eitaa logo
منبرطلاب
20.1هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنران حجه الاسلام دکتر عاشورا، سرمایه ی هدایت همه ی عوالم جریان هدایت و ظلمات 🔰 امام حسین(علیه السلام) چراغ هدایتی است که خدای متعال در مشکات انوار خود در این عالم برافروخته است. همه ی أنبیاء برای دعوت به نور و هدایت الهی آمده اند و حامل نور الهی هستند «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۱] خداست که همه ی اهل آسمان ها و زمین را هدایت می کند «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ»[۲] انبیای الهی پرتوی از نور هدایت الهی را به همراه خود دارند و امت هایشان را نورانی می کنند، اما مشکات انوار الهی و مَثَل نور الهی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است که خدای متعال سینه و قلب او را با فروغ هدایت خویش نورانی فرموده است. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباح»[۳] مثل نور الهی چراغدانی است که در آن چراغی برافروخته شده است. چراغدان سینه ی رسول خدا است و این چراغ نور، نور قرآن و هدایتی است که خدای متعال به قلب پاک ایشان عنایت فرموده که این هدایت، هدایتی مهیمن بر همه ی هدایت ها و این کتاب، کتابی مهیمن بر همه ی کتاب هاست «الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّه»[۴] حضرت با این چراغ پر فروغ به عالم دنیا آمده اند و با نزول این حقیقت، فروغ هدایت الهی و قرآن نیز بر عالم دنیا نازل شده است. نور و چراغ هدایتی که خدای متعال برافروخته و قرار است همه ی عالم با این چراغ و کتاب، هدایت شوند در لابه لای کتاب ها و بین جلدشان نیست بلکه «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»[۵] جایگاه این کتاب در سینه ی انسان هایی است که خدا آنها را خُزّان علم خود قرار داده و به آنها علم الهی عنایت شده است. بنابراین بهره مندی از نور قرآن یعنی بهره مندی از این انسان ها که «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»[۶] مخاطب قرآن اند و همه ی حقایق قرآن به آنها تعلیم داده شده است و قرآن در سینه و قلب آنها نزول پیدا کرده است «في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم».[۷] امام باقر(علیه السلام) فرمودند: این اشخاص کسی جز ما نیستند و نمی توانند باشند که حامل حقیقت قرآن باشند. بنابراین پیامبر انوار هدایت الهی را آورده اند و حقیقت این هدایت در قلب اهلبیت و اوصیاء نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است. قرآن می فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»[۸] «تو دعوت الهی را انجام دادی و در هر جمعیتی ، هدایتگری وجود دارد که هدایت و قرآنی که خدا به تو عنایت کرده به وسیله ی آنها در عالم، نشر و بسط پیدا می کند.» این نور «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه»[۹] در خانه هایی تنزل پیدا کرده که « يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[۱۰] در خانه ی اهل بیت تنزل پیدا کرده، خانه هایی که در آنها مرد هایی هستند که «لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[۱۱] هیچ چیز آنها را از خدا غافل نمی کند. جریان ظلمات مانع انتشار این نور در عالم است. خدای متعال در سوره ی نور از ظلمات گسترده و پیچیده ای یاد می کند که همه ی مراتب حیات اجتماعی انسان را در بر می گیرد. «أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض»[۱۲] ظلماتی که در مقابل آیه ی نور آمده و مردم و حتی مومنین را از بهره مندی از این نور محروم می کند در روایات اهل بیت به دشمنان اهل بیت، اصحاب سقیفه و بنی امیه تفسیر شده است. عاشورا، سرمایه ی هدایت همه ی عوالم آنچه باید این جریان ظلمت را از عالم کنار بزند و عالم را به نور قرآن و هدایت الهی و نور نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نورانی کند چراغ هدایت و مصباحی است که خدای متعال در قلب نبی اکرم برافروخته که این مصباح در روایات به سیدالشهدا تفسیر شده است. سیدالشهدا مصباح و چراغ هدایت هستند و این چراغ هدایت در قلب نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) برافرخته شده است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَه»[۱۳]این چراغ پرفروغ از درخت زیتونی شعله ور می شود «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَه»[۱۴] که در برخی موارد این درخت مبارک به ابراهیم خلیل و یا به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تفسیر شده است. 👇👇
👇👇 بهترین روغن چراغ نور بوده که نور همان روغن زیتون است. «يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»[۱۵] روغنی که این چراغ را روشن می کند آن قدر پرفروغ و آماده است که قبل از رسیدن شعله ی آتش به آن شعله ور می گردد و عالم را روشن می کند که مقصود علم امام است که منتشر می شود و مردم از آن برخوردار می شوند. اگر سرمایه و روغنی که هنوز با آتش برخورد نکرده است به آتش محبت الهی برخورد کند چه می شود؟ امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: محبت خدا آتشی است که از هرکجا عبور کند آنجا را شعله ور می سازد. عاشورا آن روزی است که شعله ی محبت خدا به این روغن چراغدان انوار الهی رسیده و شعله و نوری برافرخته شده که همه ی عالم را روشن می کند. «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة»[۱۶] سرمایه ی همه ی عالم برای رسیدن به هدایت و قرب الهی حرکت عاشوراست. محبت متقابل امام حسین(علیه السلام) و خدای متعال در روز عاشورا سرمایه ی هدایت همه عوالم است. بلای سیدالشهدا در عاشورا کانون نورانیت و انتشار محبت خدا در همه ی عوالم است. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «َوَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ وَ إِذَا هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ اسْتَأْنَسَ فِي ظِلَالِ الْمَحْبُوبِ وَ آثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلَى مَا سِوَاهُ وَ بَاشَرَ أَوَامِرَهُ وَ اجْتَنَبَ نَوَاهِيَهُ وَ اخْتَارَهُمَا عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ غَيْرِهِمَا وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى بِسَاطِ الْأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ اجْتِنَابِ نَوَاهِيهِ وَصَلَ إِلَى رُوحِ الْمُنَاجَاةِ وَ الْقُرْب»[۱۷] وقتی پرتو معرفت در قلب کسی روشن می شود، نسیم محبت می وزد و وقتی نسیم محبت وزید انس با محبوب حاصل می شود و نتیجه ی این محبت تقدم محبوب بر همه کس و اجرای اوامر و دوری از چیزهایی است که او نهی کرده و این مقام انسان را به روح مناجات و حقیقت قرب می رساند. اگر همه با محبت خدا زندگی کنند و هدایت الهی و قرآن در همه ی دلها روشن شود و همه ی قلب ها مومن و جذب محبت خدا شوند و با این محبت به حقیقت الهی و مقام قرب برسند کانون انتشار این محبت عاشوراست. به دنبال این چراغ معرفت، نسیم محبت در قلب می وزد و خدای متعال محبوب و بر همه چیز مقدم می شود. عاشورا نقطه ی روشن شدن چراغ محبت، چراغ معرفت و وزش نسیم محبت الهی است. باطن بلا، محبت الهی این حادثه ظاهراً بلاست، ولی در باطن بلا جاذبه الهی وجود دارد که شامل حال همه می شود. اصولاً همه ی بلاهای مومنین اینگونه است؛ روی سکه بلاست و باطن این بلا نعمت های خداست. اولیای خدا در باطن این بلا محبت خدا را می دیدند. اگر ابراهیم خلیل آرزو می کند که ای کاش فرزند عزیزم را با دست خود در منی سر می بریدم و خدای متعال مرا مأمور به ذبح قربانی نمی نمود به خاطر این است که در متن این بلا جاذبه های محبت الهی و نور معرفت الهی را می بیند که انسان را به سوی خدا دعوت می کند. حرکت به سوی خدای متعال تا رسیدن به مقام قرب جز با جاذبه هایی که از سوی خدای متعال می آید ممکن نیست. انسان سالک یا باید سالکِ مجذوب باشد، یا مجذوبِ سالک و یا در مراحل سیرش جاذبه هایی به او برسد و یا از ابتدا جاذبه های محبت الهی در قلب او شعله ور شده باشد و او را به حرکت درآورده باشد. حرکت به سوی خدای متعال و قرب، خشوع و بندگی حقیقی جز با محبت خدا ممکن نیست و حقیقت محبت در جاذبه های الهی است که به سوی مخلوقات می آید و این جاذبه ها معمولاً در باطن بلا پوشیده شده است. جاذبه های محبت الهی از درون بلای سیدالشهداء(علیه السلام) شعله ور شده و همه ی انسان ها را به سوی خدای متعال دعوت می کند و سلوک انسان به طرف خدا باید به وسیله ی این بلا باشد. معمولاً عبادت ها و ریاضت های ما برای رسیدن به مقصد کافی نیستند. انسان های سالک بعد از همه ی ریاضت ها و زحمت ها و تلاش هایی که انجام می دهند به نقطه ی عجز می رسند؛ یعنی این ریاضت ها آنان را بیقرار می کند؛ از دنیا فراتر می روند و امکان بازگشت به سوی دنیا و محبوب های قبلی برایشان فراهم نیست؛ ولی راه رسیدن به سوی خدای متعال بر روی آنها بسته می شود و هر چه بیشتر می روند کمتر به مقصد می رسند؛ زیرا با پای عقل، محبت و عشق خویش نمی توان به سوی خدای متعال رفت. «وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ»[۱۸] انسانی که به راه افتاده و با تمام وجود به سوی خدا حرکت کرده به دنبال او می گردد منتظر بلای الهی است؛ زیرا بلای الهی از یک طرف و جاذبه های محبت خدا نیز از طرف دیگری می آیند و انسان سالک را به سوی خدای متعال می برند. سیدالشهداء(علیه السلام) انسانی است که غرق در محبت خداست و با این محبت به استقبال سنگین ترین بلای الهی رفته است، 👇👇👇
