eitaa logo
| مقداد قنبری |
226 دنبال‌کننده
46 عکس
42 ویدیو
2 فایل
طلبه‌ام و خادم هیأت اباعبدالله علیه السلام کارشناسی ارشد مشاوره پژوهشگر حوزه خانواده به ویژه دنیای نوجوان دغدغه‌هایم را اینجا سیاهه می‌کنم. برای گفتگو: @meqdad_qanbari کتابخانه: https://behkhaan.ir/profile/Meqdad_Qanbari
مشاهده در ایتا
دانلود
ازم پرسید این همه راه اومدی فقط برای چند دقیقه؟! گفتم آخه هوای اینجا فرق میکنه؛ نفَس ، قلب مرده‌ی آدم رو زنده میکنه؛ اینجا نشاط و حیات جاریه. زیبایی صفا و اخلاصِ بچه‌ها دیدنیه؛ از درونشون میجوشه. وقتی دلمون از دنیا و رنگ‌های دروغینش میگیره، فقط اینجا آروممون میکنه. وقتی حمله انبوهِ دشمنان بیرون و درون، اَمان نمیده، هیچ سنگری مثل هیأت نمیتونه نجاتمون بده. توی کُنج خلوتِ هیأته که وقتی با دلتنگی، آقاجان رو صدا میزنی، گرمی دستش روی شونه حس میشه و گمشده‌ات رو پیدا میکنی. اینجا تنها پناهگاهه وقتی از فرار میکنی. «یا نَفسُ مِنْ بَعدِ الحُسینِ هُونٖی» قطعه‌ای‌ از‌ بهشت هیأت بروجن - چهارمحال بختیاری آبان ۱۴۰۲ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
21.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 و تو مپندار که فلسطین نام شهریست میان شهرها؟ ۱۴۰۲ صوت با هوش مصنوعی اما مفهوم با هوش توحیدی 🔷 حتما دوستان ببینیم و کلمه به کلمه بیاندیشیم. «اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج» @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
19.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 جلسه داوری نهایی «اولین فراخوان » 🔲 آغاز فعالیت‌های دبیرخانه دائمی هیأت و کودک در راستای هم‌افزایی هیأت‌های کودک سراسر کشور 💠 سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر @www1542org 💠 هوای مادری @havayemadari 💠 هیأت و کودک @heyatkoodak @meqdadqanbari | مقداد قنبری
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖 من فکر میکردم من عاشق توأم اما تو عاشق منی ... 💖 من فکر میکردم با پای خود آمدم ... این عاشقانه را باید مکرر چشید. او فرمود: نوشته‌جات او را مکرر، خوانده و هربار بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام. من را نیز به صحنه و نبرد و خط مقدم ببر... @MeqdadQanbari | مقداد قنبری .
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه سوال میکردم که ؟ چه چیزی مهم است و من را نجات می‌دهد؟ و چیست؟ «آخرین وصیتتان به شاگردان سلوکی را بفرمایید تا بنده ابلاغ کنم...» ▫️ روایت آخرین دیدار مرحوم آیت‌الله سعادت‌پرور(ره) با حضرت علامه (ره) از زبان استاد فیاض‌بخش ▫️ ۲۴ آبان، چهل‌و‌دومین سالگرد عروج ملکوتی آن عالم ربانی و معلم توحید @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
پرکشیده سوی بالا بال‌ها تن زده اندر زمین چنگال‌ها @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 من برای فلسطین باید کاری کنم؟ چگونه؟ 💬 پاسخ را «خضر عدنان» از اعضای ارشد جنبش جهاد اسلامی می‌دهد: "اگر حسینی نیستی در راه شهادت، زینبی باش... در راه تبلیغ و اطلاع‌رسانی... این کمترین کار در راه دفاع از سرزمین و مقدسات است". سلام الله علیها ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری .
خداوندا!! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در بین الحرمین برهنه دواندم، در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم.... امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی. ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
💌 مَثَل هیأت، مَثَل قلب 🔻 مَثَل در جامعه ایمانی، مَثَل قلب در بدن انسان است. بدن از اعضای مختلفی تشکیل شده‌ است، اما یک قلب دارد که رگهای مختلفی از این قلب تا جزئی‌ترین اجزای بدن کشیده شده‌اند. 🔻 الگوی هیأت در نهایت باید این‌گونه شود یعنی اثر و کار هیأت تا جزئی‌ترین اجزا دیده شود. همین الگوی رگ‌ها در اعضای بدن انسان را می‌توان در هیئت نیز پیاده کرد. رشته‌های عصبی به‌ نحوی و رگ‌های خونی به‌ نحوی دیگر تأثیرگذاری را ایجاد می‌کنند و رشته‌های عصبی اطلاعات و اخبار و حسگرها را شکل می‌دهد؛ این نحوه ارتباط می‌تواند در بیمه کردن در برابر نیز بسیار مؤثر باشد؛ بنابراین چه خوب است که خادمان هیأت‌های بزرگ و محله‌ای، شرایط برگزاری هیأت‌های خانگی را برای مردم تسهیل کنند. 📚 برگرفته از کتاب خیمه خادمی، صفحه ۱۰۱ ▫️ @Abedini | استاد عابدینی ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
🏴مراسم سلام‌الله‌علیها ، 🔰سخنران: حجة‌الاسلام و المسلمین قنبری 🎙 بانوای گرم حاج امید حقیقت 📆 از پنج‌شنبه ۲۳ آذر ماه، بمدت چهار شب بعد از نماز مغرب و عشاء 📌خیابان قرنی، مسجد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ▫️@Arshiv_Zeynabion_Brujen | هیأت زینبیون شهرستان بروجن ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
هدایت شده از ققنوس
«مداحی و حرف‌هایی تازه در سطح حکم‌رانی» (۱ از ۲) سال ۸۹، در دیدار شاعران با رهبر انقلاب، شعری خواند که طلیعه‌ای طلایی داشت: «دریغ است از ولی، اما ولی تنهاست بی‌مردم علی، آری علی، حتی علی، تنهاست بی‌مردم» و البته شاید این بیتِ طلایی، عمومی‌ترین و مردمی‌ترین بیت این مثنوی بود و باقی ابیات، از لهجه ثقیل استاد در امان نبودند... و شاید به همین خاطر، بر سر زبان‌ها نیفتادند و‌ تکرار نشدند، اگرچه همان بیت اول، به قدر کافی توجه‌ها را جلب می‌کرد، اما انگار هنوز فصل شنیدن این شعر نرسیده بود... باید چندسالی می‌گذشت و معلم، درس‌های دیگری را هم برای‌مان مشق می‌کرد، باید مبانی حکم‌رانی مردمی را بیش‌تر و بیش‌تر مرور می‌کردیم، فهم‌مان و باورمان از مردم را بالاتر می‌بردیم تا می‌رسیدیم به فصل ... تا دوباره این بیت بر صدر شعر دیگری بنشیند و شاید این‌بار گوش‌ها آماده‌تر باشند برای شنیدن... 💠💠💠 ۱۳سال بعد، ایام فاطمیه اول، همان نقل ۷۵روز که مشتریانِ کم‌تر و البته خاص‌تری دارد، بالاخره آن قطعه‌ای که باید، خوانده شد... در شهری که باید... در گلزارشهدای زنجان... در مجلسی همه‌چیزتمام، در هیأتی کامل... از جایگاه و‌ فضاسازی گرفته تا صوت و فیلم‌برداری و... با عشق، جایگاه را طراحی کرده... جایگاهی باشکوه، حماسی، انقلابی و ازهمه‌مهم‌تر هیأتی... انگار ساخته شده برای چنین اجرایی... با دقت تمام پای صوت نشسته تا بهترین صدا را ثبت و ضبط کند... و آن جلو شور و نظم جلسه را درخور اجرایی بی‌نقص آماده کرده‌اند... و... همه چیز مقدمات یک اجرای باشکوه را فراهم می‌آورند و آن کار که باید اجرا می‌شود... 💠💠💠 هرچند در این سال‌ها بارها و‌ بارها شرایطی پیش آمده و خواسته‌ام چندخطی درباره‌اش بنویسم، اما هربار خویشتن‌داری کرده‌ام... بیش‌تر نگران خودش بودم که محل کید بدخواهان و‌ حسد بددلان قرار نگیرد... آخرین‌بار شب عاشورای امسال بود... در ماشین عراقی که نشستیم به سمت نجف، آن‌جا که گوشی، نه آنتنی برای تماس داشت و نه اتصالی برای اینترنت، میدان استفاده به افاده بدل شد...صفحه یادداشت را باز کردم و شروع کردم به نوشتن... نوشتم و نوشتم و خوش‌حال بودم از این‌که بالاخره طلسم شکسته شد... فکرکنم به قاعده ایتا چند قسمتی می‌شد... مانده بود دستی به رویش بکشم و منتشر کنم که با ده‌ها متن و صدها و هزاران فایل دیگر، همراه گوشی پرکشید و باز قسمت نشد... این‌بار هم با هزار «وان‌یکاد...» با احتیاط قلم برمی‌دارم... 💠💠💠 فاطمیه اول گذشته بود و در مسیر مسافرت‌های بینِ‌شهری، گوش‌دادن به کارهای فاطمیه، مسیر را کوتاه می‌کرد... هم به‌مثابه کارگردان رادیویی، صوت‌ها را انتخاب می‌کرد و در نوبت پخش قرار می‌داد... لابه‌لای کارها، یک قطعه میخ‌کوبم کرد! با تمام کارهای قبل و بعد متفاوت بود، به روح‌الله گفتم دوباره بگذار... دوباره... و بازهم... هرچه بیش‌تر گوش می‌دادم باور می‌کردم اتفاق متفاوتی رقم خورده... شاید در مدت کوتاهی، ده‌ها مرتبه گوش دادم... فیلم جلسه را که دیدم، تحیر و تحسینم مضاعف شد... تعجب می‌کردم چرا در این مدت، سروصدایی به پا نشده؟ چرا دیر دارم می‌شنوم؟ تا بالاخره بعد از حدود دوهفته، تبلیغ قطعه «بی‌مردم» را دیدم و خیالم راحت شد بچه‌های هیأت حواس‌شان بوده و برای این کار برنامه‌ای دارند... اوج ماجرا هم تکرار این اثر در بود... ادامه دارد... ✍ @qoqnoos2