💐✨💐✨💐✨💐✨💐
#قسمت نوزدهم
#سربازي
#به روایت خانواده و جمعي از دوستان
🌺🌺🌺
⏪سال89 بودکه #سيدازدانشگاه فارغ التحصيل شد🍃
طبق معمول حالا نوبت خدمت
سربازي #سيد بود🍃
من گفتم #سيد جان اين همه بسيج وپايگاه و خادم الشهـــ🌹ـــدا بودي،
مسئولين سپاه قبولت دارند،بيابريم سفارش کنيم سربازي ات روتوسپاه استان همدان
باشي،صبح تا ظهرميري کاراداري انجام ميدي،بعد از ظهرهاهم برميگردي خونه🤔
گفت نه! لازم نيست😕 تازه من براي کسر خدمت و... بسيج نرفتم، ازهمه مهمتر
خيلي دوست دارم برم مکانهاي سخت ومرزي خدمت کنم تاآمادگي بيشتري داشته
باشم👌
قطعا يه روزي به دردم میخوره👌
ازاون موقع خودش روبراي روزهاي سخت آماده ميکرد🍃
حتي بعدها يکي از مسئولين سپاه همدان #سيد رو ديد🍃 ميگفت #سيد از دستت
خيلي ناراحتم چرا نيومدي سپاه خدمت کني😕
#ادامه دارد👇👇
@ebrahimdelha
💐✨💐✨💐✨💐✨💐
💐✨💐✨💐✨💐✨💐
#قسمت بیستم
#سربازی
#در ادامه👇👇
🌺🌺🌺
⏪ تاريکي مطلق، تو بر وبيابون خدا
تنهاي تنها هستم🍃ميگفت اينجا گاهي اوقات آب نداريم😕ميريم برفها ويخها رو
آب ميکنيم وازش استفاده ميکنيم🍃
با اينکه تو مرز خدمت ميکرد امادوست داشت تو نقاط درگيري حضورداشته
باشه👌
ميگفت خيلي برام سخته🍃بعضي ازاطرافيانم حرفهاو القاب زشتي به همديگه
ميگفتند😔 براشون عادت بود که اينطوري صحبت کنند😕
يکبار رفته بود پيش يکي از فرماندهان و گفته بود: جناب سرهنگ من دوست
دارم برم سيستان خدمت کنم، فرمانده با تعجب گفته بودمن اجازه نميدهم👌
اينجا
کجا سيستان کجا،من اونهاييکه بخوام تنبيه کنم ميفرستم سيستان⁉️
#سيد: گفته بود پس من چيکار کنم تا شمامن روبفرستيد سيستان⁉️
بعد به شوخي
گفته بود جناب سرهنگ اگر بزنم توصورت افسرتون من روميفرستيد مرز❗️
#سيد سربازهم که بودنميتوانست اسفندماه پادگان بمونه و خادم الشه🌹دا نباشه،
دوري ازمناطق عملياتي برا #سيد تو اون دوران بزرگترين عذاب بود😔
#ادامه دارد👇👇
@ebrahimdelha
💐✨💐✨💐✨💐✨💐