👇👇👇 عهد آن بلا را از عالم میثاق بسته و آرام آرام خود و اصحاب و اهل بیتش را آماده کرده تا به این میدان بلا بیاورد. بلایی که از جانب پروردگار نازل می شود سراسر زیبایی و جمال است و در متن بلای رب، شعله های محبت خداست که در قلب سیدالشهداء شعله ور می شود. شعله هایی که با روغن چراغ انوار الهی برخورد می کند و این چراغ را روشن می کند. راه سلوک جامعه ی بشری و عبورش از ظلمات و تاریکی ها و رسیدن به مقام قرب عاشوراست. سوره ی فجر، سوره ی امام حسین(علیه السلام) اگر عالم سپیده ای به نام فجر و عصر ظهور و رجعت امامان معصوم دارد، این ظهور از برکات عاشوراست. سوره ی فجر سوره ی امام حسین(علیه السلام) است و توصیه شده که آن را در نوافل و فرائضتان بخوانید. از امام صادق(علیه السلام) سوال شد که کجای این سوره ناظر به امام حسین علیه السلام است؟ حضرت فرمودند: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»[۱۹] امام حسین علیه السلام در گودی قتلگاه، زمانی که همه ی عالم متلاطم بودند آنچنان مشغول به خدا و محبوب خویش بود که هیچ اضطرابی در ایشان وجود نداشت. در حالی که همه ی خوبان غرق مصیبت بودند و همه ی عوالم درگیر بودند او آرام بود و مخاطب به خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي »[۲۰] نتیجه ی این حرکت فجری است که همه ی عالم را روشن می کند. انوار محبت الهی که در عصر ظهور و رجعت به کمال خود می رسد از عاشورا ساطع می شود و بروز پیدا می کند. در ابتدای همین سوره بشارت ظهور و فجر به نبی اکرم داده شده است. در اواسط این سوره نیز بحث از سنت الهی و عقوبت جریان دشمن و فراعنه ی تاریخ و اصحاب سقیفه است. عاشورا، سرچشمه ی معرفت، محبت و هدایت آنچه راه محبت را به سوی عالم باز کرده و انسان ها را به مقام محبت و سلوک با محبت دعوت می کند عاشوراست. عاشورا نقطه ی جوشش محبت خدای متعال نسبت به بندگان و محبت بندگان نسبت به خدای متعال است و این امر از فداکاری امام حسین علیه السلام ناشی می گردد. عبادت امام حسین است که انوار معرفت و محبت الهی را در عالم نازل می کند و شاید معنای «ِبِنَا عُرِفَ اللَّهُ»[۲۱] همین باشد. « بِنَا عُبِدَ اللَّه»[۲۲] با عاشورا و عبادت امام حسین است که اولیا به مقام معرفت و محبت خدا و حقیقت بندگی که بندگی از سر محبت است می رسند. اگر هر انسان و هر جامعه ای بخواهد تاریکی ها را کنار بزند و به حقیقت نور معرفت و محبت الهی برسد و با معرفت الهی در عالم زندگی کند و از حیرت و ظلالت بیرون بیاید باید عاشورای امام حسین را دریابد «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَه»[۲۳] هر اندازه یک جامعه و یک انسان در عاشورا غرق شوند به همان اندازه به معرفت و هدایت می رسند. امام زمان(علیه السلام) که قرار است همه ی عالم را به سوی خدای متعال ببرد هر صبح و شام متوجه عاشوراست. «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»[۲۴] نکته این است که با این چراغ برافروخته، همه ی عالم به معرفت و محبت الهی راه پیدا می کنند. ما باید وارد عاشورا شویم و کشتی نجات امام حسین به سوی خدای متعال حرکت کنیم؛ اما عاشورا باب ابتلای الهی است «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ»[۲۵] که در مدخل آن ابراهیم خلیل باید فرزند خود را قربانی کند تا به او اجازه ی ورود به عاشورا بدهند. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم »[۲۶] امام رضا تفسیر می کنند: یعنی اگر اسماعیل را قربانی می کردی، ناراحتی تو در مصیبت او را با غصه ای که از امام حسین در دل تو نشست و با آن به مقامات بالا رسیدی عوض کردیم و اگر قربانی می کردی نیز به این مقامات کنونی نمی رسیدی. ابراهیم، خلیل الله و گداخته در محبت خداست. پس از مقام خلّت ابراهیم به دنبال قرب دیگری و محبت دیگری می گردد و می خواهد منزلت دیگری از محبت خدا به او برسد. پس مامور به قربانی نمودن اسماعیل می شود؛ وقتی کار را خوب انجام می دهد به او می گویند بس است سپس جریان امام حسین(علیه السلام) را برای او بازگو می کنند و به او می گویند «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[۲۷] ما غصه و حزن تو را در قربانی کردن اسماعیل (اگر این فرزند را در منی سر می بریدی) با مصیبت سیدالشهدا علیه السلام تعویض کردیم؛ چون تو خلیلی و این منزلت از محبت جز با جذب شدن به امام حسین و عاشورا دیگر پیدا نمی شود.هر انسان سالک و هر جامعه ای که می خواهد با محبت خدا زندگی و عبادت نماید و غرق در بندگی شود و ظلمت و تاریکی دشمنان الهی را کنار زده و فروغ قرآن و انوار هدایت الهی بر قلب این انسان و جامعه شعله ور شود باید به امام حسین علیه السلام روی آورد؛ 👇👇👇👇
👇👇👇👇 ولی باید بداند که مدخل ورود به عاشورا فداکاری، استقامت و خون دادن در راه خدا و در راه محبوب است. دو رشته هستند که باطن همه ی دیانت اند. «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»[۲۸] انسان باید به اخلاص در محبت و بغض برسد و اگر قرار است شعله ی محبت خدا و دشمنی با دشمنان خدا در دل یک انسان و جامعه شعله ور شود جز با توجه به عاشورا و امام حسین علیه السلام و ورود به مدخل عاشورا ممکن نیست. کشتن و کشته شدنی جامعه را به مقام اخلاص و محبت خدای متعال می رساند که ادامه ی عاشوراست. مدخل عاشورا با بلاهای عظیم است. شیعه در طول تاریخ مبتلاترین و درعین حال عارفترین جوامع بوده است. جامعه ی محبین امام حسین همیشه در طول تاریخ درگیر بوده اند؛ زیرا راهی به امام حسین نیست، مگر با استقامت در راه خدا و فداکاری و اینکه انسان همه چیزش را در مدخل عاشورا تقدیم نماید. اصحاب امام حسین(علیه السلام) همه چیزشان را قربانی کردند تا به امام حسین برسند. آنها از آبرو، مال و جانشان گذشتند. تنها راه رسیدن به هدایت قرآن و تنها راه بهره مندی از اسلام برخلاف سخن کسانی که می گفتند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»[۲۹] رجوع به اهلبیت پیامبر است و برای اینکه انسان بتواند به عاشورا رجوع کند باید در مدخل عاشورا به بلای عظیم هستی مبتلا شود. انسان باید خود را بدهد تا به او اجازه دهند وارد این میدان محبت شود. گرفتن آب و خاک ممکن است، اما کسی که بخواهد به حقیقت راه پیدا و به محبت خدا برسد راه ورود او عاشوراست. تحمل یکباره ی بلای انسانها توسط امام حسین(علیه السلام) همه ی کسانی که برای حقیقت، معنویت، اسلام و غلبه ی حق می جنگند شعاعی از نور امام حسین در دل آنان برافروخته شده است و همه ی کسانی که با این حیقیقت می جنگند، درحقیقت با نبی اکرم، اسلام، همه ی حقایق و با خدای متعال سر جنگ دارند. امام حسین علیه السلام، این چراغ هدایت را در عالم روشن کرد و چراغ هدایت و کشتی نجات گردید «مثل أهل بيتي في أمتي كمثل سفينة نوح في قومه، من ركبها نجا و من تركها غرق»[۳۰] ولی این کشتی که همه ی امواج را دفع می کند و دوستان خدا را از امواج و فتنه ها عبور می دهد خود را سپر همه ی بلاها کرده و همه ی مصیبت های مومنین که قرار بوده بر آنها وارد شده و آنها را غرق نماید یکباره تحمل کرده است. عاشورا نقطه ایست که امام حسین علیه السلام همه ی فشار دستگاه باطل علیه جبهه ی حق و همه مصیبت هایی که بنا بوده بر جبهه ی حق وارد شود را یکجا تحمل نموده اند. امام حسین علیه السلام با تحمل این مصیبت سنگین همه ی عالم را به نور و هدایت و محبت دعوت کرده اند. بی جهت نیست که «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه»[۳۱] روز حسین، روز عزای نبی اکرم است. مصیبت الهی در عاشورا بر اولیای خدا وارد شده است. ام سلمه می گوید: وارد شدم و دیدم امام حسین(علیه السلام) کنار پیغمبرند و پیامبر گریه می کنند. گفتم یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ فرمود: این جبرئیل است و به من خبر شهادت حسین را داده است و این خاک کربلاست که جبرئیل برای من آورده است. ام سلمه این خاک را نگاه دار، هر وقت دیدی این خاک خون شد بدان حسینم کشته شده است. ام سلمه می گوید: از روزی که امام حسین از مدینه بیرون رفت هر روز به خاک نگاه می کردم و می دیدم تغییری نکرده است. روز دهم محرم (عاشورا) خواب بودم که دیدم رسول الله با سر و پای برهنه، غبار آلود و اندوهگین آمدند. عرض کردم یا رسول الله چه شده؟ فرمود: ام سلمه حسینم را کشتند. سراسیمه از خواب بیدار شدم. به سراغ خاک رفتم و دیدم تمام این خاک خون شده است. سراسر این روز و همه ی این لحظات، لحظات سنگین عاشورا است، اما به تدریج به لحظه ی اصلی عاشورا نزدیک می شویم و آن لحظه ای است که امام حسین هر چه به اطراف نگاه کرد دید کسی نمانده است. همه رفته اند، امام حسین مانده و یک خیمه زن و کودک و یک بیابان دشمن. 💠 ذکر مصیبت امام از بیرون خیمه ها صدا زد؛ زینب، رباب، ام کلثوم، سکینه، «عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام»[۳۲] عزیزانم خداحافظ. همه از خیمه ها بیرون آمدند و متوجه شدند که دیگر وداع، وداع آخر است. هشتاد و چند زن و کودک در اطراف امام حسین علیه السلام حلقه زده اند و به هر بهانه ای شده می خواهند بیشتر با امام حسین صحبت کنند. امام فرمود: عزیزانم صبر کنید؛ بعد از این اسیر دشمن و نامحرم می شوید، همسفر دشمن می شوید ولی عزیز باقی می مانید. دوران بلای شما به زودی عبور می کند ولی خدا به شما عزت می دهد و دشمن ذلیل می گردد. سپس فرمود: مراقب باشید، این امتحان تمام می شود، مبادا حرفی بزنید که مزدتان پیش خدا کم شود. اهلبیت در صحنه های سنگین مصیبت به گونه ای استقامت کردند که دشمن را انگشت به دهان نمودند. سپس امام به خواهرش فرمود: خواهرم مرا کمک کن و زنان و کودکان را به خیمه ببر. 👇👇👇👇👇
