eitaa logo
آشپزی ونکات اسلامی
25.3هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
19.6هزار ویدیو
71 فایل
در صورت رضایت فاتحه برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @Khandehpak @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
بخونید 👇 برگرفته از داستان واقعی یکی از اعضا متناسب با (فضای مجازی ) نوشته شد. سلام خسته نباشید من خواستم داستان زندگیمو خدمتتون بگم به بهانه مطلبی از خانوم پرتو اعلم، که توی کانالتون زدید👏👏 چون کاملا درسته و من به عینه دیدم و تجربه کردم. مطلبی خانوم دکتر پرتو اعلم توی ویسهاشون مطرح کردن درباره خانومهای باردار... بنده و شوهرم ۴ سال بود ازدواج کرده بودیم و من بچه دومی رو حامله بودم، و متوجه تغییراتی در رفتار همسرم شده بودم و روی حس ششم که در خانومها قوی هست ،حس کردم رفتارش مثل همیشه نیست ، وابستگی زیادی به گوشیش پیدا کرده بود مدام توی دستش بود ،جدیدا هم رمز زده بود و این منو حساس کرد که چندساله گوشیش رمز نداشته الان یهو چرا باید رمز بذاره؟ تا یکبار دم در صداش کردن و یادش رفت گوشیشو برداره و همینطور که داشت کار میکرد، ول کرد و رفت... منم مثه عقاب پریدم سر گوشی، سریع گوشیو باز کردم اولین چیزی که به چشمم خورد شماره دختر خالم بود 😳😳 پی وی رو که باز کردم چشمتون روز بد نبینه دیدم بعععله خبرا اینجاست گل گفتن و گل شنیدن چقد دل و قلوه به هم دادن لاو ترکوندن و ووووخیلیاش قابل گفتن نیست😭😭دنیا رو سرم خراب شد اخه چرا؟ما که عاشق هم بودیم نمیدونم چرا یهو دست به تایپ شدم😭 گفتم سلام عشقم ،فردا بیا کافی شاپ همیشگی من باید برم سمیرا به من شک کرده نمیتونم بهت پی ام بدم بیا اونجا سوپرایزا دارم واست چندتا بوس و قلبم زدم و بستم پی ویو 😭💔 اینو گفتمو گوشیو بهمون شکل اول سرجاش گذاشتم و رفتم تو اتاق حال بدددددددد و مزخرفی داشتم بچه م تو شکم هم انگار بو برده بود ،مامانش بدبخت شده و اروم و قرار نداشت و هی تکون پشت تکون لگد رو لگد منو مهمون میکرد روی تختخواب درازکشیدم و اون چتا جلوی چشمم رژه میرفتن 😓😓😓 نمیدونم چه مدت گذاشت و من حال خودم نبودم که سینا شوهرم اومد داخل گفت خوابی یا بیدار متنفر بودم ازش جوابی ندادم و فکر کرد خوابم رفت بیرون... فرداش رفتم سر قرار ،اون کافی شاپ توی یک پاساژ خیلی بزرگ بود وسط شهر، زنگ زدم به شوهرم که اومدم خرید به کمکش احتیاج دارم ... اونم گفت چشم میام الان ،وقتی رسید یه طوری ادرس دادم نزدیک کافی شاپ باشه قبلش دیدم که دختر خاله م از دور داره میاد بسمت کافی شاپ😭😓 داشتم از ناراحتی منفجر میشدم چیزی که میدیدم رو باور نمیکردم چطور تونسته با زندگی من بازی کنه با دوتا بچه؟ چی شده که حیا رو به حراج گذاشته روی آواره یک زندگی داره برای خودش زندگی میسازه؟ رسید و رفت داخل کافی شاپ،بعد ربع ساعت هم همسرم رسید بهش گفتم من زبونم از خشکی به سقف دهنم چسبیده، بیا بریم همین کافی شاپ یه چیزی بخوریم بعد بریم خونه، بی هوا گفت باشه از در کافی شاپ که پا گذاشتیم داخل دیدم دختر خاله م طوری نشسته که پشتش به ماست، منم یکراست به طرف همون میز رفتم شوهرمم پشت سرم،تا به میز رسیدم زدم رو شونه ش و گفتم: به به محبوبه خانوم تو اینجا چکار میکنی؟ مثه برق هزار، از جا پرید به ت ت پ ت افتاده بود برگشتم به شوهرم نگاه کردم اونم رنگش پریده بود عین میت تو غسالخونه شده بود، گفتم دیدم شما که بفکر خودتون نیستین قرار بذارین من براتون قرار گذاشتم دل و قلوه هاتونو اینجا به هم بدید شوهرم گفت چی میگی زن؟ معلومه اینجا چه خبره؟ من از حرفات سر درنمیارم دختر خاله م که رو همون حس ششمش تا اخرشو خونده بود که شوهرم گند زده و من فهمیدم همه داستانو، فقط با نگرانی نگاه میکرد منم نامردی نکردمو و همون تیکه های عاشقانه ای که بهش گفته بودو پشت هم گفتم ازش پرسیدم اینا واست اشنا نیست؟ اینارو باید به من میگفتی که زن زندگیت بودم نه به این دختره بی حیا که مثلا هم خون منه فامیل منه زندگی منو اتیش زده دیگه تحمل اون جو برام سخت بود و با عصبانیتی که حالاگریه شدید هم بهش اضافه شده بود هق هق کنان از کافی شاپ زدم بیرون.... همینطور که با سرعت داشتم پاساژو به سمت در خروج میرفتم دیدم از پشت سر شوهرم داره صدام میکنه، توجه نکردم و به راهم ادامه دادم رفتم کنار خیابون دست بلند کردم تاکسی نگه داشت تا قبل رسیدن اون نشستم و درو بستم رفتم خونه.. خلاصه بعد ۲۰ دقیقه اونم رسید رو مبل تمبرگید منم اونطرف مبل مثل یک جسد متحرک نشسته بودم سکوت حاکم بود شاید ده دقیقه ای گذشت گفتم میرم خونه مامانم تا زایمانم همونجا هستم بعد زایمان تکلیف باید روشن بشه شوهرم گفت ببخشید غلط کردم شکر اضافی خوردم حرفهاش اندازه ارزنی برام معنی نداشت مدتی گذشت خونه پدرم بودم پسر ۳ سالمم با من بود چون فرداش بهونه گیری کرده بود باباش اوردش پیش خودم... یکماه از داستان گذشت هنوز وسط بارداریم بودم میگفتم با این حجم از خود خوری که من کردم این بچه ای نمیشه واسم خدا بخیر کنه یک روز......... ی از اعضای کانال هست که متناسب با اتفاقات بروز جامعه نوشته شد. یک روز زنگ خونه رو زدن برداشتم دیدم سیناست
آشپزی ونکات اسلامی
#دختر_خاله_و_شوهرم بخونید 👇 برگرفته از داستان واقعی یکی از اعضا متناسب با (فضای مجازی ) نوشته شد
گفت میشه باهم حرف بزنیم؟ گفتم هیچ حرفی نمونده ایفونو گذتشتم دوباره زنگ زد من برنداشتم مامانم برداشت و درو باز کرد اونم اومد تو... نشست به مامانمم گفت شما لطفا بیایید حاج خانوم اینجا واسطه بشید ،که من همینجا پیش شما قول مردونه بدم و از کارای زشت و خیانتی که کردم عذرخواهی کنم تا سمیرا مطمئن بشه من پشیمونم و زندگیمونو خراب نکنه . سرتونو به درد نیارم با همین چرب زبونیاش منو خام کرد برگشتیم خونه..... اما من دیگه اون سمیرای قبل رفتن نبودم، بااینکه سر وعده وعیدای که داده بود نمیدونم گوشیو میذاره کنار دست از پا دیگه خطا نمیکنه و همین اراجیفی که همه میگن بازم من دلشکسته بودم دیگه دوسش نداشتم💔 مدام کارم گریه بود نمیتونستم فراموش کنم و از ته دل ببخشمش . یادمه سر غذا فکر گذشته ولم نمیکرد تا اون چتای کذایی یادم می اومد فحش