگاه می کند و مورد ارزیابی قرار می دهد. زیرا به فرموده ی امام ششم قلب و دل ما از دو حال خارج نیست یا جایگاه رقت و پاکی و اخلاص است و یا محل قساوت و سنگدلی است. «موضع القسوه و الرقه فی القلب» (6) جایگاه قساوت و رقّت قلب در دل است. 💠قساوت قلب سبب شقاوت 🔰 گروهی در کربلا به دلیل بیمار بودن قلب و دل، دچار قساوت و سنگدلی شده اند و هیچ چیز بر آنان تأثیرگذار نیست. کسانی که حتی به طفل شیرخواره و لبان خشکیده اش رحم نمی کنند و حتی این مظلومیت بر قلوبشان کوچک ترین اثری نمی گذارد، افرادی که به زنان و کودکان بی سرپرست رحم نمی کنند و آنان را مورد غارت و اهانت، اذیت و آزار با تازیانه و سیلی و... قرار می دهند. سنگدلانی که هرچه سیدالشهداء علیه السلام سخن گفت با جسارت و تمسخر پاسخ دادند. اما در طرف دیگر کسانی هم هستند، که به دلیل دارا بودن دلی پاک و قلبی تأثیرپذیر، در برابر حق به کوچک ترین فرصت و جرقه ای تغییر می کنند و پای در صراط مستقیم می گذارند. 👇 2⃣
👇 2⃣ 💠سعادتمندی دستاورد قلب اثرپذیر 🔰حربن یزید ریاحی پس از آن که به سوی سیدالشهداء علیه السلام آمد و توبه نمود. از امام اجازه گرفت و به میان دو لشکر آمده و رو به سپاهیان کوفه فریاد زد: ای مردم کوفه، مادر به عزایتان بنشیند و گریه کند! «ادعوتم هذا العبد الصالح حتی اذا أتاکم اسلمتموه و زعمتم انکم قاتلوا انفسکم دونه» آیا این بنده ی صالح و شایسته ی خدا را به سوی خود دعوت نمودید و حال که به سوی شما آمد، شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهید جنگید، دست از یاریش برداشتید؟ کوفیان به خودتان بیایید، چه می کنید؟ آب فراتی را که یهود و نصاری و مجوس می آشامند و حیوانات صحرا حق استفاده از آن را دارند، به روی پسر فاطمه علیهاالسلام و خاندان او بسته اید تا جایی که: «قد صرعهم العطش» (7) تشنگی آنان را به حال بیهوشی انداخته است. سخنان حر که تمام شد، یکی از لشکریان کوفه به نام یزید بن زیاد بن مهاصر تحت تأثیر قرار گرفت و با خود گفت: یزید، حر، حرف درستی می زند. ما نامه نوشتیم و او را دعوت کردیم، این رسم مهمان نوازی نیست که حال با او چنین کنیم، نگاه کن، تا چند لحظه ی پیش حر در کنارت جزو لشکر کوفه بود، اما حالا در سوی دیگر و در رکاب نوه پیامبر است. سخنان حر قلب و دل یزید بن زیاد را منقلب ساخت، تصمیم خود را گرفت، رکاب به اسب زد و خود را به خیام سیدالشهداء علیه السلام رساند، عرض کرد: یا اباعبدالله دیر آمدم اما آمدم، قبولم می کنی؟ امام حسین علیه السلام از او استقبال کرد و زمانی که به میدان آمد این رجز را می خواند: «یا ربِ إنی للحسین ناصر ... و لابن سعد تارِک مهاجر» (8) خدایا من یاور حسینم ... و از ابن سعد دوری گزیده ام پاک دلان در زیر سایه رحمت الهی یاران سیدالشهداء علیه السلام دارای چنین قلب و دلی بودند، اینان همان کسانی هستند، که وقتی حضرت موسی بن عمران علیه السلام از پروردگار خود سؤال کرد: خدایا چه کسانی فردای قیامت که سایه ای، جز سایه ی لطف و رحمت تو نیست، در زیر سایه ی عرش تو قرار می گیرند؟ «فأوحی الله إلیه: الطاهره قلوبهم» (9) آنانی که قلب و دلی پاک دارند. کسانی که در سایه ی امام زمان خویش قرار گرفتند و این موقعیت را با هیچ چیز دیگری عوض نکردند آنان حیات جاویدان و شهادت در راه خدا و رکاب امام زمان، هدایت شدن و پیمودن راه حق را با زندگی فانی دنیا و قدرت و ثروت پایان پذیر و گمراهی و تاریکی عوض نکردند بلکه به واسطه دل پاک و صاف خود در هدف و مقصد خویش استوار ماندند. امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف اینگونه افراد می فرماید: «فطوبی لذی قلب سلیمٍ اطاع من یهدیه و تجنب من یردیه و أصاب سبیل السلامه ببصر من بصره و طاعه هاد امره و بادر الهدی قبل ان تغلق ابوابه و تقطع اسبابه و استفتح التوبه و اماط الحوبه فقد اُقیم علی الطریقِ و هدی نهج السبیل» (10) خوشا به حال کسی که قلبی سالم دارد، خدای هدایتگر را اطاعت می کند، از شیطان گمراه کننده دوری می گزیند. با راهنمایی مردان الهی، با آگاهی، به راه سلامت رسیده و به اطاعت هدایتگرش بپردازد و به راه رستگاری پیش از آن که درها بسته شود و وسایلش قطع گردد، بشتابد، در توبه را بگشاید و گناهان را از بین برد، پس چنین فردی به راه راست ایستاده و به راه حق هدایت شده است. 💠سیاه چهره اما سپید دل 🔰 جون غلام سیاه چهره ای بود که به همراه امام به کربلا آمده بود، روز عاشورا وقتی دید اصحاب حضرت یک به یک به میدان می روند و در راه خدا جان خویش را نثار می کنند. محضر امام رسید و اذن جنگ خواست، اباعبدالله از مرحمت و لطف فرمود: جون تو آزادی، برو خودت را نجات بده. مگر می شود انسان چنین سعادتی را به ذلت ننگ آوری بفروشد. جون خودش را روی قدم های سیدالشهداء علیه السلام انداخت و عرض کرد: آقا من در آسایش و رفاه ریزه خوار سفره ی کرم تو بوده ام، حالا که روز وفاداری است، حالا که روز امتحان و سربلندی است در میان این همه دشمن، تو را رها کنم و بروم؟ کجا بروم؟ به دنبال چه بروم؟ به میدان آمد و جنگ نمایانی کرد، وقتی روی زمین افتاد و به خون می غلتید می گفت: جون توقع نداشته باش که حسین علیه السلام سر تو را به دامن بگیرد تو غلامی سیاه روی و بدبو هستی، تو کجا، حبیب و بریر و زهیر کجا، اما ناگهان اباعبدالله علیه السلام سرش را به دامن گرفت و صورت بر روی سیاه جون گذاشت و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الابرار و عرف بینه و بین محمد و آل محمد» خدایا رویش را سفید و بدنش را خوشبو گردان و با ابرار و نیکان محشورش گردان و میان او و محمد و آل محمد آشنایی بیشتر قرار بده (11). 👇 3⃣
👇 3⃣ 💠ملاک برای خدا دل ماست 🔰لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «إن اللهَ تبارک و تعالی لا ینظر إلی صورکم و لا إلی اموالکم ولکن ینظر إلی قلوبکم و اعمالکم» (12) خداوند تبارک و تعالی به چهره ها و دارایی های شما نمی نگرد بلکه به دل ها و کارهای شما می نگرد. پروردگار ما به قیافه و زشتی و زیبایی صورتمان و یا به قدرت و ثروت و مقام و شغلمان نگاه نمی کند و این چیزهایی که برای ما در دنیا ملاک و میزان شده اند، در آخرت به حساب نمی آیند. شما وقتی مشرف می شوید به خانه خدا در مکه دقت کنید، هیچ کسی حق ندارد موقع ورود به مکه با لباس خود وارد شود بلکه هرکس که می خواهد وارد مکه شود باید تمام لباس و رنگ و لعاب ها را کنار بگذارد و از تمام دارایی اش به دو تا حوله و یا ملحفه ی سفید اکتفا کند، همه یک شکل، یک رنگ به خانه خدا می روند. نه منِ روحانی با عبا و قبایم می توانم مُحرم شوم نه آن فرمانده و سردار نظامی با لباس و یونیفرم نظامی اش، نه یک فرد ثروتمند با لباس چند صد هزار تومانی می تواند وارد شود و نه آن شخص فقیری که لباس مندرسی دارد، بلکه همه با هر عنوان و مقام و وضعیت مالی که هستیم، به یک شکل ظاهری در خانه خدا قرار می گیریم، تا بدانیم هر چه هستیم برای خودمان هستیم و در برابر خداوند فقط و فقط بنده هستیم که ملاک برتری پیش او قلب و دل ما و اعمال و رفتارمان است. کربلا صحنه ی قساوت قلب و پاکی و اثرپذیری دل است. فرصت های برابری، برای همگان در واقعه کربلا و نهضت عاشورا پیش آمده، اما عده ای به خاطر عدم خشوع و وجود قساوت در دل، از راه حق باز ماندند و گروهی به دلیل دارا بودن قلب سلیم و دلی پاک، به بالاترین مراتب و درجات راه پیدا کردند. 