👇👇👇👇👇 امام حسین خواهر را آرام کرد. امام به طرف میدان رفت و با دشمن اتمام حجت نمود؛ فرمود: چرا خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلال خدا را حرام کرده ام و یا حرام خدا را حلال کرده ام؟ آیا خونی از شما به ناحق ریخته ام؟ همه گفتند نه. «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[۳۳] یک نفر از لشکر دشمن جوابی داد که سیدالشهدا بلند بلند گریه نمعرض کرد آری، مادرم به من فرموده تو به میدان می روی و کشته می شوی و خنجر به حنجره ی تو می گذارند. مادرم به من سفارش کرده قبل از اینکه به میدان بروی به جای او گلوی تو را ببوسم. امام به طرف میدان می رفت، ناگهان دید خواهر به دنبال او می دود. «محل المحلا یابن الزهرا» امام حسین توقف کرد. خواهرم کاری دارید؟ عرض کرد آری، مادرم به من فرموده تو به میدان می روی و کشته می شوی و خنجر به حنجره ی تو می گذارند. مادرم به من سفارش کرده قبل از اینکه به میدان بروی به جای او گلوی تو را ببوسم. امام حسین خواهر را آرام کرد. امام به طرف میدان رفت و با دشمن اتمام حجت نمود؛ فرمود: چرا خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلال خدا را حرام کرده ام  و یا حرام خدا را حلال کرده ام؟ آیا خونی از شما به ناحق ریخته ام؟ همه گفتند نه. «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[۳۳] یک نفر از لشکر دشمن جوابی داد که سیدالشهدا بلند بلند گریه نمود. گفت: «بغضاً لاَبیک» کینه ای از پدرت. حضرت فرمود: هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه»[۳۴] آیا کسی هست که از حرم پیامبر دفاع کند؟ باز هم جوابش ندادند. امام به اصحاب خود رو نمود: «فنادا یا مسلم بن عقیل، یا هانی ابن عروه و یا حبیب و یا ظهیر و یا بریر و یا مسلم ابن اوسجه مالی اونادی کم فلا تجیبون.» برخیزید، این حرم رسول الله است که بی محافظ مانده است. سپس امام عازم میدان شد. هم از حرم دفاع می کرد و هم می جنگید. جنگ نمایانی کرد ولی لحظه ای «فوقوف لیستریح ساعتاً» درنگ نمود تا استراحت کند. از همه طرف به او هجوم آوردند. امام دیگر خسته و مجروح شده و تیر سه شعبه رگ قلبش را پاره کرده است؛ دیگر امام توان جنگیدن ندارد، در این هنگام کاری کردند که امام حسین از اسب به روی زمین افتاد. نه ذوالجناح دیگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد امام دیگر توانی ندارد و می خواهد به طرف راست بدن آرام بگیرد، اما زخم های بدنش مانع است و طرف چپ بدن نیز همین گونه است. دیدند امام خاک های گرم کربلا را جمع نموده و مانند کسی که پیشانی را روی مهر می گذارد صورت را روی خاک های گرم کربلا گذاشته است؛ تشنگی بین او و آسمان حائل شده است. «يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَان»[۳۵] با هر نفس خون از زره بیرون می ریزد و درعین حال زبانش به ذکر خدا مشغول است. ناگهان امام احساس کرد که سینه ی مطهرش سنگین شده است. از یک طرف دشمن به قتلگاه هجوم آورده و از طرفی زینب به بالای بلندی آمده و صدا می زند وا محمدا وا علیا وا حسینا. امام حسین اشاره کرد خواهرم برگرد و اهل حرم را به خیمه برگردان. زینب نمی تواند از امام حسین دل بکند و امام حسین را بین دشمن تنها بگذارد، ولی باید اطاعت کند. رو به قتلگاه عقب عقب به طرف خیمه ها می رفت. ناگهان صدای تکبیر دشمن به گوش رسید، زمین می لرزد، آسمان تیره و تار شده است. زینب نزد امام سجاد آمد و گفت: پسر برادرم چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود: عمه جان بیرون خیمه را نگاه کن، زینب نگاه کرد و دید سر مطهر برادر بر بالای نیزه است. سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع [۱]. سوره نور، آیه ۳ [۲]. بحارالأنوار (ط – بيروت)، ج ۴، ص۱۵، باب ۳ تأويل آية النور [۳]. سوره نور، آیه ۳۵ [۴]. ثقه الاسلام کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۲ [۵]. سوره العنکبوت، آیه ۴ [۶]. الكافي (ط – دارالحديث)، ج ۱۵، ص ۶۹۹، حديث الفقهاء و العلماء فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ، إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ» [۷]. همان[۸]. سوره الرعد، آیه ۷[۹]. سوره النور، آیه ۱۳۶[۱۰]. همان، آیات ۳۶ و ۳۷ [۱۱]. همان، آیه ۳۷ [۱۲]. همان، آیه ۴۰ [۱۳]. سوره النور، آیه ۳۵ [۱۴]. همان [۱۵]. همان [۱۶]. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج ۴، ص۵۲، السادس عشر و مائة أنه مكتوب عن يمين العرش أن الحسين(عليه السلام)، مصباح الهدى «فقال النبي- صلّى اللّه عليه و آله- يا ابيّ بن كعب و الّذي بعثني بالحقّ نبيّا، إنّ الحسين بن عليّ في السماوات، أعظم ممّا هو في الأرض و اسمه مكتوب عن يمين العرش: إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة» [۱۷]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۶۸ [۱۸]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ۹۱، ص۱۵۰، باب ۳۲ أدعية المناجا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِلَهِي قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنَائِكَ كَمَا يَلِيقُ بِجَلَالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَرِ إِلَى سُبُحَاتِ وَجْهِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ إِلَهِي فَاجْعَلْنَا مِنَ الَّذِينَ تَوَشَّحَتْ أَشْجَارُ الشَّوْقِ إِلَيْكَ فِي حَدَائِقِ صُدُورِهِمْ وَ أَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجَامِعِ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ إِلَى أَوْكَارِ الْأَفْكَارِ يَأْوُونَ وَ فِي رِيَاضِ الْقُرْبِ وَ الْمُكَاشَفَةِ يَرْتَعُونَ وَ مِنْ حِيَاضِ الْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلَاطَفَةِ يَكْرَعُونَ وَ شَرَائِعِ الْمُصَافَاةِ يَرِدُونَ قَدْ كُشِفَ الْغِطَاءُ عَنْ أَبْصَارِهِمْ وَ انْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّيْبِ عَنْ عَقَائِدِهِمْ مِنْ ضَمَائِرِهِمْ وَ انْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ سَرَائِرِهِمْ وَ انْشَرَحَتْ بِتَحْقِيقِ » [۱۹]. سوره الفجر، آیات ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰ [۲۰]. همان [۲۱]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۰ [۲۲]. همان [۲۳]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص ۳۳۱ [۲۴]. همان، ج ۹۸، ص ۲۳۸ [۲۵]. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره [۲۶]. سوره الصافات، آیه ۱۰۷ [۲۷]. همان [۲۸]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۲۷ [۲۹]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۴۷۳ [۳۰]. سلیم بن قیس هلالی کوفی، کتاب سلیم بن قیس، ص ۹۳۷ [۳۱]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵ ، ص ۲۱۸ [۳۲]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۷ [۳۳]. همان، ج ۴۴، ص ۳۱۸ [۳۴]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۶ [۳۵]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵ 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
1395_135_Eslam_Hosini_Va_Eslam_Yazidi.apk
4.97M
💠اسلام حسینی _ اسلام یزیدی 🔰 فهرست 🏴 اصحاب عاشورایی منتظران مهدی 🏴 دینداری حسینی و یزیدی 🏴 توکل رمز پیروزی امام حسین علیه السلام 🏴 ریشه یابی وقوع فاجعه کربلا 🏴 یاران تکلیف گرای امام حسین علیه السلام 🏴 امام حسین الگوی اعتدال 🏴 انتخاب و سرنوشت 🏴 ازدواج حسینی نیاز امروز 🏴 هدف بزرگ امام حسین 🏴 بشارتهای الهی 🏴 🏴 اشاره‌ای به مقاتل http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنران حجت الاسلام 🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی۱ 🌺 💠 وفاداری 🔰 یکی از خصوصیات مهم و اساسی یاران سیدالشهداء علیه السلام، که آنان را با بسیاری از یاران پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام متمایز می کند، صفت وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان است. امام حسین علیه السلام، شب عاشورا در میان تمامی صفات خوب و پسندیده ای که در یارانش وجود داشت، این تاج افتخار را بر سرشان گذارد و فرمود: «فإنی لا اعلم اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی» (1) همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم. شب عاشورا، شب تعارف و تعریف و تمجید بی جا نیست، امام نیز تحت تأثیر احساسات قرار نمی گیرد، بلکه خصلت وفای به عهد در وجود تک تک اصحاب اباعبدالله علیه السلام جلوه گری می کند و این مطلب را به من و تویی که در مکتب امام حسین علیه السلام برای یاری صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درس می گیریم، یاد می دهد که یکی از ضروری ترین امتیازات و ویژگی هایی که باید در راه یاری حجه بن الحسن علیه السلام بدست بیاوریم، وفاداری و پایبندی به حرف و قول و عهدی است که می بندیم. 💠مؤمن کیست؟ 🔰 قرآن کریم در سوره ی مؤمنون چند ویژگی را برای افراد با ایمان معرفی می کند: 1⃣ . «الذین هُم فی صلاتهم خاشعون» (2) آنان که در نمازشان خاضع و خاشع هستند. خضوع و خشوع دارند یعنی چه؟ یعنی مؤمن حضور قلب دارد، یعنی همه ی حواسش در نماز هست، یعنی چشمش به تلویزیون و گوشش به حرف دیگران و ذهنش مشغول فکر دیگری نیست؛ بلکه تماماً در نماز هست. این شعر حال بعضی از ما رو به خوبی بیان می کند: در نمازی یا که دعوا می کنی ... یا که نان و آب پیدا می کنی وقتی می ایستیم و می گوییم الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، همه جا هستیم غیر از نماز و علت خیلی از شکیات در نماز همین حواس پرتی پریشان حالی یا بهتر بگوییم عدم حضور قلب در نماز است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام وضو می گیرد، رنگ صورتش تغییر می کند، آماده ی نماز می شود، بدنش می لرزد. عرض کردند آقا دو رکعت نماز که این رنگ پریدگی و لرزیدن را ندارد. حضرت فرمود: هنگام ادای امانت رسیده است. من نمی دانم این امانت را درست تحویل می دهم یا نه؟ (3) ما گاهی اوقات فراموش می کنیم در برابر چه کسی می ایستیم و سخن می گوییم، اما انسان های با ایمان کسانی هستند که در نماز حضور قلب و خشوع دارند. 2⃣ . «و الذین هُم عن اللغوِ معرضونَ» آنان که از لغو و بیهودگی رویگردانند. اهل حرف بیهوده و باطل نیستند، هر حرفی را به زبان نمی آوردند، دست به هر کاری نمی زنند، دور هم که جمع می شوند نُقل مجلس شان غیبت و تهمت و مسخره کردن دیگران و سخنان عبث و لغو نیست. ما یک سری جلسات و دور هم نشینی هایی را داریم که امام صادق علیه السلام در حقشان دعا می کند، مفضل که از دوستداران اهل بیت است می گوید: روزی خدمت امام ششم مشرف شدم حضرت فرمودند: مفضل از احوال شیعیان ما چه خبر داری؟ آیا به ملاقات و دیدار یکدیگر می روند؟ عرض کردم: بله یابن رسول الله با هم مرتبط هستند و دور هم جمع می شوند. امام فرمودند: وقتی کنار هم هستند از چه مسائلی با هم گفت و گو می کنند. عرض کردم: آقا معمولاً از خصوصیات و فضایل اهل بیت علیهم السلام، از سخنان و احادیث شما خاندان رسالت صحبت می کنند. وقتی این چنین گفتم امام صادق علیه السلام فرمود: «رحمَ اللهُ من احیا امْرنا» (4) خدا رحمت کند کسی را که یاد و سخنان ما را زنده نگه می دارد. 3⃣ . «و الذینَ همْ للزکاهِ فاعلون» (5) آنان که زکات مال خود را می پردازند. افراد مؤمن هم حقوق شرعی خویش را پرداخت می کنند، هم به فکر زندگی و آسایش خود و خانواده هایشان هستند و هم نسبت به نیازمندان جامعه احساس مسئولیت می کنند. 4⃣. «و الذین هم لفُروجهم حافظونَ» (6) آن ها که دامان خود را از آلوده شدن حفظ می کنند. مؤمن پاک دامن است، مؤمن اهل گناه و پرده دری نیست، بلکه همیشه و همه جا عفیف است. 5⃣ . «و الذین هُم لاماناتهم و عهدهم راعون» (7) آنان که به امانت ها و عهد و پیمان خود کاملاً وفا می کنند. آدم با ایمان به قولی که می دهد، عهدی که می بندد، حرفی که می زند پایبند است و بی وفایی نمی کند، عهدشکنی نمی کند، بلکه در هر حال و شرایطی وفادار است.   💠تفاوت مؤمن و منافق در وفای به عهد است 🔰در کربلا عده ای تحت هر شرایطی پایبند به عهد و پیمانی که با امام زمان خویش بسته بودند، ماندند و گروهی به راحتی و بدون هیچ شرمندگی تمام حرف ها و بیعت های خود را به دست فراموشی سپردند. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «من دلائلِ الایمان الوفاء بالعهد» از نشانه های ایمان وفای به عهد است. 👇 2⃣
2⃣ مؤمن باوفا است، به قول و قرارش پایبند است و در مقابل انسان بی ایمان و منافق، بی وفا و پیمان شکن است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از سه نشانه ای را که برای انسان منافق معرفی می کند بی وفایی است، پیامبر اعظم علیه السلام می فرماید: «من إذا وعد اخلف» (8) منافق هرگاه وعده ای می دهد تخلف می کند.   💠کوفیان بی وفا 🔰 در میان هزاران نامه ای که از طرف کوفیان برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرستاده شد، هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی هم وقتی محضر امام رسیدند نامه ای بدین مضمون خدمت حضرت تقدیم کردند: «اما بعد فإن الناس ینتظرونک لا رأی لهم غیرک فالعجل العجل یا ابن رسول الله فقد اخضر الجناب و أینعت الثمار و أعشبت الارض و اورقت الاشجار فأقدم علینا إذا شئت فإنما تقدم علی جند مجنده لک و السلام علیک و رحمه الله و برکاته» ای فرزند رسول خدا، هرچه زودتر به نزد ما بیایید که مردم در انتظار شما هستند و فکر و اندیشه ای غیر از شما ندارند. پس بشتاب، بشتاب تا هرچه زودتر پیش ما بیایید، که باغ ها سرسبز و میوه ها رسیده اند، بوستان ها پر از گیاه و درخت ها پر برگ است، اگر مایل باشید که به سوی ما بیایید، لشکری بسیار مجهز برای یاری شما آماده اند. اباعبدالله علیه السلام از هانی و سعید پرسیدند: چه کسانی این نامه را نوشته اند؟ عرض کردند: آقا، شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج، حجار بن ابجر، یزید بن حارث و... (9) و شما بیایید این مدعیان یاری امام حسین علیه السلام، آن هم با این اظهار علاقه و وفاداری شدید را به فاصله دو، سه ماه در کربلا و در مقام عمل ببینید. روز عاشورا را در اولین خطبه ای که عزیز زهرا علیها السلام برابر لشکر کوفه ایستاد و ایراد کرد، فریاد زد: «یا شبث بن ربعی یا حجار بن ابحر یا قیس بن الاشعث یا یزید بن الحارث أ لم تکتبوا إلی ان قد اینعت الثمار و اخضر الجنات و إنما تقدم علی جند لک مجند» (10) ای شبعث بن ربعی و ای حجار بن ابجر، قیس بن اشعث وای یزید بن الحارث آیا شما به من نامه ننوشتید که میوه ها رسیده و باغ ها سرسبز شده و تو بر لشگری که آماده ی یاریت هست وارد خواهی شد؟ شما مدعیان یاری امروز در لشکر کوفه مقابل حسین بن علی علیه السلام چه می کنید؟!   💠وفاداری حتی با دشمن 🔰وفای به عهد یکی از مسائل مهم و اساسی است که همیشه مورد تأکید اولیای اسلام قرار گرفته است. حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به عهدنامه مالک اشتر معروف است، این نکته ی مهم و ضروری را گوشزد می کند که: «إن عقدت بینک و بین عدوک عقده أو ألبسته منک ذمه فحظ عهدک بالوفاء؛ فإنه لیس من فرائض الله شیء الناس أشد علیه اجتماعا مع تفریق اهوائهم و تشتیت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود» (11) اگر پیمانی بین تو و دشمنت منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش، چون هیچ یک از واجبات الهی مانند وفای به عهد نیست که همه ی مردم جهان با تمام اختلاف افکار و تمایلاتی که دارند، در آن اتفاق نظر دارند و محترم شمرده می شود. و وجه تمایز هفتاد و دو تن یاران سیدالشهداء علیه السلام با خیل عظیم لشکریان کوفه در وجود و یا عدم این خصلت است.   💠یاران سیدالشهداء علیه السلام برتر از اصحاب انبیاء 🔰 حبیب بن مظاهر، این پیر غلام امام حسین علیه السلام، وقتی به میدان آمد این رجز را خواند: «انتم اعد عدة و اکثروا ... و نحن اوفی منکم و اصبروا» (12) آی لشکر کوفه، می دانید فرق ما با شما چیست؟ شما هم تعدادتان چند برابر ما هست و هم سلاح و تجهیزات بیشتری نسبت به ما دارید، اما تفاوت ما با شما در تعداد و سلاح نیست، بلکه ما صبر وفاداریمان از شما بیشتر است. و این ادعایی نیست که صرفاً برای رجز خواندن و ایجاد دلهره در بین دشمن به کار برود و بلکه حرفی است که در میدان عمل به اثبات رسیده است. وقتی خداوند به موسی بن عمران دستور داد تا به همراه بنی اسرائیل به جنگ با عمالقه بروند، بنی اسرائیل به محض این که از احوالات و قدرت عمالقه با خبر شدند، سرباز زدند. گفتند: موسی تو با پروردگار خودت برو و با آنان بجنگید اگر پیروز شدید، آن وقت ما می آییم (13). در جنگ احد تا وقتی مشرکین از پشت کوه حمله ی مجدد می کردند و شیطان فریاد زد: الا ان محمداً قد قتل مسلمانان پا به فرار گذاشتند و میدان جنگ را به دشمن واگذار کردند (14).   💠وفاداری نسبت به امام تا پای جان 🔰در مقابل یاران سیدالشهدا علیه السلام با آن که می دانستند، همگی کشته می شوند و به شهادت می رسند، اما یک لحظه دست از اسلام و امام خود برنداشتند و پای عهد و پیمان خود ایستادند. امام حسین علیه السلام شب عاشورا، شک و تردید را از میان برد و خیال همه را راحت کرد، حضرت فرمود: «یا قوم انی غداً اقتل و تقتلون کلکم معی و لا یبقی منکم واحد» (15) ای مردم من و همه ی افرادی که با من هستید، کشته می شوید و هیچ یک از شما باقی نمی ماند. 👇 3⃣
3⃣ و حتی این کلام امام در وفاداری آنان ایجاد تردید و تزلزل نکرد، لذا در کربلا و روز عاشورا آخرین کسی که به شهادت می رسد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. یعنی تا اصحاب امام بودند، اجازه ندادند گزندی به امام زمانشان برسد و جان خود را در راه خدا ... صورت عشق نبد ورنه باین زیبایی   💠چگونه در راه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وفادار باشیم؟ 🔰 حالا که متوجه شدیم یکی از مهم ترین ویژگی های هفتاد و دو تن حماسه سازان کربلا وفاداری و پایبندی به عهد است. چه کنیم تا ما هم مانند کربلائیان، نسبت به وجود مقدس حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف وفادار باشیم و عهدشکن نباشیم؟ صفتی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عدم وجود آن در میان منتظرانش را دلیل غیبت خود معرفی می کند. حضرت در نامه مفصلی به شیخ مفید می فرماید: «و لو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا» (16) اگر شیعیان ما که خداوند به اطاعت خود موفقشان بدارد، با اجتماع دل ها به عهد خود وفادار بودند برکت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد. چگونه از مکتب سیدالشهداء علیه السلام درس وفاداری در رکاب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاد بگیرم؟ یاد بگیریم مانند کوفیان عهدشکن نباشیم قرآن که کتاب هدایت است راه درست را به همه تشنگان حقیقت به وضوح نشان می دهد. هر انسان مسلمانی با سه دسته و گروه عهد و پیمان بسته است و اگر بخواهد خصلت وفای به عهد را دارا باشد و به سعادتمندی دنیا و آخرت برسد، باید به این سه قولی که داده است پایبند باشد.   1⃣. پای بندی به عهد با پروردگار قرآن کریم می فرماید: «و اوفوا بعهد الله إذا عاهدْتم» (17) و به عهد خداوند، وقتی که پیمان بستید، وفا کنید. اولین قولی که دادیم و باید به آن عمل کنیم، عهدی است که با پروردگار عالم بستیم. ما با خدا پیمان بستیم؟ چه قولی به خداوند دادیم؟ به چه عهدی باید وفا کنیم؟ خداوند در سوره یس می فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم انْ لا تعبدوا الشیطان» (18) آیا با شما عهد نکردم، ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید. قول ندادیم که سراغ شیطان نرویم، عهد نبستیم که فقط در چارچوب اطاعت خدا قدم برداریم و مطیع شیطان و هوای نفس نباشیم، من و شما روزی ده مرتبه حداقل در نمازهای واجب می گوییم: «ایاکَ نعبدُ و ایاکَ نستعینُ» (19) فقط تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. اما حقیقتاً نشده در یک جایی هم خدا را فراموش کرده باشیم و پیروی شیطان را کرده باشیم؟! اولین عهدی که باید به آن وفا کنیم، عهد و پیمان با خدا است. بعضی از مردم می گویند ما با خدا قهر هستیم. حاج آقا ما دیگر با خدا کاری نداریم. چرا؟ مگر چی شده که اینطور برای خداوند خط و نشان می کشید؟ می گویند چون خدا به حرف ما گوش نمی دهد! دعا می کنم مستجاب نمی شود. حاجتی طلب می کنم برآورده نمی شود. این یعنی خدا ما را نمی خواهد، فراموشمان کرده است. نه عزیزان من اشتباه می کنیم خدا هیچ وقت بندگان خودش را فراموش نمی کند. علت عدم استجابت دعا و برآورده شدن حاجات و یا هر مسئله دیگری به خود ما برمی گردد نه خداوند. مگر در دعای کمیل نمی خوانیم: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم : بار الها بیامرز بر من گناهانی را که بدبختی ها و سختی را نازل می کند اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیرالنعم : بارالها بیامرز بر من گناهانی را که نعمت ها را تغییر می دهد اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء : بارالها بیامرز بر من گناهانی را که مانع اجابت دعا می شوند» این گناهان ما، نافرمانی های ما، عهدشکنی های ما هست که باعث این امور می شود. شاید زیاد برای شما اتفاق می افتد فرزندانتان را در موردی امر یا نهی می کنید، اگر توجه نکنند چند بار شدیگر سفارش و تأکید می کنید، وقتی می بینید اثری ندارد رهایش می کنید. زمان می گذرد تا بالاخره به شما نیازی پیدا می کنند، حالا که سراغتان آمدند برای این که متوجه خطا و اشتباهشان کنید، معطلشان می کنید، به این زودی ها جوابشان را نمی دهید و زمانی که علت این بی محلی ها را جویا می شوند، می گویید مگر تو به حرف ما گوش کردی، مگر به خواسته ما توجه کردی که ما هم الآن به خواسته ی تو اهمیت بدهیم خداوند هم جواب سؤال ما را به خوبی می دهد. «اوفوا بعهدی اوفِ‌ بعهدکم» (20) به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد و پیمان شما وفا نمایم. لشکر کوفه اگر پیمان شکن و بی وفا در تاریخ معرفی می شود، چون قبل از هر چیز عهد و پیمان خود با خدا را فراموش کردند و زیر پا گذاشتند. 👇 4⃣
4⃣ امام حسین علیه السلام در روز عاشورا یکی از دلایل انحراف کوفیان را این گونه معرفی می کند: «لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکرالله العظیم» (21) شیطان بر شما مسلط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است.   2⃣. وفای با مردم 🔰 دومین پیمانی که قرآن کریم معرفی می کند قولی است که به مردم می دهیم.«و أوفوا بالعهدِ إنّ العهد کانَ مسؤولاً» (22) و به عهد خود وفا کنید زیرا از عهد و پیمان سؤال خواهد شد. یکی از حقوقی که فردای قیامت از همه بندگان پرسیده می شود و همگی موظف به پاسخگویی هستند، حق الناس ها، وفای به عهدی است که با مردم بسته شده است. اگر به دیگران قولی دادی، وعده ای کردی، حرفی زدی، نزن زیر همه چیز و بگو به من مربوط نیست. فردای محشر جلوی تک تک ما را می گیرند و از همین قول و وعده ها سوال می کنند. یکی از دغدغه های طول عمر و رسالت پیغمبر خدا، متعهد شدن مردم به وعده ها و عهدهایی که می بستند بود. لذا در حدیثی فرمود، شش چیز را به من قول انجامش را بدهید من هم در مقابل بهشت را برای شما تضمین می کنم. که یکی از آن شش عملی که پاداش انجامش بهشت هست، حضرت فرمود: «اذا وعدتم فلا تخلفوا» (23) زمانی که وعده ای دادید، قول و قراری گذاشتید، تخلف نکنید و به عهد و وعده ی خودتان با دیگران عمل کنید.  3⃣ ‌.‌ عهد با امام زمان 🔰 سومین و مهمترین عهد و پیمانی که به گردن ما هست و باید به آن پایبند باشیم، عهدی است که با امام زمان خود بستیم. قول و قراری که یاران سیدالشهداء علیه السلام به او در کربلا دادند و تا آخرین قطره ی خون خود به پای این پیمان ایستادگی و وفاداری نمودند. عهدی که خداوند در قرآن کریم به این گونه از آن یاد می کند: «من المؤمنینَ رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً» (24) از مؤمنان مردانی هستند که در عهدی که با خدا بستند صادقانه وفا کردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند و برخی از آنان انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی در پیمانشان نداده اند. اباعبدالله الحسین علیه السلام بالای سر اکثر یاران باوفای خود این آیه قرآن را تلاوت می کرد و وفاداری و عهدنامه ی آنان را مهر تأیید می زد. اگر ما می خواهیم پیرو حماسه سازان عاشورا باشیم و از آنان در راه یاری صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درس بگیریم باید بدانیم یکی از عهدهایی که باید به آن وفادار باشیم، عهد و پیمان با یوسف زهرا، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. این اشک ها و یابن الحسن گفتن ها، این جمکران رفتن ها، این ندبه خواندن ها و این بقیه الله و این المنتظر گفتن ها همگی دلیل بر علاقه و چشم انتظاری ما برای ظهور حضرتش هست. این کارها یعنی این که آقا جان بیا، بیا تا تو را یاری کنیم و در رکابت قرار بگیریم و این حرف ها و فریادها زمانی ارزشمند است که ما به آن چه می گوییم و معتقدیم وفادار باشیم و در اعمالمان اثبات کنیم. مگر هر روز صبح در دعای عهد نمی خوانیم: «اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ما عشت من ایامی عهداً و عقداً و بیعة له فی عنقی، لا احول عنها و لا ازول ابداً» (25) پروردگارا من در صبح همین روزم و تمام ایامی که در آن زندگی می کنم با امام زمانم عهد خود و بیعت او را بر گردنم هست را تجدید می کنم که هرگز از این عهد و بیعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم. من و شما با امام خود عهد و پیمان بستیم و بیایید فکر کنیم تا امروز و تا این ساعت چند بار عهد شکستیم و زیر قول و قرارمان زدیم و چند بار در راه آن حضرت بر سر حرف ها و وعده هایمان ایستادیم و وفادار بودیم. ما کربلا را مرور نمی کنیم که فقط به یاد آن واقعه عظیم باشیم و عزاداری کنیم، بلکه با بررسی قیام عاشورا می خواهیم درس و عبرت بگیریم تا یاور حجه بن الحسن علیه السلام باشیم. اگر یکی از خصوصیات مهم و اساسی اصحاب امام حسین علیه السلام صفت وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان است به این دلیل که با پروردگار، با عموم مردم و با امام زمانشان بر سر عهد و قول خویش وفاداری کردند. لذا امام این تاج افتخار را بر سرشان گذارد: إنی لا أعلم اصحاباً أوفی و لا خیراً منکم.   💠مسلم بن عوسجه مظهر وفاداری 🔰 اگر در کربلا، عده ای عهد خود و نامه هایی را که به سیدالشهداء علیه السلام نوشته بودند را فراموش کردند و عهدشکن شدند، افرادی هم نظیر مسلم بن عوسجه تا آخرین نفس بر عهد و پیمان خود استوار بودند. شب عاشورا وقتی امام فرمود: بیعتم را برداشتم و حقی بر گردن کسی ندارم، هرکس که می خواهد از تاریکی شب استفاده کند و برود (26)، اولین نفری که از میان اصحاب بلند شد، مسلم بن عوسجه بود. عرض کرد: أنخلّی عنک؟ آیا ما دست از تو برداریم؟ 👇 5⃣
5⃣ ای عزیز زهرا علیها السلام به خدا مقابل دشمنانت می ایستیم و با نیزه و شمشیر با آنان به جنگ می پردازم، ولو لم یکن معی سلاح اقاتلهم به لقذفتهم بالحجاره و اگر سلاح نداشته باشم با سنگ با آنان می جنگم و اگر حتی سنگ هم نبود، بدنم را سپر بلای تو می کنم، اما یا حسین بدان والله لا نخلیک به خدا دست از تو برنمی دارم (27). دست از تو برندارم تا جان ز تن برآید ... یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید شاید بگویید این طور صحبت کردن و برانگیختن هیجان و عواطف در زمانی که هنوز جنگی رخ نداده از هر فردی برمی آید، اما و لما نعذر الی الله سبحانه فی اداء حقّک یا اباعبدالله اگر ما امشب برویم و تو را تنها بگذاریم جواب خدا را چه بدهیم؟ چه عذری در تنها گذاشتن تو و بی وفایی خود به درگاه خدا داریم؟ مسلم بن عوسجه هم در شب عاشورا اظهار وفاداری و جانفشانی می کند و هم در روز عاشورا این سخنان را اثبات می کند. روز عاشورا در رکاب سیدالشهداء علیه السلام جنگ نمایانی می کرد و از خاندان رسالت با تمام وجود حمایت می نمود و برخی معتقدند اولین شهید راه امام حسین علیه السلام مسلم بن عوسجه بود. وقتی پیکر غرق به خونش روی زمین افتاد، اباعبدالله به عجله خودش را کنار بدن نیمه جان مسلم رساند و سر این یار باوفا را به دامن گرفت و این آیه را خواند: «فمنهمْ من قضی نحبهُ و منهم مّن ینتظرُ و ما بدّلوا تبدیلاً» برخی از آنان عهد و پیمانشان را به انجام رساندند و برخی از آنان انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی در عهدشان نداده اند. حبیب بن مظاهر هم آمد و این دوست قدیمی خود را در آغوش کشید و گفت: «لولا اننی اعلم انی فی الاثر لا حببت ان قومی الی بکل ما اهمک». اگر من می دانستم که بعد از تو زنده می مانم و به شهادت نمی رسم دوست داشتم هرچه که می خواهی به من وصیت کنی. مسلم بن عوسجه دست حبیب را گرفت و گفت: رفیق قدیمی، با این که تو بعد از من زنده نمی مانی و بعد از من به سرای آخرت می آیی، اما با این حال باز هم وصیتی دارم که دوست دارم حتماً به آن عمل کنی؛ حبیب بن مظاهر گوشش را آورد نزدیک لب های خشک و لرزان مسلم تا ببیند چه وصیت مهمی دارد، مسلم بن عوسجه اشاره کرد به سمت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و گفت: فانی اوصیک بهذا فقاتل دونه حتی تموت. من تو را به این بزرگوار وصیت می کنم، پس در رکاب او بجنگ تا کشته شوی، مبادا شما زنده باشید و تار مویی از سر پسر فاطمه علیها السلام کم گردد (28). شنیدستم که در دریای اعظم ... بگردابی در افتادند با هم چو ملاح آمدش تا دست گیرد ... مبادا کاندر آن حالت بمیرد همی گفت از میان موج و تشویر ... مرا بگذار و دست یار من گیر یاران سیدالشهداء علیه السلام با وفاداری خود نسبت به عهد و پیمانی که بسته اند این درس را به تمامی انسان های آزاده و پیروان مکتب عاشورا می دهند که وفاداری و پایبندی به وعده ها، عهدها و پیمان هایی که می دهید، اولین و مهم ترین اصل در راه رسیدن به یاری وجود مقدس حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف و تشکیل جامعه مهدوی است. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389   🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع 1. لهوف، ص 126؛ ارشاد مفید، ج2، ص 134؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص 285؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 246. 2. سوره مؤمنون، آیه 2. 3. بحارالانوار، ج44، ص 282؛ وسایل الشیعه، ج14، ص 501. 4. سوره مؤمنون، آیه 3. 5. سوره مؤمنون، آیه 4. 6. سوره مؤمنون، آیه 5. 7. سوره مؤمنون، آیه 8. 8. الکافی، ج2، ص 290. 9. لهوف، ص 56، ارشاد مفید، ج 2، ص 50، مقتل ابی مخنف، ص 36. 10. ارشاد مفید، ج2، ص 145؛ انساب الاشراف، ج3، ص 188؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 252. 11. نهج البلاغه، نامه 53. 12. مقتل ابی مخنف، ص 266، عنصر شجاعت، مرحوم کمره ای، ج2، ص 38. 13. عرائس المجالس، ثعلبی، ص 240؛ حیوه القلوب، ج1، ص 670. 14. بحارالانوار، ج2، ص 128؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص 240؛ منتهی الآمال، ج1، ص 124. 15. نفس المهموم، ص 230. 16. بحارالانوار، ج53، ص 177؛ الزام الناصب، ص 136. 17. سوره نحل، آیه 91. 18. سوره یس، آیه 60. 19. سوره حمد، آیه 5. 20. سوره بقره، آیه 40. 21. مقتل خوارزمی، ج1، ص 253. 22. سوره اسراء، ‌آیه 34. 23. قال رسول الله: تقبلوا لی بست اتقبل لکم بالجنه، 1- اذا حدثتم فلا تکذبوا هنگام سخن گفتن دروغ نگویید. 2- اذا وعدتم فلا تخلفوا چون وعده دادید تخلف نکنید. 3- اذا ائتمنتم فلا تخوفوا اگر به شما اطمینان کردند، خیانت نکنید. 4- غضبوا ابصارکم چشمانتان را پاک نگه دارید. 5- احفظوا فروجهم پاکدامن باشید. 6- کفوا ایدیکم و السنتکم دست و زبان خود را حفظ کنید. بحارالانوار، ج72، ص 94. 24. سوره احزاب، آیه 23. 25. دعای عهد، مفاتیح الجنان. 26. «و لیاخذ کل رجل منکم بید رجل من اهل بیتی و تفرقوا فی سواد هذا الیل لهوف» ص 126، ارشاد مفید، ج2، ص 134، مقتل خوارزمی، ج1، ص 246. 27. لهوف، ص 126، ارشاد مفید، ص 136، عنصر شجاعت، کمره ای، ج2، ص 54. 28. لهوف، ص 142، ارشاد، ج2، ص 154. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 قابل توجه طلاب و روحانیون محترم ✔️ فراخوان جذب و گزینش روحانی مستقر ❇️ در راستای منویات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان جهت شناسایی، گزینش و اعزام طلاب مستعد و توانمند در عرصه تبلیغ، به و این استان اقدام می نماید. 🔰 : ➖ تحصیلات حوزوی حداقل سطح دو ➖ تحصیلات کلاسیک حداقل دیپلم ➖ توانمند در خلاقیت و شیوه های نوین تبلیغی ✅ اعزام و استقرار به همراه خانواده : ⭕️ تا ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ 👈 شماره تماس جهت اطلاعات بیشتر: ☎️ 03133375757 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی مکتوب حجه الاسلام 🌺 از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی۲🌺 💠 قلب سلیم 🔰از ویژگی های حماسه سازان عاشورا در راه سربازی حضرت سید الشهداء علیه السلام، پاکی و اثرپذیری قلب و دلشان است. در زمانی که ارزش ها و هنجارهای جامعه اسلامی در جهت عکس خود قرار گرفته و وارونه شده است تا جایی که امام حسین علیه السلام در ورود به کربلا به آن اشاره می فرماید: «إنّ الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها» (1) جداً اوضاع زمان دگرگون گردیده، زشتی ها آشکار و نیکی ها از محیط ها رخت بربسته است. و یا در نامه ای که به مردم بصره می نویسد وضع جامعه را این طور بازگو می کند: «ان السنه قد امیت و البدعه قد احییت» (2) سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. باز هم در چنین شرایطی که اکثر مردم نسبت به حق بیگانه شده اند، اصحاب امام حسین علیه السلام کلام و راه حقیقت را به جان و دل می پذیرند و در کنار اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار می گیرند. امام در طول مسیر و در روز عاشورا با افراد بسیاری به طریق گوناگون سخن گفت و راه درست را نشان داد، اما در این میان هفتاد و دو تن لبیک گویان در مسیر خدا و اسلام حقیقی قرار گرفتند. چرا؟ چون دارای قلب سلیم و دلی پاک و اثرپذیر بودند. پاک دلان با حسین علیه السلام می مانند حضرت سیدالشهدا علیه السلام از مدینه که عزم خروج نمود، تا زمانی که در کربلا جای گرفت، عده ی زیادی اعلام آمادگی برای یاریش نمودند، اما در مواقع گوناگون و به بهانه های مختلف، دست کشیدند و رفتند. وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل به گوش امام حسین علیه السلام رسید، حضرت دستور داد، همه کسانی که با ایشان بودند، دور هم جمع شوند. امام بعد از آن که از شهادت مسلم و عهدشکنی کوفیان، مردم را مطلع نمود به همگی آنان فرمود: «فمن احب منکم الانصراف فلینصرف، غیرِ حرج لیس علیه ذمام» (3) پس هرکس که می خواهد بازگردد باکی بر او نیست و ذمه و عهدی از ما بر گردنش نیست. سیدالشهداء علیه السلام با این کار و گفتار، خواستند به کسانی که شاید به طمع دنیا و حکومت، قدرت و ثروت، به حمایت از امام برخاستند، بفهمانند راه ما، راه رسیدن به دنیا نیست، راه شهادت و رسیدن به خدا است. لذا به محض این که سخن امام پایان یافت: «فتفرق الناس عنه و اخذوا یمیناً و شمالاً» (4) مردم از کنار او پراکنده شده و به چپ و راست ( هر یک به سویی) رفتند. از این رو، کسانی که در کربلا به یاری امام زمانشان برخواستند، همگی از اول راه، همراهی نکرده بودند، بلکه عده ای از مدینه، گروهی در مکه، افرادی در طول مسیر و بعضی در کربلا و حتی روز عاشورا، وقتی که با امام و راه و هدف او آشنا شدند، همراه و یاورش شدند. چه عاملی سبب می شود که آنان یک لحظه به خود بیایند و راه درست را انتخاب کنند و به سعادتمندی در دنیا و آخرت دست یابند؟ سلامت و اثرپذیری قلب و دلشان است که سخنان امام و حوادثی را که به وقوع می پیوندد، بر آن ها اثر می گذارد و سبب تغییر و گرایش آنان به سوی حقیقت و خوبی ها می شود. 💠قلب سلیم سرمایه آخرت 🔰 یکی از مسایل مهمی که قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام به آن اهمیت فراوانی می دهند و سفارشات بسیاری راجع به آن می کنند، بحث سلامت قلب و پاکی دل است. قرآن در سوره شعراء یکی از سرمایه های جاودان فردای قیامت، که برای انسان نفع و سود بسیاری دارد را قلب سلیم معرفی می نماید: «یومَ لا ینفعُ مالٌ و لا بنون * إلا من اتی الله بقلبٍ سلیمٍ» (5) آن روزی که مال و فرزندان، هیچ به حال انسان سود نبخشد و تنها آن کس سود برد که با قلب و دل سالم به پیشگاه خدا آید. فردای محشر خداوند باری تعالی به قلب و دل انسان نگاه می کند و مورد ارزیابی قرار می دهد. زیرا به فرموده ی امام ششم قلب و دل ما از دو حال خارج نیست یا جایگاه رقت و پاکی و اخلاص است و یا محل قساوت و سنگدلی است. «موضع القسوه و الرقه فی القلب» (6) جایگاه قساوت و رقّت قلب در دل است. 💠قساوت قلب سبب شقاوت 🔰 گروهی در کربلا به دلیل بیمار بودن قلب و دل، دچار قساوت و سنگدلی شده اند و هیچ چیز بر آنان تأثیرگذار نیست. کسانی که حتی به طفل شیرخواره و لبان خشکیده اش رحم نمی کنند و حتی این مظلومیت بر قلوبشان کوچک ترین اثری نمی گذارد، افرادی که به زنان و کودکان بی سرپرست رحم نمی کنند و آنان را مورد غارت و اهانت، اذیت و آزار با تازیانه و سیلی و... قرار می دهند. سنگدلانی که هرچه سیدالشهداء علیه السلام سخن گفت با جسارت و تمسخر پاسخ دادند. اما در طرف دیگر کسانی هم هستند، که به دلیل دارا بودن دلی پاک و قلبی تأثیرپذیر، در برابر حق به کوچک ترین فرصت و جرقه ای تغییر می کنند و پای در صراط مستقیم می گذارند. 👇 2⃣
