eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
400 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم صفت دهم: فاش کردن راز مردم: راز مردم میتواند از عیوب باشد یا نباشد. لیکن افشای آن موجب ایذا و اهانت به حق دوستان یا غیر ایشان است؛ و این عمل در شرع مذموم و صاحب آن در نزد عقل معاتب و ملوم است . در رابطه با راز ؛ این چیزی است که هر کسی در درونش یا در اعمالش دارد و دوست ندارد که دیگران از آن باخبر شوند. یا اگر هم حالتی باشد که به صورت خوب یا بد است؛ خوب بودنش یعنی آدمی که شرایطی را در وجودش دارد و نمی خواهد به دیگران فاش شود، مثل بعضی از معارفی که برای آدم هست؛ یاخصوصیات ویژه‌ای که فاش شدنش برای آدم خوشایند نیست. هرچند که آن یک حالت خوبی برایش باشد. مثل اینکه کسی به یک صفت خیلی خوبی آغشته شده و اگر فاش بشود؛ شاید مضرات گوناگونی برایش داشته باشد. مثلا بفهمد که کسی نماز شب می‌خواند، شاید هنوز به آن اشباعیت نرسیده باشد و اگر دیگران متوجه بشوند؛ موجب می‌شود که رذایل گوناگون در درونش ایجاد بشود ؛ آن عمل و خود آن خصوصیات و ویژگی، حالت خوبی است ؛ ولی فاش شدنش بعد ها برایش ضرر می رساند. به همین خاطر هم هست که می گویند چه خوب باشد چه بد نباید فاش بشود. مگر در حالت هایی که خود طرف آن را طالب باشد؛ که البته هیچ کس طالب آن نیست که عیوبش فاش بشود. در آن مورد اصلاً صحبتی نیست که حتما باید پوشیده بشود. این هم بنا بر آن حالتی است که دیگران به آن نگاه می‌کنند؛ یک وقتی هست که آدم یک عیب هایی دارد و درباره آن می خواهد سوالاتی داشته باشد؛ که اگر سوال بشود و دیگری هم بفهمد؛ چون خودش با اختیار خودش خواسته، آن موقع آن خوب خواهد بود؛ ولی اگر خودش این درخواست را نداشته باشد؛ صلاح نیست. حالت خوبش هم می‌تواند مضرات بدی را به دنبال داشته باشد. آن هم نباید فاش بشود. از حضرت محمد ص چند تا روایت است که باید آن را مورد توجه قرار بدهیم ؛ از جمله ی خباثت آن است که سرّ برادر خود را فاش کنید. حضرت محمد صلوات الله علیه : خوشا به حال بنده ای که گمنام باشد خدا او را بشناسد و معروف مردم نباشد که این اشخاص چراغ راه هدایت و سرچشمه علم و حکمت اند. هر فتنه ظلمانی به واسطه ایشان روشن میشود؛ نه فاش کننده اسرارند و نه بردارنده پرده از کار و نه در صدد جفا و آزار؛ از ریا دور و از خود نمایی مهجورند. خصوصیاتی که برای اینگونه افراد است و حالت گمنامی دارند؛ این است که می‌تواند این خصوصیت درونشان جمع باشد و آن هم بنابر آن شرایط درونی است که برایشان به وجود آمده؛ و این ها علاوه بر اینکه خودشان اسرار کسی را فاش نمی کنند؛ طبیعتاً خودشان هم دوست ندارند کسی اسرارشان را فاش کند. گاهی دیده شده که آدم از حد فرمان و محدوده خارج می شود. می بیند که یک چنین حالت هایی را برای آدم ایجاد می‌کند که باید به آنها توجه داشته باشد، تا یک موقعی دچار آن حالت نشود. به خاطر اینکه همه اینها حجاب می‌شود که تبعات بعدی را دارد که بعد ها باید متوجه بشود یا عذرخواهی کند یا استغفار بکند. که فرصت را از آدم می گیرد و زمان از دست می‌رود. پس این حالتی است که آدم باید از آن اجتناب کند. مثلاً شاید دلایل اخلاقی هم برای خودش بیاورد که این کاری که دارد از نظر عقلی صورت می گیرد را توجیه بکند. ولی از نظر بالاتر از عقل قابل توجیه نیست. آدم باید مد نظر داشته باشد که آن فرمان اگر در مورد یک کاری، یک حرکتی صادر شد به اندازه همان فرمان حرکت کند. و خارج از آن فرمان جایز نیست. نکته: هرگاه کسی بخواهد که ملکه کتمان اسرار او را حاصل شود باید از اظهارات اخبار و ابراز ارادتی که چندان اعتنایی به آنها نیست، خود را نگاه دارد و نفس خویش را به این عادت دهد تا ملکه از برای او حاصل گردد. باید یک حائلی بین مراتب مختلف مان بکشیم و اینها را آنقدر محکم کنیم، تا یک موقع اینها از آن حد خودشان بیشتر بروز نکند. به خاطر اینکه آدم برای آن شرایطی که دارد زحمت های گوناگونی کشیده و خداوند تبارک و تعالی موانع مختلفی را برایش برطرف کرده که آدم به حدی از یک شرایط رسیده و اگر این حائل را دورش نکشد. این‌ها به همان راحتی هم از دست آدم می رود . آنها با زحمت های زیادی به دست می آیند و به راحتی از دست می‌روند. بنابراین آدم باید به حالت هایی که در درونش هست، حتماً توجه کند و از آنها مواظبت کند. آن هم مواظبتش به این است که هر مرتبه را حالا در هر قوه ای که در نظر بگیریم، آن حالت خارج از محدوده و افراط و تفریط چه چیزی است. ✍ادامه دارد..