میدادم به هردوشون که فاتحه خوندن به زندگیم . کلا زندگیم شده بود نفرین این دو نفر ، ظاهرا داشتیم زندگی میکردیم اما کیلومترها از هم دور بودیم، قبل اومدنش از سر کار غذاشو آماده میکردم با یک بیتفاوتیه عجیبی که بعد من برم تو اتاق به بهانه استراحت، اون خودش تنهایی غذا بخوره . خانوم دکتر گفتن خانومای بارداری که با غیظو خشم و نامهربونی برای شوهرشون غذا پختن بچه های نوجوونشون با پدر مشگل دارن پدر هر چی میگه میگن به توچه میگه اینجا بشین میگه به توچه. میگه اون ور بشین میگه به توچه دقیقا همینه منم سر غذا پختن پر از خشم و کینه بودم فقط از سر وظیفه و زوری آشپزی میکردم😔😔 خلاصه الان که دارم این خاطرات تلخو مینویسم پسرم که اون موقع تو شکمم بود ۱۷ سالشه روزی نیست که با باباش نجنگه ساعتی نیست که باباشو به فحش و بدوبیراه نبنده کارد و پنیرن باهم مدام دعوا میکنن باهم منم این وسط دلم خونه ،که چرا باید شوهر من با بچه خودش اینقدر بد باشه که به اینجا برسه؟ چندروز پیش توی کانالتون صوتی صحبتهای خانوم دکترو که گوش کردم گفتم سبحان الله عین واقعیته سر پسردومم که زندگی ما چالش بدی داشت و من با حرص و تنفر برای شوهرم غذا میپختم و میرفتم تو اتاق همه منتقل شده به بچم اونم از باباش متنفر شده اما پسراولم که فضای عاشقانه بدنیاش اوردم ...... اما پسراولم که فضای عاشقانه بین منو همسرم بود و من در محیط ارام و رمانتیک و فوق العاده بارداری رو سپری کردم بینهایت ارام مهربان خوش خو هم با من هم با پدرش هر کسی این دوتا بچه رو ببینه فکر میکنه اولی پسر شوهرمه بس که تابلو متفاوتن در ارتباط با شوهرم اولی صمیمی و خوب هست دائم باهم شوخی و بگو بخند دارن پسر دومم تا پدرش تو پذیرایی نشسته باشه تا بتونه از اتاقش بیرون نمیاد و خیلی رابطه شون خرابه متاسفانه و زمین تا اسمون رابطه این دو برادر باپدرشون فرق داره از خانوما میخوام تجربه منو تو زندگیشون پیاده نکنن من اگه عقل الانمو داشتم کلا نباید تو کار شوهرم تجسس میکردم که باعث لو رفتن اون بشه که به روش بیارم که خودم مقدمات بی آبروی شوهرمو بچینم که خودم اینقدر اذیت بشم که با سرنوشت روحی بچم بازی کنم که خلاصه اینقدرررر بیعقلی کنم زن و شوهر همونقد که برای هم هستن اونها دوتا انسان جدا از هم هستن من حقققی نداشتم تو کارش اونهمه فضولی کنم.. من باید فقط وظیفه زنیت خودمو انجام میدادم من باید زندگیمو گرم نگه میداشتم تا شوهرم از تو گوشی و لاک خودش بیاد بیرون بدون سرو صدا و دعوا .... من زنیت بخرج ندادم و خودم زندگیمو تا یکسال تلخ کردم ، ما ظاهرا مسلمون هستیم اما اگر مسلمون واقعی باشیم و تک تک حرفهای خدارو قلبا باور و اجرا کنیم خدا گفته تجسس حرامه فضولی گناهه همین یک جمله رو رعایت کنیم خیلی حرمت ها حفظ میشه . ببخشید حرفهام به درازا کشید 🙏🌺 فقط نکته اخرو حداحافظی😊 خانومای جووون به شوهرتون شک کردید خدایی نکرده 👇 بیتوجه باشید تغافل کنید چون دیدی ندیدی ،کردی فقط زندگی رو گرم تر میکنید خودش هر جا بره برمیگرده بدون اینکه حرمتی شکسته بشه سرنوشت روحی انسانی خدشه دار بشه )زندگی هارو گرم کنیم هر کی هر جا رفته برمیگرده چون گرم نبود رفته گرم بشه برمیگرده( یاعلی❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و کلیپهای جدید رو با ما ببینید😊 🍒🍇🍒🍇🍒🍇🍒🍇🍒🍇🍒 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