💠راه دستیابی به قلب سلیم چیست؟ جعفر 🔰حال باید به این موضوع توجه کرد که چگونه می شود این خصلت را بدست آورد؟ ما چگونه می توانیم قلبی سلیم و دلی پاک داشته باشیم، تا جزو کسانی باشیم که به ندای یوسف زهرا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف لبیک می گویند و در راه او ایستادگی می کنند؟ 1⃣. پرهیز از دنیا دوستی امام صادق علیه السلام می فرماید: «القلب السلیم الذی یسلم من حب الدنیا» (13) قلب سالم، قلبی است که از دنیا دوستی سالم باشد. یکی از عواملی که سبب پیدا کردن قلب سالم و دل اثرپذیر می شود، پرهیز از عشق و علاقه به دنیا است. اکثر مردم با سخنان گوناگونی که از ائمه اطهار علیهم السلام شنیده اند، گمان می کنند که این اسلام و اهل بیت علیهم السلام با دنیا و هرگونه بهره بردن از آن مخالف هستند. آیا اسلام با دنیاداری مخالف است؟ این سؤال در ذهن بسیاری از ما پیش می آید که اگر دنیا بد و ناپسند بود، پس چرا خداوند آن را خلق نمود و ما را در آن قرار داد که زندگی کنیم؟ در حالی که باید بدانیم دین مبین اسلام با دنیا و زندگی در آن هیچ گاه مخالف نیست، و اساساً اگر دنیا بد بود، خداوند آن را خلق نمی نمود. ائمه اطهار علیهم السلام نیز با کسانی که دست از دنیا و نعمات موجود در آن کشیده اند به شدت برخورد می کردند. به امیرالمؤمنین خبر دادند شخصی به نام عاصم بن زیاد ترک دنیا کرده، لباس های زبر و خشن می پوشد و از غذا به نان خشکی اکتفا کرده است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: او را نزد من بیاورید. عاصم وقتی به محضر امام مشرف شد، حضرت با ناراحتی فرمودند: «اما استحییت من أهلک؟ أما رحمت ولدک؟ أتری الله احل لک الطیبات و هو یکره اخذک منها؟ أو لیس الله یقول: «و الارض وضعها للانام* فیها فاکههٌ و النخلُ ذاتُ الاکمام» (14) فبالله لابتذال نعم الله بالفعال أحب إلیه من ابتذالها بالمقال و قد قال اللهَ عزوجل «و اما بنعمهِ ربّک فحدّث» (15) از همسرت خجالت نکشیدی؟ به فرزندانت رحم نکردی؟ آیا خیال می کنی که خداوند، چیزهای حلال و پاکیزه را بر تو روا داشته، با این حال، دوست ندارد که از آن ها استفاده کنی؟ مگر نه این که خداوند می فرماید: «و زمینی را برای زندگی قرار داد که در آن میوه های گوناگون و نخل و خرمای با پوشش است» پس به خداوند سوگند که بهره برداری عملی از نعمت های خداوند، نزد او محبوب تر از بیان آن ها در گفتار است. خداوند فرموده است: «و نعمت پروردگارت را بازگو کن» (16). ترک دنیا و روی گرداندن از زندگی و مواهب الهی که در آن وجود دارد به حدی ناپسند است که امام هفتم در بیانی می فرماید: «لیس منا من ترک دنیاه لدینه» (17) از ما نیست کسی که دنیایش را به خاطر دینش رها کند. در همین دنیا یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر خدا آمده اند و زندگی نموده اند، سلیمان بن داود حکومت می کند، یوسف صدیق عزیز مصر می شود، رسول خدا تشکیل خانواده می دهد، غذا می خورد، می خوابد، عبادت می کند، تجارت می کند. پس چرا این قدر از دنیا و علاقه ی به آن بدگویی می شود؟ چرا ما مکرر در مکرر از بی رغبتی علی علیه السلام در نهج البلاغه می خوانیم؟ 👇 4⃣