eitaa logo
| مقداد قنبری |
240 دنبال‌کننده
42 عکس
36 ویدیو
1 فایل
طلبه‌ام و خادم هیأت اباعبدالله علیه السلام کارشناسی ارشد مشاوره پژوهشگر حوزه خانواده به ویژه دنیای نوجوان دغدغه‌هایم را اینجا سیاهه می‌کنم. برای گفتگو: @meqdad_qanbari کتابخانه: https://behkhaan.ir/profile/Meqdad_Qanbari
مشاهده در ایتا
دانلود
ازم پرسید این همه راه اومدی فقط برای چند دقیقه؟! گفتم آخه هوای اینجا فرق میکنه؛ نفَس ، قلب مرده‌ی آدم رو زنده میکنه؛ اینجا نشاط و حیات جاریه. زیبایی صفا و اخلاصِ بچه‌ها دیدنیه؛ از درونشون میجوشه. وقتی دلمون از دنیا و رنگ‌های دروغینش میگیره، فقط اینجا آروممون میکنه. وقتی حمله انبوهِ دشمنان بیرون و درون، اَمان نمیده، هیچ سنگری مثل هیأت نمیتونه نجاتمون بده. توی کُنج خلوتِ هیأته که وقتی با دلتنگی، آقاجان رو صدا میزنی، گرمی دستش روی شونه حس میشه و گمشده‌ات رو پیدا میکنی. اینجا تنها پناهگاهه وقتی از فرار میکنی. «یا نَفسُ مِنْ بَعدِ الحُسینِ هُونٖی» قطعه‌ای‌ از‌ بهشت هیأت بروجن - چهارمحال بختیاری آبان ۱۴۰۲ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 و تو مپندار که فلسطین نام شهریست میان شهرها؟ ۱۴۰۲ صوت با هوش مصنوعی اما مفهوم با هوش توحیدی 🔷 حتما دوستان ببینیم و کلمه به کلمه بیاندیشیم. «اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج» @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 جلسه داوری نهایی «اولین فراخوان » 🔲 آغاز فعالیت‌های دبیرخانه دائمی هیأت و کودک در راستای هم‌افزایی هیأت‌های کودک سراسر کشور 💠 سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر @www1542org 💠 هوای مادری @havayemadari 💠 هیأت و کودک @heyatkoodak @meqdadqanbari | مقداد قنبری
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖 من فکر میکردم من عاشق توأم اما تو عاشق منی ... 💖 من فکر میکردم با پای خود آمدم ... این عاشقانه را باید مکرر چشید. او فرمود: نوشته‌جات او را مکرر، خوانده و هربار بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام. من را نیز به صحنه و نبرد و خط مقدم ببر... @MeqdadQanbari | مقداد قنبری .
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه سوال میکردم که ؟ چه چیزی مهم است و من را نجات می‌دهد؟ و چیست؟ «آخرین وصیتتان به شاگردان سلوکی را بفرمایید تا بنده ابلاغ کنم...» ▫️ روایت آخرین دیدار مرحوم آیت‌الله سعادت‌پرور(ره) با حضرت علامه (ره) از زبان استاد فیاض‌بخش ▫️ ۲۴ آبان، چهل‌و‌دومین سالگرد عروج ملکوتی آن عالم ربانی و معلم توحید @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
پرکشیده سوی بالا بال‌ها تن زده اندر زمین چنگال‌ها @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 من برای فلسطین باید کاری کنم؟ چگونه؟ 💬 پاسخ را «خضر عدنان» از اعضای ارشد جنبش جهاد اسلامی می‌دهد: "اگر حسینی نیستی در راه شهادت، زینبی باش... در راه تبلیغ و اطلاع‌رسانی... این کمترین کار در راه دفاع از سرزمین و مقدسات است". سلام الله علیها ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری .
خداوندا!! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در بین الحرمین برهنه دواندم، در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم.... امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی. ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
💌 مَثَل هیأت، مَثَل قلب 🔻 مَثَل در جامعه ایمانی، مَثَل قلب در بدن انسان است. بدن از اعضای مختلفی تشکیل شده‌ است، اما یک قلب دارد که رگهای مختلفی از این قلب تا جزئی‌ترین اجزای بدن کشیده شده‌اند. 🔻 الگوی هیأت در نهایت باید این‌گونه شود یعنی اثر و کار هیأت تا جزئی‌ترین اجزا دیده شود. همین الگوی رگ‌ها در اعضای بدن انسان را می‌توان در هیئت نیز پیاده کرد. رشته‌های عصبی به‌ نحوی و رگ‌های خونی به‌ نحوی دیگر تأثیرگذاری را ایجاد می‌کنند و رشته‌های عصبی اطلاعات و اخبار و حسگرها را شکل می‌دهد؛ این نحوه ارتباط می‌تواند در بیمه کردن در برابر نیز بسیار مؤثر باشد؛ بنابراین چه خوب است که خادمان هیأت‌های بزرگ و محله‌ای، شرایط برگزاری هیأت‌های خانگی را برای مردم تسهیل کنند. 📚 برگرفته از کتاب خیمه خادمی، صفحه ۱۰۱ ▫️ @Abedini | استاد عابدینی ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
🏴مراسم سلام‌الله‌علیها ، 🔰سخنران: حجة‌الاسلام و المسلمین قنبری 🎙 بانوای گرم حاج امید حقیقت 📆 از پنج‌شنبه ۲۳ آذر ماه، بمدت چهار شب بعد از نماز مغرب و عشاء 📌خیابان قرنی، مسجد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ▫️@Arshiv_Zeynabion_Brujen | هیأت زینبیون شهرستان بروجن ▫️ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
«مداحی و حرف‌هایی تازه در سطح حکم‌رانی» (۱ از ۲) سال ۸۹، در دیدار شاعران با رهبر انقلاب، شعری خواند که طلیعه‌ای طلایی داشت: «دریغ است از ولی، اما ولی تنهاست بی‌مردم علی، آری علی، حتی علی، تنهاست بی‌مردم» و البته شاید این بیتِ طلایی، عمومی‌ترین و مردمی‌ترین بیت این مثنوی بود و باقی ابیات، از لهجه ثقیل استاد در امان نبودند... و شاید به همین خاطر، بر سر زبان‌ها نیفتادند و‌ تکرار نشدند، اگرچه همان بیت اول، به قدر کافی توجه‌ها را جلب می‌کرد، اما انگار هنوز فصل شنیدن این شعر نرسیده بود... باید چندسالی می‌گذشت و معلم، درس‌های دیگری را هم برای‌مان مشق می‌کرد، باید مبانی حکم‌رانی مردمی را بیش‌تر و بیش‌تر مرور می‌کردیم، فهم‌مان و باورمان از مردم را بالاتر می‌بردیم تا می‌رسیدیم به فصل ... تا دوباره این بیت بر صدر شعر دیگری بنشیند و شاید این‌بار گوش‌ها آماده‌تر باشند برای شنیدن... 💠💠💠 ۱۳سال بعد، ایام فاطمیه اول، همان نقل ۷۵روز که مشتریانِ کم‌تر و البته خاص‌تری دارد، بالاخره آن قطعه‌ای که باید، خوانده شد... در شهری که باید... در گلزارشهدای زنجان... در مجلسی همه‌چیزتمام، در هیأتی کامل... از جایگاه و‌ فضاسازی گرفته تا صوت و فیلم‌برداری و... با عشق، جایگاه را طراحی کرده... جایگاهی باشکوه، حماسی، انقلابی و ازهمه‌مهم‌تر هیأتی... انگار ساخته شده برای چنین اجرایی... با دقت تمام پای صوت نشسته تا بهترین صدا را ثبت و ضبط کند... و آن جلو شور و نظم جلسه را درخور اجرایی بی‌نقص آماده کرده‌اند... و... همه چیز مقدمات یک اجرای باشکوه را فراهم می‌آورند و آن کار که باید اجرا می‌شود... 💠💠💠 هرچند در این سال‌ها بارها و‌ بارها شرایطی پیش آمده و خواسته‌ام چندخطی درباره‌اش بنویسم، اما هربار خویشتن‌داری کرده‌ام... بیش‌تر نگران خودش بودم که محل کید بدخواهان و‌ حسد بددلان قرار نگیرد... آخرین‌بار شب عاشورای امسال بود... در ماشین عراقی که نشستیم به سمت نجف، آن‌جا که گوشی، نه آنتنی برای تماس داشت و نه اتصالی برای اینترنت، میدان استفاده به افاده بدل شد...