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث... در قوه شهوت وغضب و وهم و خیال و قوه عقل و بالاتر از آن ؛ هر کدامش را آدم شناسایی بکند و آن را در وجودش پیاده بکند. حالا آن چیزی که در معراج مد نظر است؛ اینکه از قوه عقل است به پایین که توجه به معراجی که می خوانیم آن حد افراط و تفریطش را باید بدانیم و آن حائل را دور اینها بکشیم تا آسیبی به آن نرسد. آدم یک وقت هایی می شود که در یک مرحله یک خصلت خوبی برایش پیدا می‌شود؛ بعد آن را باید مواظبت کند تا آسیبی به آن نرسد. به خاطر این است که آدم از ابراز آن ها در جذب و کسانی که در این مسیر نیستند، باید خودداری بکند. چون ممکن است اثرات منفی بگذارد و آدم اگر به آن تقوا که مد نظر هست، نرسیده باشد؛ اینها از دستش می رود. بنابراین یک مرحله ابتدایی از تقوا اگر بخواهیم در نظر بگیریم، قرار دادن حائل دور مراتب مختلف، بنابر آن افراط و تفریط است. باید چنین حالتی را ایجاد کند، تا به او آسیبی نرسد. همین است که وقتی صحبت از تقوا می‌شود، یعنی پرهیز کردن. اینکه باید شناسایی کامل در این مراتب به وجود بیاید، تا این که آدم بتواند چنین کاری را انجام بدهد و اگر آن شناسایی انجام نگیرد، و آدم در آن قرار نگیرد، آن حالت برای او ایجاد نخواهد شد. بنابراین لازمه ی اینکه آنها در هر مرحله‌ای برایش اتفاق بیفتد، شناسایی افراط و تفریط آن مرتبه است. که در معراج همین ها بیان شده است . آدم باید به آن توجه داشته باشد و آن ها را تحت کنترل بگیرد. در قوه های مختلف در نظر بگیریم، بیشترین آسیبی که می‌تواند به آدم بزند، قوه واهمه است؛ که باید با تمرینات گوناگون آدم این را تحت کنترل داشته باشد، تا اینکه این حالت از دستور خارج نشود و بتواند این مسیر را ادامه بدهد. و به خاطر اینکه این قوه واهمه، به دلیل آن حالت جهنده ای که در وجود آدم دارد و دائم در حالت گشت و گذار است؛ می تواند آسیب زیادی به آدم بزند. بنابراین آدم باید با تمرینات گوناگون آن را تحت کنترل بگیرد؛ تا اینکه بتواند این مسیر را به نحو عالی طی بکند. فاش کردن راز مردم با توجه به آن شماتیک مدنظر هست، خیلی چیزها می تواند دخیل باشد. نگاه می‌کنیم می‌بینیم از آن موقع که می‌خواهد در قوه غضب ظهور پیدا بکند، این خودش را به نمایش می‌گذارد. آن را که گفتیم ظهور نیافته هایش چه چیزهایی و ظهور یافته هایش چه چیزهایی هست. که گفتیم ظهور نیافته اش آنهایی که در وجود آدم هست که موجب می شود آدم به سمت اینکه راز کسی را فاش کند، برود ؛ مثل خوف و ایمنی از مکر خدا و.... اینها همان هایی است که در وجود آدم چنین حالاتی را به وجود می‌آورد. یعنی ما همچنان رذایل را داریم و همین‌ها وقتی برخوردی را به وجود می‌آورد، برای اینکه این رذایل در وجود آدم هست و آدمی نمی خواهد کم بیاورد، باعث می شود که راز مردم را فاش میکند. و در ظهور یافته است عجله و شتابزدگی غضب و .... اینها که ظهور یافته به این شکل است و می‌تواند مرتکب فاش کردن راز مردم بشود. چنین حالاتی هست باید خودش را بیاید در این ها قرار بدهد، تا ببیند به کدام یک از اینها مبتلا است. مثلا اگر دارد راز کسی را فاش می‌کند، باید خودش را در این ها قرار بدهد و ببیند که کدام یک از اینها باعث شده و چون در درون خود آدم به اینها مبتلا است؛ باعث می‌شود که یک چنین اتفاقاتی بیفتد. البته در مواقعی می‌تواند این حالت مقایسه انجام بگیرد که آدم به یک سکوت نسبی رسیده باشد. یعنی در واقع و در حقیقت بخواهد که در مسیر سیر قرار بگیرد و در این مسیر پیشرفت داشته باشد و به خودش به صورت حقیقی نگاه کند. چون آدم اگر نخواهد پیشرفت بکند، وقتی اشکالی هست، می‌خواهد که آن را به دیگران نسبت بدهد. یا مثلاً یک موردی پیش می آید، آدم خودش را مبرا می کند و دیگران را مقصر میکند و وقتی به صورت خوب به درونش نگاه بکند، می تواند چنین بررسی‌های داشته باشد. اگر خوب نگاه نکند، اصلاً بررسی‌ها صورت نمی‌گیرد. بعد در قوه شهوت محبت به دنیا و ... است که اینها چون در درون آدم به وجود می‌آید که آن موقع در قوه غضب اینجور ظهور پیدا می‌کند. در ریشه یابی که دارد انجام می گیرد، میرود در قوه عاقله: شک و جهل مرکب و خطورات و مکر و حیله است که باعث می‌شود آدم در این مسیر قرار بگیرد. ✍ادامه دارد..