#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
برای شرکت در مراسم عروسی یکی از آشنایان به تهران دعوت شده بودیم.
بعدها صاحب مجلس برای ما تعریف کرد:
"مراسم بزن و بکوب و شادی در حیاط برپا بود. در حال پذیرایی بودم که متوجه شدم درب یکی از اتاق های خانه بسته است.
در را که باز کردم از چیزی که دیدم جا خوردم و انگشت حیرت به دندان گرفتم.
مجتبی بالای اتاق نشسته و بچه های کوچک اقوام هم دورش حلقه زده بودند؛ و با زبانی کودکانه به آنها احکام آموزش می داد."
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺠﺘﺒﻲ_قطبی
@merajshohadaa
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰روزی آقا #مسلم برای بازدید از بچه ها به خط آمده بود.🧐
خوب سر و وضع تمام #بسیجی ها را برانداز کرد.😇
متوجه شد یکی از برادران بسیجی لباس مناسبی ندارد.😔
سریع #کاپشن خود را در آورد و به او داد. 👌
#برادر بسیجی گفت: اما #حاج_آقا شما خودتان به آن نیاز دارید، خودتان هم که کاپشن ندارید؟😳
مسلم خندید و گفت: برادر تا فردا #خدا بزرگ است و کریم!😊
#شهید_مسلم_شیرافکن
فارس
🆔 @merajshohadaa
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🌺 مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز #ولادت_حضرت_فاطمه_الزهرا_(س) برگزار گردید.
عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود...
قضیه ای که برایم #جالب بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود.
🌸 وقتی مراسم تمام شد گفت: خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه!!
گفت: #حضرت_زهرا_(س) و #حضرت_علی (ع)، آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی #میهمانان_ویژه_همسرم بود
برادرم قاسم دوماه بعد از عقدمان به شهادت رسیدند💔
#همسر_شهید
#سالروز_شهادت
@merajshohadaa
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰برای دیدن مسلم به منطقه رفته بودم. به من گفت دوست داری از خط دیدن کنی!👌
با خوشحالی تأئید کردم. به اتفاق مسلم به خط رفتیم. ✅
به آخرین دژبانی که رسیدیم، دژبان از او اجازه ورود خاص. سرباز تازه وارد بود و مسلم را نمی شناخت، من هم اطلاعی از مسئولیت مسلم نداشتم. سرباز مانع ورود مسلم شد.
در همین موقع فرمانده آن سرباز که مسلم را می شناخت به سمت ما دوید و ما را به خط برد.😇
روزی مسلم را به یاد آن سرباز انداختم. خندید و گفت به خاطر اینکه وظیفه اش را درست انجام داد، یک هفته به او مرخصی تشویقی دادم! 😊
شهدای فارس
🌹🍃🌷🌱🌹🍃🌷
@merajshohadaa