صفحه یادداشت را باز کردم و شروع کردم به نوشتن... نوشتم و نوشتم و خوش‌حال بودم از این‌که بالاخره طلسم شکسته شد... فکرکنم به قاعده ایتا چند قسمتی می‌شد... مانده بود دستی به رویش بکشم و منتشر کنم که با ده‌ها متن و صدها و هزاران فایل دیگر، همراه گوشی پرکشید و باز قسمت نشد... این‌بار هم با هزار «وان‌یکاد...» با احتیاط قلم برمی‌دارم... 💠💠💠 فاطمیه اول گذشته بود و در مسیر مسافرت‌های بینِ‌شهری، گوش‌دادن به کارهای فاطمیه، مسیر را کوتاه می‌کرد... هم به‌مثابه کارگردان رادیویی، صوت‌ها را انتخاب می‌کرد و در نوبت پخش قرار می‌داد... لابه‌لای کارها، یک قطعه میخ‌کوبم کرد! با تمام کارهای قبل و بعد متفاوت بود، به روح‌الله گفتم دوباره بگذار... دوباره... و بازهم... هرچه بیش‌تر گوش می‌دادم باور می‌کردم اتفاق متفاوتی رقم خورده... شاید در مدت کوتاهی، ده‌ها مرتبه گوش دادم... فیلم جلسه را که دیدم، تحیر و تحسینم مضاعف شد... تعجب می‌کردم چرا در این مدت، سروصدایی به پا نشده؟ چرا دیر دارم می‌شنوم؟ تا بالاخره بعد از حدود دوهفته، تبلیغ قطعه «بی‌مردم» را دیدم و خیالم راحت شد بچه‌های هیأت حواس‌شان بوده و برای این کار برنامه‌ای دارند... اوج ماجرا هم تکرار این اثر در بود... ادامه دارد... ✍ @qoqnoos2
«مداحی و حرف‌هایی تازه در سطح حکم‌رانی» (۲ از ۲) این کار یک نبود، کاری هم نبود، کار به تنهایی هم نبود، حاصل سال‌ها تأمل و اندیشه و مباحثه و برآیند طرح ذهنی چندساله و خروجی یک نظام فکری بود... سال‌هاست جلسات فاطمیه، محمل روضه‌های سوزناک و مرثیه‌های جان‌گداز است... که داغ فاطمیه داغی‌است بی‌تسلی... این‌که در اوج این درد جان‌کاه، مرثیه را این‌گونه با حماسه آمیخته کنی و با شکوه و صلابت حق شعر را ادا کنی، اتفاق کمی نیست... این‌گونه از نقطه اوجی است که به نظر بسیار بیش‌تر باید از آن صحبت کرد، شاید باید کمی از آن فاصله بگیریم تا متوجه شویم امروز در میانه یک نقطه عطف، وسط یک جهش تاریخی و ارتقاء معنادار عرصه ستایش‌گری قرار گرفته بودیم... ارتقاء رتبه، جایگاه و شأن مداحی، هم از حیث قالب و هم محتوا... از منظر محتوایی، ورود مداحی به میانه گفت‌وگوهای جدی در حوزه مردم‌داری و حکم‌رانی اتفاق بزرگی است. این‌که مداحی، در سطح حکم‌رانی حرف‌های جدی برای گفتن دارد و می‌تواند منشأ آثار عمیقی باشد، حرف تازه‌ای است که می‌تواند جان‌های آماده بیش‌تری را با این جهان معنوی پیوند دهد... محتوا و قالب به خوبی هم‌نشین شده‌اند و در هم آمیخته‌اند... این حماسه‌خوانی جایی خطبه‌ای غرّاء می‌شود، اما از شور و احساس نمی‌افتد، از هنرمندی و ظرافت خالی نمی‌شود که سرشار است... رسماً خطبه‌خوانی است، اما شاعرانه... این مقتدرانه‌خواندن، به مخاطب جان دوباره‌ای می‌دهد، هویت‌بخش است، شور او را ناخودآگاه به حماسه بدل می‌کند، مجلس از تب‌وتاب نمی‌افتد، گرفتار شعارزدگی نمی‌شود، در اوج شور و عاطفه و احساس، بلندترین مضامین معرفتی را تکرار می‌کند... و این کم معجزه‌ای نیست... به‌ویژه آن‌که به سبک جلسات اصیل ترک‌ها، پایه میکروفون را دوباره برقرار کنی، دستانت را از بند هرچه هست آزاد کنی... چه‌قدر تسلط مداح بر جلسه بیش‌تر می‌شود، چه‌قدر زبان بدنش هنرمندانه‌تر می‌شود... چه‌قدر بهتر این ابیات ادا می‌شود: ای نهضت بیداری! یافاطمةالزهراء! در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء! هرچند به تنهایی... یافاطمةالزهراء! تو امت مولایی! یافاطمةالزهراء! بالاوپایین رفتن دست‌ها، معنای دیگری پیدا می‌کند، همه چیز در راستای القای معانی به مخاطب، قرار گرفته‌اند... لحظه‌ای احساس می‌کنی چونان ، اشاره دست‌ها جمعیت را به حرکت درمی‌آورد... همه جمعیت اجزاء و اعضاء این هم‌آفرینی بزرگ شده‌اند... همه نقش‌آفرین‌اند... همه می‌خوانند، همه می‌سوزند... به نظر حقیر این کار فاخر رسماً عبور از مجادلات مبتذل درباره بود، این‌بار به‌جای آن‌که به برود، استودیو به تماشای هیأت نشسته، مگر در استودیو قرار است چه اتفاقی برای مداح به تنهایی بیفتد که این‌جا با این همه جمعیت نیفتاده است؟ بگذارید کمی بدتر بگویم!... آهسته می‌گویم... بدا به حال آنانی که لذت حضور در چنین جلسه‌ای را نچشیده‌اند و شوری چنین را ندیده‌اند و در جست‌وجوی گم‌شده خود سر از کنسرت‌های شهوت‌ناک درآورده‌اند... خوشا به حال بچه‌های زنجان که توفیق حضور در چنین جلسه‌ای را دارند... الحق که این اجرا عصاره چندین جلسه منبر و سخن‌رانی، بلکه فشرده یک مکتب بود؛ شاید تاکنون هیچ نوایی را این‌قدر گوش نداده بودم: حتی اگر که حق، حتی اگر که نور چشمی نبیندش محروم می‌شود حتی اگر امام، حتی اگر علی امت جفا کند مظلوم می‌شود علی، آری! علی، حتی! علی تنهاست بی‌مردم ولی در خواب گمراهی بماند بی‌علی مردم ای نهضت بیداری! یافاطمةالزهراء! در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء! هرچند به تنهایی... یافاطمةالزهراء! تو امت مولایی! یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! میزان اگر علی‌است، تحت ولایتش دنیا و آخرت، آباد می‌شود مولا اگر که اوست، هرکس که با علی‌است از بند هرچه هست، آزاد می‌شود اگر دستان مردم بود، نمی‌شد دست او بسته اگر پهلو، اگر بازو، ولی زهرا نشد خسته ای قله حق‌خواهی! یافاطمةالزهراء! تو دست یداللهی! یافاطمةالزهراء! ای خطبه طوفانی! یافاطمةالزهراء! حق هستی و می‌مانی یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! @qoqnoos2
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مداحی و حرف‌هایی تازه در سطح حکم‌رانی» فاطمیه اول گذشته بود و در مسیر مسافرت‌های بینِ‌شهری، گوش‌دادن به کارهای فاطمیه، مسیر را کوتاه می‌کرد... روح‌الله هم به‌مثابه کارگردان رادیویی، صوت‌ها را انتخاب می‌کرد و در نوبت پخش قرار می‌داد... لابه‌لای کارها، یک قطعه میخ‌کوبم کرد! با تمام کارهای قبل و بعد متفاوت بود، به روح‌الله گفتم دوباره بگذار... دوباره... و بازهم... هرچه بیش‌تر گوش می‌دادم باور می‌کردم اتفاق متفاوتی رقم خورده... شاید در مدت کوتاهی، ده‌ها مرتبه گوش دادم... فیلم جلسه را که دیدم، تحیر و تحسینم مضاعف شد... تعجب می‌کردم چرا در این مدت، سروصدایی به پا نشده؟ چرا دیر دارم می‌شنوم؟... متن کامل: https://eitaa.com/qoqnoos2/421 @qoqnoos2
از زائرانت هم هراس دارند... @nafahat_graphic @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
🔹 نامه‌ای از حاج قاسم بخوانیم... "منشأ همه ی کمالات سحر است! به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی!..." 🏷 @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 «الرفیق ثم الطریق» چند روز پیش عزیزی فرمود برای حرکت در این مسیر، هیچ چیزی مثل نشستن با رفیقی که اثرگذار نیست... ▫️ فیلمی از رفاقت حاج احمد کاظمی و حاج قاسم سلیمانی ▫️@MeqdadQanbari | مقداد قنبری
▫️ «اگر حوزه یا دانشگاه خواستند خودشان را بسنجید، باید با بسنجند همین. با بازاری نسنجند» 💠 چرا اوضاع مالی اهل علم خوب نیست؟ 🔹 از امام (ع) پرسیدند: چرا از نظر رزق وضعشان ضعیف است؟ فرمود «أليس العقل رزقاً؟» 🔸 شما دلتان می خواهد بساط عالَم بر ظلم باشد؟ کسی زحمت بکشد و درس بخواند هم عالم بشود و هم از آن طرف رایگان مال گیرش بیاید؟ این نیست که کسی که درس خوانده به او چیز دیگری بدهند! شما دادی، یک کالا و برلیانی گرفتی که با تو می آید و تو را هم همه جا حفظ می‌کند. آن بیچاره عمرش را داده گیرش آمده و می‌گذارد و می‌رود. چرا «فلک به مردم نادان دهد زمام مراد!» 🔹مبادا اینها طلبه‌ای را بلرزاند. فرمود اگر خواستی خودت را بسنجی، با بازاری نسنج. خود را با متکاثر نسنج؛ تو " داری، کوثر را با کوثر می‌سنجند؛ کوثر را که با تکاثر نمی‌سنجند. بله سرمایه‌دارها بر اساس (ألهاکم التكاثر) باید یکدیگر را با خودشان بسنجند؛ اما کوثر را با کوثر می‌سنجند. فرمود: اگر حوزه یا دانشگاه خواستند خودشان را بسنجید، باید با بسنجند همین. با بازاری نسنجند. 🔸 فرمود آنجا که سخن از توزین و توزیع و ارزیابی است، «توزن دماء الشهداء و مداد العلماء»؛ این کوثرها را با هم می سنجند. آن مرکّب عالم با خون شهید؛ خون این شهید با مرکّب عالم؛ اینها هر دو کوثرند، کوثرها را با هم بسنجید. تازه گفتند در آن کوثر، مداد عالم است، یا لااقل معادل است. 📚 خطبه‌های نماز جمعه آیة الله آملی (حفظه الله) ۱۳۸۰/۳/۴ @MeqdadQanbari | مقداد قنبری
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الجُرح الأَبَویّ تَجَدَّد... «معنویت آگاهانه» عنصری بی بدیل است، که تمام نظامات غرب و تجربیات پیشرفته بشرِ دنیاطلب و سطحی نگر، نتوانسته جایگزینی برای آن طراحی و مهندسی کند. و تدبیرِ ربِ عالم، اینگونه چراغ هدایت، پرورش و حفظ انسانِ آخر الزمان را با شهید، شهادت و جهاد گره زده است. «طِبتم و طابت الارض التی فیها دُفِنتُم» به قلبی که نور شهید و شهادت در آن جاریست، کثیفی راه نمی‌یابد. أتنفسک لأحیا... 🎥سرودی از فرزندان مقاومت (دانش آموزان مدرسه المهدی لبنان) زمستان ۱۴۰۲ ▫️@MeqdadQanbari | مقداد قنبری
لَمٰاتوا شَوقاً... از اشتیاق می‌مردند... فرمودند: أوحَى اللّه ُ إلى داودَ عليه السلام : يا داودُ ، لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم ورِفقي بِهِم وشَوقي إلى تَركِ مَعاصيهِم لَماتوا شَوقاً إلَيَّ ، وتَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتي؛ يا داودُ ، هذِهِ إرادَتي فِي المُدبِرينَ عَنّي ، فَكَيفَ إرادَتي فِي المُقبِلينَ عَلَيَّ ؟! يا داودُ ، أحوَجُ ما يَكونُ العَبدُ إلَيَّ إذَا استَغنى عَنّي ، وأرحَمُ ما أكونُ بِعَبدي إذا أدبَرَ عَنّي ، وأجَلُّ مايَكونُ عَبدي إذا رَجَعَ إلَيَّ . خداوند به داوود عليه السلام وحی کردند: اى داوود! اگر آنان كه از من شده‌اند ، مى‌دانستند كه چگونه در انتظارشان هستم و چه مهرى نسبت به آنان دارم و چه قدر مشتاقم كه معصيتشان را ترك كنند، از اشتياق من مى‌مردند و در راه محبّتم، بند از بندشان جدا مى‌شد. اى داوود ! اين اراده من است درباره كسانى كه از من رويگردان شده‌اند . پس اراده‌ام درباره به من ، چگونه است؟ اى داوود ! بيشترين نياز بنده به من، هنگامى است كه از من كند. بيشترين مهربانى من به بنده، هنگامى است كه از من رويگردان شود و بيشترين ارجمندى بنده‌ام نزد من، هنگامى است كه به سوى من بازگردد. المحجّة البيضاء: 8 / 62. ▫️@MeqdadQanbari | مقداد قنبری