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم‌الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث... حالا همه اینها را که می خواهیم بررسی کنیم، شاید سوال پیش بیاید که همه اینها که نمی‌تواند در آدم باشد. این هم گفته شده که شماتیک کلی است باید مواردی را که برای ما به وجود می آید آن را با شخص مقابل که هر کسی هست، ببینیم کدام یک از اینها در ما بروز پیدا کرده که موجب شده آدم بخواهد راز طرف مقابل را فاش کند. آدم چنین بررسی اگر بکند، باعث می شود که آدم از آن رذایل اجتناب کند و دنبال یک چنین حالتی نرود و وقتی اینجوری بررسی می‌شود، آن موقع می بیند که مثلاً حرف زدن یک کلمه یا یک جمله چه حالت هایی در درون ما بوده که ما یک کلمه یا یک جمله را گفتیم. وقتی آدم چنین بررسی میکند در درونش پیدا میشود . منتها گفتیم که آن سکوت نسبی باید در آدم باشد تا بتواند چنین چیزی را درونش داشته باشد و کلاً هدف از معراج السعادة اگر آدم درست به آن نگاه بکند و آن را به صورت حقیقی بخواهد در درونش پیاده کند، باید یک چنین تصوری را داشته باشد ؛ که اگر آدم خودش را کنار در نظر بگیرد؛ قوه غضب و شهوت و وهم و خیال و عقلش را روبرویش بگذارد؛ و ببیند که اینها یک کارهایی را دارند انجام می‌دهند که در عملکرد خودشان باعث میشود ضرری به منِ نوعی برسد. آدم باید یک چنین تصوری را داشته باشد. البته شاید بعضی ها چنین چیزی را رد می کنند و برایشان جای سوال باشد، که من چطور کنار بایستم و به اینها نگاه بکنم؟ البته برای بعضی ها شاید این حقیقت اتفاق نیفتد. البته برای ما هم اتفاق نیفتاده است. . ولی فکر کنیم که اتفاق افتاده و این صحبت‌ها می‌شود. ولی به صورت صوری و مجازی می تواند چنین کاری انجام بدهد و این مراتب را در مقابل خودش قرار بدهد و هرکدام را حتی می‌تواند محاکمه هم کند و به آنها خطاب هم داشته باشد. حالا به صورت ذهنی یک چنین کاری دارد انجام می گیرد. شاید در خواب اگر واقعاً آدم طالب باشد؛ به او نشان بدهند که این قوای آدم چه کارهایی را دارند انجام می‌دهند و در چه زمینه ای هست. چون اگر سوالی برای آدم پیش بیاید که آدم از خدا بپرسد، که آن حقیقت من را به من نشان بده که این مراتب درونی من چه وضعیتی دارند؟ آن را به شکلهای مختلف به آدم نشان می دهند. یک وقتی هست که به وسیله عقلی به آدم نشان می دهند؛ یک وقتی همینطوری به وسیله خواب یا به وسیله همین مجازی؛ که همین جوری آدم میتواند چنین تصوری را بکند. همه اینا لطف عنایت خدا هست که سوال آدم را پاسخ داده؛ که آدم می تواند چنین حالتی را داشته باشد. اگر آدم این کار را انجام بدهد، مراتب مختلف در زوایای مختلف قرار می‌گیرد و با دید های مختلف به آنها نگاه می کند. یکی از آن دید ها که دید بالاتر از عقل باید باشد، که حالا از دید پیغمبری و آل پیغمبری هست .که وقتی با این دید نگاه می کند، آنها خوب تجزیه می‌شوند و شرایطشان مشخص می‌شود که در چه شرایطی هستند. آن هم یک استلزام خاصی دارد که اینها اتفاق بیفتد. آنها باید سوالش برای آدم به وجود بیاید. وقتی سوال به وجود آمد؛ آن هم با بحث های گوناگون، برای آدم اتفاق بیفتد تا یک چنین دید هایی برایش مکشوف بشود و بتواند به صورت حقیقی به درونش نگاه کند. فاش کردن راز مردم: عاقله: ۱. شک و حیرت ۲. جهل مرکب ۳. خطورات ۴. مکر و حیله شهوت: ۱. محبت دنیا ۲. حرص ۳. طمع ۴. فرو رفتن در باطل ۵. تکلم به سخنان بیهوده غضب ظهور نیافته در حالت نزول ۱.خوف ۲. ایمنی از مکر خدا ۳.یأس ۴. ضعف نفس ۵. دون همتی ۶. بی غیرتی ۷. سوءظن ۸. کتمان حق در حالت صعود ۹. قساوت ظهور یافته در حالت نزول ۱. عجله و شتابزدگی ۲.غضب ۳. انتقام ۴. غلظت و درشتی ۵. کج خلقی ۶. عداوت ۷. سرکشی ۸. عصبیت در حالت صعود ۹. کبر ۱۰. تفاخر ۱۱. خودستایی 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت یازدهم: سخن چینی و نمّامی و مفاسد آن : این از رذل ترین افعال قبیحه و شنیع ترین همه است. خداوند فرموده : هشت گروه وارد بهشت نمی شوند: ۱. مداومت بر شرب خمر ۲. اصرار کننده بر زنا ۳.سخن چین ۴. دیوث ۵. لشکر پادشاه ظالم ۶. مخنث (مردی که حالات و اطوار زنانه را از خود بروز می دهد) ۷. قطع صله رحم ۸. آنان که با خدا عهدی نمایند و به آن وفا نکنند. نکته: سخن چین بدترین مردم است. زیرا صاحب این صفت، منفک نمی‌شود از: دروغ، غیبت، مکروحیله، خیانت، کینه، حسادت، نفاق، فساد میان بندگان خدا، خدعه و همه این صفات باعث هلاکت ابدی است. سخن چینی : به نوعی شاخه‌هایی از آن فاش کردن راز مردم است که باید توجه شود، که وقتی آدم سخن را از جایی می شنود، کلی از آن یا بخشی از آن را گلچین می‌کند و در جای دیگری با یک مقاصد دیگری بیان می کند، که اگر بخواهیم این را دو بخش کنیم : ۱. اینکه آدم بخواهد سوء نیت داشته باشد. ۲. حسن نیت یعنی در این کار آدم باید دو مطلب را توجه بکند: آن موقعی که سوء نیت هست، شرایطش مشخص است که آدم اصلا توی این سیر نیست. آدم اگر سوء نیت داشته باشد. معراج خواندن معنی پیدا نمی کند. وقتی کسی دارد سیر می کند، اصلاً سوءنیت نباید در وجودش رسوخ داشته باشد و اگر رسوخ داشته باشد، یعنی در سیر نیست. کلاً منفک می شود . در بخش دوم که حسن نیت هست آنجاست که اکثرا کسانی که در این مسیر هستند به انواع مختلف می‌توانند به آن مبتلا باشند. یعنی به انواع مختلف می خواهند کار خوبی انجام بدهند. ولی همین کار خوبشان منجر به کارهای بد می‌شود. در واقع کل این شرایطی که برای آن افراد گوناگون هست به هم ریخته می شود؛ به خاطر اینکه آن حرف‌های نابجا و حرف‌هایی که آدم شنیده جای دیگر مطرح می‌کند و حسن نیت هم دارد؛ ولی حسن نیتش تبدیل به شرایط رذیله می‌شود. بنابراین آدم باید یک دقت خیلی زیادی داشته باشد، و فکر نکند که اینها برای کسانی است که کافرند و مثلاً در یک مسیر دیگری هستند. باید آدم آن را به خودش بگیرد و بداند که آن کارهایی که دارد انجام می‌دهد و آن حرف هایی که می خواهد در جاهای مختلف بزند، در چه زمینه‌هایی هستند و چه آثار و عاقبت هایی برای دیگران یا حتی خود او خواهد داشت. حالا برای دیگران یک وقت شاید باعث آبروریزی بشود یا باعث تحقیر شدن بشود یا شرایط گوناگون برای شخص مقابل به وجود بیاید و آن وجهه ای که آن طرف در جامعه دارد و این افراد دارد به نوعی خدشه دار بشود‌.و به اندازه‌ای که آن خدشه وارد بشود مسئول است و باید تاوان پس بدهد. برای خودش هم چه حالت هایی در درونش به وجود می‌آید؟ این که آدم را وادار می‌کند که در رذایل مختلفی وارد بشود. شاید در این مسیر هست ولی دروغ های مصلحتی یا غیبت یا حیله هایی که پنهان هست یا خیانت هایی که آدم فکر می‌کند دارد کار خوبی انجام می‌دهد و حسن نیت دارد؛ برای آدم اتفاق می‌افتد . ولی اگر اینها را ریشه یابی کند، برمی‌گردد به اکثر رذایلی که در معراج به آنها به انواع مختلف اشاره شد. چون این سخن چینی و رذایلی که با زبان است، اکثرا یک رذایلی را به خودش می تواند بگیرد. یعنی این قابلیت را دارد که چنین اتفاقی بیفتد. پس آدم باید این را به دقت خیلی زیادی داشته باشد، که گفتارش را بسیار کوتاه بکند. همینکه آدم می‌بیند در بعضی از مجالس که وارد می‌شود با کسانی در ارتباط است. اگر آدم نگاه کند می‌بیند که قسمت مفید آن دیدار یک ربع تا ۲۰ دقیقه یا نهایتا نیم ساعته است. وقتی از آن حدی می گذرد، چون یواش یواش آدم از نظر صحبت کردن و چیزهایی که می‌خواهد مطرح بشود، حرفی ندارد بزند ناخودآگاه این مراتب آدم تحریک می شوند به چیزهای دیگری وارد بشوند. بنابراین، آدم باید یک رعایت اینچنینی در گفتگوها و معاشرت با دیگران داشته باشد، تا یک وقتی وارد چنین صحبت‌هایی نشود. مخصوصاً در محافل زنانه این بیشتر به چشم می‌خورد که اتفاق بیفتد و این حالت با توجه به شرایطی که آدم در جامعه می بیند، محسوس‌تر است و این کار به نحو چشمگیرتری اتفاق می‌افتد، که باید آدم حتماً از اینها اجتناب کند و آدم باید ببیند که آن هم نشین هایی را که برای صحبت انتخاب می‌کند، در چه راستایی هستند. اگر در راستای این مسیر نباشند، طبیعتاً بعد از یک مدت کوتاه وارد این می‌شوند. که البته برای بعضی ها از همان ابتدا این برایشان شروع می‌شود؛ ولی برای بعضی ها نه؛ یک مدتی خودشان را کنترل می کنند؛ بعد از یک مدتی در این رویه می‌افتد. بنابراین آدم باید بداند همنشین و هم صحبتش چه کسانی هستند و یک همنشین خوب در راستای این مسیری که هست انتخاب کند. چون اگر در این مسیر نباشد، شرایط آدم را به هم می‌زند و بعد خودش هم گرفتار می شود و هم خود آدم را گرفتار می کند. ✍ادامه دارد....... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ ادامه بحث..... شاید سوال پیش بیاید که آدم محدود می‌شود و دیگر نمی‌تواند با کسی در ارتباط باشد و اگر آدم بخواهد یک حالت خوبی برایش اتفاق بیفتد و مسیر خوبی را طی بکند و سرعت مناسبی داشته باشد. این محدودیت ها برایش به وجود می‌آید ولی این گفته دلیل بر این نمی شود که آدم با هرکسی قطع رابطه بکند. آن موقع می‌تواند صحبت کردن یا دیدارش را مدیریت کند. می‌تواند وقتی مهمانی و دیداری هست، یک موضوعی را مطرح کند و در آن راستا و در مورد آن صحبت کند . یا اگر می بیند طرف در این راستا نیست زمانش را به یک حدی محدود کند. مثلاً یا خودمان یا کسی دیگر، فقط ۱۰ دقیقه ظرفیت دارد که آن گفتگو و احوالپرسی و آن شرایط خودش را بیان کند و بعد می خواهند وارد مسیر دیگری بشوند، آدم آن را قطع کند. مثلاً بگوید کار دارم می‌خواهم بروم؛ یا هم چنین حالت هایی و از آن جلسه خارج بشود. آدم باید این را یک توجه اینچنینی داشته باشد. به خاطر اینکه این حالت ها می تواند ضرر های گوناگونی برایش داشته باشد و آدم می‌بیند که این همه زحمت می‌کشد، ولی با یک جلسه ۱۰ دقیقه یا نیم ساعتی همه آنها دوباره پاک می شود؛ یا خدشه دار می شود که آدم باید دوباره شروع کند، کلی زحمت بکشد ؛ تازه برگردد به آنجایی که بوده. بنابراین انتخاب همنشین و هم صحبت در این شرایط بسیار بسیار مهم است. آدم باید ببیند که با چه کسانی در ارتباط است.و آیا آن می‌تواند آدم را به کمال برساند؟ و اگر با حساب و کتاب پیش برود، و در انتخاب هایش مقداری دقت داشته باشد، آن موقع می‌تواند مسیرش با سرعت متناسب طی بشود. و ما هم باید توجه داشته باشیم که زمانمان زمان محدودی است. یعنی همه این جور هستند. آدم فکر می‌کند ۷۰ یا ۸۰ یا حتی ۱۰۰ سال زمان خیلی زیادی است. اینطور نیست؛ این زمان محدود است؛ یعنی آدم در هر کجای این زمان قرار بگیرد، می‌بیند که فرصت کم است. بنابراین هم که می‌گویم ۷۰ یا ۸۰ یا ۱۰۰ سال اگر عمر طبیعی باشد و آفتی به آدم نخورد. و آدم در شرایط گوناگون که در طبیعت هست و آن خواست خداوند تبارک و تعالی برای آدم مهیا باشد و آدم آن سیر طبیعی را داشته باشد. چه بسا که عمرش همین الان تمام بشود و بگویند خوش آمدی! بنابراین، آدم باید از فرصت هایش استفاده کند و یک موقع در این رذایل گرفتار نشود و بداند که سخن چینی، این حالتی که اگر برای آدم اتفاق بیفتد، و باید آدم مطمئن باشد. که دیگران این کار را برای او خواهند کرد. البته همه رذایل اینطورند. آدم فکر نکند چه جوری برمی گردد. آن عکس العملش است که به انواع مختلف به ما برمی‌گردد؛ که آدم باید این را توجه داشته باشد. البته حالا این ۱۰۰ % هم نیست. نمی‌توانیم بگوییم که این حالت ۱۰۰% است. چون بعضی ها این رذایلی که دارند باید حتماً بروند آن طرف و پاسخگوی آنها باشند و اینجا این اتفاق برایشان نباشد. حالا آن هم دیگر شرایط و مصلحت خداوند تبارک و تعالی چه جور باشد دیگر دست خودش است. ولی ما بدانیم که اگر به رذیله ای مبتلا بودیم، این برای ما و در درون ما، اینطور جلوه داشته باشد که اگر یک کاری را انجام می‌دهم، مطمئنا دیگران هم در مورد من چنین کاری را انجام خواهند داد ؛ حالا دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. بالاخره این اتفاق می‌افتد. حالا ما اینجوری برای خودمان تصور بکنیم. ولی از نظر تکوین و این چیزی که در این عالم هست، آن مصلحت خدا هر جور باشد رخ می‌دهد. در سخن چینی اگر به این قالبی که گفته شد، نگاه کنیم: سخن چینی : عاقله: ۱. شک و حیرت ۲. جهل مرکب ۳. خطورات ۴. مکر و حیله شهوت: ۱. محبت دنیا ۲. غنا ۳. حرص ۴. طمع ۵. خوردن مال حرام ۶. خیانت در مال ۷. فرو رفتن در باطل ۸. تکلم به سخنان بیهوده غضب ظهور نیافته در حالت نزول ۱.خوف ۲. ایمنی از مکر خدا ۳.یأس ۴. ضعف نفس ۵. دون همتی ۶. بی غیرتی ۷. سوءظن ۸. کتمان حق در حالت صعود ۹. قساوت ظهور یافته در حالت نزول ۱. عجله و شتابزدگی ۲.غضب ۳. انتقام ۴. غلظت و درشتی ۵. کج خلقی ۶. عداوت ۷. سرکشی ۸. عصبیت در حالت صعود ۹. کبر ۱۰. تفاخر ۱۱. خودستایی ✍ادامه دارد..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم‌الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث..... در قوه عاقله باز هم آن شک و جهل مرکب و خطورات و مکر و حیله است ؛ که وقتی آدم ریشه یابی می‌کند، می‌بیند که دارد از این طریق در وجود آدم جاری می‌شود. بعد اگر بخواهیم عوامل دیگرش را در نظر بگیریم؛ در شهوت میبینی محبت به دنیا هست. یعنی آدم مبتلا به این ها است که باعث می‌شود در این شرایط قرار بگیرد و آن حالت سخن‌چینی در آدم رخ بدهد. محبت به دنیا حرص و طمع و ... به خاطر اینکه همه اینها هرکدام میتواند زاویه وجودی آدم را به سمت سخن چینی ببرد. البته در صحبت هایی که شد تکلم به سخنان بیهوده بیشتر جلوه دارد؛ به خاطر اینکه آدم وقتی صحبت کردن را شروع می‌کند، شاید قصد و غرضی هم نداشته باشد. همین که حالت حرافی به او دست می دهد ؛ از همه جا حرف می‌زند و آن دیگری هم که حرف می‌زند، می‌بینیم که از چندین نفر حرف می زند یا سخن ها را کم و زیاد می کند. یا بعضی از سخنان دیگران را می‌گوید و به نوعی با این کار خدشه ای به دیگران وارد می‌کند. در جامعه هم اگر بخواهیم در رده‌های بالا ببینیم، چنین کارهایی را انجام می‌دهند. که بعضی‌ها مغرضانه است و بعضی ها از جهل مرکب است. که نمی دانند دارند چه کار می کنند که آن هم باعث یک چنین آشوب‌هایی در جامعه می‌شود. در قوه غضب در ظهور نیافته ها خوف و ایمنی از مکر خدا و ... و ظهور یافته ها عجله و شتابزدگی و ... البته آدم باید برای اینها مصداق پیدا کند. اگر مصداق پیدا نکند، اینها چیزهایی هستند که خوانده می شوند و بررسی می شوند و تمام می شوند و می رود. ولی اگر به صورت طبیعی، در زندگی برای اینها مصداق پیدا بشود و مورد بررسی قرار بگیرند، در چند نمونه اینها را انجام بدهد، برای آدم خوب جا می‌افتد و می‌تواند از این ها خلاص بشود. چون اثرات این ها را مشاهده می‌کند و دیگر دنبال این حالت ها نمی رود و این که گفتیم اگر به صورت سوءنیت هست. اصلا دنبالش نیست، اصلاً نباید بگذاریم در وجود ما تجلی پیدا بکند. آنهایی هم که گفته می‌شود، همه بر حسب اینکه ما حسن‌نیت داریم، یعنی می‌خواهیم یک کارهایی را بر حسب نیتمان انجام بدهیم. آن موقع به یک چنین رذایلی مبتلا می شویم. شاید برای آنها آدم توجیهات عقلانی هم داشته باشد، که باعث می‌شود وجود آدم در یک حجاب های خاصی وارد بشود.و آدم هم بعداً متوجه نشود که عدم پیشرفت از کجاست. اینها عواملی خواهند بود که آدم نتواند این مسیر را خوب طی بکند. یک زمانی هست که شاید بگویند آدم یک وقت احساس مسئولیتی نسبت به دیگران نکند. احساس مسئولیت که گفته شد، بنابراین فرمان و دایره فرمان و به اندازه همان فرمان است. که اگر به اندازه آن فرمان باشد آدم کاری را انجام می‌دهد یا مأمور به کاری باشد که انجام بدهد که در آن پرس و جوها مطمئناً خواهد بود و آن هم بنا بر آن فرمان است. وقتی آن کار به پایان رسید، حالا چه می خواهد آن کار صورت گرفته باشد یا نگرفته باشد. آن فرمانی که به آدم داده می‌شود، در همان حد متوقف نکند و دیگر پیگیرش نباشد. به خاطر اینکه اگر بیش از آن بخواهد باشد، از آن فرمان خارج می شود. 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت دوازدهم: افساد میان مردم و عقوبت آن: که اعم از سخن چینی است. زیرا افساد بدون سخن‌چینی محقق نمی‌شود. صاحب این صفت خبیثه در مقام ضدیت با خدا و رسول بر آمده است؛ چون بسیاری از قواعد شرعیه که خداوند قرار داده از حضور جمعه و جماعت و مصافحه و زیارت و آمد و شد و ضیافت، نهی از ظنّ بد و غیبت هم از برای حصول دوستی و الفت در میان مردم است. این هم صفتی هست که شاخه هایی از سخن چینی و فاش کردن راز مردم است، که با یکدیگر هم خانواده هستند. در این بخش از معراج از فساد میان مردم، از آن جنبه که آدم می خواهد با دین مخالفت بکند، صحبت شده است . چنین حالتی است که اینجا حالت کفرانه آن را در نظر گرفته و می خواهد چنین حالتی را مطرح کند. حالا اگر هر کسی در جامعه ای که زندگی می کند بررسی کند، می بیند که یک وقتی این فساد میان مردم در بین مسلمان ها دارد اتفاق می افتد و برایش سوال پیش می آید، که اینها چه جوری هستند که چنین کارهایی را دارند انجام می دهند؟ مثلا در همین مملکت ما گروه‌های مختلف با یکدیگر کارهایی را انجام می‌دهند، که دیگری را زیر سوال ببرد و باعث بشوند، آنها وجهه ای که دارند به نوع های مختلف از دست بدهند. یا در جایگاه هایی که باید باشند از آن جایگاه ها دور بشوند. اگر آدم بخواهد اینها را بررسی کند، می‌تواند این شکل حسن نیت و سوء نیت را در نظر بگیرد. سوء نیت هم این است که آن کسانی که در این مسیر نیستند و خدا و پیغمبر را قبول ندارند و می‌خواهند یک چنین مشاهده‌ هایی را بکنند. مثلاً همین کشور آمریکا و اسرائیل که می‌خواهند یک فتنه را به وجود بیاورند، که همه چیز را به هم بریزند. آدم این را مورد بررسی قرار نمی‌دهد و کاملاً ردّ است. ولی باید یک چنین شرایطی را در نظر بگیرد که از آن منی که هستم، با این کارهایی که انجام می دهم، یا حرف هایی که میزنم، شاید باعث فساد میان مردم بشوم. هرکسی باید خودش با اطرافیانش و نزدیکانش را در نظر بگیرد، و ببیند که این گفتگوهایی که دارد