من از روز اولی که فهمیدم باردارم همیشه به شوخی به شوهرم میگفتم که روز زایمانم وای بحالت هول باشی و اول بری سراغ بچت😅 باید مثل تو این فیلما بگی خانوم پرستار حال مادرش چطوره😂 و اینکه یه دسته گل خیلی بزرگ بخری کوچیک باشه قبول نمیکنم😂 روز زایمانم از اتاق عمل که اومدم بیرون با تمام دردی که داشتم صداشو میشنیدم افتاده بود دنبال پرستارا.......😳😳😳😁 ادامه جالب 🤣 http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686 چت خانومها و خاطرات بارداری و زایمان😉👆
آشپزی ونکات اسلامی
#برگرفته از یه ماجرای واقعی #دختر_و_رازی_در_رستوران من یک دختر مذهبی هستم و خیلی پایبند عقاید اس
آقای محمّدتقی حاتمی نقل کرد: عادت من این بودکه هرشب، هنگام سحر، یک ساعت مانده به صبح برای نماز شب بیدار می شدم؛ ولی چهل روز موفّق نشدم. به مرحوم شیخ حسن علی اصفهانی (نخودکی) نامه نوشتم. ایشان در جواب، دعای کوچکی فرستادند که صبح ناشتا بخوانم و نوشته بودند: چهل روز قبل، فلان روز که از مجلس شورا با فلان شخص خارج شدی.ظهرگذشته بود و رفیقان، شما را به ناهار دعوت کردند. در چلوکبابی غذا خوردید. این اثر آن غذا است و همان طور بودکه حاج شیخ نوشته بودند. دعا را خواندم و مجدّداً به خواندن نماز شب موفّق شدم. 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
😍 👈مواد لازم : مغز پرتقال یک فنجان انگورهسته گرفته یک فنجان مغز نارنگی یک فنجان سیب پوست گرفته ورقه ورقه شده یک فنجان موز حلقه حلقه شده یک فنجان كیوی پوست گرفته شده 2 عدد خامه آماده شده یک فنجان آبلیمو 2 قاشق سوپخوری 👈آبلیمو را در ظرف سالاد می ریزیم. سیب ورقه شده را با آن مخلوط می كنیم و سپس همه میوه ها به جز كیوی را اضافه كرده و میوه ها را با آرامی مخلوط می كنیم و بعد خامه را در قیف با ماسوره كنگره دار روی سالاد به صورت شكوفه قرار می دهیم و سپس كیوی ها را چهار قاچ كرده، روی سالاد را با آن تزئین می كنیم. 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
من سیب زمینی رو با رنده ،رنده میزنم و خلال میشه و میریزم برای ی ساعت توی اب و یخ ک حسابی ترد بشن،بعد ابکش میکنم و تو روغن داغ سرخ میکنم.همون جور ک درحال سرخ شدن هستن بهش نمک و زردچوبه میزنم. برای دورچین مرغ،یا خورشت قیمه و انواع سبزیجات استفاده میشه😉 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
تیرامیسو ی دسر فوق العاده خوشمزه و راحت چی لازم داریم؟؟؟ لیدی فینگر(برای من نصف بسته استفاده شد) پنیر ماسکارپونه ۱عدد خامه قنادی فرم گرفته ۳۰۰ گرم نسکافه غلیظ حل شده بمقدار لازم(من علاوه بر خیس کردن لیدی فینگرها با قهوه،داخل مواد کرمیم هم ۲ ق نسکافه غلیظ میزنم) پودر قند درصورت تمایل ۲تا۳ ق غ پنیر ماسکارپونه رو با پشت قاشق از هم باز کنین بعد به خامه فرم گرفته بهمراه نسکافه اضافه کنین و مواد رو بزنین تا یکدست بشه(اگ بنظرتون شیرینی کرم کم بود تو این مرحله پودرقند اضافه کنین و درحد مخلوط شدن بزنین) لیدی ها رو ب نسکافه غلیظ(من تست کردم خیلی لیدی ها تلخ میشدن با نسکافه برای همین یکم شکر به نسکافم اضافه کردم)آغشته کنین و کف ظرفتون بچینین بعد مواد کرمی رو برای راحتی کار داخل قیف بریزین و روی لیدی ها رو باهاش بپوشونین دوباره لیدی و دوباره کرم.... بذارین یخچال برای ۶ساعت ب بالا تا مزها تلفیق بشن. نوش جان 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
✏️مواد لازم : 🚩بیسکویت (خرد شده به تکه های کوچک) ۷۰ گرم 🚩موز (حلقه شده) ۲ عدد 🚩پودر شکر ۴ قاشق غذا خوری 🚩خامه ۲۳۵ گرم 🚩کارامل ۳۰۰ گرم ✏️طرز تهیه: 🔹مواد اولیه و 2 ظرف دلخواه برای تهیه بانوفی پای را آماده کنید. 🔹همه مواد اولیه را بین این دو ظرف تقسیم کرده 🔹ابتدا تکه های کوچک بیسکوییت را به مقدار مساوی، در هر دو ظرف بریزید 🔹سپس روی بیسکوییت ها، تکه های موز را قرار دهید. مقداری برای لایه دوم موزها کنار بگذارید. 🔹حالا کارامل را اضافه کنید. در صورت غلظت بیش از حد، کارامل را با مقدار خیلی کمی شیر مخلوط کنید. (مقداری کارامل برای لایه دوم کنار بگذارید). 🔹خامه را با پودر شکر مخلوط کرده و بزنید تا فرم بگیرد.سپس به مقدار مساوی بین دو ظرف تقسیم کنید. 🔹روی موز و کارامل را کاملا با خامه بپوشانید 🔹حالا تکه های باقیمانده موز را اضافه کرده و روی آنها کارامل بریزید. 🔹در صورت تمایل برای تزئین مقداری شکلات مایع و شکلات رنده شده یا پودر کاکائو یا پودر قهوه اضافه کنید. از این دسر لذیذ و ساده لذت ببرید. 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
کرم بروله کدو حلوایی مواد لازم خامه پرچرب ... 2 و 1/2 لیوان عصاره وانیل ... 1 قاشق چایخوری زرده تخم مرع ... 16 عدد شکر قهوه ای ... 1/4 لیوان شکر سفید ... 1 لیوان دارچین ... 1 قاشق چایخوری نمک ... 1/4 قاشق چایخوری زنجبیل ...1/4 قاشق چایخوری پوره کدو حلوایی ... 1 لیوان طرز تهیه 1- فر را تا دمای 165 درجه سانتی گراد گرم کنید. 2- خامه پرچرب و وانیل را در یک شیر جوش سنگین بریزید و روی حرارت ملایم قرار دهید تا کمی بجوشد. در یک کاسه، زرده تخم مرغ، شکر قهوه ای، 3/4 لیوان از شکر سفید، دارچین، نمک، زنجبیل و پوره کدو را باهم خوب هم بزنید. 3- 1 لیوان از خامه را درون مخلوط تخم مرغی بریزید و آرام هم بزنید، سپس آن را درون بقیه خامه سرازیر کنید و به مدت 1 دقیقه به شدت هم بزنید. قالبهای کرم بروله را حاضر کنید و آنها را پر کنید. 4- قالبها را در سینی فر قرار دهید و به مدت 15 دقیقه در فر بپزید. سپس آنها را بیرون بیاورید و وقتی قالبشان کمی خنک شد، آنها را به مدت 4 تا 6 ساعت درون یخچال قرار ذهید تا سفت شوند. 5- وقتی کرم بروله حاضر شد می توانید کمی شکر روی آن بپاشید و با کمک فندک آشپزخانه آن را روی دسر ذوب کنید. 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami