eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
397 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم رذایل ترکیبی سه قوه در مورد ظلم صحبت شد . و رذایل ترکیبی که مدنظر بود. توضیحاتی که داده شد ؛ باید در یک قالبی در بیاید و ما دنبال آن قالب باشیم و ببینیم که در درون ما آن قالب چطور جریان دارد؟ آیا جریان دارد یا نه؟ در واقع یک بررسی در وجودمان داشته باشیم ؛ با این قالبی که داریم، اگر آدم در درون خودش بگردد پیدا می شود و معراج السعادة هم به بر همین اساس است. یعنی اول رذایل قوه عاقله گفته شد؛ بعد رذایل قوه شهوت ورذایل قوه غضب‌. حالا وقتی آدم این رذایل ترکیبی را نگاه می کند؛ می بیند که این شرایط را می تواند داشته باشد. و ما برای اینکه اینها مورد بررسی قرار بگیرد، دو نمونه را مدنظر قرار داده ایم. که یکی «جزئی» و یکی«کلی» است. و اکنون خوردن «حق دیگران »را مورد بررسی قرار می دهیم. ظلم: خوردن حق دیگران عاقله: ۱. جهل مرکب ۲. خطورات ۳.مکر و حیله شهوت: ۱. محبت دنیا ۲. غنا ۳. حرص ۴. طمع ۵. خوردن مال حرام ۶. خیانت درمال ۷. فرو رفتن در باطل غضب: ۱. عجله و شتابزدگی ۲. انتقام ۳. غضب ۴. غلظت و درشتی ۵. کج خلقی ۶. عداوت ۷. کبر ۸. تفاخر ۹. سرکشی ۱۰. خودستایی ۱۱. عصبیت ۱۲. کتمان حق ۱۳. قساوت و سنگدلی خوردن حق دیگران خودش یک ظلم است. باید آن را در این قالب قرار دهیم. چون این ظلم به صورت مالی یا شرایط خاصی که از دیگران سلب شده است، می باشد. یعنی کار ظهوری انجام گرفته است. و این نیست که آدم در درونش بگوید من به دیگران ظلم کردم؛. این مد نظر است که حقیقتا از اعضا و جوارح ما یک ظهوری رخ داده است که باعث شده حق دیگری ضایع شود و در آن یک کسری به وجود بیاید. اگر در قوه عاقله بگردیم و ببینیم که به کدام یک از این رذایل برمیگردد ؛ می‌بینیم که جهل مرکب، خطورات و مکروحیله است. البته این هم که می‌گوییم به ظهور رسیده ؛ یعنی در قوه غضب یکی از این حالت هایی که بعداً گفته می‌شود ظهور پیدا کرده است که در واقع یک ظلمی به دیگری اتفاق افتاده و حقش نیز ضایع شده است . این رذایلی که می‌تواند در وجود آدم تجلی پیدا کند این هاست: جهل مرکب؛ خطورات و مکر و حیله. یعنی این رذیله ها در قوه عاقله وجود دارد که باعث می شود که کارهای دیگری اتفاق بیفتد و رذایل دیگر به وجود بیاید و در نتیجه در قوه شهوت به ظهور برسد. به خاطر اینکه این رذایلی که مربوط به این است، اینطور خودشان را نشان می‌دهند: با محبت به دنیا، غنا، حرص، طمع، خوردن مال حرام، خیانت در مال و فرو رفتن در باطل. که می‌توانند تجلی داشته باشند. یعنی حق دیگران را به نوعی به وسیله این رذایلی که در درون ما است ضایع کنیم. شاید این سوال پیش بیاید که شاید دلیلش بعضی از این ها نباشد. اینهایی هم که دارد کلی گفته می‌شود؛ یعنی که اینها هم می‌توانند باشند. آدم باید دنبالش بگردد و ببیند اگر کاری انجام داد که حق دیگری ضایع شد کدامیک از این رذایل در درون ماست . اگر همه اش باشد که خیلی بد است. شاید در بعضی ها یکی دو تایش باشد. یعنی ناحیه اش یکی دوتا باشد که در معراج السعادة هم به بعضی از اینها اشاره شده. آنجایی که می‌خواهد به ظهور برسد در رذایل قوه غضب، عجله و شتابزدگی است. یعنی آدم یک رذیله اینچنینی دارد که با شتابزدگی یک کاری را انجام می دهد و حقی ضایع می شود. یعنی خود این عجله و شتاب زدگی درون آدم هست که بروز پیدا می‌کند و در درون آدم نهفته است و ریشه اش هم گفتیم که آن رذایلی که در قوه شهوت و قوه عاقله است سبب می‌شود که به وسیله این عجله و شتابزدگی به ظهور برسد و حق کسی ضایع بشود. یا رذیله غضب، انتقام، غلظت و درشتی در گفتار و کردار... کج‌خلقی، عداوت و دشمنی، کبر، تفاخر، سرکشی، خودستایی، عصبیت، کتمان حق، قساوت و سنگدلی. اینها در درون آدم اگر به نوع های مختلفی ظهور پیدا کند که منشأ هم همان قوه شهوت قوه عقل است و رذایلی که در آن هاست باعث می شود که این به این شکل برایش ظهور پیدا کند. این در واقع به نوع های گوناگون در وجود آدم تجلی پیدا می‌کند. خوب؛ ریشه یابی این هم که آدم بخواهد انجام بدهد باید خودش و مصداق هایش را مورد بررسی قرار بدهد چون تا مصداق پیدا نشود همه اینها تئوری است. ✍✍ادامه دارد 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث..... بعد از مدتی برای آدم نه اینکه پاک بشود که به فراموشی سپرده می‌شود. شاید آدم رجوع کند و دوباره یادآوری بشود. ولی در وجود آدم رسوخ پیدا نمی کند. ولی اگر آدم مصداق هایش را در درون خودش پیدا کند و ببیند این مصادیقی که قبلا اتفاق افتاده کاری انجام داده که در حق کسی ظلم شده و به حق دیگری ضایع شده ؛ باید بررسی کند ببیند ؛ کدام یک از اینها در وجودش ظهور داشته که باعث شده یک چنین کاری انجام بگیرد . مثلاً فرض کنیم که یک کج خلقی داشته و آن کج خلقی را باید ببیند که ریشه اش در چه چیزی بوده ؛ طمع در مال کسی داشته یا مثلاً حرص در وجودش بوده که به یک چیزی برسد و آن باعث شده که به وسیله آن مکر و حیله که در وجود آدم هست، حق کسی را بگیرد یا پول کسی را بردارد یا جایگاه کسی را ضایع کند یا اینکه به وسیله این حالتها در اموال کسی دست اندازی کند . این کج خلقی هایی را که می گوییم در درون آدم هست و خودش به دنبال آن است که به این شکل در درون آدم ظهور پیدا می کند که از کسی یک حقی را ضایع کند. و شاید نتواند حق کسی را هم به دست بیاورد ؛ ولی به صورت کج خلقی ظهور پیدا می‌کند ؛مثلاً خیلی‌ها به دزدی می روند هدف هم دزدی است و طمع در مال دیگران و آن هم بنابر مکروحیله ای که در قوه عاقله اش وجود دارد، می‌رود ولی نمی‌تواند. اگر با این شخص به نوعی برخورد داشته باشد یا بعدها باعث میشود دشمنی و عداوتی با او به وجود بیاید یا به شکل های خاصی از غضب ظهور پیدا می‌کند و خودش را نشان می‌دهد. حالا باید هر کسی این را در وجود خودش بگردد و پیدا کند .این هم یک پیچیدگی خاص خودش را دارد. یعنی آدم باید چند مورد را درون خودش دنبال کند که آن هم بصورت شخصی است و نمی‌شود گفت که آدم یک همچین کاری را کرد و عنوان هم بکند ؛ شاید هم درست نباشد و هم اشاعه منکر بشود. آدم نباید چنین کاری را بکند. به صورت کلی وقتی قالبش را متوجه شد ؛ آن را در درون خودش دنبال کند که چه کاری انجام داده آن موقع بیاید آن کار را در این قالب قرار بدهد ؛ بعد بنا بر چیزی که در معراج گفته بیاید آن‌ها را برطرف کند. اولین چیزی که مد نظر است در توحید واقع نشدن یا در توحید قرار نگرفتن است . مثال که میخواهیم بزنیم و کلی‌تر است ؛ باید با توجه به مسیری که در آن قرار گرفته‌ایم بررسی کنیم . در هر درجه ای هم که باشیم آن ظلم برای آدم صورت گرفته باشد ؛ شاید آدم بگوید که فرصتش را پیدا نکردیم. زمان ؛ طوری بود که عمرم به پایان رسید ؛ ما می‌خواستیم به توحید برسیم و در آن قرار بگیریم .ولی قرار نگرفتیم . خوب قرار نگرفتیم یک ظلمی در حق خودمان انجام گرفته است . حالا هر کسی شاید یک توجیهی برای خودش داشته باشد که ما از ابتدا هم دنبالش بودیم مسیر را هم رفتیم. ظلم: قرار نگرفتن در توحید عاقله : ۱. شک و حیرت ۲. جهل مرکب ۳. شرک ۴. خطورات ۵. مکر و حیله شهوت: ۱. محبت دنیا ۲. حرص ۳. بخل ۴. طمع ۵. خوردن مال حرام ۶. خیانت در مال ۷. فرو رفتن در باطل ۸. تکلم به سخنان بیهوده غضب: ظهور نیافته درحالت نزول ۱. خوف ۲. ایمنی از مکر خدا ۲. یأس ۳. ضعف نفس ٤. دون همتی ۵. بی غیرتی ۶. سوءظن ۷. کتمان حق درحالت صعود ۸. عجب ۹. قساوت و سنگدلی ظهور یافته در حالت نزول ۱. عجله و شتابزدگی ۲. غضب ۳. انتقام ۴. غلظت و درشتی ۵. عداوت ۶. سرکشی ۷. عصبیت در حالت صعود ۸. کبر ۹. تفاخر ۱۰. خودستایی * توجه: تمام رذایل ترکیبی علاوه بر رذایل فوق موانع ظهور توحید هستند. مسیر را هم رفتیم ولی نتوانستیم در آن قرار بگیریم فرصت و عمر آدم تمام شد. خوب آدم این را باید در نظر بگیرد که یک ظلمی است که دارد در درون ما اتفاق می‌افتد؛ و اگر آدم به ذکر یونسیه نگاه کند و حتی بهترین و عالی ترین نیتی هم که می توانیم برای آن ذکر داشته باشیم .مهم این است که چون در توحید قرار نگرفتیم پس ما به خودمان ظلم کردیم ؛ البته ابتداً آن را باید از موارد پایین شروع کنیم ظلم هایی که در مراتب پایین دارد انجام می گیرد. بعد نهایتاً به این میرسد که چون در توحید واقع نشدیم یک ظلمی در درونمان صورت گرفته و این را آدم به درگاه خداوند تبارک و تعالی اعتراف می‌کند. حالا باید این را ریشه یابی کنیم که چه چیزهایی باعث شده که آدم نتواند در توحید واقع بشود ؛ کل معراج السعادة از ابتدا تا انتها را نگاه می کند . هر کدام را که نگاه کنیم هر صفحه ای را که ورق بزنیم کل اینها اگر در درون ما جاری نشده باشد ؛ در واقع باعثش همان است که آدم در توحيد واقع نشده است . یعنی هر کدام تک به تک میتواند رذیله باشد . 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث در قوه عاقله که نگاه کنیم ۵ رذیله عنوان شده است . در معراج گفته هم شد همه اين ۵ رذیله در درون ما بوده که نتوانستیم. یا اگر مثلاً چهارتای آن برطرف شده باشد یکی هم که برطرف نشده باشد یعنی به واسطه همان یکی در توحید واقع نشدیم. یعنی باید کلا این رذایلی که در معراج گفته شد؛ از آدم برطرف بشود و از اینها رها بشود و تازه مسیر آماده می شود برای اینکه آدم در توحید واقع بشود این را هم باید توجه داشته باشد. و این هایی که اینجا مورد بررسی قرار می گیرد ؛ یعنی تمام آن رذایل را باید مورد بررسی قرار بدهد. در قوه شهوت هم ۹ تا موردی که اعلام شده : محبت دنیا ؛غنا ؛حرص ؛بخل ؛طمع ؛خوردن مال حرام ؛خیانت در مال ؛فرورفتن در باطل ؛تکلم به سخنان بیهوده است. یا یکی بوده یا همه اش بوده یا تعدادی بوده که باعث شده که ما نتوانیم در توحید واقع بشویم . یعنی باید همه اینها مورد بررسی قرار بگیرد ؛ در قوه غضب هم ظهور نیافته‌ها و هم ظهور یافته هایش ؛همه اینها باعث شده بود که آدم در توحید واقع نشده. یعنی آدم وقتی شماتیکی را که برای توحید هست ؛ نگاه می‌کند یعنی باید تک تک این رذایل از درونش برداشته بشود ؛تا اینکه بتواند در توحید واقع شود و اگر هر کدام از اینها به نوعی در وجود آدم باشد ؛ یعنی یک ظلمی در وجود خودش دارد انجام می‌دهد . شاید مثلاً ابتدائاً هم که نگاه کنیم ؛می‌گوییم خوب ما که این همه در حق خودمان ظالم هستیم این هم آدم وقتی می‌خواهد مسیر عالی را طی کند ؛ باید بداند که موانع مختلفی هست که باید از تمام آن موانع بگذرد. حالا اگر آدم نیتش این باشد که در توحید واقع نشود ؛ مثلاً یک بخشی از این مسیر را طی بکند ؛ بعد آن موقع درگیری هایش کمتر می‌شود . ولی وقتی بخواهد این مسیر را طی کند درگیری های درونش همه جانبه می‌شود. یعنی یک انقلابی می خواهد یا یک جنگ جهانی در درونش باید صورت بگیرد و همه چیز را به هم بریزد و تمام آن چیزهایی که بنا بر من دون الله ساخته شده است ؛ همه آنها فرو می ریزد و از نو چیزهایی که بنابر فرمان خدا هست آنها ساخته می شود. و هدف هم توحید باشد ؛ دیگر هدف های جزئی را آدم در نظر نگیرد ؛ مثلاً نگاه می‌کنیم در ابتدایی که آدم به تکلیف می رسد ؛ هدف های جزئی است. مثلاً می گوید نماز بخوانم که جهنم نروم یا نماز بخوانم که این را پیدا کنم یا مقاصد دنیایی دارد یا مقاصد آخرتی دارد ؛ اینها هدف های مقطعی است که در نظر می گیرد و در آن حرکت می کند . حالا آدم که در این بخش ها قرار می گیرد و آن لطف و عنایت خداوند تبارک و تعالی شامل حالش می‌شود که این مسیر را طی می‌کند و آن افق دیدش هم توحید بشود . پس بنابراین باید یک انقلاب آنچنانی در درونش بشود یعنی باید فرو ریخته و مجدداً ساخته بشود. حالا اگر آدم مصادیق اینها را بخواهد دراین عالم ببیند چون خودمان هنوز در مصادیق این ها وارد نشدیم ؛ یعنی هنوز خودمان هم در توحید واقع نشدیم که بگوییم ما خودمان مصداقش هستیم و این مسیر را طی کردیم . حالا آنها که به نوع هایی بودند حالا در هر درجه ای که بودند آدم آنها را مد نظر قرار دهد ؛ و در واقع همان حالتی که آنها داشتند؛ بنابر چیزهایی که رسیده برایش اتفاق بیفتد. همین که به جناب حرّ چنین حالتی دست داد ؛ یعنی آن چیزهایی که در طی سالیان ساخته بود ؛ همه آنها را با آن حالتی که داشت یک دفعه بنابر لطف و عنایت خداوند تبارک و تعالی فرو ریخت و آنموقع خواست که از نو بسازد. و از نو ساختنش هم در محضر کسی بود که خودش قافله‌سالار بوده و می توانست آن را به سر منزل مقصود برساند که امام حسین علیه السلام این کار را برای او انجام داد و به همان اندازه که ظرفیت داشت ؛ ما که نمی دانیم چقدر بوده و در آن مسیر شکوفا کرد . چنین حالتی را ما باید در نظر بگیریم ؛ حالا چون چند روز دیگر که تاسوعا و عاشورا است این حالت هم می‌تواند برای ما اتفاق بیفتد . باید آدم یک تصمیم جدی داشته باشد و بالاخره از همین زمان ها این تصمیم را بگیرد که کاملا می‌خواهد تمام چیزهایی را که ساخته همه خراب شود. آنهایی که من دون الله بوده که آن هم توسط خود خداوند تبارک و تعالی. چون اگر بخواهیم بگوییم آن که مد نظر ما است این را خراب کنیم آن را خراب کنیم شاید اشتباهاً چیزهای دیگری را خراب کنیم. بنابراین باید این را در اختیار خداوند تبارک و تعالی بگذاریم و خودمان را برای یک فروریزی آماده کنیم. باید خودمان را در محضر کسی قرار بدهیم که می‌تواند این کار را به خوبی انجام بدهد که آن هم امام حسین علیه السلام است ؛ باید بالاخره آدم خلوتی در این روزها داشته باشد و حالش را حال جناب حر قرار بدهد ؛ یعنی در واقع همین که الان در این فرمول نگاه میکنیم آدم می خواهد که حرکت بکند. ✍ادامه دارد.... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث..... جناب حر هم در بخش کسب فضایل که برایش اتفاق افتاده بود ؛ به یک نقطه ای رسید که باید همه آنها خراب میشد و از آن بالا یک سقوط آنچنانی انجام میداد . آن سقوط هم برایش انجام گرفت و او در آن اضطرار قرار گرفت .وقتی در این اضطرار قرارگرفت هم اضطرار حقیقی بود. چون در یک جایگاهی قرار گرفته بود که تمام شرایط مهیا بود. ما هم باید چنین حالتی را برای خودمان ایجاد کنیم و در آن حس قرار بدهیم که یک وقتی هست که آدم باید در عبادات باشد و یک وقتی هست که با این قوایی که دارد مثل قوای وهم و قوای عقل و قوای بالاتر از عقل به همان حدی که برای آدم شکوفا شده؛ اینها باید دست به دست هم بدهند و یک شرایطی را مهیا کنند که یک حسی مثل جناب حر برای آدم ایجاد بشود. وقتی چنین حالتی اتفاق افتاد ؛ آن موقع آن اضطرار در آدم حاکم می شود وقتی که اضطرار هم حاکم شد ؛ بیداری برای آدم اتفاق می افتد. در فرمول که نگاه می کنیم وقتی آدم بیدار بشود می تواند اعتراف داشته باشد ؛ اعتراف حقیقی . نه اعترافی که آدم فکر می‌کند که اعتراف است. آن موقع درخواستش پوشش داده خواهد شد ؛ ظرفیت هم آن موقع برای آدم ایجاد خواهد شد و خودش را می‌تواند در محضر امام حسین علیه السلام قرار بدهد تا او را به اذن خداوند تبارک و تعالی پرورش بدهد. چنین حالتی را آدم باید برای خودش در نظر بگیرد تا برایش مشخص بشود که چقدر نسبت به خودش ظلم کرده و اگر بخواهد در توحید قرار بگیرد این مسیر را این جوری باید طی بکند و بهترین حالت این است که روز تاسوعا و عاشورا بیشترین حالتی که داشته باشد درست است ؛ که باید توی جمعی یا اجتماعی باشد ؛ ولی خلوت داشته باشد یعنی در درون خودش یک خلوتی داشته باشد. البته جمع بین این دو تا کمی مشکل است ؛ ولی آدم می‌تواند در عین حالی که در جمع ؛ خلوت هم داشته باشد و آن موقع این حالت است که می‌تواند برای آدم کارساز باشد ؛ جناب حرّ هم در جمع بود ولی خلوت خوبی برای خودش ایجاد کرد و در آن خلوت خود توانسته چنین شکوفایی برایش اتفاق بیفتد. چنین حالتی را آدم باید برای خودش در نظر بگیرد تا آن چیزی که انشاءالله برایش باید اتفاق بیفتد، اتفاق بیفتد. در واقع این ماهها هم برای این قرار داده شده اند که یک شکوفایی خاص برای آدم اتفاق بیفتد ؛ آدم باید چنین شرایطی را برای خودش مهیا کند و با نیت قبلی وارد این روزها بشود و درخواستش را درخواست بالایی قرار بدهد. همانی که آدم می خواهد در توحید قرار بگیرد؛ وقتی نیتش را اینجوری قرار داد و بخواهد در آن سیر قرار بگیرد ؛ آن موقع به هر اندازه‌ای که آدم ظرفیت دارد برای آدم کارساز خواهد بود و بعدش هم فکر نکنیم که مثلاً طی یک سال و دو سال اینطور هست. باید این تمرین بشود به خاطر اینکه هر تمرینی که انجام می‌گیرد دفعه بعد تمرین را با ظرافت خاصی انجام بدهد این راآدم باید دقت داشته باشد. 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم _معراج_السعاده رذیله بعدی: ترک اعانت مسلمین و عدم اهتمام در امور ایشان توضیح کتاب: منشاء این صفت اگر عداوت یا حسد باشد از رذایل قوه غضبیه خواهد بود و اگر باعث آن کسالت یا بخل و یا ضعف باشد از نتایج قوه شهویه محسوب می‌شود. شکی نیست که این از رذایل صفات و از جمله مهلکات و علامت ضعف ایمان و باعث حرمان درجات جنان است و احادیث و اخبار در مذمت آن بسیار وارد شده است. ضد این صفت: اهتمام داشتن در قضای حوائج مسلمین و سعی در اعانت و برآوردن مهمات ایشان است و این از صفات شریفه و ثواب به جا آوردن آن بی حد و نهایت است. البته کمک کردن به دیگران باید بنا بر آن فرامین باشد و بنابر شرع باشد . آدم نگاه می کند می بیند احکامی که در این زمینه‌ها آمده باید توجه به اینها داشته باشد و اگر آدم خواست خارج از آن و ورای آن کاری را انجام بدهد ؛ باید فرمان از آن کسی که با آن سیر دارد داشته باشد. برای اینکه برای او کارساز باشد . چون تجزیه و تحلیل کردن یک چنین کارهایی برای آدم مشکل خواهد بود. یک وقتی است که آدم می‌ماند که فلان کار را انجام بدهد یا نه ؛ آن موقع اگر آدم از کسی که با او سیر دارد و از او راه و روش می گیرد ؛ باید از ایشان سوال کند و جواب بگیرد. شاید سوال پیش بیاید که شاید آدم به استاد دسترسی نداشته باشد یا اصلاً شاید استاد نداشته باشد آن موقع چه کار باید بکنم ؟ اگر آدم حقیقتاً دنبال این باشد که به فرامینی که در این عالم هست ؛ عمل کند . نیتش هم خالص باشد و از خداوند تبارک و تعالی درخواست بکند ؛ خدا خودش راه را به آدم نشان می‌دهد که در مواقعی که برای آدم اتفاق می‌افتد چه کار باید بکند. چون شکل شرعی آن در احکام گفته شده و مشخص است. ولی یک زمانی هست که آدم در حالت دوگانگی قرار می گیرد که چه کارهایی را انجام بدهد یا ندهد ؛ اینجاست که وقتی آدم از خداوند تبارک و تعالی سوال می کند ؛ خداوند این را به هر طریقی که خودش صلاح بداند به آدم اعلام می کند . اگر یک وقتی هم به صورت ظاهری نباشد به صورتهای دیگر هم که باشد آن موقع باید آدم آن را به شرع رجوع بدهد و ببیند که با شرع ممانعتی دارد یا نه ؛ بعد آن را انجام بدهد. وقتی در آن شرایط قرار بگیرد ؛برای آدم کارساز است ؛ به خاطر اینکه دیگر از خود در آمده است. آدم سوال دارد ولی می‌خواهد که سوالش تحت فرمان خدا باشد و وقتی هم که به آدم اعلام می‌شود که کاری را انجام بده آن موقع به جوانب کار کاری نخواهد داشت. توجه به این دارد که فرمان باید اجرا بشود اگر فرمان اجرا شد ؛ آن موقع به سود خودش باشد یا سود دیگران هیچ فرقی نمی‌کند که چه حالتی اتفاق بیفتد ؛ به خاطر اینکه فرمان بوده است . منتها قبل از اینکه فرمان را اجرا بکند باید حتماً به شرع رجوع داده شود تا یک موقعی آدم خلاف شرع کاری را انجام ندهد. معراج السعاده: این را باید آدم مدنظر داشته باشد شاید اینها حالت هایی باشد که آدم بگوید ما از کجا بدانیم ؟ شاید اصلاً فرمان به ما داده نشود. خب فرمان داده نشود ؛ یعنی فعلاً آدم باید کاری انجام ندهد. کارهای خارق العاده ای که می خواهد برایش اتفاق بیفتد باید صبر داشته باشد. همان شکل ظاهری که هست مثل صدقه و انفاق و شرایطی که در احکام گفته شده به آنها عمل کند کفایت می کند. چیز های استثنایی را آدم باید توجه کند که یک موقعیت آدم من دون الله کاری را انجام ندهد بنا بر فرمان انجام بدهد. اینجا هم باید خودمان را بیاییم در این حالت ها قرار بدهیم تا ببینیم چنین حالت هایی برای ما بوده یا نبوده است . مثلاً کمک کردن به دیگران چطور اتفاق افتاده است . بنابر احکام بوده یا نبوده و آن هم باز شخصی است. هر کسی باید این را در درون خود جستجو کند ؛ ببیند چقدر به این حالات آغشتگی داشته است. اگر کم بوده زیادش کند . اگر خلافی بوده آن را برطرف کند و نقاط ضعف آن را پیدا کند که خدای ناکرده آدم یک موقعی به همان حالت ادامه ندهد و باعث بشود از آن مسیری که هست باز بماند. حالا اگر چنین حالتی را بخواهیم یک قالب برایش درست بکنیم ؛ می‌آییم یک مثالی را می‌زنیم مثل کمک نکردن مالی به دیگران ؛ اگر آدمی چنین صفت بدی را داشته باشد باید ببینیم از چه رذایلی دارد سرچشمه می‌گیرد. ترک اعانت مسلمین کمک نکردن مالی به دیگران عاقله: ۱. جهل مرکب ۲. خطورات ۳. مکر و حیله شهوت : ۱. محبت دنیا ۲. حرص ۳. طمع ۴. بخل ۵. فرو رفتن در باطل غضب ظهور نیافته ۱. خوف ۲. ایمنی از مکر خدا ۳. یأس و نا امیدی ۴. ضعف نفس ۵. دون همتی ۶. بی غیرتی ۷. سوء ظن ۸. قساوت و سنگدلی ظهور یافته ۱. عجله و شتابزدگی ۲. کبر ۳. تفاخر ۴. خودستایی ✍ادامه دارد..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم دررذایل قوه عاقله و چیزهایی که می‌تواند این حالت را برای آدم به وجود بیاورد : جهل مرکب، خطورات و مکر و حیله است. هر کدام از اینها را که بررسی کنیم می‌بینیم که اینها می توانند مانع چنین کمکهایی در دنیا بشوند. برای اینکه در جهل مرکب آدم می‌آید با نظر خودش یک تصمیم می گیرد که در فلان جا آدم باید کمک بکند یا نکند. به این تصمیم می رسد که نباید کمک بکند و از آن می‌گذرد. مثالش این بود که یک زمانی برای فلسطین اشغالی به صورت مالی یا شکل های دیگر کمک‌ جمع می کردند. بعضی ها بنا بر شرایط و دیدگاه خودشان اعلام کردند که ما کمک نمی کنیم به خاطر این که با آن دیدگاه هایی که داشتند در آن حالت قرار گرفتند و بعدها وقتی آدم توجه می‌کند می‌بیند در جهل مرکب بودند و آنهایی که موفق شدند کمک کنند گفتند ما کاری نداریم وقتی آن مرجع آن کسی که این را تایید کرد اعلام می‌کند که کمک داشته باشیم پس بنابراین ما تحت این فرماندهی این کار را انجام می‌دهیم . اینجا باید آدم توجه پیدا بکند که این کمک نکردن ها اگر بنا بر جهل مرکب باشد می بیند که بارها برای آدم اتفاق می افتد و آدم های مختلف از فضایلی که بعدها می‌تواند برای او داشته باشد محروم می‌شود. یا خطورات است که به ذهن آدم بزند که آدم به نوع های مختلف مشغول بشود و می‌بیند که فکر اینکه به دیگران کمک بکند ؛ اصلاً به وجود نمی آید ؛ به خاطر اینکه اینقدر وجودش شلوغ می‌شود که از این حالت ها غافل می شود و مکرو حیله هم که به قوه غضب و شهوت برمیگردد. که به نوع های مختلف در وجود آدم تجلی پیدا می کند و این باز مانع می شود که آدم چنین کمکی را انجام ندهد . در قوه شهوت وقتی که آدم نگاه می‌کند که کمک مالی به دیگران ندارد ؛آن هایی که می تواند بروز داشته باشد:محبت به دنیا ؛ حرص؛ طمع ؛بخل ؛فرو رفتن در باطل است ؛ نتیجه این ها می‌تواند کمک نکردن به کسانی که نیازمند هستند باشد . در قوه غضب که بخواهیم بررسی کنیم در ظهور نیافته ها : خوف ؛ایمنی از مکر خدا ؛یأس و ناامیدی ؛ضعف نفس ؛دون همتی ؛بی غیرتی ؛سوءظن به خلق و قساوت و سنگدلی. اینها اگر در درون آدم باشد و آدم به آنها مبتلا باشد آدم را از اینکه کمک مالی به دیگران داشته باشد منصرف می کند. در ظهور یافته ها : عجله و شتابزدگی کبر ؛ تفاخر ؛خودستایی نگاه می کنیم اگر این رذایل در وجود آدم باشد ؛ آدم نمی‌خواهد آن حالتی را که دارد ؛ دیگران هم داشته باشند . چون نگاه می‌کنند وقتی یک مال و ثروتی دارد ؛ اگر پالایش نشده باشد دوست ندارد که دیگران هم داشته باشند ؛ دوست دارد دارایی این در چشم دیگران باشد . وقتی بخواهد یک کمکی به دیگران کند تا دیگران از آن حالت در بیایند پس دیگر به او توجهی نمی کنند. و او از آن حالتی که هست پایین می آید. علتش هم این است که این دارایی که هست پالایش نشده و آدم از هر راهی که توانسته این ها را کسب کرده و حالا هم که به دست آورده دوست ندارد دیگران در این حالت قرار بگیرند. می‌خواهد همیشه آن شرایط ؛ مال خودش باشد .این مانع از این می‌شود که آدم به دیگران کمک مالی داشته باشد. ✍ادامه دارد..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت پنجم: کوتاهی و مسامحه در امر به معروف و نهی از منکر سبب آن یا ضعف نفس است یا طمع مالی و آن ازجمله مهلکات است و ضرر آن عام و فساد آن تام است. اگر بساط امر به معروف و نهی از منکر پیچیده شود ؛ آیات نبوت از میان مردم برطرف و احکام دین و ملت ضایع و تلف می گردد و جهل و نادانی عالم را فرا می‌گیرد این توضیحاتی که در معراج السعادة دارد اعلام می‌کند ؛ توضیحات کلی است . توضیحاتی که آدم در این مسیری که می‌خواهد قرار بگیرد و این مسیر را بخواهد طی کند ؛ باید آدم به صورت سوال از خداوند تبارک و تعالی به آنها برسد معراج السعاده: ما هم باید برای این مسیر یک بابی را درون خودمان باز کنیم و همیشه این سوالات را از خدا داشته باشیم که خدایا ما در این چیزها که می‌خواهیم واقع بشویم چطور اینها برای ما اتفاق بیفتد که ما هم آن را عمل کنیم که مد نظر تو هست حالا این توضیحی که در معراج هست را مورد بررسی قرار می‌دهیم. وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرایط آن: ۱. آنکه علم داشته باشد بر اینکه فعل بر آن شخص واجب است یاحرام . ۲. آنکه احتمال فایده و اثری بر امر و نهی خود بدهد . ۳. آنکه متضمن مفسده و ضرری نباشد . ۴. آنکه از شخصی که معروف ؛ ترک شده یا منکر صادر گردیده آثار توبه به ظهور نرسد. یعنی می خواهد بگوید این کاری که می‌خواهد انجام بگیرد و این امر به معروف و نهی از منکری که می‌خواهد انجام بگیرد ؛ باید شرایطش را در درون خودش بررسی کند که اثر دارد یا ندارد و آن کسی که می‌خواهد مورد؛ واقع بشود ؛شرایطش چطور است . باید اینها را مورد بررسی قرار بدهد ؛ هیچ ضرری هم برای آدم نداشته باشد تا بتواند این کار را انجام دهد . امر به معروف و نهی از منکر دو وجه دارد: ۱. به قهر و تسلط ۲. به وعظ و نصیحت دو شرطی که گفته یعنی آدم با ظهور این کار را انجام بدهد . یعنی ظهورجسمی ؛ و یک وقتی هست که نه با صحبت کردن ؛ با ارشاد کردن ؛ آن طرف را در این راه کمک کند. منتها این هم تشخیص این است که خودش به یک حدی رسیده باشد که تمام اینها را در درونش برطرف کرده باشد تا برای دیگری ابلاغ کند. چون اگر خودش پالایش نشده باشد ؛ اگر بخواهد کاری را انجام بدهد ؛ عوض اینکه کار درست انجام بشود ؛ بدتر خواهد شد و شرایط احکام را هم به هم می‌ریزد . و وجهه خوبی هم از دین در جامعه جاری نمی‌شود. پس بنابراین باید آدم شرایطش را داشته باشد . ببیند که این کاری که می خواهد انجام بدهد اثر وضعی گوناگونی در این عالم دارد یا ندارد؟ مراتب امر به معروف و نهی از منکر: این هایی که اینجا اعلام کرده است : انکار قلبی به این نحو که در دل منکر فاعل معصیت باشد . یعنی می‌خواهد بگوید که حالا این مراتب می‌خواهد برای آدم اتفاق بیفتد ؛ باید یک چنین حالت هایی باشد که اگر یک موقعی شرایط گوناگون را می‌بیند ؛باید در وجود خودش آن کاری که دارد انجام می گیرد را نهی کند و چون یک موقعی هست که آدم کاری از دستش بر نمی‌آید ؛ ولی باید در درونش این حالت اتفاق بیفتد و خودش در درونش از این شرایط منزجر باشد تا یک موقع آسیب معنوی به آدم نرساند ۲. ارشاد و هدایت و شناساندن این که آنچه را که کرده است معصیت است .( ارشاد و هدایتی که مد نظر است .) ۳. اظهار تنفر و اکراه از آن شخص عاصی و کناره جویی و دوری کردن از او و ترک دوستی و مجالست با او. ۴. به زبان منع کردن، پند و نصیحت، تهدید و ترسانیدن، سخنان زبر به او گفتن مانند ای نادان و... ۵. بازداشتن به قهر و تسلط چون شکستن آلات لهو و لعب و غیره. ۶. پا زدن به دست‌ و پا بدون این که منتهی به قتل و جراحت شود. ۷. به شمشیر کشیدن و مجروح کردن و کشتن. این باید طبق اذن امام معصوم باشد تا یک چنین چیزی انجام بگیرد. اینها مراتبی است که برای بیرون می باشد .حالا این چیزی هست که در ظاهر می‌خواهد اتفاق بیفتد و ما باید از اینها آن استفاده های درونی که برای خودمان می‌خواهد کسب شود رابکنیم و آنها مورد توجه باشند. چون اگر آدم بخواهد امر به معروف هم انجام بدهد این می‌خواهد نتیجه اش برگردد در مراتب خودش به انجام بگیرد . ما باید از آن وجه بیرونی خارج بشویم و در درون خودمان یک آنالیزی بر مراتب خودمان داشته باشیم. ✍ادامه دارد....‌‌ 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث.... و قوای مختلف را مورد بررسی قرار بدهیم ؛بعد همین حالت هایی که هست : امر به معروف و نهی از منکر در مراتب خودمان اتفاق بیفتد ؛ این هم لازمه اش این است که آدم به یک سکوت نسبی رسیده باشد تا بتواند با مراتب خودش صحبت کند . الان هم اینکه اعلام می‌شود آدم با مراتب مختلف خودش صحبت بکند یا ذکر هایی را برای آنها اعلام کند ؛ این ها همان امر به معروف و نهی از منکر دارد انجام می گیرد و آدم باید به این توجه پیدا کند . هر مرتبه هم که دارد انجام می‌گیرد باید نسبت به مرتبه قبلی یک جهشی پیدا بشود . یعنی آدم باید این را در درون خودش حس کند. اگر حس کند باید بداند یعنی یک منکرات دیگری در مراتب مختلف اتفاق افتاده که الان اینها را تحت تاثیر قرار داده و این مرتبه از مرتبه قبلی پایین‌تر است . بعضی ها این را ابراز می کنند که مثلاً ما یک سال پیش یا چند سال پیش حال من خیلی بهتر از الان بوده ؛ خوب که نگاه می کند می بیند علتش این است که یک کارهایی با این مراتب صورت گرفته که باعث شده او از درجه‌ای که بوده پایین‌تر بیاید. باید دنبال این باشد که ببیند آنها در چه مراتبی اتّفاق افتاده است . الان معراج السعاده از ابتدا تا انتها را که نگاه کنیم ؛ خودش یک امر به معروف و نهی از منکر است . یعنی آدم را به این سمت میبرد که متوجه رذایل خودش بشود و آنها را از این طریق درست کند و آن هم وقتی یک چنین حالتی در درون آدم اتفاق بیفتد و یک پالایش این طوری بشود ؛ ظهورات آدم خود به خود امر به معروف و نهی از منکر برای دیگران می‌شود. باید آدم توجه داشته باشد که این کارهایی که الان انجام می گیرد ؛ هم اینکه در این جلسه نشسته به هر اندازه که این مطالب در درونش ایجاد می‌شود ؛ ظهورش در بیرون امر به معروف و نهی از منکر است . آدم باید این را مدنظر داشته باشد . الان هم اینکه نگاه می‌کنیم افرادی که در جلسه حضور پیدا می‌کنند ؛ حضورشان برای دیگران چنین حالتی است . حالا شاید دیگران هم از او استفاده نکنند ؛ ولی برای دیگران چنین حالتی هست ؛ بعد ما زوایای مختلفش را مشاهده کنیم ؛ یا اینکه فقط منتظر این نباشیم که فقط یک منکری اتفاق بیفتد و آدم او را ارشاد بکند. باید ما با دید دیگری به این مقوله نگاه کنیم. یعنی اینکه ببینیم هر عملی که من انجام می‌دهم اگر درست باشد منجر به این وجه خواهد شد. ولی اگر کاری که انجام می‌دهم من دون الله باشد و در مسیر خداوند تبارک و تعالی نباشد ؛ به منکرات در جامعه کمک می کند . آدم باید این را برای خودش یک ملاک قرار بدهد. اگر قرار باشد که در جامعه بساط منکرات جمع بشود ؛ باید تصوراتی که از من نوعی دارد سر می زند طوری باشد که خود به خود منجر به آن حالت بشود . الان مثلاً شنیدیم که می‌گویند آدم وقتی در محضر بزرگان قرار می‌گیرد ؛ حضور در آنجا باعث رشد و شکوفایی آدم می‌شود . چرا ؟چون ظهور آن شخص یا اشخاص و اظهارات قبلی آنها طوری بوده که منجر به این می‌شود ؛ که آدم وقتی در آن حوزه قرار می‌گیرد خود به خود امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌گیرد . حالا این چطور انجام می گیرد ؟ دیگر آدم زیاد به شکل و شمایلش کاری ندارد. اینکه مثلا آدم برود دنبال اینکه خدا این را چطور اشاعه می‌دهد ؟ اگر کسی برایش مکشوف شد ؛ حالت خودش است . ولی حالت ظاهری اش هم این است که آدم باید یک چنین توجهی را داشته باشد . پس اگر بخواهیم به امر به معروف و نهی از منکر از این دید معرفتی نگاه کنیم ! باید به خودمان برگردیم . اگر من نوعی شرایطم در این مسیر باشد ؛ این خود به خود این وجه را در جامعه اشاعه خواهد داد. آدم هر جا که می رود آن حوزه را (که در واقع آن هم خدا انجام می‌دهد) یک چنین حالتی را به وجود می‌آورد که آن اطراف خود به خود بساط گناه جمع می‌شود و اگر جمع نشود شدتش کم می‌شود یعنی به هر اندازه که وجود آدم به فضایلی که مدنظر خداهست ؛ آغشته شده باشد ؛ خودش در آن جایگاه و آن مکانی که قرار می گیرد ؛ خودبه‌خود منکرات کم می شود و دیگران را به معروفات تشویق می‌کند . الان می بینیم ادمهایی که واقعاً در مسیر هستند و افراد خوبی هستند ؛ آدم وقتی به چهره و سیمای ایشان نگاه می‌کند ؛ خود به خود آدم را منقلب می کنند و آدم را به سمت آن چیزهایی که مدنظر خداهست می‌برند . پس شکل معنوی اش را باید بیاییم برگردیم به درون خودمان و جستجو کنیم و همیشه این را به خودمان و مراتبمان اعلام بکنیم. اگر ما به مراتب خودمان درست عمل کنیم ؛ آن موقع امر به معروف و نهی از منک ر در جامعه خود به خود جاری خواهد شد. آن شکل و شمایلی که باید در این قالب قرار بگیرد و این چیزی که مطرح است ؛ همین شرایط است ✍ادامه دارد ...... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر: وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چهار مورد را میتوانیم برایش در نظر بگیریم . شک و حیرت ؛ جهل مرکب ؛ خطورات ؛مکر و حیله بعد در قوه شهوت :محبت دنیا ؛ غنا ؛حرص ؛ بخل ؛طمع ؛ خوردن مال حرام ؛خیانت درامانت ؛ فرو رفتن در باطل ؛ تکلم به سخنان بیهوده. اینهایی که آدم توجه می کند می بیند که همه اینها جوری در درون آدم رقم می‌خورد که یکی از آن ها هم اگر اتفاق بیفتد ؛ آدم را از آن حالت در می آورد ؛ یعنی آدم اگر مبتلا به یکی از این شرایط باشد آن امر به معروف و نهی از منکر اتفاق نمی‌افتد. الان همین که بازگو شد ؛ اگر ما این رذایل را نداشته باشیم و شرایط درونی مان شرایط خوبی باشد ؛ خود به خود امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه اشاعه می دهد. وقتی در این قالب قرار می دهیم می بینیم که حقیقتا همین است. وقتی ما از تمامی این رذایل رسته شده باشیم و آن ظهوراتمان بنابر فرمان خدا باشد ؛آن موقع هر جایی که آدم قدم بگذارد ؛آن حول و حوش رابه همان اندازه که آدم در آن حالت هست ؛ تحت تأثیر قرار خواهد داد . تحت تاثیرش هم به من و مراتب من بر نمی گردد . در واقع آن هاله ای که خداوند تبارک و تعالی در اطراف آدم تشکیل می‌دهد ؛ باعث می‌شود که روی دیگران تاثیر بگذارد . این را باید آدم مدنظر قرار بدهد. منتها این هم کار می برد. آدم باید از تمام این رذایل رها بشود ؛ تا این حالت برای او به وجود بیاید ؛ آدم دیگر از خودش هم بیرون می‌آید. یعنی خودش دارد این کار را انجام می‌دهد و به او هیچ ربطی ندارد. بعد این چیزی که به صورت ظاهری هست باید به درون برود ؛ آدم از درون خود بیرون بیاید. وقتی از خود بیرون آمد ؛ آن موقع پرتوهای توحید در این عالم جاری هست و هر کسی که به آن توجه پیدا کند می تواند آن را مشاهده کند حالا به هر شکلی که مد نظر هست. در ظهور نیافته ها هم مواردی مثل خوف ؛ ضعف نفس ؛ایمنی از مکر خدا ؛ یأس ؛دون همتی ؛بیغیرتی ؛سوءظن ؛ عجب و قساوت و سنگدلی و کتمان حق را داریم که اینها باعث می شود که آدم کوتاهی داشته باشد چه به صورت ظاهری چه به صورت درونی. یعنی هم به صورت ظاهری نمی‌تواند این کار را انجام بدهد ؛وقتی هم در درون خود آدم باشد. یعنی وقتی آدم در جایی قدم می گذارد می بیند که اگر مثلاً ۴ تا گناه می‌کردند چون خود آدم هم آلوده است ؛ چهار تای آنها می‌شود پنج گناه یا بیشتر می‌شود . ولی اگر آدم این رذایل را درونش نداشته باشد؛ آن موقع از آن منکراتی که می‌خواهد انجام بگیرد ؛در آن ناحیه ای که قرار می گیرد کم میشود. ظهور یافته ها هم مواردی را که دارد مثل عجله و شتابزدگی ؛کبر ؛تفاخر و خودستایی هست که اینها باعث می‌شود ؛ آدم امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند و در واقع نتواند به سمتش برود . اینها شرایطی بود که آدم باید مورد توجه قرار دهد و این اتفاقاتی که این چنین می افتد ؛باید شکل معرفتی اش مد نظر باشد و آدم باید خودش را به سمت این ببرد که از شکل ظاهر؛ فراتر به این نگاه کند. و اگر بخواهد فقط به شکل ظاهر باشد برای آدم اینقدر کار نمی رساند چون آدم میخواهد یک حرکت داشته باشد حرکت درست و با سرعت مناسب. اگر با همان شکل ظاهری فقط بخواهیم اکتفا کنیم می‌بینیم که سرعت آدم را می‌گیرد و در آن چیزی که مد نظر است آدم نمی تواند به آن برسد . بنابراین ما باید از آن شکل ظاهری بالاتر برویم و به صورت درونی نگاه کنیم و این را هم باید بدانیم که امر به معروف و نهی از منکر باید در درون خود آدم اتفاق بیفتد . اول باید آن رذایل درونی آدم برطرف بشود. اگر برطرف شد خودش این حالت را اشاعه می دهد. کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر : عاقله ۱. شک و حیرت ۲. جهل مرکب ۳. خطورات ۴. مکروحیله شهوت ۱. محبت دنیا ۲. غنا ۳. حرص ۴. بخل ۵. طمع ۶. خوردن مال حرام ۷. خیانت در مال ۸. فرو رفتن در باطل ۹. تکلم به سخنان بیهوده ظهور نیافته درحالت نزول ۱. خوف ۲. ایمنی از مکر خدا ۳. یأس ۴. ضعف نفس ۵. دون همتی ۶. بیغیرتی ۷. سوءظن ۸. کتمان حق در حالت صعود ۹. عجب ۱۰. قساوت و سنگدلی ظهور یافته در حالت نزول ۱. عجله و شتاب زدگی در حالت صعود ۱. کبر ۲. تفاخر ۳. خودستایی الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786