انجام می گیرد، یا این گفتگو های آدم باعث وصل است یا باعث فصل است. باید این را مورد توجه قرار بدهد که کارهایی که انجام می‌دهد یا حرف‌هایی که زده می‌شود، باعث می شود که انس و محبت بین خانواده یا دوستان و آشنایان به وجود بیاید یا اینکه باعث می شود که دیگران همیشه با یکدیگر قهر باشند و همیشه از همدیگر دور باشند. و برای اینکه آن شرایط خاص خودشان را حاکم بشود، آدم اینها را توجه کند و این هم هست که آدم باید نیتش را ببیند که در چه راستایی هست، این صحبت‌ها انجام می‌گیرد و اگر آن نیت در مسیر نباشد و برای جاری شدن توحید در بین خودش و در بین مردم نباشد، آن موقع می بینیم که کمتر از آن می‌تواند به این فساد برگردد. یعنی اگر آدم به کمتر از توحید توجه داشته باشد؛ آن موقع می‌تواند به این مبتلا باشد. یا مثلا بعضی ها بگویند افرادی هستند که مسلمان و دیندار و خوب هستند و حرف‌هایی می‌زنند که یک قوم را به هم می ریزند، که اگر آدم ریشه یابی کند، می‌بیند که به سمت توحید حرکت نمی‌کنند. از دین فقط همین را فهمیدند که یک عبادت ظاهری داشته باشند و به یک سری از عبادت های کلیشه ای که در یک زمان هایی به صورت تغییر آنها را یاد گرفتند. فقط آن را بخواهند انجام بدهند. ولی خوب چون در آن وارد نشدند، حرف‌هایشان باعث می‌شود که هم قوم را به هم بزنند و هم خانواده را به هم بزنند. بنابراین آدم باید این را به خودش بگیرد و بداند صحبت‌هایی که در بین دوستان و آشنایان و فامیل دارد انجام می دهد بازتاب آن چه جوری هست. اگر بازتابش باعث بشود که دیگران به معارف و دین اسلام جذب شوند، وقتی که این حالت ها به وجود بیاید، مطمئناً الفتها نیز به وجود می آید. چون دین اسلام دین دوستی است. دینی است که همه را یکجا جمع می‌کند و اگر این حالت بود، آن موقع می بیند که کارش خوب است. اگر نه؛ غیر از این بود، بدانند که مطمئناً در آن نیتش در آن مسیری که هست، اشکالی وجود دارد. شاید سوال به وجود بیاید که آدم در یک خانواده یا قومی باشد که نخواهند در دین اسلام باشند. خب آن موقع اگر آدم بخواهد این کار را بکند، آنها از آدم فرار می‌کنند و پراکنده می شوند. آن موقع آدم باید نیت خودش را چک کند ببیند که واقعاً نیتش توحیدی است یا نه؟ اگر توحیدی بود آن موقع وظیفه از گردنش ساقط می‌شود؛ وقتی آنها نمی‌خواهند در این مسیر قرار بگیرند؛ آن موقع آدم خودش مبرا است. منتها وقتی می‌گوییم که آدم خودش را در چنین حالتی بگذارد و نیت آدم دائماً در حال بررسی باشد. صحبتهایش موجب جمع می‌شود و یک الفت و انسی بین مردم به وجود می آید به خاطر اینکه اگر آدم چنین حالتی برایش نباشد؛ می‌تواند در جهل مرکب وارد بشود و آدم فکر نکند که همه کارها و حرف هایش بسیار بسیار خوب هستند. ✍ادامه دارد.....
بسم‌الله الرحمن الرحیم ✍ادامه بحث...... بنابراین باید یک توجهی به آن نیتش داشته باشد و کمتر از توحید را هم مطمئن باشد که یک اشکالی در آن هست، که آدم باید حتما نیت توحیدی داشته باشد و با مقیاس توحید به آن نگاه بکند. اگر این جور بود آن موقع آنهایی که قابلیت دارند، آنهایی که در درونشان خدا طلبی یک سوسویی می‌زند؛ مطمئنا آنها در این مسیر قرار خواهند گرفت. حالا به انواع مختلف این کارهای آدم و گفتار آدم تاثیراتی روی آنها می‌تواند داشته باشد و آدم می‌تواند از فساد میان مردم رها بشود و اینکه آدم هم رفتارش و هم گفتارش ملاک است و آن رفتار و گفتار هم برمی گردد به اینکه چه چیزی در نیت آدم هست. نیت آدم اگر خوب باشد، مطمئناً جذب می کند، شاید در ابتدا بعضی ها بگویند خشک هستند یا رفتارهایی که می کنند و گفتارهایی که دارند، زیاد خوشایند ما نیست. ولی اگر آن قابلیت ها باشد، یک روزی به آن حقیقت پی می برند و اگر نباشد که دیگر آن وظیفه از گردن آدم ساقط است. آدم باید به این توجه داشته باشد و بداند که این رذایلی که می‌خواهد بررسی بکند را به صورت حقیقی باید در درونش نگاه کند و اگر حقیقی نگاه نکند؛ همیشه میخواهد به نفع خودش قضاوت کند و اگر به نفع خودش قضاوت کند؛ یعنی مبتلا به این رذایل است و در آن جهل مرکب یک اتفاقی افتاده که آدم یک چنین حالتی درونش صورت گرفته است. فساد میان مردم : عاقله: ۱. شک و حیرت ۲. جهل مرکب ۳. شرک ۴. خطورات ۵. مکر و حیله شهوت: ۱. محبت به دنیا ۲. غنا ۳. حرص ۴. بخل ۵. طمع ۶. خوردن مال حرام ۷. خیانت در مال ۸. فرو رفتن در باطل ۹. تکلم به سخنان بیهوده غضب ظهور نیافته در حالت نزول ۱.