#شب_پنجم_محرم
سخنران حجه الاسلام دکتر #رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 عنوان ما در این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام بود عرض کردیم اینکه زندگی ائمه در زندگی ما ملموس و الگو باشد و کار آمد باشه باید سعی کنیم حضور امام رو در زندگیمون احساس کنیم،همین قدر که ادعا کنیم امام رو دوست داریم کافی نیست
ببینید الان محرم هست شما محرم رو احساس حضور کردید چون لباس مشکی پوشیدید داخل مجلس میایید این قدر آدم در همین کشور و جاهای دیگه هست شما بهش بگی محرم و عاشورا میگه یعنی چی؟چون حضور محرم رو احساس نکرده توجه نکرده،ما اگر صرفا اعلام محبت کنیم کافی نیست باید عملکرد ائمه و زندگی ائمه در زندگی ما خودشو نشون بده اونوقت میشه کونوا مع الصادقین اینی که قرآن میفرماید کونوا مع الصادقین با اینها باشید
کسی خدمت امام صادق عرض کرد ما یه رفقایی داریم خیلی شما رو دوست دارند ،محبت دارند ،ارادت دارند ولی خب اعمالشون هم مثل شما نیست شما دروغ نمیگید اینا دروغ میگن اعمالشون نمازشون مثل شما نیست،شما رو دوست دارند ولی عملشون منطبق بر عمل شما نیست خوب دقت بفرمایید امام صادق فرمود : والله ما انا بامامهم بخدا قسم من امام اینها نیستم امام یعنی یه کسی که مامومش هست بعد فرمود :انا امام من اطاعنی من امام اونهایی هستم که من رو اطاعت کنند و از من پیروی کنند
یه جمله ایی دارد حضرت زهرا خیلی جمله عجیب هست این جمله واقعا باید ساعتها روش بحث بشه وقتی محمود بن لبید به حضرت زهرا عرض کرد بانوی بزرگوار من یه سوالی از شما دارم دید حضرت کنار قبر حمزه نشسته و اشک میریزه ،عرض کرد من یه سوالی از شما دارم ما غدیر رو قبول داریم و ولایت حضرت رو قبول داریم سوال من اینه چرا امیرالمومنین سکوت کرد ؟چرا حضرت بلند نشد شمشیر برداره و قیام بکنه و وظیفه امامت خودش رو انجام بده؟حضرت فرمود مثل الامام مثل الکعبه توتی ولا تاتی (حضرت فرمود مثل امام مثل کعبه هست شما اگر بخواید حاجی بشید مینشینید داخل خونه تا اینک کعبه بیاد دور شما بچرخه )خب مردم نرفتند سراغ امیرالمومنین ۲۵ سال رفت تو خونه نشست نرفتند سراغ امام حست رفت داخل خانه نشست اومدن سراغ امیرالمومنین بلند شد و ۵سال حکومت کرد
پس محب واقعی باشیم نه محب ادعایی . شیخ عباس قمی در کتاب سفینه البحار یه قصه ایی نقل میکند بنام عصفور(گنجشک)میگه حضرت سلیمان رد میشد دید یه گنجشک نری اومده خواستگاری یه گنجشک ماده ایی (خب زبان حیوانات رو متوجه میشد زبان گیاهان رو هم میدونست بالای سر گیاه میاستاد میگفت تو به چه دردی میخوری و لذا میگن طب گیاهی زمان سلیمان خیلی پیشرفت کرد ) دید هی داره التماس میکنه خالی هم میبنده مثل بعضی ها که خواستگاری میرن اولش فوق لیسانس هست بعد عروسی فوق دیپلم هم نداره،اولش خانه داره کار داره بعد میبینی هیچی نداره،اولش میبینی مظهر خلق عظیم هست بعد میبینی با چند کیلو عسل هم نمیشه خوردش ،گنجشکه گفت تو زن من بشو من با این منقارم تخت سلیمان رو بلند میکنم میندازم داخل دریا ،حالا سلیمان هم داره گوش میکنه چه ادعایی،غلو هم داریم تا غلو،گاهی بعضی غلو ها نشدنی هست تو منقارت یه پای ملخ رو هم نمیتونه بلند بکنه میخوای تخت سلیمان رو بلند کنی سلیمان خندش گرفت و جفتشون رو خواستفگفتند عجب تو کجا بودی ،سلیمان گفت من این پشت داشتم گوش میکردم چی چی گفتی این چه حرفی بود زدی تو با منقارت نمیتونی ملخ بلند کنی بعد تخت منو بلند میکنی؟گفت یا نبی الله عاشق رو ملامت نمیکنند بر چیزی که میگه،من عاشقم،من یه چیزی گفتم تو گیر نده،شما در اشعار عاشقی هم ببینید غلو زیاد هست،سلیمان از این گذشت و اومد سراغ گنجشک ماده گفت چرا جواب اینو نمیدی؟دقت کنید،این داره اینطور به تو التماس میکنه اصرار میکنه،دقت بفرمایید ،حرفی زد که تا چهل روز سلیمان پیغمبر گریه کرد حرف یه گنجشک سلیمان پیغمبر چهل روز تخت سلطنت رو گذاشت کنار و کسی نفهمید کجا رفته و نشست گریه کردن ،گفت یا نبی الله دروغ یگه لیس بصادق لایحبنی منو دوست نداره این فقط ادعا میکنه این فقط ادعاست محبت نیست گفت خودم شنیدم عین همین حرفها رو به گنجشکهای دیگه هم میزنه دروغ میگه الان اومده سراغ من فردا در لونه یه گنجشک دیگه هست،فبکی سلیمان بکاء شدیدا اینها رو رها کرد گفت برید خودتون مشکلتون رو حل کنید شروع کرد اشک ریختن گفت نکنه ما هم میگیم خدایا دوستت داریم دروغ میگیم(گاهی حیوانات به انسان درس میدند مثل اینکه روایات میفرماید از سگ وفا رو یاد بگیرید از خروس سحر خیزی رو یاد بگیرید)چهل روز اشک ریخت گفت خدا نکنه من مدعی باشم محب واقعی نباشم ،
#ادامه 👇👇