👇 2⃣ 💠سعادتمندی دستاورد قلب اثرپذیر 🔰حربن یزید ریاحی پس از آن که به سوی سیدالشهداء علیه السلام آمد و توبه نمود. از امام اجازه گرفت و به میان دو لشکر آمده و رو به سپاهیان کوفه فریاد زد: ای مردم کوفه، مادر به عزایتان بنشیند و گریه کند! «ادعوتم هذا العبد الصالح حتی اذا أتاکم اسلمتموه و زعمتم انکم قاتلوا انفسکم دونه» آیا این بنده ی صالح و شایسته ی خدا را به سوی خود دعوت نمودید و حال که به سوی شما آمد، شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهید جنگید، دست از یاریش برداشتید؟ کوفیان به خودتان بیایید، چه می کنید؟ آب فراتی را که یهود و نصاری و مجوس می آشامند و حیوانات صحرا حق استفاده از آن را دارند، به روی پسر فاطمه علیهاالسلام و خاندان او بسته اید تا جایی که: «قد صرعهم العطش» (7) تشنگی آنان را به حال بیهوشی انداخته است. سخنان حر که تمام شد، یکی از لشکریان کوفه به نام یزید بن زیاد بن مهاصر تحت تأثیر قرار گرفت و با خود گفت: یزید، حر، حرف درستی می زند. ما نامه نوشتیم و او را دعوت کردیم، این رسم مهمان نوازی نیست که حال با او چنین کنیم، نگاه کن، تا چند لحظه ی پیش حر در کنارت جزو لشکر کوفه بود، اما حالا در سوی دیگر و در رکاب نوه پیامبر است. سخنان حر قلب و دل یزید بن زیاد را منقلب ساخت، تصمیم خود را گرفت، رکاب به اسب زد و خود را به خیام سیدالشهداء علیه السلام رساند، عرض کرد: یا اباعبدالله دیر آمدم اما آمدم، قبولم می کنی؟ امام حسین علیه السلام از او استقبال کرد و زمانی که به میدان آمد این رجز را می خواند: «یا ربِ إنی للحسین ناصر ... و لابن سعد تارِک مهاجر» (8) خدایا من یاور حسینم ... و از ابن سعد دوری گزیده ام پاک دلان در زیر سایه رحمت الهی یاران سیدالشهداء علیه السلام دارای چنین قلب و دلی بودند، اینان همان کسانی هستند، که وقتی حضرت موسی بن عمران علیه السلام از پروردگار خود سؤال کرد: خدایا چه کسانی فردای قیامت که سایه ای، جز سایه ی لطف و رحمت تو نیست، در زیر سایه ی عرش تو قرار می گیرند؟ «فأوحی الله إلیه: الطاهره قلوبهم» (9) آنانی که قلب و دلی پاک دارند. کسانی که در سایه ی امام زمان خویش قرار گرفتند و این موقعیت را با هیچ چیز دیگری عوض نکردند آنان حیات جاویدان و شهادت در راه خدا و رکاب امام زمان، هدایت شدن و پیمودن راه حق را با زندگی فانی دنیا و قدرت و ثروت پایان پذیر و گمراهی و تاریکی عوض نکردند بلکه به واسطه دل پاک و صاف خود در هدف و مقصد خویش استوار ماندند. امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف اینگونه افراد می فرماید: «فطوبی لذی قلب سلیمٍ اطاع من یهدیه و تجنب من یردیه و أصاب سبیل السلامه ببصر من بصره و طاعه هاد امره و بادر الهدی قبل ان تغلق ابوابه و تقطع اسبابه و استفتح التوبه و اماط الحوبه فقد اُقیم علی الطریقِ و هدی نهج السبیل» (10) خوشا به حال کسی که قلبی سالم دارد، خدای هدایتگر را اطاعت می کند، از شیطان گمراه کننده دوری می گزیند. با راهنمایی مردان الهی، با آگاهی، به راه سلامت رسیده و به اطاعت هدایتگرش بپردازد و به راه رستگاری پیش از آن که درها بسته شود و وسایلش قطع گردد، بشتابد، در توبه را بگشاید و گناهان را از بین برد، پس چنین فردی به راه راست ایستاده و به راه حق هدایت شده است. 💠سیاه چهره اما سپید دل 🔰 جون غلام سیاه چهره ای بود که به همراه امام به کربلا آمده بود، روز عاشورا وقتی دید اصحاب حضرت یک به یک به میدان می روند و در راه خدا جان خویش را نثار می کنند. محضر امام رسید و اذن جنگ خواست، اباعبدالله از مرحمت و لطف فرمود: جون تو آزادی، برو خودت را نجات بده. مگر می شود انسان چنین سعادتی را به ذلت ننگ آوری بفروشد. جون خودش را روی قدم های سیدالشهداء علیه السلام انداخت و عرض کرد: آقا من در آسایش و رفاه ریزه خوار سفره ی کرم تو بوده ام، حالا که روز وفاداری است، حالا که روز امتحان و سربلندی است در میان این همه دشمن، تو را رها کنم و بروم؟ کجا بروم؟ به دنبال چه بروم؟ به میدان آمد و جنگ نمایانی کرد، وقتی روی زمین افتاد و به خون می غلتید می گفت: جون توقع نداشته باش که حسین علیه السلام سر تو را به دامن بگیرد تو غلامی سیاه روی و بدبو هستی، تو کجا، حبیب و بریر و زهیر کجا، اما ناگهان اباعبدالله علیه السلام سرش را به دامن گرفت و صورت بر روی سیاه جون گذاشت و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الابرار و عرف بینه و بین محمد و آل محمد» خدایا رویش را سفید و بدنش را خوشبو گردان و با ابرار و نیکان محشورش گردان و میان او و محمد و آل محمد آشنایی بیشتر قرار بده (11). 👇 3⃣
👇 3⃣ 💠ملاک برای خدا دل ماست 🔰لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «إن اللهَ تبارک و تعالی لا ینظر إلی صورکم و لا إلی اموالکم ولکن ینظر إلی قلوبکم و اعمالکم» (12) خداوند تبارک و تعالی به چهره ها و دارایی های شما نمی نگرد بلکه به دل ها و کارهای شما می نگرد. پروردگار ما به قیافه و زشتی و زیبایی صورتمان و یا به قدرت و ثروت و مقام و شغلمان نگاه نمی کند و این چیزهایی که برای ما در دنیا ملاک و میزان شده اند، در آخرت به حساب نمی آیند. شما وقتی مشرف می شوید به خانه خدا در مکه دقت کنید، هیچ کسی حق ندارد موقع ورود به مکه با لباس خود وارد شود بلکه هرکس که می خواهد وارد مکه شود باید تمام لباس و رنگ و لعاب ها را کنار بگذارد و از تمام دارایی اش به دو تا حوله و یا ملحفه ی سفید اکتفا کند، همه یک شکل، یک رنگ به خانه خدا می روند. نه منِ روحانی با عبا و قبایم می توانم مُحرم شوم نه آن فرمانده و سردار نظامی با لباس و یونیفرم نظامی اش، نه یک فرد ثروتمند با لباس چند صد هزار تومانی می تواند وارد شود و نه آن شخص فقیری که لباس مندرسی دارد، بلکه همه با هر عنوان و مقام و وضعیت مالی که هستیم، به یک شکل ظاهری در خانه خدا قرار می گیریم، تا بدانیم هر چه هستیم برای خودمان هستیم و در برابر خداوند فقط و فقط بنده هستیم که ملاک برتری پیش او قلب و دل ما و اعمال و رفتارمان است. کربلا صحنه ی قساوت قلب و پاکی و اثرپذیری دل است. فرصت های برابری، برای همگان در واقعه کربلا و نهضت عاشورا پیش آمده، اما عده ای به خاطر عدم خشوع و وجود قساوت در دل، از راه حق باز ماندند و گروهی به دلیل دارا بودن قلب سلیم و دلی پاک، به بالاترین مراتب و درجات راه پیدا کردند. 💠راه دستیابی به قلب سلیم چیست؟ جعفر 🔰حال باید به این موضوع توجه کرد که چگونه می شود این خصلت را بدست آورد؟ ما چگونه می توانیم قلبی سلیم و دلی پاک داشته باشیم، تا جزو کسانی باشیم که به ندای یوسف زهرا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف لبیک می گویند و در راه او ایستادگی می کنند؟ 1⃣. پرهیز از دنیا دوستی امام صادق علیه السلام می فرماید: «القلب السلیم الذی یسلم من حب الدنیا» (13) قلب سالم، قلبی است که از دنیا دوستی سالم باشد. یکی از عواملی که سبب پیدا کردن قلب سالم و دل اثرپذیر می شود، پرهیز از عشق و علاقه به دنیا است. اکثر مردم با سخنان گوناگونی که از ائمه اطهار علیهم السلام شنیده اند، گمان می کنند که این اسلام و اهل بیت علیهم السلام با دنیا و هرگونه بهره بردن از آن مخالف هستند. آیا اسلام با دنیاداری مخالف است؟ این سؤال در ذهن بسیاری از ما پیش می آید که اگر دنیا بد و ناپسند بود، پس چرا خداوند آن را خلق نمود و ما را در آن قرار داد که زندگی کنیم؟ در حالی که باید بدانیم دین مبین اسلام با دنیا و زندگی در آن هیچ گاه مخالف نیست، و اساساً اگر دنیا بد بود، خداوند آن را خلق نمی نمود. ائمه اطهار علیهم السلام نیز با کسانی که دست از دنیا و نعمات موجود در آن کشیده اند به شدت برخورد می کردند. به امیرالمؤمنین خبر دادند شخصی به نام عاصم بن زیاد ترک دنیا کرده، لباس های زبر و خشن می پوشد و از غذا به نان خشکی اکتفا کرده است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: او را نزد من بیاورید. عاصم وقتی به محضر امام مشرف شد، حضرت با ناراحتی فرمودند: «اما استحییت من أهلک؟ أما رحمت ولدک؟ أتری الله احل لک الطیبات و هو یکره اخذک منها؟ أو لیس الله یقول: «و الارض وضعها للانام* فیها فاکههٌ و النخلُ ذاتُ الاکمام» (14) فبالله لابتذال نعم الله بالفعال أحب إلیه من ابتذالها بالمقال و قد قال اللهَ عزوجل «و اما بنعمهِ ربّک فحدّث» (15) از همسرت خجالت نکشیدی؟ به فرزندانت رحم نکردی؟ آیا خیال می کنی که خداوند، چیزهای حلال و پاکیزه را بر تو روا داشته، با این حال، دوست ندارد که از آن ها استفاده کنی؟ مگر نه این که خداوند می فرماید: «و زمینی را برای زندگی قرار داد که در آن میوه های گوناگون و نخل و خرمای با پوشش است» پس به خداوند سوگند که بهره برداری عملی از نعمت های خداوند، نزد او محبوب تر از بیان آن ها در گفتار است. خداوند فرموده است: «و نعمت پروردگارت را بازگو کن» (16). ترک دنیا و روی گرداندن از زندگی و مواهب الهی که در آن وجود دارد به حدی ناپسند است که امام هفتم در بیانی می فرماید: «لیس منا من ترک دنیاه لدینه» (17) از ما نیست کسی که دنیایش را به خاطر دینش رها کند. در همین دنیا یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر خدا آمده اند و زندگی نموده اند، سلیمان بن داود حکومت می کند، یوسف صدیق عزیز مصر می شود، رسول خدا تشکیل خانواده می دهد، غذا می خورد، می خوابد، عبادت می کند، تجارت می کند. پس چرا این قدر از دنیا و علاقه ی به آن بدگویی می شود؟ چرا ما مکرر در مکرر از بی رغبتی علی علیه السلام در نهج البلاغه می خوانیم؟ 👇 4⃣