خوف ۲. ایمنی از مکر خدا ۳.یأس و ناامیدی از رحمت خدا ۴. سوءظن ۵. کتمان حق در حالت صعود ۶. قساوت ظهور یافته در حالت نزول ۱. عجله و شتابزدگی ۲.غضب ۳. انتقام ۴. غلظت و درشتی ۵. کج خلقی ۶. عداوت ۷. سرکشی ۸. عصبیت در حالت صعود ۹. کبر ۱۰. تفاخر ۱۱. خودستایی فساد در میان مردم در قالب قوه عاقله: ۵ تا رذیله را کاملاً دارد: شک؛ جهل مرکب؛ شرک؛ خطورات و مکر و حیله. کاری که انجام می‌گیرد و باعث فساد در میان مردم می شود، به یکی از آنها بر می گردد، که این هم درجات مختلفی دارد و آدم ببیند که در کدام یک از این درجه قرار گرفته و بدانند که اگر در توحید واقع نشده باشد؛ این احتمال است که چنین حالتی اتفاق بیفتد، آدم باید ملاک اینچنینی برای خودش قرار بدهد، چون اگر بخواهد کمتر از توحید به آن نگاه بکند می تواند وارد جهل مرکب شود که برایش خوب نیست. در قوه شهوت هم: محبت به دنیا، غنا، حرص، بخل، طمع و ... می‌تواند فساد در میان مردم را برای آدم به ارمغان بیاورد. یعنی یک چنین حالتی می تواند صورت بگیرد. در قوه غضب در ظهور نیافته ها : خوف و ایمنی از مکر خدا و یاس و ناامیدی و ..‌. و در ظهور یافته ها هم عجله و شتاب زدگی و غضب و انتقام و ... مواردی هستند که در شماتیک گفته شده. البته شاید کسی بگوید موارد دیگری هم می‌توانیم به اینها اضافه کنیم. حالا هر کس بنا بر دایره دیدش اینها را می‌تواند مورد بررسی قرار بدهد. ولی هدف این است که این شماتیک در وجود آدم به جریان بیافتد و آدم با این دید به این رذایل نگاه بکند. اگر اتفاقی برای آدم می‌افتد؛ آدم سریع باید در این قالب قرار بدهد و ببیند که کدام حالت بوده که موجب شده این رذیله از آدم سر بزند؛ و این وسیله موجب ضرر های گوناگونی برای او بشود. اگر یک چنین دیدگاهی برای آدم اتفاق بیفتد، آن موقع بعد از یک مدتی می تواند تصور قوه شهوت و غضب و وهم و خیال و عقل را داشته باشد. آن تصور مجازی که آدم در ابتدای کار در این مرحله می‌تواند قرار بگیرد و این تصور را بکند و با آنها صحبت داشته باشد، که این اتفاقاتی که برای آدم افتاده از شماها ناشی شده و ضرر هایی را به این پروژه ای که در وجود آدم دارد ساخته می شود زده اید و باید پاسخگو هم باشید. ✍ادامه دارد........
بسم الله الرحمن الرحیم البته آن هم باید تنبیهات گوناگونی را برایش در نظر بگیرد و بالاخره به انواع مختلف آن ها را تحت فشار قرار بدهد. البته بنابر شریعت و خارج از آن. چون اگر بخواهد سر خود کاری انجام بدهد، شاید نتیجه معکوس داشته باشد و حالا با همان عبادت هایی که در دین اسلام گفته شده، آدم با آنها برخورد کند. می‌تواند اثر مطلوبی داشته باشد و آدم را از آنها رها کند و موجب شود که بتواند این مسیر را طی کند. چون اگر آن پایه خوب در وجود آدم ریخته نشود؛ آن موقع بناهای بعدی ساخته نخواهد شد. مثل اینکه آدم اگر پی‌ریزی خوبی داشته باشد و یک پی ریزی سطحی بکند یک ساختمان چند طبقه را بخواهد بسازد با یک لرزش احتمال فروریختنش هست. ولی در بعضی از ساختمانها که یک پی ریزی خوبی دارند و شناژ بندی خیلی خوبی دارند، می بینیم که زلزله های آنچنانی هم که می آید، مقاوم هستند و هیچ تکانی نمی‌خورد. بعد الان می بینیم که بعضی وقتها یک اتفاقاتی برای ما می‌افتد و ناراحتی های گوناگون برای آدم از برخورد دیگران یا حرف های دیگران برایش به وجود می آید. علتش این است که آن پی ریزی های خوب انجام نگرفته. چون اگر انجام بگیرد، دیگر هیچ چیز به آدم آسیبی نخواهد زد. بنابراین اگر آدم یک وقتی از چیزی ناراحت می شود؛ هر چیزی که می‌خواهد باشد؛ باید بداند که ضعیف است. آدم باید این را قبول کند و در درون خودش این را باور کند، که یک ضعفی در درونش هست که تا یک اتفاق می‌افتد، سریع به هم می‌ریزد و فکر می‌کند که همه چیزش از دست رفت. اگر آدم این را برای خود در نظر بگیرد، خوب است. و می تواند او را کنجکاو کند که درونش چه چیزی هست که باعث شده این جور به هم بریزد. حالا این رذایلی که این چنین گفته می‌شود، اگر از همه اینها یک چند ماهی بگذرد، همه فراموش می شود. ولی اگر مصداق برایشان باشد؛ آن موقع اینها ماندگار هستند و می‌تواند پایه های محکمی برای اینها در درونش قرار بدهد. و طبق این گفته‌هایی که در معراج هست به آنها عمل کند و مسیر را به خوبی طی بکند و اگر موردی هم برایش به وجود می‌آید، که به اینها برخورد کند از آن به سلامت رد می‌شود . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786