👇 4⃣ معیار اسلام برای بهره وری از دنیا دین اسلام و پیشوایان آن تمام سخن شان خلاصه در این مطلب است که تا حدی به دنیا و مسائل پیرامون آن بپردازیم که در چارچوب اطاعت خدا باشد. دنیا را تا جایی آباد کنیم که آخرتمان را ویران نسازد.از دنیا و مواهب آن بهره ببریم اما نه از راه گناه، نه از راه ظلم به مردم، نه از راه حرام. از نظر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام دنیایی بد و ناپسند است که ایمان و اعتقاد بنده را تحت الشعاع قرار دهد، تا جایی که عشق و علاقه به دنیا و رسیدن به آن سببب شود حتی به این قیمت که مال حرام در زندگیم وارد شود، برای بدست آوردن چند هزار تومان سود بیشتر نمازم قضا شود، برای رسیدن به مسائل گوناگون دنیوی حاضر باشم، آینده ی جاویدان خود در آخرت را خراب کنم، در تمام عمرم هدفی جز دنیا نباشد، این گونه دنیادوستی و پرداختن به آن مورد نکوهش قرار نگرفته است. عمر سعد برای رسیدن به حکومت دنیایی، برای نشستن بر کرسی حکمرانی ری، حاضر شد مقابل امام حسین علیه السلام بایستد و به فجیع ترین وضع او و یارانش را به شهادت برساند و بعد هم برای آن که کار خود را تکمیل کند در کربلا فریاد بزند: «من یتندب للحسین علیه السلام فیواطی الخیل ظهره؟» (18) کیست که داوطلب شود و بر بدن حسین اسب بتازاند. به همین دلیل است که رسول گرامی اسلام راجع به دنیادوستی می فرماید: «اکبر الکبائر حب الدنیا» (19) بزرگترین گناه کبیره، دنیادوستی است. چرا دنیادوستی این چنین است چون حضرت می فرماید: «حب الدنیا اصل کل معصیه و اول کل ذنب» (20) دنیادوستی ریشه هر معصیت و آغاز هر گناهی است. مرز دین و دنیا در زندگی چه بسا افراد بی شماری که برای زندگی فانی دنیا و قدرت و ثروت زوال پذیر آن دست به گناهان و جنایات بسیاری زدند که نمونه ی مشخص آن واقعه خونین کربلاست. این در حالی است که پیشوایان ما، زندگی دنیای توأم با آخرت را به پیروان خویش توصیه می کنند، این که هم انسان به امور دنیای خود رسیدگی کند و در عرصه های گوناگون آن تلاش نماید و هم آن که با یاد خدا، برای زندگی جاوید آخرت قدمی بردارد و کاری انجام دهد. لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «إن جعلت دینک تبعاً لدیناک أهلکت دینک و دنیاک و کنت فی الاخره من الخاسرین إن جعلت دنیاک تبعاً لدینک اُحرزت دینک و دنیاک و کنت فی الاخره من الفائزین» (21) اگر دینت را تابع دنیا کنی، دین و دنیایت هر دو را از بین برده ای و در آخرت از زیانکاران خواهی بود، اما اگر دنیای خود را تابع دینت کنی، دین و دنیایت هر دو را به دست آورده ای و در آخرت از رستگاران خواهی بود. 2⃣. خیرخواهی نسبت به دیگران حضرت علی علیه السلام می فرماید: «لا یسلم لک قلبک حتی تحب للمؤمنین ما تحب لنفسک» (22) دلت برای تو سالم نخواهد شد، مگر زمانی که برای مؤمنان همان پسندی که برای خود می پسندی. کسی که دارای قلب سلیم است، فقط به فکر خود و منافعش نیست. بلکه هر چه خوب است برای من، دیگران هم به من مربوط نیستند. یا در حالتی دیگر، انسان از دیگران خوبی و نیکی طلب کند اما هر طوری که دلش خواست با برادر و خواهر مسلمان خود رفتار کند. انسانی که می خواهد فردای قیامت قلب سلیم و مورد عنایت خدا را دارا باشد از این گونه صفات دوری می کند. بلکه طوری با دیگران رفتار می کند که متوقع است و دوست دارد، دیگران با او برخورد کنند. اگر بشنود که در مجلسی غیبت و بدگویی اش را کرده اند، ناراحت می شود؟ پس بداند که دیگران نیز از این کار بیزارند. اگر بفهمد جنسی را خریده، از وزن واقعی اش کمتر است یا گران تر است، ناراحت می شود؟ پس بداند دیگران هم از کم فروشی و گران فروشی بدشان می آید. اگر متوجه شود، چشمی به دنبال نوامیسش هست، به غیرتش برمی خورد؟ پس یقین داشته باشد که دیگران نیز به حفظ حرمت نوامیس خود اهمیت می دهند. نقطه مقابل اگر خیر و خوبی وجود دارد، سعی کند دیگران را نیز در آن سهیم کند. اگر یک فرصت و موقعیت مناسبی پیش آمده، و می تواند دیگران را نیز با خود همراه کند، آن فرصت را دریغ ننماید. خیرخواهی یاران امام حسین علیه السلام حبیب بن مظاهر وقتی از حضور سیدالشهداء علیه السلام در کربلا باخبر شد، عزم سفر به سوی امام نمود، اما حال که این راه سعادت برایش گسترده شده است، آن را منحصر به خود نکرد. یکی از روزها وارد بازار کوفه شد، دید دوست قدیمی اش مسلم بن عوسجه جلوی مغازه ی عطاری ایستاده است سلام و احوالپرسی کردند و حبیب پرسید: مسلم این جا چه می کنی؟ گفت: حبیب مقداری محاسنم سفید شده، آمده ام تا حنا بخرم و خضاب کنم. 👇 5⃣
👇 5⃣ حبیب بن مظاهر نگاهی به مسلم بن عوسجه انداخت و گفت: دوست عزیزم، می خواهی خضابی به تو معرفی کنم که باعث سعادتمندی دنیا و آخرتت شود. مسلم با تعجب پرسید: چه خضابی؟ حبیب گفت: بیا برویم کربلا و پسر فاطمه زهرا علیها السلام یاری کنیم تا در رکابش محاسنمان به خون سرمان خضاب شود و موجب آبرویمان در دنیا و آخرت گردد. (23) 3⃣. اخلاص در کارها امام صادق علیه السلام می فرماید: «القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه و کل قلب فیه شرک او شک فهو ساقط» (24) دل سالم دلی است که پروردگارش را در حالی دیدار کند که احدی جز او در خود نداشته باشد و هر دلی که در آن شرک یا شک باشد منحط است. افرادی دل اثرپذیر و قلبی سالم دارند که وجودشان مملو از یاد خدا باشد، این که تمام اعمال و رفتارشان برای خداوند و به یاد او صورت پذیرد، کسانی که در تمام کارها و رفتارهای خود هدف و نیتی جز خدا نداشته باشند، نه این که من در کارها و اعمالی که انجام می دهم در کنار خداوند، فلان شخص را هم شریک قرار دهم و بگویم: من این کار را به خاطر خدا و برای فلانی انجام دادم. ریاء آفت اخلاص انسانی که قلب سلیم دارد اهل ریا و شریک گرفتن برای خدا نیست. یک کسی مشغول نماز هست «خالصاً لوجه الله» فقط برای خدا می خواند در رکعت دوم، رفیق یا همسایه اش یا مسئول فلان اداره و ارگانی که کاری به آن دارد از در وارد بشود و او هم با خودش بگوید: یک نمازی بخوانم که فلانی خوشش بیاید و لذت ببرد و بگوید به به چه نمازی یعنی یک رکعت برای خدا، یک رکعت برای دیگران در این نماز دیگران را هم با خدا شریک قرار داد. خداوند می فرماید: من بی نیازترین شریکم، هر کس کاری انجام دهد و کسی را با من در آن شریک نماید «فأنا منه بری» من از آن کار بیزارم، آن کار برای کسی باشد که شریک من قرار داده است (25). لذا رسول اکرم می فرماید: در روز قیامت ریاکار را این گونه مورد خطاب قرار می دهند: «یا فاجر! یا غادر! یا مرائی ضل عملک و بطل اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له» (26) ای نابکار! ای فریبکار! ای ریاکار عملت ضایع شد و پاداشت از بین رفت برو و مزد خود را از همان کس که به خاطر او کار می کردی بگیر. یکی از آفاتی که به ریشه ی ایمان و اعتقاد هر انسانی ممکن است ضربه بزند و آن را از بین ببرد شرک خفی یا همان ریا است. این که انسان اعمال و عبادات خود را به نحو احسن انجام دهد، اما نه برای خدا بلکه برای تعریف و تمجید دیگران. برای مجلس سید الشهداء علیه السلام خرج می کند، کار انجام می دهد اما توقع دارد دیگران از او تشکر کنند یا اعلام کنند و همه بدانند که فلانی امشب این کار را انجام داده است، در حالی که نمی داند باید خداوند و امام حسین علیه السلام به او عنایت کنند و پاداش دهند نه مردم. به همین دلیل یکی از نگرانی های پیامبر راجع به آینده ی امت اسلام، مبتلا گردیدن به ریاکاری و عواقب آن است. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «إن أخوف ما أخاف علیکم الشرک الاصغر، قالوا و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال: الریاء» (27) بیشترین نگرانی من برای شما از شرک کوچک است، عرض کردند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شرک کوچک چیست؟ فرمودند: ریا. خلوص عامل استواری اصحاب اباعبدالله علیه السلام یاران سیدالشهدا علیه السلام اگر یکی از خصوصیات خوبشان قلب سلیم و دلی اثرپذیر است، چون دلشان یک لحظه از یاد خدا خالی نیست و هدفی جز کسب رضایت الهی ندارند. بنابراین ذره ای به دنبال تعریف و به به گفتن دیگران نیستند و تمام ذهن شان بر انجام وظیفه خالصانه و کسب خشنودی معبود معطوف است. همه در کربلا آنان را مورد طعن و اهانت قرار می دادند. لشکر کوفه خود را برحق، و آنان را بر محور باطل می دانستند اما این حرف ها و برخوردها خللی در اعتقاد راستین آنان ایجاد نمی کرد. اگر کسانی اثرپذیری قلب و دل خود را از دست داده اند و به انحطاط کشیده شده اند در مقابل افرادی وجود دارند که با آن که در مسیر قرار ندارند اما به واسطه ی قلب و دل زنده و تأثیرپذیر خویش به راه سعادت نائل می گردند. 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع 1. تحف العقول، ص 174. مقتل خوارزمی، ج1، ص 237، مثیرالاحزان، ص 22، لهوف ص 69. 2. بحارالانوار، ج44، ص 339، لهوف، ص 58. 3. ارشاد مفید، ج2، ص 109، تاریخ طبری، ج7، ص 249. 4. لهوف، ص 102، ارشاد مفید، ج2، ص 109، تاریخ طبری، ج7، ص 249. 5. سوره شعراء، آیه 88-89. 6. تحف العقول، ص 371. 7. ارشاد، ج2، ص 149، مقتل ابی مخنف، ص 236. 8. انساب الاشراف، ج3، ص 405، تاریخ طبری، ج5، ص 445، ابصارالعین، ص 172، ارشاد مفید، ج2، ص 149، مقتل ابی مخنف، ص 236. 9. المحاسن، ج1، ص 457. 10. نهج البلاغه، خطبه 214. 11. لهوف، ص 148، ابصارالعین، ص 105، مثیرالاحزان، ص 63. 12. امالی طوسی، ص 536. 13. نورالثقلین، ج4، ص 58. 14. سوره الرحمن، آیه 10 و 11. 15. سوره الضحی، آیه 11. 16. کافی، ج1، ص 410، بحارالانوار، ج41، ص 123، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص 35. 17. بحارالانوار، ج78، ص 321. 18. ارشاد مفید، ج2، ص 169، لهوف، ص 180. 19. کنزالعمال، 6074. 20. تنبیه الخواطر، ج2، ص 122. 21. غررالحکم، 3750. 22. بحارالانوار، ج78، ص 8. 23. فرسان الهیجاء، ج2، ص 119، وقایع الایام، ص 362. 24. کافی، ج2، ص 16. 25. عده الداعی، ص 203. 26. منیه المرید، ص 318. 27. عده الداعی، ص 214. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا